2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
کد مطلب: ٤٧٠٠ تاریخ انتشار: ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ تعداد بازدید: 178940
اخبار » عمومي
توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت

پايگاه اطلاع رساني "سني نيوز" كه گويا به اهل سنت ايران اختصاص دارد، طي گزارشي كه امروز (26 ارديبهشت) منتشر كرد، به طور مستقيم زيارت حرم مطهر ائمه(ع) را زير سوال برده و به شيعيان اهل بيت(ع) توهين كرده است.

در گزارش توهين آميز اين پايگاه اطلاع رساني آمده: امروز بسياري از قبرپرستان براي كساني كه نسبت به آنان گويا احترام قائل هستند، اوقات مشخص و «مناسبت هايي اختراع!» كرده اند كه در كنار قبرها يا مزارهاي آنان جمع مي شوند، و اعتكاف مي نشينند و عبادت مي كنند!!. كردار زشت اين بيچاره ها را همه مي دانند و مي بينند اينها واقعاً بدبخت و بيچاره هستند كه پرستش خداوندي كه آنها را آفريده و روزي ميدهد و مي ميراند و زنده ميكند، رها كرده و بندگاني را مي پرستند كه زير خاك دفن شده و قدرت و توانايي ندارند كه حتي منفعتي براي خود جلب كنند يا ضرري از خود دفع نمايند.

نام اين گزارش توهين آميز: "حل مشكل اختلاف بين علماء (وحدت عقيده)" است.

گفتني است متأسفانه اين پايگاه اطلاع رساني فعاليت خود را به طور رسمي در همان روزي آغاز كرد كه پايگاه خبري - تحليلي "شيعه نيوز" فيلتر شد.

منبع: شيعه آنلاين


Share
921 | سيدمقصودهاشمي | | ٠٩:١١ - ٢٥ تير ١٣٩٣ |
سلام عزيز درمورد متعه سوال نموده بودم که متعه حلال است ياحرام؟ وايا علما برزگ ومجتهدين شيعه با امام زمان ملاقات نموده اند يا نه جواب نداده ايد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ به مقالات ذيل مراجعه نماييد:



و به «صفحه 4» و «صفحه 5» در بخش «خارج فقه مقارن» مراجعه نماييد.

