2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
چرا اميرمؤمنان (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد؟
کد مطلب: ٥٠٠١ تاریخ انتشار: ٢٨ اسفند ١٣٩٢ تعداد بازدید: 153955
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
چرا اميرمؤمنان (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد؟

طرح شبهه:

علي كه شير خدا و اسد الله الغالب بود و در قلعه خيبر را با يك دست بلند كرد، چگونه حاضر مي شود ببيند همسرش را در مقابل چشمانش كتك بزنند؛ اما هيچ واكنشي از خود نشان ندهد؟!

نقد و بررسي:

يكي از مهمترين شبهاتي كه وهابي ها با تحريك احساسات مردم، به منظور انكار قضيه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله عليها مطرح مي كنند، اين است كه چرا اميرمؤمنان عليه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه اين كه او اسد الله الغالب و شجاع ترين فرد زمان خود بود و...

عالمان شيعه در طول تاريخ از اين شبهه پاسخ هاي گوناگوني داده اند كه به اختصار به چند نكته بسنده مي كنيم.

عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:

اميرمؤمنان عليه السلام در مرحله اول و زماني كه آن ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمين زد، با مشت به صورت و گردن او كوبيد؛ اما از آن جايي كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله صبر پيشه كرد. در حقيقت با اين كار مي خواست به آن ها بفهماند كه اگر مأمور به شكيبائي نبودم و فرمان خدا غير از اين بود، كسي جرأت نمي كرد كه اين فكر را حتي از مخيله اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل هميشه تابع فرمان هاي الهي بوده است.

سليم بن قيس هلالي كه از ياران مخلص اميرمؤمنان عليه السلام است، در اين باره مي نويسد:

وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ عليه السلام وَصَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّيْفَ وَهُوَ فِي غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ يَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ.

فَوَثَبَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِيبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِي كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.

عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا عليها السّلام به طرف عمر آمد و فرياد زد: يا ابتاه، يا رسول اللَّه! عمر شمشير را در حالي كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوي فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: يا ابتاه! عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوي حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مي كنند»!

علي عليه السّلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بيني و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولي به ياد سخن پيامبر صلي الله عليه وآله و وصيتي كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اي پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پيامبري مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهي و عهدي كه پيامبر با من بسته است، نبود، مي دانستي كه تو نمي تواني به خانه من داخل شوي»

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادي ـ قم ، الطبعة الأولي، 1405هـ.

همچنين آلوسي مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شيعه اين روايت را نقل كرده است:

أنه لما يجب علي غضب عمر وأضرم النار بباب علي وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت يا أبتاه ويا رسول الله فرفع عمر السيف وهو في غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه فأخذ علي بتلابيب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته

عمر عصباني شد و درب خانه علي را به آتش كشيد و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله عليها به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله»! عمر شمشيرش را كه در غلاف بود بلند كرد و به پهلوي فاطمه زد، تازيانه را بلند كرد و بر بازوي فاطمه زد، فرياد زد: « يا ابتاه » (با مشاهده اين ماجرا) علي (ع) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بيني و گردنش كوبيد.

الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج3، ص124، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

آتسليم وصيت پيامبر اكرم (ص):

اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگي اش، مطيع محض فرمان هاي الهي بوده و آن چه او را به واكنش وامي داشت، فقط و فقط اوامر الهي بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصي از خود واكنش نشان نمي داد.

آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائي در برابر اين مصيبت هاي عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.

مرحوم سيد رضي الدين موسوي در كتاب شريف خصائص الأئمه (عليهم السلام) مي نويسد:

أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَيْهِ النِّسَاءُ يَبْكِينَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ نُودِيَ أَيْنَ عَلِيٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّي دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَانْكَبَبْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَخِي... أَنَّ الْقَوْمَ سَيَشْغَلُهُمْ عَنِّي مَا يَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَي مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَنَأْيٍ سَحِيقٍ وَلَا تَأْتِي وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَي وَنُورُ الدِّينِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ يَا أَخِي وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْهِمْ بِالْوَعِيدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّكَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِكَ وَكُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَيْكَ الْأَمْرَ وَإِنِّي لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِيعِ مَا أُوصِيكَ بِهِ وَغَيَّبْتَنِي فِي قَبْرِي فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَي تَأْلِيفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْكَامَ عَلَي تَنْزِيلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِكَ ] عَلَي غير لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَي مَا أَمَرْتُكَ بِهِ وَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ عَلَي مَا يَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [يعني بفاطمة] حَتَّي تَقْدَمُوا عَلَيَّ.

امام كاظم عليه السلام مي فرمايد: از پدرم امام صادق عليه السلام پرسيدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، مهاجرين و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مي كردند، علي فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روي بدن پيغمبر انداختم، فرمود:

برادرم، اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنياي خودشان مشغول خواهند شد؛ ولي تو را از رسيدگي به من باز ندارد، مثل تو در بين اين امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاي دور نزد آن بيايند... پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدي و بدنم را در قبر گذاشتي، در خانه ات بنشين و قرآن را آنگونه كه دستور داده ام، بر اساس واجبات و احكام و ترتيب نزول جمع آوري كن، تو را به بردباري در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مي كنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.

الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسي الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائص الأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد - إيران، 14066هـ

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.

در روايت ديگري سليم بن قيس هلالي نقل مي كند:

ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) إِلَي فَاطِمَةَ وَإِلَي بَعْلِهَا وَإِلَي ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله) عَلَي عَلِيٍّ (عليه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ سَتَلْقَي [بَعْدِي ] مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَيْهِمْ ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَكُفَّ يَدَكَ وَلا تُلْقِ بِيَدِكَ إِلَي التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ [مِنِّي ] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَي إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي .

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهي كرد و فرمود: اي سلمان! خدا را شاهد مي گيرم افرادي كه با اينان بجنگند با من جنگيده اند، افرادي كه با اينان روي صلح داشته باشند با من صلح كرده اند، بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.

سپس پيامبر صلي الله عليه وآله نگاهي به علي عليه السلام كرد و فرمود: اي علي! تو به زودي پس از من، از قريش و متحد شدنشان عليه خودت و ستمشان سختي خواهي كشيد. اگر ياراني يافتي با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با آنان بجنگ، و اگر كمك كار و ياوري نيافتي صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را به نابودي مينداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسي هستي، هارون براي تو اسوه خوبي است، به برادرش موسي گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي؛ اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص569، ناشر: انتشارات هادي ـ قم ، الطبعة الأولي، 1405هـ.

همچنين در ادامه روايت پيشين كه از سليم نقل شد، اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به عمر فرمود:

يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.

اي پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندي و پيمان و سفارش رسول خدا صلي الله عليه وآله نبود، هر آينه مي فهميدي كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداري.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادي ـ قم ، الطبعة الأولي، 1405هـ.

البته روايات در اين باب بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ از اين رو به همين چند روايت بسنده مي كنيم.

به راستي چه كسي جز حيدر كرّار مي تواند از چنين امتحان سختي بيرون بيايد؟! زماني ارزش اين كار مشخص مي شود كه بدانيم علي عليه السلام همان كسي است كه در ميدان نبرد، همچون شير ژيان بر دشمن حمله مي كرد و پهلوانان و يلان كفر را يكي پس از ديگري از سر راه بر مي داشت، روزي پشت پهلواني همچون عمر بن عبدود را به خاك مي مالد و روزي ديگر فرق سر مرهب يهودي را همراه با كلاه خودش مي شكافد.

آن روز فرمان خداوند اين بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولي روز ديگر فرمان اين است كه همان ذوالفقار در نيام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأيوس شوند.

احتمال شهادت حضرت زهرا عليها السلام هنگام درگيري:

دفاع از ناموس، از مسائل فطري و مشترك ميان همه انسان ها است؛ اما روشن است كه اگر كسي بداند كه قصد دشمن از تعرض به ناموس وي اين است كه او را به واكنش وادار كنند تا به مقصود مهمتر و شوم تري دست يابند؛ انسان عاقل، با تدبير و مسلط بر نفس خويش، هرگز كاري نخواهد كرد كه دشمن به مقصودش برسد.

قصد مهاجمين به خانه وحي اين بود كه اميرمؤمنان عليه السلام را به واكنش وادار كنند و با استفاده از اين فرصت، ثابت كنند كه شخصي همانند علي عليه السلام براي رسيدن به حكومت دنيوي حاضر شد كه افراد زيادي را از دم شمشير بگذراند.

و نيز اگر اميرمؤمنان عليه السلام از خود واكنش نشان مي داد و با آن ها درگير مي شد، ممكن بود كه فاطمه زهرا در اين درگيري ها كشته شود، سپس دشمنان شايع مي كردند كه علي عليه السلام براي به دست آوردن حكومت دنيايي، همسرش را نيز فدا كرد و در حقيقت او بود كه سبب كشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار ياسر، يار وفادار اميرمؤمنان عليه السلام چنين كردند.

هنگام ساختن مسجد مدينه، عمار ياسر برخلاف ديگران كه يك خشت برمي داشتند، او دو تا دو تا مي آورد، پيامبر اسلام او را ديد، با دست مباركش، غبار را از سر و صورت نازنين عمار زدود و پس فرمود:

وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَي النَّار.

عمار را گروه ستمگر مي كشند، او آنان را به بهشت مي خواند وآنان او را به جهنّم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص172، ح436، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ في بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسير، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِي السَّبِيلِ، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

صدور اين روايت از رسول خدا صلي الله عليه وآله در حق عمّار قطعي بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نيز ثابت مي كرد كه معاويه و دار و دسته اش همان گروه نابكار هستند؛ از اين رو هنگامي كه معاويه شنيد عمار كشته شده و لرزه بر دل بسياري از مردم انداخته، و اين فرمايش پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله سر زبان ها افتاده است، عمرو عاص را به حضور طلبيد و پس از مشورت با او شايع كردند كه علي عليه السلام او را كشته است و اين گونه استدلال كردند كه چون عمار در جبهه علي وهمراه او بوده است و علي او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.

احمد بن جنبل در مسندش مي نويسد:

مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ حَزْمٍ عَلَي عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ فَقَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَقَامَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَزِعًا يُرَجِّعُ حَتَّي دَخَلَ عَلَي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ مَا شَأْنُكَ قَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ قَدْ قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قَالَ عَمْرٌو سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ دُحِضْتَ فِي بَوْلِكَ أَوَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ إِنَّمَا قَتَلَهُ عَلِيٌّ وَأَصْحَابُهُ جَاءُوا بِهِ حَتَّي أَلْقَوْهُ بَيْنَ رِمَاحِنَا أَوْ قَالَ بَيْنَ سُيُوفِنَا.

ابو بكر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش نقل مي كند كه گفت: هنگامي كه عمار ياسر به شهادت رسيد، عمرو بن حزم نزد عمرو عاص رفت و گفت: عمار كشته شد، رسول خدا صلي الله عليه وآله فرموده است: گروه ستمگر، عمار را مي كشند، عمرو عاص ناراحت شد و جمله «لا حول ولا قوة الا بالله» را مي گفت تا نزد معاويه رفت، معاويه پرسيد: چه شده است؟ گفت: عمار كشته شده است. معاويه گفت: كشته شد كه شد، حالا چه شده است؟ عمرو گفت: از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيدم كه مي فرمود: عمار را گروه باغي وستمگر خواهد كشت، معاويه گفت: مگر ما او را كشته ايم، عمار را علي و يارانش كشتند كه او را همراه خويش وادار به جنگ كردند و او را بين نيزه ها و شمشيرهاي ما قرار دادند.

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199، ح 17813، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي أبو بكر (متوفاي 458هـ)، سنن البيهقي الكبري، ج8، ص189، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994؛

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 1، ص 420 و ص 426، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

هيثمي پس از نقل روايت مي گويد:

رواه أحمد وهو ثقة.

الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص242، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

و حاكم نيشابوري پس از نقل روايت مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشخين ولم يخرجاه بهذه السياقة.

اين حديث با شرائطي كه بخاري و مسلم قبول دارند، صحيح است؛ ولي آن ها به اين صورت نقل نكرده اند.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج2، ص155، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

مناوي به نقل از قرطبي مي نويسد:

وهذا الحديث أثبت الأحاديث وأصحّها، ولمّا لم يقدر معاوية علي إنكاره قال: إنّما قتله من أخرجه، فأجابه عليّ بأنّ رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم إذن قتل حمزة حين أخرجه.

قال ابن دحية: وهذا من علي إلزام مفحم الذي لا جواب عنه، وحجّة لا اعتراض عليها.

اين حديث از محكم ترين و صحيح ترين احاديث است و چون معاويه قدرت بر انكارش نداشت، گفت: عمار را كسي كشت كه او را همراه خود آورده است و لذا علي (ع) در پاسخش فرمود: پس بنابراين حمزه را هم در جنگ احد پيامبر كشته است؛ چون آن حضرت بود كه حمزه را همراه خودش آورده بود.

ابن دحيه مي گويد: اين پاسخ علي چنان كوبنده است كه حرفي براي گفتن باقي نمي گذارد ودليلي است كه انتقادي بر آن نيست.

المناوي، عبد الرؤوف (متوفاي: 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 6، ص 366، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولي، 1356هـ

چرا امير المؤمنين در هيچ جنگي در زمان خلفاء شركت نكرد؟

اين كه اميرمؤمنان عليه السلام شجاعترين فرد زمان خودش بود، هيچ شك و شبهه اي در آن نيست؛ آن قدر شجاع و دلاور بود كه شنيدن نامش خواب را از چشمان پهلوانان دشمن مي پراند؛ تا جايي كه عمر بن خطاب مي گفت:

والله لولا سيفه لما قام عمود الاسلام.

به خدا سوگند! اگر شمشير علي عليه السلام نبود ، عمود خيمه اسلام استوار نمي شد.

إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م.

حتي در زماني كه تمام ياران بي وفاي رسول خدا صلي الله عليه وآله در جنگ احد و حنين آن حضرت را رها و از معركه گريختند، امام علي عليه السلام پروانه وار اطراف شمع وجود پيامبر گرامي چرخيد و از او دفاع مي كرد.

اما چرا همان علي عليه السلام در هيچ يك از جنگ هاي زمان خلفاء شركت نكرد؟

همان كسي كه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله در تمام نبردهاي مسلمانان عليه كفار، يهوديان و... شركت فعال داشت و پيشاپيش تمام سربازان پرچم اسلام را به دوش مي كشيد و پهلوانان دشمن را يكي پس از ديگري بر زمين مي كوبيد، چه اتفاقي افتاده بود كه در زمان خلفاء در هيچ نبردي حضور نمي يافت؟

آيا شجاعتش را از دست داده بود، يا جنگ در ركاب خلفاء را جهاد نمي دانست؟ يا اين كه خلفاء، بر خلاف سنت رسول خدا صلي الله عليه وآله قصد استفاده از آن حضرت را نداشتند؟

امير المؤمنين عليه السلام بهترين تصميم را گرفت:

امر دائر بود بين اين كه اميرمؤمنان عليه السلام اساس اسلام را حفظ نمايد و از حق خود بگذرد؛ يا اين كه بر آن عده اندك حمله نموده و آن ها را از دم تيغ بگذراند و در عوض دشمنان اسلام و منافقين با استفاده از اين فرصت اساس اسلام را به خطر بيندازند، اميرمؤمنان عليه السلام راه دوم را برگزيد و با اين فداكاري دين اسلام را براي هميشه حفظ و دشمنان اسلام را نا اميد كرد و به طور قطع اين تصميم عاقلانه تر بوده است.

در خطبه سوم نهج البلاغه مي فرمايد:

وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَي طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ. يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَيَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَيَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّي يَلْقَي رَبَّهُ. فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَي هَاتَا أَحْجَي. فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًي وَفِي الْحَلْقِ شَجًا. أَرَي تُرَاثِي نَهْباً.

در اين انديشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بي ياوري) به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پر خفقان و تاريكيي كه پديد آورده اند صبر كنم، محيطي كه: پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگي به رنج وا مي دارد.

(عاقبت) ديدم بردباري و صبر به عقل و خرد نزديكتر است؛ لذا شكيبائي ورزيدم؛ ولي به كسي مي ماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مي ديدم، ميراثم را به غارت مي برند.

و در خطبه پنجم نهج البلاغه، هنگامي كه شخصي همانند ابوسفيان به قصد گرفتن ماهي از آب گل آلود و استفاده از موقعيت به دست آمده، نزد آن حضرت آمد و پشنهاد بيعت و جنگ با أبوبكر را داد، امام عليه السلام خطبه خواند و فرمود:

أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ... أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ... فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَي الْمُلْكِ وَإِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَالَّتِي وَاللَّهِ لابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ. بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَي مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ.

اي مردم امواج كوه پيكر فتنه ها را، با كشتي هاي نجات در هم بشكنيد... (دو كس راه صحيح را پيمودند) آن كس كه با داشتن يار و ياور و نيروي كافي به پا خاست و پيروز شد، و آن كس كه با نداشتن نيروي كافي كناره گيري كرد و مردم را راحت ساخت. اگر سخن گويم (و حقم را مطالبه كنم) گويند: بر رياست و حكومت حريص است، و اگر دم فرو بندم (و ساكت نشينم) خواهند گفت از مرگ مي ترسد. (اما) هيهات پس از آن همه جنگ ها و حوادث (اين گفته بس ناروا است). به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب، به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادر بيشتر است؛ اما من از علوم و حوادثي آگاهم كه اگر بگويم همانند طناب ها در چاه هاي عميق به لرزه درآئيد.

چرا رسول خدا (ص) از سميه و ديگر زنان مسلمان دفاع نكرد؟

اميرمؤمنان عليه السلام، به همان دليل از خود واكنش نشان نداد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در هنگام كشته شدن سميه، مادر عمار ياسر توسط مشركان و تعرض آن ها به وي، از خود واكنشي نشان نداد.

ابن حجر عسقلاني در الإصابة مي نويسد:

( 11342 ) سمية بنت خباط... والدة عمار بن ياسر كانت سابعة سبعة في الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها في قبلها فماتت فكانت أول شهيدة في الاسلام... عذبها آل بني المغيرة علي الاسلام وهي تأبي غيره حتي قتلوها وكان رسول الله صلي الله عليه وسلم يمر بعمار وأمه وأبيه وهم يُعذّبون بالأبطح في رمضاء مكة فيقول صبرا يا آل ياسر موعدكم الجنة.

سميه دختر خباط... مادر عمار ياسر هفتمين كسي است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مي كرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنومغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مي ديد و مي فرمود: اي خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعده گاه شما بهشت است.

العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

با اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله مي ديد كافري همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان مي شود؛ ولي در عين حال هيچ واكنشي از خود نشان نمي داد و به آنان نيز فرمان مي داد كه صبر نمايند.

مگر نه اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله غيورترين و شجاع ترين فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نكرد؟ چرا شمشيرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا كند؟

و نيز زماني كه عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان مي شد و آن ها را به خاطر اسلام آوردنشان كتك مي زد، چرا رسول خدا صلي الله عليه وآله از خود واكنشي نشان نمي داد.

ابن هشام در السيرة النبوية، مي نويسد:

ومر [ابوبكر] بجارية بني مؤمل، حي من بني عدي بن كعب، وكانت مسلمة، وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام، وهو يومئذ مشرك، وهو يضربها، حتي إذا مل قال: إني أعتذر إليك، إني لم أتركك إلا ملالة، فتقول: كذلك فعل الله بك.

ابوبكر مي ديد كه كنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدي بن كعب، عمر او را كتك مي زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمي زنم براي اين است كه خسته شده ام، از اين جهت مرا ببخش. كنيز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد.

الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 161، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولي، بيروت - 1411هـ؛

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ - 1983م؛

الكلاعي الأندلسي، أبو الربيع سليمان بن موسي (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولي، 1417هـ؛

الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛

الطبري، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقيق عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1424هـ - 2004م.

چرا رسول خدا صلي الله عليه وآله جلوي عمر را نگرفت و او را از اين كار منع نكرد؟ چرا شمشيرش را برنداشت و گردن عمر را نزد؟

اهل تسنن، هر پاسخي دادند، ما نيز عين همان را در باره صبر اميرمؤمنان عليه السلام و شمشير نكشيدن آن حضرت خواهيم داد.

چرا عثمان از زنش دفاع نكرد؟

هنگامي كه ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله به خانه عثمان ريختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع كردند، او از همسرش دفاع نكرد، شما از اين عملكرد عثمان چه پاسخي داريد؟

طبري، در تاريخش مي نويسد:

وجاء سودان بن حمران ليضربه فانكبت عليه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السيف بيدها فتعمدها ونفح أصابعها فأطن أصابع يدها وولت فغمز أوراكها وقال أنها لكبيرة العجيزة وضرب عثمان فقتله.

سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روي او انداخت، سودان شمشير را گرفت و انگشت او را قطع كرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگي دارد، سپس عثمان را زد و كشت.

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 676، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

همچنين ابن أثير در الكامل في التاريخ مي نويسد:

وجاء سودان ليضربه فأكبت عليه امرأته واتقت السيف بيدها فنفح أصابعها فأطن أصابع يديها وولت فغمز أوراكها وقال أنها لكبيرة العجز وضرب عثمان فقتله.

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 3، ص 68، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.

ابن كثير دمشقي سلفي مي نويسد:

ثم تقدم سودان بن حمران بالسيف فمانعته نائلة فقطع أصابعها فولت فضرب عجيزتها بيده وقال: أنها لكبيرة العجيزة. وضرب عثمان فقتله.

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 188، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

چرا عثمان از زنش دفاع نكرد، مگر نه اين كه او مرد بود، غيرت داشت و بايد از زنش دفاع مي كرد؟ پس چرا هيچ واكنشي از خود نشان نداد و حاضر شد كه ببيند ياران رسول خدا به همسر او اهانت كرده و متعرض همسر او شوند؟

چرا عمر از زنش دفاع نكرد؟

اهل سنت اصرار دارند كه امّ كلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام همسر عمر بوده است؛ اما مي بينيم كه هنگامي كه مغيرة بن شعبه اهانت زشتي به امّ كلثوم كرده و او را با امّ جميل، زنا كار مشهور عرب تشبيه و قياس مي كند، عمر هيچ عكس العملي از خود نشان نمي دهد.

ابن خلكان در وفيات الأعيان مي نويسد:

ثم إن أم جميل وافقت عمر بن الخطاب رضي الله عنه بالموسم والمغيرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه المرأة يا مغيرة قال نعم هذه أم كلثوم بنت علي فقال له عمر أتتجاهل علي والله ما أظن أبا بكرة كذب عليك وما رأيتك إلا خفت أن أرمي بحجارة من السماء.