بسياري از مراجع و علماي شيعه با امام زمان عجل الله تعالي فرجه ملاقات داشته اند که برخي از آنها حکاياتشان در کتب مختلف آمده و برخي از آنها چيزي از ملاقات خود را بروز نداده اند و گمنام از دنيا رفته و يا زندگي مي کنند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
922 | متين | | ٠٣:٣٩ - ٠٣ مرداد ١٣٩٣ |
در جواب دوستي که اکثريت را ملاک حقانيت قرار داده بودن عرض ميکنم اگر اين چنين بود حق با بوداييان بود چراکه حدود نيمي از مردم دنيا بودايي هستند
923 | حميد | | ٠٤:٣٤ - ٠٧ مرداد ١٣٩٣ |
باسلا م خدمت تمام خوانندگان محترم نکته جالب در نوشته هاي آقاي مقصود هاشمي تناقض در گفته هاي خود عزيزکه يک جا گفته در زمان صفويان وبا ضرب شمشير ايرانها شعيه شدن واز طرفي گفته چقدر امامزاده در ايران بر خلاف کشورهاي ديگر است که ايراني ها يا شيعيان را متهم به قتل ذريه اهل بيت کرده اي عزيز شمابا اين نوشته ها خودت رو محکوم کردي دولت صفوي در قرن دهم هجري تاسيس شده وامام زاده هاي که در ايران به شهادت رسيدندچندين قرن قبل به شهادت رسيدند پس دولت وحاکمان ان زمان ايرا ن وحتي مردم طبق گفته شما هنوز شيعه نشده بودندوهمه سني بودند چون خودت گفتي صفويان همه پدران ما راکشتند وبجه را شيعه کردند وعالم هم توايران نبوده از لبنان آوردند اگر اين زمان مردم ايران شيعه شدند امامزادهارا پس چطور کشتن آقاي عزيز اشکال شما اينکه خود ت فيلسوف ومطلع تاريخ مي دوني ومخالف عقيدتي خودت را نا آگاه از تاريخ کشورش مي دوني انقدر به حساب خودت مطلب نوشتي که اگر يک معلم املا تصحيح کنه از املاء تجديد مي شي چه برسه به تاريخ البته مشخص از مطالبت سني نيستي تحت تاثير اعتقادات ابن تيمه باشي
924 | سيدحسين بطحايي | | ٠٥:٥٦ - ٠٨ مرداد ١٣٩٣ |
باسلام بدعت گذار بزرگ در اسلام شماييد به جناب عمر به خاطر اينکه تير به شکمش خورده و نمازش را ادامه داده دست به شکم نماز مي خوانيد ايا اين بدعت در اداي نماز نيست برادران اهل سنت به اين سوال بنده جواب بدهيد شما براي چه قران را مي بوسيد جلد چرم يا کاغذ رامي بوسيد يا به خاطر ايات داخل ان به قران احترام مي گذاريدما قبر امامان شهيدمان زيارت مي کنيم به خاطر انکه بنابه ايه قران انان را زنده مي پنداريم اگر به مفهوم ايه ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياهم عند ربهم يرزقون دقت فرماييد از اين بيهوده گوييها افاده نمي فرماييددر ضمن توصيه بنده به شما اين است که واقعا در مطالعه تاريخ اسلام مي لنگيدشما زيارت قبور شهداي احدتوسط پيامبر اسلام را توجه کنيد لابد پيامبر را قبر پرست مي پنداريدمشکل شما اين است که درکي از اسلام نداريدو اسلاف شما از تيره وطايفه قوم يهود است و لجبازي را از انها به ارث برده ايددر فهم حقيقت زير خط فهم هستيدمن از شما سوالي دارم جواب دهيد چرا ازخروج امام حسين به يزيد ميمون باز ميگوييد خروج بر عليه خليفه مسلمين ولي از راه اندازي جنگ عليه خليفه چهارم به زعم شما دفاع مي نماييداگر همه حاکمان قدرت را ازجانب خدا دارندولو حاکم فاسد پس دليل بعثت پيامبر چه بوده است يک ساعت فکر کردن بهتر است از هفتاد سال عبادت
925 | سيدحسين بطحايي | | ٢٤:٥١ - ٠٨ مرداد ١٣٩٣ |
راستي ميدانيد قبر حضرت عمر که در کنار پيامبر است غصبي مي باشد زيرا محل قبر پيامبر ملک شخصي پيامبر بوده است اي برادران اهل سنت افلايتفکرون
926 | رضا شكاري | | ٠٢:٤١ - ٠٩ مرداد ١٣٩٣ |
سلام
برادران شيعه و سني
در جهاني که کفار صهيونيسم در حال کشتار مردم مظلوم فلسطين هستند اين بحث ها چه فايده اي براي مسلمانان جهان دارد.
آيا اگر اهانت به صحابه يا اهل بيت رسول الله (ص) داده شود تمامي مشکلات مسلمين حل ميشود.
چرا بجاي امت واحد بدنبال حذف فيزيکي و قتل عام در عراق و سوريه و افغانستان و... افتاديم.
چرا رژيم غاصب و متجاوز اسرائيل از اين اختلاف بين شيعه و سني بايد نهايت سو استفاده را ببرد.
آخه کي بايد مسلمانان از اين خواب غفلت بيدار شوند.
بابا بسه ديگه آخه چرا چنين رفتار قتل عامي و سربريدن در عراق و سوريه اتفاق ميافتد.
يعني اين است دين رحمت؟ يعني اين است دين پيامبر رحمت
پيامبري که در روايات از اخلاق حسنه ايشان ذکر شده.
يعني ما واقعا پيروان دين که از طرف خدا ماموريتش به آن بزرگوار داده شده هستيم
927 | سيدمقصودهاشمي | | ١٦:١٢ - ١١ مرداد ١٣٩٣ |
اززمان صحابه هاي پيامبر تاالان يک دست اورد تشيع دارد چيست قرآن شريف راحضرت عثمان جمع آوري نمود که تا الان تمام مسلمانان بشمول شما ازآن استفادمي نمايد وتمام کشورها درجهان مسلمان شده ازجهاد اهل سنت است درطول تاريخ کدوم دست آورد دراسلام داريد