ام جميل (كسي كه سه نفر شهادت دادند مغيره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهايي يافت) در حج، با عمر همراه شده و مغيره نيز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مي شناسي؟

مغيره در پاسخ گفت: آري اين امّ كلثوم دختر علي است!

عمر گفت: آيا خودت را به بي خبري مي زني؟ قسم به خدا من گمان مي كنم كه ابوبكرة در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را مي بينم مي ترسم كه از آسمان سنگي بر سر من فرود آيد!

إبن خلكان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.

و ابوالفرج اصفهاني مي نويسد:

حدثنا ابن عمار والجوهري قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد عن يحيي بن زكريا عن مجالد عن الشعبي قال كانت أم جميل بنت عمر التي رمي بها المغيرة بن شعبة بالكوفة تختلف إلي المغيرة في حوائجها فيقضيها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغيرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه قال نعم هذه أم كلثوم بنت علي فقال له عمر أتتجاهل علي والله ما أظن أبا بكرة كذب عليك وما رأيتك إلا خفت أن أرمي بحجارة من السماء.

ام جميل همان كسي است كه مغيره را به زناي با او متهم كردند و در كوفه به نزد مغيره رفته و كارهاي او را انجام مي داد! اين زن در زمان حج با مغيره و عمر همراه شد. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مي شناسي؟ پاسخ داد: آري اين امّ كلثوم دختر علي است!

عمر گفت : آيا در مقابل من خود را به بي خبري مي زني؟ قسم به خدا من گمان ندارم كه ابوبكرة در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمي بينم، مگر آنكه مي ترسم از آسمان سنگي بر سر من فرود آيد!

الأصبهاني، أبو الفرج (متوفاي356هـ)، الأغاني، ج 16، ص 109، تحقيق: علي مهنا وسمير جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.

زنا كردن مغيره با امّ جميل، مشهور و معروف و امّ جميل به بدكاره بودن شهره شهر و انگشت نماي عام و خاص بود. چرا هنگامي كه مغيرة بن شعبه، دختر رسول خدا را با چنين زني زناكاري مقايسه مي كند، خليفه دوم او را مجازات نمي كند؟

اهل تسنن از اين مطلب هر پاسخي دادند، ما نيز همان پاسخ را به آن ها خواهيم داد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
281 | محمد رضا | Iran - Tehran | ٠١:٢٣ - ١٥ فروردين ١٣٩٣ |
2
 
18
پاسخ نظر
سلام به همه دوستان. سوالي که علامه اميني در جمع علماي اهل سنت کرد را از تمام برادران اهل سنت مي کنم.
سوال: آيا اين روايت نزد شما صحيح است؟ من مات و لم يعرف امام زمانهن مات ميتت الجاهليه. هرکس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد در جاهليت مرده است. ( اين روايت مورد تاييد همه علماي اهل سنت هست آنچنانکه در آن مجلس که بيان شد تمام علماي اهل سنت يک يک سنديت اين روايت را تاييد کردند)
سوال دوم: آيا حضرت زهرا سلام الله عليها امام زمان خود را شناخت يا نشناخت؟
اگر جواب منفي است که معاذ الله که يگانه دخت نبي مکرم اسلام با آن همه کرامات و منزلتهايي که بيان شده و شيعه و سني تاييد مي کنند که پيامبر مکرم اسلام فرمودند :ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها.( خدا به غضب فاطمه غضبناک و و به رضايت ايشان راضي ميگردد.) وهکذا روايات متعددي که وجود دارد ، محال است آن بزرگوار امام زمانشان را نشناخته باشند.
اگر جواب مثبت است. که هست. در روايت است که ايشان( مات و ساخطت عليهما) از دنيا رفتند در حالي که آن دونفر يعني خليفه اول و خليفه دوم مورد سخط و خشم و نفرين آن وجود نازنين بودند. پس معاذالله ايشان را امام زمان خود نميدانستند. بدون شک ايشان شوهر گراميشان را با آن همه فضايل که همه ميدانند امام زمان مي دانستند.
از براردران اهل سنت تقاضامندم خيلي عالمانه و منطقي جواب اين سوال را پيدا کنند و در صورت يافتن جواب براي اين سوال که از سوي علامه عاليقدر اميني رضوان الله تعالي عليه مطرح شده به سلک مذهب خود ادامه راه دهند.
282 | عبدالحسين | Iran - Isfahan | ٢١:٢٦ - ٢٢ فروردين ١٣٩٣ |
سلام عليکم و رحمه الله.ميخواستم درباره حديث ابدال براي من توضيح بديد و اينکه ايا با سند يا سند هاي صحيح در منابع عامه امده است يا خير؟و نحوه استدلال را هم بفرمائيد.ممنونم

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در بين عرفا و صوفيه اصطلاحي است به نام «ابدال» که آن را چنين معني كرده اند: «بعضي مي گويند تسميه ايشان به ابدال از آن جهت است كه حق سبحانه ايشان را قوتي داده كه چون خواهند به جايي روند و بنا بر باعثي خواهند كه صورت ايشان در اين موضع بود مشخص مثالي بر صورت خود در آن موضع بگذارند بدل خود، اما جماعتي كه بدل ايشان شخص مثالي پيدا شود به اراده ايشان آنها را ابدال نگويند و بسياري از اولياء چنين باشند»تهانوي، محمد علي، موسوعه كشاف اصطلاحات الفنون، بيروت: مكتبه لبنان، ناشرون، چاپ اول، 1996، ج 1، ص 87 متن و پاورقي.

از اين عبارات چنين برداشت مي شود كه عده اي به نام ابدال وجود دارند كه مي توانند بدل مثالي خود را ايجاد كنند و در جاي خويش گذارند، و خود به جاي ديگر روند، اما اين قدرت و توان براي هر كس وجود ندارد، بلكه تعداد ابدال محدود است كه در روايات نيز به آنها اشاره شده است. در روايتي كه از منابع اهل سنت نقل شده است تعداد «ابدال» را 50 نفر دانسته است و از ابن ابي الحديد معتزلي نقل شده است كه ابدال 40 نفر «اوتاد» 70 نفر و «قطب» يك نفر مي باشند

در کتابهاي اهل سنت روايت صحيحي در اين خصوص نقل شده است که اين ابدال هميشه در زمين هستند و وجود اينها مايه بقاء زمين است و اگر آنها نباشند زمين با اهلش نابود مي شود

سيوطي در اين خصوص گوييد: ذكر أدلة المقدمة الثانية : قال عبد الرزاق في المصنف عن معمر عن ابن جريج قال : قال ابن المسيب : قال علي بن أبي طالب : لم يزل على وجه الدهر في الأرض سبعة مسلمون فصاعداً فلولا ذلك هلكت الأرض ومن عليها هذا إسناد صحيح على شرط الشيخين ومثله لا يقال من قبل الرأي فله حكم الرفع

عبدالرزاق در مصنف از معمر از ابن جريج نقل مي كند: ابن مسيب گفت: علي بن ابي طالب ع فرمود: همواره در روزگار در روي زمين هفتاد مسلمان يابيشتر قرار دارند و الا زمين و آنچه بر آن است هلاك مي شدند. اين سند صحيح است بنا بر شزط شيخين چنين سخني را او از پيش خود نمي گويد لذا حكم حديثي دارد كه به رسول الله صلي الله و عليه و آله رسيده است.

الحاوي للفتاوي ج 2 ص 201 ، اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي

مناوي نيز گويد: وتعقبه المصنف (السيوطي) بأن خبر الأبدال صحيح وإن شئت قلت متواتر وأطال ثم قال مثل هذا بالغ حد التواتر المعنوي بحيث يقطع بصحة وجود الأبدال ضرورة... قال أعني السخاوي رجال الصحيح رجاله غير شريح بن عبيد وهو ثقة اه

وقال شيخه ابن حجر في فتاويه الأبدال وردت في عدة أخبار منها ما يصح وما لا وأما القطب فورد في بعض الآثار

(سيوطي) گويد: خبر ابدال صحيح است اگر مي خواهي بگو متواتر است سپس گويد: مثل اين مساله به حد تواتر معنوي رسيده است بگونه اي كه به صحت وجود ابدال مي تواند يقين كرد.... سخاوي سپس مي گويد: رجال آن رجال صحيح است بجز شريح بن عبيد كه ثقه است.

استادش ابن حجر در فتاوايش مي گويد: ابدال در برخي از روايات آمده است برخي صحيح و برخي ضعيفنداما قطب هم در برخي روايات آمده است . فيض القدير ج 3 ص 170 اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي الوفاة: 1031

همچنمين آمده است بقا زمين به واسطه ابدال است : الأبدال جمع بدل وهم طائفة من الأولياء... يحفظ الله بهم الأقاليم السبعة..ابدال جمع بدل طايفه اي از اوليا هستند...خداوند به يمن آنها اقاليم هفتگانه را حفظ مي كند

التعاريف ج 1 ص 29 ، اسم المؤلف: محمد عبد الرؤوف المناوي

بنابراين همچنانکه وجود امام مهدي (عج) را عامل بقاء زمين مي دانيم اهل سنت نيز ابدال را عامل بقاء اهل زمين ميدانند و با اين مطالب جواب کساني که دنيال فايده وجود امام مهدي عليه السلام مي شوند نيز داده مي شود

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

283 | Sahand | United States - Richmond | ٠٦:٥٦ - ٢٦ فروردين ١٣٩٣ |
شبهات درباره آيه تطهير
با عرض سلام به همگي‌
بنده در يکي‌ از سايت‌هاي وابسته به وهابيت 9 شبهه دربارهٔ تفسير آيه تطهير ديدم. به اجازه حضرات عالي‌، هر يک از آن شبهات را روي سايت مي‌گذارم، تا انشا الله ، اساتيد گرامي‌ اگر مايلند، به آن شبهات پاسخ بدهند.
شبهه اول:
لطفا به اين شبهه پاسخ بدهيد. لطفا پاسخ‌هاي تازه باشند و کپي‌ پيست نباشند!
رد بر استدلال شيعه به آيه تطهير
الحمدلله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله وصحبه و من والاه..
اما بعد.
اين مقاله‌اي هست که چند وقت پيش مطالعه کردم و به علت رد قوي و جالبي که بر استدلال شيعه به آيه ي تطهير داشت، مناسب ديدم اونو ترجمه کنم براي اهل سنت فارسي زبان و نيز شيعياني که براشون سوال هست که واقعا آيا آيه تطهير دلالت بر عصمت مطلق دارد يا نه؟
مقاله در نه قسمت به رد نه استدلال شيعه پرداخته که ان شاءالله من در هر قسمت يکي از استدلالات و رد آن را خواهم گذاشت.
اما بعد:
قال تعالى
{ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا } الأحزاب 33
( و در خانه‌هايتان بمانيد و همانند جاهليت پيشين آرايش نکنيد و نماز را برپاداشته و زکات بدهيد و خدا و رسولش را اطاعت کنيد، بدرستيکه خداوند ميخواهد رجس و پليدي را از شما دور گردانيده و شما را پاک گرداند ).
رافضه نصف آخر آيه را جدا کرده و از آن براي عصمت اصحاب کساء و ائمه‌شان استفاده مي کنند و به احاديث زيادي استدلال مي کنند که اين احاديث به چيزي بيشتر از اين دلالت نميکنند که رسول خدا صلي الله عليه و سلم بعد از اينکه آيات در‌شان زوجاتش نازل شد، با مضمون آيه ي تطهير، براي اصحاب کساء دعا کرد.
در همين موضوع، روي بعضي از اموري که حول اين آيه شريفه است مناقشه مي کنيم و ان شاءالله اثبات مي کنيم که آيه مختص زوجات رسول الله صلي الله عليه و سلم هستند و کسي غير از آنها داخل در آيه نمي شود و در هر قسمت، فقط به يک نقطه اشاره ميشود که نزول آيه تطهير در مورد زوجات را توضيح ميدهد.
اول:
آيه ي تطهيري که منظور رافضه است با (إنّما) شروع مي شود که از ادات حصر است.
اما در عرف شيعه، (إنما) چه چيزي را در اين آيه حصر مي کند؟
دو قول دارند:
اول: اراده خداوند فقط منحصر به اذهاب رجس از اهل بيت است.
اين کفر صريح و گرفتن اراده از خداوند عزوجل است. يعني اينکه خداوند اراده ي ديگري غير از اين ندارد.
دوم: اراده ي خدا در اذهاب رجس فقط در مورد اهل بيت است.
اين نيز هذياني بيش نيست...
يعني چگونه ممکن است که اراده ي خدا در اذهاب رجس، فقط به اهل بيت منحصر شود و ديگران را شامل نشود؟ (ادعايي بر خدا و نقص وارد کردن بر او)
معني اين ميشود که خداوند نميخواهد رجس را به غير از اهل بيت، از ديگران دور کند.
يعني خداوند براي ديگر بندگانش رجس ميخواهد ولي براي اهل بيت نميخواهد.
اين حماقت، و عدم تنزيه خداوند از سوي رافضه است.
شيخشان طباطبايي در تفسيرش اين دو حماقت را با هم جمع کرده است.
تفسير الميزان - السيدالطباطبائي ج 16 ص 309
قوله تعالى : ( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ) كلمة ( انما ) تدل على حصر الارادة في اذهاب الرجس والتطهير وكلمة أهل البيت سواء كان لمجرد الاختصاص أو مدحا أو نداء يدل على اختصاص اذهاب الرجس والتطهير بالمخاطبين بقوله : (عنكم)، ففى الاية في الحقيقة قصران قصر الارادة في اذهاب الرجس والتطهير وقصر اذهاب الرجس والتطهير في أهل البيت .
اين گفته ي خداوند متعال: ( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ) کلمه (انما) دلالت بر حصر اراده در اذهاب رجس و تطهير دارد و کلمه اهل البيت، چه براي اختصاص باشد يا مدح يا نداء باشد، دلالت بر اختصاص اذهاب رجس و تطهير براي مخاطبين دارد بخاطر قول (عنکم). در حقيقت در اين آيه دو حصر وجود دارد: حصر اراده در اذهاب رجس و تطهير، و قصر اذهاب رجس و تطهير فقط براي اهل بيت.
و وقتي که هر دو قول بخاطر اينکه در آنها کفر و عدم تنزيه ذات الهي است باطل باشد، پس ناچارا بايد بگرديم ببينيم که ادات حصر انّما، در اينجا چه چيزي را محصور مي کند؟
ادات حصرِ انما در اينجا، سبب ورود اوامر و نواهي که قبلا در اراده خداوند براي اذهاب رجس از اهل بيت وارد شده را محصور مي کند.
يعني اينکه او سبحانه و تعالي، در اين آيه و آيات سابق، امهات مومنين را امر و يا نهي نمي کند مگر براي اينکه او اراده کرده که رجس و ناپاکي را از آنها دور کرده و آنها را از آن پاک کند.
بله، اين واقعيتي است که راه فراري از آن نيست. يعني در آيه، محصور و محصورٌ فيه نيست مگر اين چيزي که ما گفتيم، البته بعد از اينکه ادعاي اين گروه را باطل کرديم؛ کساني که نزدشان عصمت امامانشان از تنزيه خداوند از نقص، مهم تر است.
***********
انشالله وقتي‌ که شبهه اول پاسخ داده شد به شبههٔ بعدي مي‌‌پردازيم
ممنونم و خدا نگهدارتان باشد

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. اگر محصور در اين آيه اهداف خداوند از امر و نهي هايي که در آيات قبلي آمده مي بود بايد خطاب هم همچنان بصورت جمع مونث مي آمد. مگر مي شود که خداوند زنان را امر و نهي کند و بعد هدف را نسبت به افراد ديگري ولو اينکه افراد قبل هم در ضمن داخل باشند اعمال دارد؟

2. چنين تفسيري با شان نزول آيات مخالفت دارد چون طبق روايات متواتر و صحيح همچنين طبق ظاهر آيه زنان داخل در اين قسمت از آيه نيستند.

3. اراده در اين آيه تکويني و آنچه در اين آيه محصور قرار گرفته معصومين عليهم السلام مي باشند. بله اراده تشريعي خداوند در مورد همه انسانها بر تطهير و پاکي قرار گرفته ولي اراده تکوينيِ غير قابل تخلف خداوند فقط بر طهارت و پاکي معصومين عليهم السلام قرار گرفته است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
284 | محمد اسلامي... | Iran - Qazvin | ١٥:١٣ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٣ |
سلام به تمام دوستان........
الحمدلله که حب محمد و ال محمد را داريم و بس.......
دوستان شيعه لطفا به مقدسات اهل سنت توهين نکنيد که ايشان در جهل مرکب به سر ميبرند و بايد به ايشان فرصت داده تا بتوانند در مذهبشان تامل کنند و قبول حقايق ديگر بستگي به مادرشان دارند اميدوارم متوجه حرفهايم شده باشيد.....
در ضمن اهل سنتي که اين حرفها رو ميخوني لطفا تحقيق کن تو را به خدايت قسم ميدهم.......
جانم فداي رهبر شيعيان جهان حضرت خامنه اي.....
ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است .......
مساله ولايت فقيه از اعتقادات شيعيان است و هر کس قبول نداشته باشد بايد در شيعه بودنش شک کنيد البته اين نظر شخصي بنده است و بدون شک اعتقاد عالمان بزرگ شيعه هم ميباشد
1 |نام مهم نیست||٠٧:٢٩ - ٢٥ مرداد ١٣٩٩ |
0
 
0
به نام یکتای بیچون

با سلام به اهل هدایت

اولا بنا به فرمایش خود ائمه معصومین (ع) که فرمودند که ما حسادت واقع شیدیم پس دشمنی ها با حضرات معصو مین بر همین حسد وکینه بنا شده است چرا خدا به شما عطا کرده به ما نکرده است

عمومیت بخشیدن آیه شریفه تطهیر

به همسران پیامبر گرامی اسلام و یا به عمو های آن حضرت خود داستان تکراری فرقه های اسلامی است .. والا حق عیان ولی طایفی ای بی بصرند

خوب زوجات پیامبر (ص) به تعداد انگتان دستان ادمی است بل چند بیشتر البته مدخوله هایش

اگر ما اسیاق عبارت عربی از لحاظ نحوی بنگریم تمام ضمیر ها مردان هستند کم در عنکم ودر یتطهرکم ضمیر مردان هستند

چگونه برخی مصرند با بوق و کرنا و با سنبه تلمبه و با زورو و تزویر ودروغ ایه تطهیر را به زنان پیامبر منسوب می دانند ؟؟؟

جمله ایه تطهیر ربطی به گفتگو ی خدا در باره زنان ندارد از دیدگاه علم معانی ایه تطهیر یک التتفات ادبی است . اگر شما آن را از سوره احراب بردارید هیچ نقصانی در روند معنایی جملات سوره احزاب وارد نمی شد . نیز اگر آن را در سوره دیگر بگنجانیم همین فضا را ایجاد خواهد کرد . اشتیاه بسیاری از ما این است که ما قران راچون سایر کتابها می دانیم و همان حکم را در مورد آن اجرا می کنیم . مثلا سوره 286 ایه و طویل بقره چند بار کلمه بقره (گاو) را آورده است ؟؟

ونگهی خود پیامبر (ص) که در راس و رءوس راسخن قران است و دارای غلم لدن وهستند ، خود کرارا اهل بیت را معرفی کردند : درخیمه شان نشاندند ، آنان در درون کسا ء قرا دادند ، 6 ماه مداوا هر روز صبح درشان می زدند سلام به اهل البیت می دادند .....ایهمه آدرس نشانی های آشکار !! که ره گم نشود

باز برخی هنوز گوییند لیلی مرد بوده است یا زن !!!!



ن د بخر می گوید داند ند لنو النی ارای ئئس عوس وده است ؟ رباره ه در گلمه ر باه مل ره فت مل ادبی ییگاه گداه پایمبر ی لام در



دتموی ن اهمه
285 | رضا بن سلطان | | ٢١:١٩ - ٢٥ ارديبهشت ١٣٩٣ |
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و العَن عَدّوهُم
286 | amin ansari | | ٢٢:٣٨ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩٣ |
سلام وخسته نباشيد اگر ميشه اون مطلبي که امامتو تو5دقيقه اثبات مي کردو برام ارسال کنيد.الان نمي بينمش
درودخدا برپرچمداران وعاشقان مولايمان علي(ع)

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
287 | حاميان شب اسماني | Iran - Tehran | ٠٣:٣٨ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩٣ |
در حمايت از شبکه قران در وبلاگتان اين پيام بنده را پخش کنيد تا بار ديگر شاهد حضور شيعه شدگان در رسانه ها باشيم
خدمت عوامل دست اندرکار شبکه قران و معارف سيما
حقير بدنبال توفيق شرکت در برنامه شب هاي اسماني از مسولين شبکه قران و عوامل برنامه منظور اداي تقدير و احترام دارم تا با اين تريبون بتوانم تقدير از دوستان خوصوصا اهل سنت که با قرار نگرفتن در بازي عوام فريبانانه وهابيون عليه امثال بنده نشده و نميشوند و از اينکه توانستم پيام خودم را به افرادي که مانند سابقه من در گمراهي بودن و به جهالت خور اصرار دارند برسانم تا بدانند که حقيقت اسلام ناب محمدي جز شيعه دوازده امامي جيز ديگري نيست
بازهم جاي دارد از عوامل و باني يان ضبط و پخش اين برنامه تقدير و تشکر کنم و از خدا برايتان ارزوي سربلندي و سرفرازي دارم
با کمال احترام مستبصرحميدشيراني
288 | رضا سلطاني | | ٢٢:١٦ - ٠٦ خرداد ١٣٩٣ |
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و العَن عَدّوهُم
289 | محمد | Iran - Tehran | ١٣:١٩ - ١٠ خرداد ١٣٩٣ |
سلام عليكم..نظر شيعه درمورد آيه 3 سوره ي زمر چيست؟ كه خداوند متعال در اين آيه مي فرمايد..آگاه باشيد كه دين خالص ويزه خداست.و آنان كه به جاي خدا معبوداني برگزيده اند( و مي گويند) ما اين معبودان را جز براي اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك كنند نمي پرستيم...