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اعتقاد به جمع آوري قرآن در زمان عثمان با آنچه که از بيشتر روايات به دست مي آيد منافات دارد ؛ زيرا آنچه از روايات استفاده مي شود ، آن است که عثمان تنها مردم را بر يک قرائت ( يک طريق خواندن قرآن ) جمع نمود و اين دلالتي بر جمع آوري خود قرآن ندارد بعلاوه اينکه در روايات و اقوال علماء اشاره شده است که قرآن در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله جمع شده است

جهت اطلاع به اين آدرس رجوع کنيد


اما در خصوص دستاورد شيعه فقط به يک مطلب از ذهبي اشاره مي کنيم که او اعتراف کرده است که اگر روايات شيعه نبود آثار نبوت نابود مي شد وي گويد: فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الآثار النبوية، وهذه مفسدة بينة.

لسان الميزان ، ج 1 ص 9 اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند لسان الميزان

چه دستاوردي از اين بالاتر که آثار نبوي، با وجود روايان شيعه حفظ شده است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

928 | در جواب آقاي سيدمقصودهاشمي | | ١١:٥٦ - ١٢ مرداد ١٣٩٣ |
باسلام
جهاد شيعه در عصر سلف و خلف:
در سلف کافي است که بيشترين بار جهاد در عصر رسول خدا (ص) بر دوش علي (ع) بود، و حديث "لا فتي إلا علي لا سيف إلا ذو الفقار" درباره او شنيده شد. در جنگ خندق، و در روزي که به فرموده رسول خدا (ص): «همه اسلام يا همه ايمان در برابر همه شرک قرار گرفته بود».[1] علي بن ابي طالب (ع) در دفاع از اسلام و کشتن عمرو بن عبدود، شجاع نامدار عرب، شجاعت و اخلاص از خود نشان داد که پيامبر (ص) درباره او فرمود: «لمبارزة علي لعمروبن عبدود (يوم الخندق) افضل من عبادة الثقلين، او افضل من اعمال امتي الي يوم القيامة».[2] چنان که مي بينيد، تنها يک عمل علي بن ابي طالب (ع) در دفاع از اسلام، بر تمام اعمال امت پيامبر (ص) تا قيامت برتري دارد؛ فتوحات خلفا و پيروان شان که جاي خود دارد. و در فتح خيبر، پيامبر (ص) درباره او فرمود: "کرّار غير فرّار"؛ او پيوسته حمله مي کند و پا به فرار نمي گذارد. در مقابل دو نفر که پيش از او رفتند از ميدان نبرد فرار کردند.
علي (ع) علاوه بر جهاد با مشرکان، با سه گروه ديگر نيز جهاد کرد: پيمان شکنان، ستمکاران و شورشگران نافرمان. نبرد با اين سه گروه در حديث رسول خدا (ص) آمده است.
اين از ائمه شيعه، اما از خود شيعيان کافي است يادآور شويم که در نوع فتوحات، شيعيان علي (ع) شرکت تامي داشتند. يمني ها از قبيله هاي مختلف چون حمدان و کنده و ... همگي شيعيان علي (ع) بودند و همين سبب شد که گروهي از آنان از يمن مهاجرت کرده، ساکن عراق گشتند تا در فتوحات اسلامي شرکت داشته باشند.