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين آيه «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الخَْالِصُ وَ الَّذِينَ اتخََّذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلىَ اللَّهِ زُلْفَي...» در خصوص مشرکان بت پرست است که بت را براي تقرب به خدا پرستش مي کردند
همچنانکه شيخ طوسي به اين مطلب اشاره کرده و گويد::
(وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏) معناه الحكاية عما يقول الكافرون الذين يعبدون الأصنام فإنهم يقولون:
ليس نعبد هذه الأصنام إلا ليقربونا إلى اللَّه زلفى أي قربى
التبيان في تفسير القرآن، ج‏9، ص 5
آيه شريفه در حقيقت با ذکر «وما نعبدهم‏» بيان فرموده است که مشركين بتها را پرستش و عبادت مى‏ كردند. و شرك آنها به جهت عبادت كردن بتها بوده است ولى شيعيان هرگز غير خدا را عبادت و پرستش نمى‏ كنند، و براى امامان خويش هرگز سجده نمى‏كنند، روزه نمى‏ گيرند، نذر نمى‏ كنند و ...
شيعيان به ائمه خود توسل مى‏ جويند اما اعتقاد به «الوهيت» و خدايى آنان ندارند و ايشان را شريك براى خدا قرار نمى ‏دهند بلكه معتقدند كه پيامبران و اوليا جملگى بندگان خدايند و همگى مخلوق اويند و هيچ عقيده ندارند كه ايشان شايسته پرستش ‏اند. اما مشركان كه اين‏گونه آيات ياد شده در مورد آنان فرود آمده است بُت‏ها را شايسته «الوهيت» مى‏ دانستند و آنها را همچون پروردگار مى‏ داشتند، اگرچه اعتقاد داشتند كه آنها خالق هيچ چيز نيستند. اما مؤمنان در مورد پيامبران و اولياى خدا قائل به استحقاق و شايستگى عبادت و الوهيت نمى‏ باشند و آنان را همچون خداي بزرگ نمى دارند، بلكه معتقدند كه اينان بندگان خدا و دوستان او و كسانى مى ‏باشد كه خداوند آنان را برگزيده و گرامى داشته است و به بركت ايشان بندگانش را مى‏آمرزد و بر آنان رحمت مى‏آورد
مسئله كمك خواستن و واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند ريشه قرآني دارد چنانچه خداوند، در قرآن كريم مي‌فرمايد :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ .مائدة، آيه35 اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيله‌اي بجوييد .
اين آيه به تمامي مؤمنين دستور مي‌دهد كه به هر وسيله‌اي كه سبب تقرب به خداوند مي‌شود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه‌ امكان ندارد
همچنين خداوند در آيه 64 سوره نساء مي‌فرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .
همانطور که مشاهده مي شود رفتن به نزد رسول خدا براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ هم شامل حيات ايشان و هم بعد از مرگ ظاهري مي‌شود . اين آيه نشان مي‌دهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند، واسطه و وسيله آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .
بلال در حضور عمر به قبر پيامبر (ص) تمسک چست و عمر نيز کار او را تاييد کرد ايا مي شود کار او عبادت بوده است اگر عبادت بوده چرا عمر از آن نهي نکرد ؟!1 آيا مي شود گفت عمر کار شرک آلودي را تاييد کرده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
290 | موسي سلفي | Iran - Bīleh Savār | ١٣:٥٦ - ١٥ خرداد ١٣٩٣ |
سلام.
نميخواهم بحث کنم.فقط مروري بر عناوين ميکنيم.
حضرت علي کرم الله وجهه از همسرش دفاع کرد و چه و چه
حضرت علي کرم الله وجهه به خاطر اسلام از همسرش دفاع نکرد(خب.اخر دفاع کرد يا نکرد؟)
ممکن بود حضرت زهرا رضي الله عنها در هنگام درگيري شهيد بشود(يعني شهيد نشد؟خودش که شهيد شده بود.چه ديگه حضرت علي کرم الله وجهه دفاع بکنه چه نکنه.پس دفاع ميکرد بهتر بود)
حضرت در جنگ ها شرکت نکرد!بله.پدر بنده با خلفا مشورت ميکرد.نهج الموسي(نهج البلاغه پدر بنده) نوشته است:
وَ قَدْ شاوَرَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَابِ في الْخُرُوج(ضمير ه در شاور منظورش با پدر بنده هست ها.اصلا مربوط به حضرت علي کرم الله وجهه نيست.اين خطبه هم اصلا تو نهج البلاغه نيست!)
چرا پيامبر با ياران معدودش در مکه و هنگامي که ايه جهاد نازل نشده بود از سميه و ديگر زنان دفاع نکرد تا اسلام را از بين ببرد و خلاف حرف خداوند رفتار کند؟(واقعا جوابي به اين ندارم بدم!)
چرا حضرت عثمان رضي الله عنه که جوان بود و قدرت جنگيدن داشت و در يک ثانيه بعد شهيد نشد از همسرش دفاع نکرد؟در تاريخ امده ضربه اول را که خواستند بزنند همسر ايشان دستش را جلو اورد که انگشتانش قطع شد.بلافاصله فرد ديگري با ضربه،حضرت عثمان رضي الله عنه را شهيد کرد.مگر حضرت عثمان رضي الله عنه سوپرمن نبود؟جوان بود.ميتوانست در يک ثانيه صد نفر را بزند.چرا نزد؟
واقعا از اين شبهات به تنگ امدم.قانع قانع شدم.ميخواهم رافضي بشوم!بايد چند تا زنو صيغه کنم؟
خود نويسنده فقط بخونه کافيه.چون بعيده در سايت منتشر بشه.خودت فقط بخون.قضاوت کن.بدون حرفاي قزويني و بقيه

پاسخ:
السلام علي اهله

دوست گرامي؛ بر جهالت شما بخاطر اين نظرات غصه مي خوريم! براي جنابعالي کمي بيشتر توضيح مي دهيم تا اگر واقعاً متوجه جواب نشده ايد با دقت در توضيحات ما و کمي فکر بدور از تعصب، مطلب را بفهميد. پيشاپيش از خداوند براي شما طلب فهم اين مطالب را داريم.

1. حضرت امير عليه السلام از همسر خود دفاع کرده اند و در منابع تاريخي اين حقيقت منعکس شده است که در متن آمده.

2. شايد بگوييد چرا بيشتر دفاع نکرد بطوري که به روي دشمناني که قصد سوختن خانه را داشتند شمشير بکشد و... جواب دوم مال اينجاست که مي گوييم چون رسول الله صلي الله عليه و آله ايشان را امر به صبر کرده بودند و معلوم بود که اگر درگيري اوج مي گرفت، اختلافات داخلي عميق را در پي داشت و کشت و کشتار صورت مي گرفت و اين موجب از بين رفتن دين مي شد و موجوديت اسلام به خطر مي افتاد. لذا بهتر بود بيش از آن واکنش نشان ندهند تا در کنار آنها باشند و مسير مستقيم و حق را براي مردم تشريح کرده و در صورت هجوم دشمن خارجي، راهکارهاي الهي را براي حفظ اسلام ارائه نمايد. پس دفاع کرد اما نه بطور مفصل و مسلحانه

3. ممکن بود حضرت زهرا سلام الله عليها در ميان درگيري شهيد شوند بطوري که دشمن از آن استفاده منفي عليه حضرت علي عليه السلام نمايد، ولي با صبر حضرت علي عليه السلام جان ايشان تا شش ماه حفظ شد و حضرت علي عليه السلام و فرزندانشان هم محفوظ ماندند و دشمن از اين فرصت نتوانست استفاده مورد نظرش را بکند.

4. مشاوره دادن غير از شرکت در جنگ است. و مشاوره به درخواست خود خليفه دوم بوده و اين مشاوره مصلحت اسلام را در پي داشته لذا حضرت مشاوره نمود ولي در جنگها شرکت نداشت با آنکه ايشان در جنگهاي زمان رسول الله صلي الله عليه و آله حضور داشت و در زمان خودشان هم خلاف مشاوره اي که به عمر داده بود مبني بر عدم حضور در جنگها، شخصاً شرکت نمودند. و الا دليل عدم شرکت در جنگهاي خلفا که در اين ميان واقع شده چه بود؟

5. دوست گرامي در مورد دفاع رسول الله از سميه و ياسر نظر ما هم همين است که چون تعدادشان کم بود و در صورت دفاع فيزيکي جان خودشان به خطر مي افتاد لذا دفاعي به اين صورت نداشتند در اينجا هم حضرت علي عليه السلام داراي چنين شرايطي بودند لذا دفاع ننمودند.

6. در جريان عثمان هم به همين صورت با شما موافقيم، براي عثمان ممکن نبود تا از همسرش دفاع کند لذا دفاع نکرد، براي حضرت علي عليه السلام هم دفاع ممکن نبود لذا دفاع نکرد.

7. شما لازم نيست رافضي شويد تا مانند دختر خليفه خود و صحابه اي که ادعاي تبعيت از آنها را داريد صيغه را جايز بدانيد بلکه همان سلفي بمانيد تا بجاي صيغه، با نامحرمان رضاع کبير کنيد و ... نيازي به شما نيست.

السلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات

(1)
291 | رضا رضوان مهر | | ٠٩:٢٤ - ١٨ خرداد ١٣٩٣ |
با سلام و خسته نباشد . من شعه عل هستم و همشه به پدرم و جدم بابت ان مسئله افتخار مکنم و افتخار مکنم در انتظار مهدي هستم افتخار مکنم بزرگترن ارزو من ديدن رو مهدي است به نظر من کسي که علي (ع) رو قبول نداره از انسانت بدوره و مستحق عذاب شدد است.
292 | vahid | Iran - Rasht | ١٩:١١ - ٢٠ خرداد ١٣٩٣ |
با سلام واقعا اين کساني که سلفي هستن بايد بدانند که جاهل مثله کفار اند. يا مهدي ادرکني
293 | SMR | | ٢٤:٥٣ - ٠١ تير ١٣٩٣ |
اگرپيامبر واقعاميخواست درجريان غدير علي بن ابطالب را جانشين خود کند،ميگفت من کنت امام، فهذاعلي امام؛يا درواقع عبارتي را بکارميبردند که فقط منحصرا معني جانشين و سرپرست دهد،نه اينکه واژه اي روکه معاني زيادي دارد و معني دوست هم ميدهد،پس منظور دوستي با علي است و گرنه اگر مسئله ي مهمي بود، صراحتا وبا واژه اي صريح ومستقيم ميگفت اين علي بعد من خليفه ي شماست وبايداز او اطاعت کنيبد که اين رانگفت پس منظور دوستي با علي بوده که تعدادي از صحابه از وي کدورت داشتند که برا رفع ان بوده،ودر ضمن درحديث صحيح ديگري هم پيامبر به زيد بن حارثه گفته اند که انت اخوناو مولانا،پس کلمه ي مولي يه لفظ مختص شخص خاصي نبوده و کلي است ومنظور دوستي باعلي بوده است نه جانشين چون کلمه ي مولي بيشتر از30 معني دارد که جانشين در انها نيست پس منظور دوستي بوده.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ روايت غدير قرائن لازم براي دلالت بر معني شيعه را دارد مانند اينکه ايشان قبل از آن مي فرمايند: مرگ من نزديک است و اينکه ايشان قبل از آن مي فرمايد الست اولي منکم من انفسکم و جمله من کنت مولاه و... که در روايت زيد وجود ندارد و در روايت زيد کلمه «مولانا» وجود دارد که قطعا با وجود «نا»، برداشت شما غير ممکن خواهد بود.

براي توضيحات بيشتر در مورد «مولا» به مقاله «آيا علماي اهل سنّت كلمه «مولي» در حديث غدير را به معناي امام و خليفه معني كرده اند؟» مراجعه نماييد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
294 | علي جلالي | United States - McLean | ١٤:٣٥ - ٠٥ شهریور ١٣٩٣ |
وهابي ها ميگويند روايت ينزل الرب الي السماء الدنيا در کتاب عوالي لائي ج7 ص119 وجود دارد جواب شما چيست؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. در اين مورد غير از روايات، آياتي هم وجود دارد که از ظاهر آنها تشبيه و تجسيم برداشت مي شود ولي بايد ببينيم علماي مذاهب چگونه آنها را تحليل و تاويل نموده اند. علماي شيعه اينگونه روايات و آيات را با توجه به روايات و آيات متواتر ديگري که تجسيم و تشبيه را رد مي کند و همچنين دلايل عقلي که بر نفي تجسيم آمده تاويل مي برند و چيزهايي را در تقدير مي گيرند مثلا نزول خدا را به نزول فرشتگان به امر خداوند يا نزول رحمه يا نزول امر خداوند تفسير مي کند. چنانکه در قول خداي تعالى که مي فرمايد: «وَ جاءَ رَبُّكَ» منظور وجاء أمر ربك مع الملائكة است. هدف خداوند از ذکر آن به اين صورت ممکن است بخاطر اهميت دادن به مکان و زمان خاص و... باشد.