فاتح شام، و ديار بکر و آسياي صغير ابو أيوب أنصاري ميهماندار پيامبر (ص)، شيعه خالص علي (ع) بود و هم اکنون قبرش در اسلامبول مزار همگان است. محمد بن أبي بکر که از نظر روح و روان فرزند علي (ع) بود، به دستور آن حضرت براي ادامه گسترش اسلام به مصر رفت و به شهادت رسيد و پس از وي مالک اشتر براي ادامه مأموريت به مصر اعزام شد که متأسفانه در نيمه راه با دسيسه معاويه مسموم گشت و هم اکنون قبرش مزار است.
در دوران خلفا، فاصله شيعه و سني در حد امروز نبود، بلکه در فتوحات با داشتن گرايش هاي مختلف، همه شرکت مي کردند.
اين از سلف، اما درباره خلف، کافي است که بدانيم مرابطه (مرزباني) که يکي از وظايف بزرگ مسلمانان است که غالباً به وسيله دولت هاي شيعه صورت گرفته است.
حمدانيان در شام، فاطميان در شمال آفريقا و علويان در طبرستان و ديلمان و گيلان مرزبانان اسلام بودند. دولت هاي شيعه در هند در مبارزه با بت پرستي و تشکيل دولت اسلامي براي خود سرگذشت مفصلي دارند، و اکبرآباد در هند مرکز دولت هاي شيعه بود.
کساني که علاقه مندند از جهاد نظامي شيعه در جهان آگاه شوند به کتاب "جهاد الشيعة" نگارش خانم دکتر "سميرة مختار الليثي" چاپ دار الجيل مراجعه کنند.
نبرد صفويان در جنوب ايران با پرتغالي ها و نبرد ايرانيان با روس و انگليس در شمال و جنوب ايران، از صفحات زرين جهاد شيعه با کافران است. وقتي پرتغالي ها، بندرعباس را اشغال کردند، و نام آن را "بندر گمبرون" نهادند، شاه عباس صفوي با نيروي ايمان شيعيان آن جا را پس گرفت و نام آن را "بندرعباس" نهاد. جهاد نادرشاه با هنديان بت پرست يکي از بزرگ ترين صفحات تاريخ جهاد اسلامي با بت پرستان است.
در اين قرن (چهاردهم)، آن گاه که انگلستان عراق را اشغال کرد، مرجعيت شيعه به پيشوايي آيت الله محمد تقي شيرازي توانست، با بر پا کردن "ثورة العشرين" در سال 1920 ميلادي اين سرزمين اسلامي را از وجود زالو صفتان انگليسي پاک گرداند و به اين کشور استقلال بخشد.
در اين چند سال اخير بزرگ ترين ضربه را شيعيان لبنان بر پيکر اسرائيل وارد ساختند و مقاومت اسلامي لبنان در چند مرحله اسرائيل را که تا پايتخت لبنان پيشروي کرده بود به گونه اي خفت بار عقب نشاند و زهر چشمي به آنان نشان داد که تاکنون از مجموع دولت هاي عربي دريافت نکرده بودند. نيز شيعيان ايران با پديد آوردن انقلاب اسلامي در ايران، کشورهاي استعمارگر غربي را از اين کشور اسلامي بيرون راندند. و امروز ملت و دولت ايران، در منطقه خاورميانه، بلکه در کل جهان، پرچم مبارزه با استعمار غرب را در دست دارند و تاکنون کشورهاي متعددي در اين مبارزه از ملت ايران الگو گرفته اند، که ملت هاي لبنان، فلسطين، عراق، سودان و ... از آن جمله اند.
اين ها جهاد نظامي شيعه بود که به صورت بس موجز و فشرده يادآور شديم، ولي حقيقت اين است که جهاد تنها جهاد نظامي نيست، و نبايد از عظمت جهاد علمي و فرهنگي غفلت کرد.
ائمه اهل بيت (ع) از رسول خدا (ص) نقل مي کنند که فرمود: " سه چيز است که پرده ها را مي شکافد و به درگاه الاهي مي رسد:1. صداي قلم دانشمندان 2. صداي پاي جهادگران 3. صداي ريسندگي زنان پرهيزگار."[3]؛
همچنين فرمود: " بالاترين جهاد، گفتن سخن حق نزد فرمانرواي ستمکار است."[4]
پيشوايان معصوم شيعه که به شمشير ظالمان و يا ستم ستمگران جام شهادت نوشيده اند به خاطر اين سخنان حق بود که نزد ظالمان مي گفتند، در حالي که گروه هاي ديگر با خلفاي اموي و عباسي سازشکاري داشتند و با آنها کنار مي آمدند، به جز افراد نادر که نمي توان روي آنها حساب کرد.
انسان تصور مي کند ميدان جهاد، بستر نظاميان است، ولي تاريخ بر خلاف آن گواهي مي دهد. علما و دانشمندان شيعه به خاطر جهاد فرهنگي و نشر اسلام ناب محمدي، به وسيله ستمگران جام شهادت نوشيده، يا به شمشير کشته شده اند و يا به دار آويخته شده و احياناً بدن هاي آنان را سوزانده اند.[5]
دانشمندان تشيع و تسنن به اين حقيقت معترف اند که اکثر قريب به اتفاق علوم و دانش هاي اسلامي توسط امامان شيعه و پيروان شان پايه گذاري شده است و تمدن بزرگ اسلامي که در طي قرون دوم تا پنجم هجري روي داد، در نتيجه تلاش هاي علمي امامان شيعه و شاگردان آنان بود.
يکي از علومي که به انفاق دانشمندان فريقين توسط امامان اهل بيت پيامبر پديد آمده علم نحو است. اصول کلي اين علم را حضرت امام علي بن ابي طالب (ع) پديد آورد تا مردم مسلمان بتوانند در پرتو آن، قرآن و سنت پيامبر (ص) و ديگر متون عربي را صحيح بخوانند. و فروع اين علم را به شاگرد خود ابوالاسود دوئلي واگذار نمود تا جزئيات علم نحو را زير نظر آن حضرت تدوين نمايد. او نيز چنين کرد، و پس از آن با استفاده از علم نحو، براي نخستين بار به اعراب گذاري قرآن پرداخت. يک قرن بعد فرد ديگري از شيعيان علي بن ابي طالب به نام خليل بن احمد فراهيدي که خود پديد آوردنده برخي از علوم اسلامي است، اعراب گذاري قرآن را تکميل نمود و به صورت کنوني درآورد.
بنابراين، همه مردم مسلمان، اعم از تشيع و تسنن از صدر اسلام تاکنون، از اين جهت که مي توانند قرآن را در پرتو اعراب گذاري هايي که توسط شاگردان و شيعيان علي بن ابي طالب صورت گرفته، صحيح تلاوت کنند، مرهون تلاش هاي و زحمات اميرالمؤمنين (ع) و شاگردان و شيعيان آن حضرت اند.
در هر حال شيعه مفتخر است که با جهاد قلمي و فرهنگي خود، تفکر اسلام ناب محمدي را که در تعاليم اهل بيت (ع) – همتاي قرآن – متجلي است، به جهانيان معرفي کرده است.[6]
علاوه بر اين اگر شخصيت و برتري افراد به اندازه گسترش جغرافيايي حکومت آنان باشد، پس دو خليفه نخست بر پيامبر (ص) نيز برتري دارند؛ زيرا در زمان پيامبر (ص) قدرتي که اسلام پيدا کرد، کمتر از قدرتي بود که در زمان آن دو به دست آورد.
اگر واقعاً ميزان همان گسترش جغرافيايي حکومت است، در زمان هارون الرشيد خورشيد اسلام، بيش از همه وقت درخشش گرفت، پس بايد هارون بالاتر از همه حتي پيامبر اکرم (ص) و خلفا باشد!
نکته باريک تر از مو اين است که گسترش قلمرو اسلام، مرهون خلافت اين دو نفر نبود، مرهون تعاليم روح بخش اسلام بود که دل ها آن را مي پذيرفت و مردم از حکومت هاي جائر خود، خسته و نالان بودند.