2. در برخي موارد هم به جهت تغيير اعرابي، مشکل ايجاد مي شود که بايد با تعريب صحيح آن چنين توهماتي را از روايات ترد کرد مثلاً در اين حديث ينزل با رفع خوانده شود يعني خداوند در اين شب ملائکه را نازل مي کند.

3. در مسانيد روايي ما روايت صحيح السندي در رد اين روايت از معصومين عليهم السلام آمده است: و روى عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنىّ رضى اللَّه عنه عن ابراهيم بن ابى محمود قال قلت للرّضا صلوات اللَّه عليه يا ابن رسول اللَّه ما تقول فى الحديث الّذى يرويه النّاس عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله انّه قال انّ اللَّه تبارك و تعالى ينزل فى كلّ ليلة جمعة إلى السّماء الدّنيا فقال صلوات اللَّه عليه لعن اللَّه المحرّفين للكلم عن مواضعه و اللَّه ما قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ذلك انّما قال صلى اللَّه عليه و آله انّ اللَّه تبارك و تعالى ينزّل ملكا إلى السّماء الدّنيا كلّ ليلة فى الثّلث الاخير و ليلة الجمعة فى اوّل اللّيل فيامره فينادى هل من سائل فاعطيه هل من تائب فاتوب عليه هل من مستغفر فاغفر له يا طالب الخير اقبل و يا طالب الشرّ اقصر فلا يزال ينادى بهذا حتّى يطلع الفجر فاذا طلع الفجر عاد إلى محلّه من ملكوت السّماء حدّثنى بذلك ابى عن جدّى عن آبائه عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله.

عبد العظيم حسني از ابراهيم بن ابي محمود روايت مي کند که به امام رضا عليه السلام گفتم: چه مى‏فرماييد در حديثى كه مردمان روايت مى ‏كنند يعنى سنّيان از حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله كه آن حضرت فرمودند كه حق سبحانه و تعالى در هر شب جمعه از عرش به آسمان مي آيد اول حضرت فرمودند كه لعنت خدا بر جمعى باد كه‏ آن چه مى ‏شنوند تغيير مى ‏دهند و به عنوانى كه شنيده ‏اند نقل نمى ‏كنند و اللَّه كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله چنين نفرموده است بلكه آن حضرت فرموده است كه حق سبحانه و تعالى ملكى را به آسمان اول مى‏ فرستد در ثلث آخر هر شب و در شب جمعه از اول شب و امر مى ‏كند او را كه ندا كند آيا سايلى هست كه او را عطا كنم آيا تائبى هست كه توبه او را قبول كنم‏... اين روايت را پدرم از جدش از پدرانش از رسول الله صلي الله عليه و آله روايت نموده است. (لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج‏4، ص: 542 و روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 586)

بنابراين اين روايت تحريف شده و صحيح آن به اين صورت است که خداوند ملائکه را به زمين مي فرستد.

4. اين روايت در کتاب عوالي اللالي بدون سند ذکر شده که تضعيف ديگري بر اين روايت مي باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
295 | محمد صالحي | | ٢٣:١٥ - ١٥ شهریور ١٣٩٣ |
با سلام من در جايي خواندم که يادم نيست دقيقادر چه کتابي بود که دفاع نکردن حضرت علي عليه سلام در زمان ورود عمر بن خطاب چندين نفر يکجا بر سر ان حضرت ريخته ودستان ان حضرت را با طناب بسته بودن حال اگر کسي دست بسته باشد قادر به دفاع کردن ميباشد درست وصيت حضرت محمد ص بوده اما حضرت در خصوص خيانتي که درباره خلافت حضرت علي کردند به علي عليه سلام گفتن صبر کند وگرنه عمر که بود که حضرت فاطمه زهرا را بزند با بودن شير خيبر به اميد ظهور منتقم خون اهل بيت پيامبر گرامي وعجل فرجهم
296 | هادي اس | Iran - Shiraz | ١٩:٤٣ - ٠٦ آبان ١٣٩٣ |
با اينکه مقالتون روشن و واضح بود ولکن جوابي که به موسي سلفي داديد جالب بود . ممنون از تلاشتون. آجرکم الله
297 | مامان علي مرتضي | Iran - Tajrīsh | ٠٨:٤٣ - ٢٦ آبان ١٣٩٣ |
ام جميل (كسى كه سه نفر شهادت دادند مغيره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهايى يافت) در حج، با عمر همراه شده و مغيره نيز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مى‌شناسي؟
مغيره در پاسخ گفت: آرى اين امّ‌كلثوم دختر علي است!
عمر گفت: آيا خودت را به بى خبرى مى‌زنى؟ قسم به خدا من گمان مى‌كنم كه ابوبكرة‌ در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را مى‌بينم مى‌ترسم كه از آسمان سنگى بر سر من فرود آيد!
مطمئنا اون زن ام کلثوم نبوده چون کسي که دختر علي (ع) باشه ومادري چون حضرت فاطمه(ص) داشته باشه يقينا توي حجاب هم بهترين واونموقع پوشيه ميزده پس چطور اين بي ناموسا شناختنش.
298 | م - خضرایی | Iran - Tehran | ١٨:٠٥ - ٢٦ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام به شما حق جویان راه خدا قرآن پیامبرا ن و ائمه ع - ظلمی که به علی ع شد در طول 24 سال به حسین ع نشد چون امامت امری الهی است نه اجباری که دیگران مجبور باشند بپذیرند علی ع امام بود از جانب خدا و رسول چه خلیفه مردم می بود یا نه مثل پیامبران که رسالتی داشتند چه مردم می پذیرفتند چه نمی پذیرفتندبرای همین خداوند در غدیر دستور داد از وازه ولی استفاده کرد که معنی امامت و سرپرستی دارد نه فقط خلافت چون بحث امامت الهی است و در ادامه فرمود عاد من عاداه واله من والا - دوست او دوست من و دشمن او دشمن من و تمام علمای اهل سنت که خود شیعه علی ع هستند و در کتبشان تقیه می کنند . وگرنه این مطالب را نمی آوردند یعنی قبول داشتند و از ترس روءسا و خلافایشان اهل سنت ماندندو در کتب آل محمد را در کنار صل الله و سلم آله نیاوردند وگرنه کتابشان مثل صدها کتاب شیعیان مورد حجمه قرار میگرفت و می سوخت و اینهم کار خداست که به دست شیعیان علی ع برسد تا راه نجاتی برای امت اسلامی باشد که یک فرقه اهل نجات است و آن راه علی ع تا مهدی موعود است یعنی شیعه اثنی عشری که آیه اطاعت از خدا و رسول و امامان در قرآن می باشد .
یا حق
299 | سید | | ٠٣:١٣ - ٢٦ اسفند ١٣٩٣ |
سلام
روایت وصیت پیامبر (ص) به حضرت علی را که فرموده باید صبر کنی .. از نظر سندی ضعیف هست اگر ممکنه با سند صحیح بیارید ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايات در اين خصوص در حد استفاضه است لذا نياز به بررسي سند ندارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
300 | سيد امير علي حسيني | Iran - Tehran | ٠٧:٥٢ - ١٢ مرداد ١٣٩٤ |
به سلام با سوالي در فضاي مجازي اشنا شدم خواستم جوابش را از شما بپرسم:برخي از غير مسلمانان تهمت هاي زشتي به پيامبر مي زنند كه من شرمم مي ايد ان ها را بگويم مانند بيماري بچه خواهي خواستم جوابي داشته باشم تا به ان ها بدهم با تشكر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
ما اعتقاد به عصمت پیامبر (ص) داریم و هر چیزی که با عصمت حضرت منافات داشته باشد، دروغ و بی اساس است همچنین در قرآن نیز بیان شده است که حضرت هیچ چیزی را بر خلاف وحی نمی گوید و انجام نمی دهد
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى(3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏( النجم 4
لذا این نوع اهانتها بخاطر دشمنی با ساحت مقدس پیامبر (ص) و مسلمانان است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
301 | حق علی | Iran - Tehran | ٠٨:٥٨ - ٢٣ آذر ١٣٩٤ |
سلام علیکم
ایا این جواب های نقضی در مورد صبر پیامبر در مورد سمیه و نگاه کردن ایوبکر به زن مضروب توسط عمر و زن عثمان از نظر سند صحیح هستن؟ لطفا تک تک را بررسی سند کنید.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
به صورت متواتر نقل شده است که پيامبر صلي الله عليه و آله قضيه عذاب ياسر و همسرش سميه را در مکه مي ديديد اما خود صبر کرده و آنها را نيز به صبر دعوت مي کرد
أخبرنا إبراهيم بن عصمة العدل ثنا السري بن خزيمة ثنا مسلم بن إبراهيم ثنا هشام بن أبي عبد الله عن أبي الزبير عن جابر أن رسول الله صلى الله عليه وسلم مر بعمار وأهله وهم يعذبون فقال أبشروا آل عمار وآل ياسر فإن موعدكم الجنة صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 438
در جاي ديگر آمده است
وممن عذب في الله بمكة أسلم هو وأبوه وأمه سمية مولاة أبي حذيفة بن المغيرة وهي أول شهيدة في الإسلام طعنها أبو جهل بحربة في قبلها فقتلها ومر النبي صلى الله عليه وسلم بعمار وأبيه وأمه وهم يعذبون فقال اصبروا آل ياسر فإن موعدكم الجنة
تاريخ بغداد ج 1 ص 150
در خصوص عثمان نيز آمده است:
حدثنا سُفْيَانُ بن وَكِيعٍ حدثنا أبي وَيَحْيَى بن سَعِيدٍ عن إسماعيل بن أبي خَالِدٍ عن قَيْسِ بن أبي حَازِمٍ حدثني أبو سَهْلَةَ قال قال عُثْمَانُ يوم الدَّارِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قد عَهِدَ إلي عَهْدًا فَأَنَا صَابِرٌ عليه قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ غَرِيبٌ لَا نَعْرِفُهُ إلا من حديث إسماعيل بن أبي خَالِدٍ
سنن الترمذي ج 5 ص 631
درباره رفتار عمر با زنان موارد فراوان وجود دارد جهت اطلاع بيشتر به مقالات خشونت هاي عمر در همين سايت مراجعه کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
302 | GT | | ٢٢:١٧ - ٣٠ بهمن ١٣٩٤ |
سلام
مخالفین اشکال میگیرند که پیامبر(ص) وقتی در مکه بودند هنوز آیه ای مثل جهاد برای مقابله نازل نشده بوده و پیامبر(ص) دستوری برای دفاع نداشتند برای همین واکنشی نشون نمیدادند و استدلال شیعه اشکال داره جواب این شبهه چی میشه