نداي لا إله الاّ الله، همراه با عدالت خواهي و مساوات ميان انسان ها، جاذبه اي داشت که ملت ها را به سوي اسلام، متوجه مي کرد. در عين حال نبايد فرهنگ جهاد و شهادت را که اسلام آورده بود، در گسترش اسلام، ناديده گرفت.
مضاف بر اين که اختلاف و دو دستگي در دوران خلافت امام علي (ع) نتيجه شيوه حکومت خلفاي پيشين بود، خصوصاً در دوران خليفه سوم، عدالت خواهي و انسان دوستي، به زراندوزي و تعصب قبيله اي تبديل شد و امام مي خواست اين ملت دنيا طلب و زراندوز را به دوران عصر رسول خدا (ص) باز گرداند. دنيا طلبان، با چنين حکومتي مخالفت کردند و با قدرت هاي مالي که قبلاً اندوخته بودند، ارتشي را براي جنگ با علي (ع) ترتيب دادند، و امام (ع) نيز به فرمان پيامبر (ص)، و صريح آيات قرآن با آنان جنگيد.[7]
بنابراين، اختلافات، معلول حکومت علي (ع) نبود، معلول آن تربيت هاي نادرست پيشينيان بود که پذيراي حکومت عدل الاهي نبودند.[8]
---
[1] کشف الغمه، ج 1، ص 205؛ ينابيع المودة، ص 94 و 95؛ اعلام الودي، ص 194؛ شرح نهج البلاغه؛ ابن ابي الحديد، ج 13، ص 261، 285 و ج 19، ص 61؛ مجمع البيان، طبرسي، ج 8، ص 343
[2] مستدرک حاکم، ج 3، ص 32؛ مناقب خوارزمي، ص 58؛ شرح المواقف، ج 8، ص 371؛ فرائد المسطين، ج 1، ص 256؛ تاريخ بغداد، ج 13، ص 19؛ شواهد التنزيل، ج 2، ص 14؛ تفسير کبير، فخر رازي، ج 32، ص 31؛ شرح المقاصد، تفتازاني، ج 5، ص 298؛ مجمع البيان، ج 8، ص 343.
[3] الشهاب في الحکم و الآداب، ص 22، به نقل از طبري، محمد، پاسخ جوان شيعي، ص 134.:" ثلاثة تخرق الحجب و تنتهي إلي ما بين يدي الله، صرير أقلام العلماء و وطء أقدام المجاهدين، و صوت مغازل المحصنات"
[4] عوالي‏اللآلي ج : 1 ص : 432 حديث 131،- قال رسول الله ص أفضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر
[5] اميني، شهداء الفضيلة، به نقل از طبري، محمد، پاسخ جوان شيعي، ص 135.
[6] طبري، محمد، پاسخ جوان شيعي، ص 131- 135.
[7] صحيح ابن حبان، ج 15، ص 285، حديث 6937؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 122؛ مسند احمد، ج 17، ص360، حديث 11258، به نقل از طبري، محمد، پاسخ جوان شيعي، ص 106-107.
[8] طبري، محمد، پاسخ جوان شيعي، ص 105-107.
929 | باران | | ٢٣:٤٥ - ١٨ مرداد ١٣٩٣ |
سلام
اصلا شما مگه مسلمان نيستيد
ديگه شيعه و سني فرقي نداره شما فقط لله را بپرستيد چکار ب خلفا و توهين ب انها را داريد ر کس که شيعه هس شيه و ب اعتقاد خودش
هرکس سني هم ب اعتقاد خودش ن اينکه شما داريد ب يک ديگر توهين ميکند که هيچ ب خلفا هم داريد ناسزا ميگويد ن کي گفته اهل تسنت يهوده کي گفته شعيه بت پرسه دست از اين کارا بردارين و تنها الله را بپرستيد و لا شريک له و هيچ شريکي را بهش نديد تنها از لله کمک بگير و بر کسي ديگر توکل نکيند هر چيزي که الله برايمان حلال کرده را حلال بدانيم و چيزي را که حرام کرده حرام بدانيم
1 |مسعود||١٢:٠٧ - ٠٧ اسفند ١٣٩٣ |
0
 
0
عزیز دل.خوب شد گفتی که باید الله رو پرستید. وگرنه امکان داشت ما بریم به زعم شما قبر بپرستیم. اینکه گفتی شیعه و سنی فرقی نداره کافیه توحیدی رو که شما بهش اعتقاد دارید رو با توحید تشیع مقایسه کنید. خواهید فهمید که در ابتدایی ترین اصل دین چقدر اختلاف موجوده. دیگه بقیه بماند.
930 | در جواب "باران" | | ١٤:٥٦ - ٢١ مرداد ١٣٩٣ |
سلام

در ميان حکما و عرفا اصطلاحي است که مي‌گويند: «حبّ ذات، حبّ آثار ذات را به دنبال دارد». يعني انسان اگر کسي يا چيزي را دوست داشته باشد، حتماً هر چه اثر اوست يا متعلق به اوست يا منصوب به او مي‌باشد را نيز دوست دارد. لذا کسي که کشورش را دوست دارد، هم دشت سرسبز آن را دوست دارد، هم بيابان خشک آن را دوست دارد، هم نامش را دوست دارد و هم نقشه‌اش را دوست دارد.

همين طور است اگر کسي شخصي (مثل: مادر، پدر، همسر، فرزند، رفيق، معلم، نويسنده، هنرمند و ...) را دوست داشته باشد، هر چه متعلق به اوست را نيز دوست دارد، اگر چه اسم، نامه، عکس و يا حتي ذکر و ياد او باشد.

از اين رو، بديهي است کسي که خدا را دوست دارد، بندگان خدا (از ملائک گرفته تا طبيعت و انسان‌ها) را نيز دوست دارد و در ميان آنان، کساني که نزديک‌تر به محبوب هستند را بيشتر دوست دارد و البته هر چه متعلق به آنان باشد را نيز دوست دارد.

شيعيان (و البته بسياري از اهل سنّت)، نه تنها «مودّت» اهل بيت عليهم‌السلام را در دل دارند، بلکه عاشق آنها هستند. لذا هر چه متعلق به آنان باشد را نيز دوست دارند. هم حرم و ضريح آنان را دوست دارند و هم روي زائر را مي‌بوسند و هم اسم، عکس، ضريح نصب نشده يا هر چه ياد آنان را زنده کند و بويي از يار داشته باشند را دوست دارند.

اين قانون عشق است و وقتي «قربة الي الله» شد، عين عبادت است.

اين معنا در ميان شيعيان و به ويژه ايراني‌ها که از فرهنگ لطيف‌تري برخوردار هستند، بيشتر تجلي يافته است، چنان در شعر و ادب آنها نيز بسيار نمود دارد:

اي نامه که مي‌روي به سويش

از جانب من ببوس رويش

لعل دل من ضميمه‌ي توست

برگير و در آويز به مويش

زيارت ضريح نصب نشده، دقيقاً مصداق همين ابيات است.

شرک يعني «شريک گرفتن با خدا در بندگي و عبادت»، که در اشکال مختلفي بروز و ظهور دارد. لذا نه زيارت شرک است، نه توسل شرک است، نه اعتقاد به شفاعت شرک است و نه هر گونه مودّت و محبتي شرک است، مگر آن که «قربة الي الله» نباشد.

اين که مي‌بينيد «وهابيت – نه اهل سنّت» هر گونه اعتقاد به دعا، توسل، شفاعت، زيارت و ... را از جانب خود «شرک» مي‌خواند، اولاً خودش شرک است که به جاي خدا تعريف شرک نموده و مصاديق آن را خود تعيين مي‌کند و ثانياً براي قطع هر گونه ارتباط و نزديکي با اولياي خداست.

آنها خود مشرک هستند، براي خدا جسميت قائلند و در دين خدا نيز بدعت‌گزاري مي‌کنند. بنيانگذارشان فراماسون انگليس است و خود دائماً زاير و متوسل به اربابان صهيونيست خود هستند، اما زيارت يا توسل به اهل عصمت عليهم‌السلام را شرک مي‌خوانند. لذا خروجي آنها نيز مفتي‌هاي وهابي با فتاواي فراماسوني (به ويژه در جايز شمردن قتل عام و نيز روابط جنسي) مي‌شود و مريدان و پيرواني چون: القاعده، طالبان، سلفي و تکفيري پيدا مي‌کنند که بزرگ‌ترين عبادت‌شان نيز قتل عام شيعه و سني مي‌باشد.
931 | سيدحسين بطحايي | | ٢٣:٠٩ - ٢٨ مرداد ١٣٩٣ |
جناب سيد مقصود هاشمي که معلومه اسمت را هم جعل کردي چون اسمت به حرفات نميياد من ازابراز عقايد شما اينجوري برداشت مي کنم خيلي ببخشيد در جهل مرکب غوطه ور هستيد يا واقعا نمي فهمي يا خودتو زدي به نفهمي بلا نسبت مر دحسابي تو اخه آل سعود رو مسلمان ميدوني والله بچه 6ساله مي دونه اينا پيشينه يهوديت رو دارن مي گي ما به اهل بيت ارادت داريم شما نمي خواد ارادت به اهل بيت داشته باشين چون ارادت شما و هم مسلکان داعشي شما رو در تخريب بقعه هاي مبارکه و کشتار بي رحمانه مردم بي دفاع سوريه و عراق و جنايات بر زنان و کودکان را مي بينيم خداييش اسم خودتونو مسلمون نذاريد آدم شرمش ميشه از اين حرفا حالا هي بگو ما سني ها گناه نمي کنيم آخه از نظر شما بريدن سر زن و بچه مظلوم گناه نيست شما بريد سنگ صهيونيستها رو به سينه بزنيد اصلا دم از مسلماني زدن به شما نمي چسبه امام جماعت مدينه اخيرا گفته افتخار من اينه که چل ساله روموبه قبر پيامبر برنگردوندم آخه اين چه نوع ارادتيه ما نمي دونيم
932 | سيدحسين بطحايي | | ٠١:٣٢ - ٠١ شهریور ١٣٩٣ |
باسلام جواب سيد مقصود ؟؟؟در مورد کثرت سني ها:السابقون السابقون اولئک المقربون في جنات النعيم ثله من الاولين و ثلة من الاخرين » مقصود اگربه زبان عربي اندازه کتاب عربي دوم راهنمايي بلد باشي در آيه فوق منظور از سابقون يعني آنهائيکه در اجراي اوامر الهي از همه سبقت گرفتند آنها مقربين درگاه الهيندعده اي خيلي کم از مسلمانان اوليه و عده اي خيلي کم از مسلمانان موخر دقت کن منظور از سابقون نه اونائيکه تو کشتن مردم بيگناه عراق و سوريه از هم سبقت ميگيرن اونا رو نمي گه ها دقت کن اشتباه نکني!
933 | اميرطاها | | ٢٠:٠٦ - ٠٥ شهریور ١٣٩٣ |
حديث قرطاس (حديثي که نگذاشتن پيامبر بنويسد)در حدود هفده جا از صحيح مسلم و صحيح بخاري ذکر شده است.

در صحيح بخاري آمده که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: قلم و دواتي بياوريد تا چيزي بنويسم که بعد از من هرگز گمراه نشويد. «اکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا» (صحيح البخاري، ج ۳، ص ۱۱۱۱)

در صحيح مسلم چنين آمده: در روايت صحيح مسلم مي‌گويد: «أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ» (صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۹