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
قضيه حضرت سميه نيز اصلا ربطي به جهاد ندارد در اينجا بحث دفاع از مظلوم است و در دفاع از مظلوم نبايد کوتاهي کرد و منتظر چيزي بود با اين حال پيامبر (ص) نتوانست دفاع کند با توجه به شجاعتي که داشت؟!!
حتی برخی از صحابه نیز وقتی اذیت کفار نسبت به پیامبر (ص) را می دیدند می گفتند اگر یاری و اعوانی داشتیم از پیامبر (ص) دفاع می کردیم
عبد الله بن مسعود گوید: وَأَنَا قَائِمٌ أَنْظُرُ . لَوْ كَانَتْ لِي مَنَعَةٌ طَرَحْتُهُ عَنْ ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم
من كه شاهد آن صحنه ( ابوجهل بچه دان شتر را بر گردن پیامبر در حال سجده گذاشت) بودم، نتوانستم كاري انجام دهم. اگر پشتيباني مي داشتم، دفاع مي كردم.
صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 5 ص 179
طبق این روایت صحابه حق دفاع داشتند و می توانستند دفاع کنند و اگر این نوع دفاع در آن زمان در مکه مشروع نبود هیچ وقت نمی گفتند اگر یاری داشتم دفاع می کردم!!
لذا حضرت علي عليه السلام نيز در قضیه هجوم بخاطر دلائلي از جمله اينکه چون مامور به صبر بود نتوانست دفاع کنيد حضرت طبق دستور پيامبر (ص)عمل کرد. احمد بن حنبل روايتي را در اين خصوص چنين نقل مي کند: حدثنا عبد اللَّهِ حدثني محمد بن أبي بَكْرٍ المقدمي ثنا فُضَيْلُ بن سُلَيْمَانَ يَعْنِى النميري ثنا محمد بن أبي يحيى عن إِيَاسِ بن عَمْرٍو الأسلمي عن علي بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إنه سَيَكُونُ بعدي اخْتِلاَفٌ أو أَمْرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ السِّلْمَ فَافْعَلْ . مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 90
هيثمي در خصوص سند اين روايت گويد: رواه عبدالله ورجاله ثقات . مجمع الزوائد ج 7 ص 234
همان طور که مي بينيد در روايت از سين استفاده شده يعني به زودي سيکون رسول خداص وظيفه اميرمومنان ع را مشخص کرده و بايد در موقعي که حقش را گرفتند ،بايد صبر کند و اختلاف و جنگ نکند.و اميرالمومنين عليه السلام هم دقيقا همين کار را کرده
حال اگر حضرت علي عليه السلام صبر نمي کردند ، به حضرت اشکال نمي گرفتند که چرا به دستور پيامبر (ص )عمل نکرد؟!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
303 | بيژن | | ٢٠:١٢ - ١٧ بهمن ١٣٩٥ |
چه قصه های برایمان بافته اندو به خورد ما دادند!!!!
اصلا قصد من تایید یا رد این قصه ها نیست ، بلكه يك حقيت و ده وافعه است كه هر كس به ظن خود به ان سمت و سو ميده و نتيجه اش همين ميشه كه هركسي يه جور تعريفش ميكنه و انچنان بهم ريخته گي اي بوجود مياد كه ادم حقيقت رو گم ميكنه .
مثلا : وقتي عمر سعي در باز كردن درب اتاقشان بود ان حضرت پشت درب تكيه داده و سعي و تلاش داشت كه مانع باز شدن و ورود عمر و ... شود كه از بيرون با لكد و يا ابزار ديگر به درب ضربه زد كه بر اثر اين ضربه درب باز شد و لنگه درب به پهلوي ان حضرت اثابت و منجر به قتل ... گرديد .
انقدر در ان قصه ها گم شديم كه حقيقت را نتوانيم يافت .
نتيجه اخلاقي اينكه هرچه بوده و هست ، نبايد سبب تشتت و تفرقه گرددو با قضاوت زميني نسل كشي راه انداخت .

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
304 | حمیدرضا رجبی | | ٠٩:٠٨ - ١٣ اسفند ١٣٩٥ |
ایا شهادت حضرت زهرا(س) توسط عمر صحت دارد؟؟
پس چرا امام علی(ع)ام کلثوم را به عمر دادند؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در سوال اول به آدرس ذیل رجوع کنید
درباره سوال دوم نیز به این آدرس مراجعه کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
305 | محمود | Iran - Tehran | ٠٠:٥٣ - ١٧ اسفند ١٣٩٥ |
نظر برخی از علماء در باره کتاب سلیم بن قیس
شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد چنین می‏گوید:".. امّا به این کتاب اعتمادی نیست و شایسته است متدینان از عمل به آنچه در آن است خودداری کنند و از اعتماد به آن بپرهیزند و از تقلید از روایاتش دوری نمایند و در احادیث این کتاب به علما متوسل شوند تا آنان را بر صحیح و فاسد آن آگاه سازند". علامه حلی را نیز می‏توان در این گروه قرار داد چه ایشان در ترجمه سلیم بن قیس می‏گوید: "الوجه عندی الحکم بتعدیل مشارالیه والتوقف فی الفاسد من کتابه." از این عبارت استفاده می‏شود که منظور علامه همه روایات کتاب نبوده است. از این رو شایسته است که ایشان را جزء این دسته به شمارآوریم.
ابن غضائری می‏گوید:"کتاب موضوع است و اعتنایی به آن نیست... و اصحاب ما وضع کتاب سلیم را به أبان بنابی عیاش نسبت داده‏اند".
شهید ثانی و سید بن طاووس نیز بر این قول صحه گذاشته‏ اند.
از معاصرین کسانی چون علامه شعرانی،علامه حسن زاده آملی و آقای بهبودی این نظر را پذیرفته ‏اند، با این تفاوت که آقای بهبودی وضع کتاب را کاریکی از غلاة می‏داند نه أبان بن ابی عیاش.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در آدرس ذیل که در قسمت نظرات سایت است در خصوص کتاب سلیم بحث شده است
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5158
گروه پاسخ به شبهات
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
306 | Narc | Iran - Tehran | ١٦:١٠ - ٠٦ مهر ١٣٩٦ |
"هنگامي كه ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله به خانه عثمان ريختند...؟؟؟؟؟؟؟؟؟"
کی یارای پیامبر به خونه ی کسی تعرض کردن؟؟؟؟ این چه حرف مهمل و کذبیه که شما می زنین؟؟؟؟
از خدا بترسین و سریع پاکش کنین.
این حرفا بوی تفرقه می ده...

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
معلوم است از منابع خودتان نیز خبر ندارید کسانی که به خانه عثمان حمله کردند از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند:
قال جابر وأرسل معه عثمان خمسين راكبا من الانصار أنا فيهم وكان رؤساؤهم أربعة عبد الرحمن بن عديس البلوي وسودان بن حمران المرادي وإبن البياع وعمرو بن الحمق الخزاعي .
وقال ابن سعد: كان المصريون الذين حاصروا عثمان ستمائة، رأسهم عبد الرحمن بن عديس البلوي، وكنانة بن بشر بن عتاب، وعمرو بن الحمق الخزاعي.
والذين أقاموا من الكوفة مائتين رأسهم مالك الاشتر.
والذين قدموا من البصرة مائة رجل رأسهم حكيم بن جبلة العبدي.
الطبقات الكبري: 3ج/ 71.
طبری و عاصمی مکی نیز از قول امیرالمومنین علیه السلام این چنین می گویند :
قال ابن عباس قدمت المدينة من مكة بعد قتل عثمان رضي الله عنه بخمسة أيام فجئت عليا أدخل عليه فقيل لي عنده المغيرة بن شعبة فجلست بالباب ساعة فخرج المغيرة فسلم علي فقال متى قدمت فقلت الساعة فدخلت على علي فسلمت عليه فقال لي لقيت الزبير وطلحة قال قلت لقيتهما بالنواصف قال من معهما قالت أبو سعيد بن الحارث بن هشام في فئة من قريش فقال علي أما إنهم لن يدعوا أن يخرجوا يقولون نطلب بدم عثمان والله نعلم أنهم قتلة عثمان
عبد اللّه بن عباس ميگويد: پنج روز بعد از قتل عثمان از مكه به مدينه آمده به خانه على (علیه السلام) رفتم. بمن گفتند مغيرة بن شعبه در حضور او است. ساعتى بر در خانه نشستم تا مغيره بيرون آمده بمن سلام كرد و پرسيد: كى آمدى؟ گفتم: الآن. نزد على (علیه السلام) رفته سلام كردم. از من پرسيد: زبير و طلحه را ديده ‏اى؟ گفتم: آرى، در «نواصف» بودند. پرسيد: چه كسانى با آنها بودند؟ گفتم: ابو سعيد بن حارث بن هشام با عده‏ اى از قريش. گفت: آنها از قيام منصرف نخواهند شد، و با شعار خونخواهى عثمان هم قيام خواهند كرد. در حاليكه بخدا قسم ميدانيم آنها خودشان قاتل عثمان هستند .
تاريخ الطبري ، ج 2 ص 704 ،
سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي ، ج 2 ص 557
در ضمن در خصوص تعرض صحابه به خانه اهل بیت خوب است اين قسمت را نيز مطالعه کنید تا برای شما روش شود که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه کسی متعرض می شدند یا نه؟
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7104
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
307 | محمد رضا | | ٢٢:٠١ - ٣٠ مهر ١٣٩٦ |
اگر علی جانشین پیامبر بوده چرا 25 سال به وظیفه اش عمل نکردواین کارش نشان می دهد یا ترسو بوده وجسارت دفاع از حقش را نداشته یا اساسا پیامبر ایشان را جانشین نکرده بودند. اینکه برخی کلاش می گویند علی سکوت ومدارا کرد حرف مفت وباطلی است زیرا در اجرای دین سکوت وشانه خالی کردن از انجام امر خداوندوترسیدن جایگاهی ندارد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اولا: مردم چه بخواهند و چه نخواهند طبق مبناي شيعه حضرت علي عليه السلام امام از طرف خداوند است هرچند حکومت ظاهري را نداشته باشد
ثانيا: قرار نيست همه چيز با اجبار باشد طبيعت اين دنيا بر اين است که همه چيز با اسباب و علل عادي جلو برويد. خداوند در قرآن اراده کرده است پيامبران حاکم زمين باشند اما خيلي از انبياء حکومت به دستشان نرسيد آيا پيامبري آنان زير سوال مي رود؟! آيا مي شود گفت مردم در کار خدا خلل ايجاد کردند؟! ارداه خدا بر اين بود که پيامبر اسلام در مکه نيز حکومت داشته باشد اما نشد آيا در اراده خدا مشکلي ايجاد شد؟!پس نکته اي که بايد به ان توجه کرد اين است که حضرت علي عليه السلام خليفه خداوند است که يک شعبه از خلافت الهي حضرت، حکومت بر مردم بود که مردم نخواستند
اما اينکه چرا علي عليه السلام خلیفه نشد و مردم حکومت ظاهري حضرت را قبول نکردند دلائلي دارد:
1-بخل عده‌اي ، سبب شد كه امام به خلافت نرسد: شخصي از طايفه بني اسد از امام علي عليه السلام سؤال كرد :چگونه شما را كه از همه سزاوارتر بوديد از مقام خلافت كنار زدند ؟ كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام وأنتم أحق به ؟
يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الاَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ
وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ‏
وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ‏
اى برادر بنى اسدى ! تو مردى پريشان و مضطربى كه نابجا پرسش ميكنى ؛ اما در عين حال احترام خويشاوندى و بستگى برقرار، و حق پرسش محترم است . اكنون كه مى‏خواهى بدانى ، پس بدان كه كه آن ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد ، در حالى بود كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا (ص) استوارتر بود.
جز خودخواهى و انحصارطلبى چيز ديگرى نبود كه : گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند، داور خداست ، و بازگشت همه ما به روز قيامت است.
نهج البلاغة ، خطبة 162، نهج البلاغه محمد عبده ، ج2 ،‌ ص64 و شرح ابن أبي الحديد ، ج9 ، ص 241 و علل الشرايع ، ج1 ،‌ ص146 .
2-كينه قريش از كشته شدن پهلوانانشان توسط امير المؤمنين عليه السلام : و ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق مي‌نويسد :
عن ابن طاوس عن أبيه قال قلت لعلي بن حسين بن علي ما بال قريش لا تحب عليا فقال لأنه أورد أولهم النار وألزم آخرهم العار . تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص 290
حاكم نيشابوري در المستدرك مي‌نويسد :
عن ابي ادريس الاودي عن علي رضى اللّه عنه قال: إنّ ممّا عهد إليّ النبي صلى اللّه عليه وآله أنّ الأمّة ستغدر بي بعده. پيامبر فرمود بعد از من امت بر تو غدر مي کنند
المستدرك ، ج 3 ، ص140
وموارد ديگر
ثالثا:حضرت علي عليه السلام مطيع فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله بود در خصوص عدم جنگ با خلفاء، پيامبر (ص) حضرت را وصيت به صبر کرده بود لذا حضرت علي عليه السلام صبر کرد همچنانکه در روايت صحيحي در مسند احمد چنين آمده است: حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَکْرٍ الْمُقَدَّمِيُّ حَدَّثَنَا فُضَيْلُ بْنُ سُلَيْمَانَ يَعْنِي النُّمَيْرِيَّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي يَحْيَى عَنْ إِيَاسِ بْنِ عَمْرٍو الْأَسْلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّهُ سَيَکُونُ بَعْدِي اخْتِلَافٌ أَوْ أَمْرٌ فَإِنْ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ السِّلْمَ فَافْعَلْ
علي بن ابيطالب عليه السلام فرمودند:رسول خدا صلي الله عليه و آله به من فرمودند:به زودي بعد از من اختلاف و درگيري و اتفاقات بدي خواهد افتاد؛در اين زمان؛اگر توانستي که صلح کني؛پس همين کار را بکن{وظيفه تو اين است که اختلاف و جنگ نکني} مسند احمدبن حنبل ج1ص469 ح695 در پاورقي آمده :اسناده صحيح
همان طور که مي بينيد در روايت از سين استفاده شده يعني به زودي سيکون رسول خداص وظيفه اميرمومنان ع را مشخص کرده و بايد در موقعي که حقش را گرفتند ،بايد صبر کند و اختلاف و جنگ نکند.و اميرالمومنين عليه السلام هم دقيقا همين کار را کرده
حضرت در حقیقت همان کاری را کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه کردند که دست به شمشیر نبرد و صبر کرد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات


308 | كمال | | ١٦:٠٤ - ٢٨ اسفند ١٣٩٧ |
سلام علیکم. به کتاب آلوسی ج 3 ص 124 مراجعه کردم آلوسی این مطالب را از کافی نقل می کند و جلوتر می گوید که این احدیث به دروغ به امام علی ننسبت دادند؟

پاسخ:
با سلام
مطلبی که از کلینی نقل می کند در مورد روایت قبلی است و این روایت را چنین نقل می کند:

وفى كتاب أبان بن عياش أن أبا بكر رضى الله تعالى عنه بعث إلى على قنفذا حين بايعه الناس ولم يبايعه على وقال : انطلق إلى على وقل له أجب خليفة رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم فانطلق فبلغه فقال له : ما أسرع ما كذبتم على رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم وارتددتم والله ما استخلف رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم غيري وفيه أيضا أنه لما يجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت يا أبتاه ويا رسول الله فرقع عمر السيف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه فأخذ على بتلابيب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته
روح المعاني ج 3 ص 124
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
309 | احسان26 | | ٠١:٢٧ - ٣٠ تير ١٣٩٨ |
سلام سنی ها میگن امام باقر گفته که وقتی حضرت فاطمه فوت کردن ابوبکر بر ایشون نماز خونده.میگن اینم روایتشه:
در روایتی از امام باقر است که نماز جنازه سیِدتنا فاطمه را حضرت ابوبکر رضی الله عنه اقامه نمود و نیز این حدیث ثابت کننده این ادّعاست. «…عن مالک عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جدّه علی بن حسین، قال ماتت فاطمه بین المغرب و العشاء، فحضرها ابوبکر و عمر و عثمان و الزبیر و عبدالرحمن بن عوف، فلمّا وضعت لیصلی علیها، قال علی: تقدم یا أبابکر و دفنت لیلاً.
میشه بررسیش کنید؟

پاسخ:
سلام علیکم
لطفا به لینک زیر مراجعه کنید
310 | احسان 26 | United States - Santa Clara | ٠١:٣٦ - ١٨ بهمن ١٣٩٨ |
سلام ما شیعیان که همش میگیم قاتل عمار یاسر معاویه و لشکرش هستن.پس چطور میشه که حضرت علی قاتل زبیر رو مژده جهنم میده و توی سایت معتبر شیعه نوشتن که پیامبر هم مژده جهنم داده به قاتل زبیر؟!
پس از کناره‌گیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافلگیرانه کشت.[۳۶] وی سپس نزد حضرت علی(ع) رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش جهنم به او بده.[۳۷] پیامبر(ص) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است.[۳۸]
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۴، ص۵۱۱.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۵۴.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۸، ص۴۲۱.
کلا هنگ کردم از وقتی اینو شنیدم.در ضمن سنی ها میگن اونایی که حدیث "گروه یاغی عمار رو میکشه" رو گفتن یا ابوهریره هستن یا عمرو بن عاص که میگن اینم از عدالت صحابه هست که انقدر راستگو هستن که حدیثا رو بدون دروغ میگن و در ضمن قاتل عمار یک نفره نه همه لشکر معاویه.
حالا جواب شما چیه؟!

311 | علی | | ٢١:٤٣ - ٢٨ اسفند ١٤٠٠ |
سلام علیکم ببخشید یکی از وهابی ها شهه کرده بود که آیه تطهیر شامل زنان پیامبر میشه یعنی درباره زنان پیامبر نازل شده ولی پیامبر دعا کرد و از خداوند درخواست کرد که آل عبا یعنی امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و حسین علیهم السلام را هم جزو اهل بیت قرار دهد و خدا دعایش را پذیرفت و آنها را هم جزو اهل بیت قرار داده و می گفتند که چطور ممکن است زنان یک شخص جزو اهل بیتش به حساب نیایند یک شبهه دیگر هم که کرده بودند گفتند که ما پیرو سنت پیامبر هستیم و پیرو قرآن هستیم و اهل بیت را دوست داریم و صحابه رو دوست داریم ولی شما شیعیان به اهل بیت چسپیدید و صحابه رو که پیامبر رو یاری کردند را کناز زدید و به زنان پیامبر توهین می کنید می خواستم بدونم آیا مذهب مخالفین بر حق هست چون می گویند هم اصحاب پیامبر را دوست دارند هم اهل بیت پیامبر را و از قرآن و سنت تبعیت می کنند آیا این صحیح است یا نه؟

پاسخ:
با سلام
در رابطه با سوال اول به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5270
در رابطه با سوال دوم، این ها می گویند پیرو سنت هستند در حالی که قانون منع تدوین حدیث توسط خلفاء پایه ریزی شد و تا اواسط قرن دوم هم ادامه داشت، آیا این پیروی از سنت است یا دشمنی با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله؟
آن ها می گویند که پیروی صحابه هستند و بعد می گویند که شیعیان به همسران پیامبر توهین می کنند در حالی که در کتب آن ها آمده است که صحابه بزرگ ترین توهین را به همسر پیامبر کرده اند و تهمت زنا به همسر پیامبر صلی الله علیه و اله زده اند، اگر آن ها بخواهند از صحابه تبعیت کنند باید به همسران پیامبر توهین کنند، آیا می شود از چنین افرادی تبعیت کرد؟
ما از همه صحابه بی زاری نمی جوییم، ما می گوییم در بین صحابه افرادی بودند که منافق بودند و برخی از آن ها قصد ترور پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند، ما از این سنخ افراد بی زاری می جوییم و از صحابه ای که حقیقتا به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آوردند و این ایمان تا آخرین لحظه عمر همراه آن ها بوده است، ما از این افراد انتظار شفاعت در قیامت داریم
در صدر اسلام جنگ هایی بین صحابه وجود داشته است که افراد بسیار زیادی کشته شده اند، مگر می شود که قاتل و مقتول هر دو بر حق باشند؟
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
312 | محمد | | ١٤:٢٣ - ٠٨ خرداد ١٤٠١ |
ابو بکر به اسلام کمک زیادی کرده برای مثال با ثروت مسلمان هایی که توسط قریش شکنجه میشدند ازاد میکرد و با ثروتش به فقیران کمک میکرد همیشه با بیامبر همراهی و کمک می کرد و یکی از بزرگترین یاران بیامبر بوده الان شماها به کسی که اینهمه به اسلام خدمت کرده را نادیده میگیرید و بخاطر خلیفه شدن ان را توهین و...میکنید من تاحالا هیچ جواب قانع کننده از شما در سایتتان ندیدم همش یه روایات چرت و برت بود والا چه سودی میبریند از کلک زدن به مردم با روایات من در اوردی و خودتان ان روایات را درست کردید در سوره ی بقره ایه ی 195به کسایی مثل شما ها لعنت فرستاده شده ان شاالله راه درست را بیدا می کنید

پاسخ:
 با سلام
مگر نمی گویید که ابوبکر کلی ثروت داشته است، زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه مسلمین در شعب ابی طالب بودند، ابوبکر با ثروتش کجا بود که حتی یک گزارش ضعیف هم نداریم که ابوبکر به مسلمین در شعب کمک کرده باشد.
مسلمانان چنان در شرایط سختی بودند که حتی برای چند روز چیزی برای خوردن نداشتند و سنگ به شکم می بستند.
روایات متعدد داریم که حضرت خدیجه سلام الله علیها از ثروت و مالش همیشه برای مسلمان در شعب ابی طالب آذوقه می رساند؛ اما ابوبکر با مال و ثروتش معلوم نبود که کجا بود.
یا باید بگویید که ابوبکر مال و ثروت نداشته است لذا نتوانسته است به مسلمانان کمک کند و یا این که بگویید ابوبکر هم همراه با مشرکین، مسلمانان را در تحریم قرار داده بود و به مسلمانان کمک نمی کرد
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
1 |محمد زمانی||١١:١٩ - ٠٩ خرداد ١٤٠١ |
0
 
0
نه تنها ابوبکر در شعب ابی طالب کمکی نکرد بلکه بخاری روایتی را آورده که ابوبکر به گرسنگی ابوهریره بی توجهی کرده
313 | شیعه علی(ع) | | ٢٣:٣١ - ٠٥ دي ١٤٠١ |
باسلام
یکی از افراد گفتن پیامبر اگر میخواست حضرت علی (ع)رو جانشین خود معرفی کنند میفرمودند هرکس من امام او هستم.....،
بنظر شما کسی نمی‌دونست پیامبر و حضرت علی باهم رابطه بسیار خوبی دارند؟
یعنی پیامبر مردم رو جمع کرد که بگه هر کس من دوست او هستم.....

پاسخ:
 با سلام
پیامبر صلی الله علیه و اله امیرالمومنین علیه السلام را با الفاظ مختلفی به عنوان جانشین خودشان معرفی کردند؛ مثلا با الفاظ خلیفه، وزیر، وصی، امام، اولی، امیر، مولا، سید و ..... که تمامی این روایات در منابع اهل سنت هم آمده است و پیامبر صلی الله علیه و آله طوری امیرالمومنین علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کردند که دیگر جای هیچ شبهه و اشکال و ایرادی باقی نمی ماند
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
 [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها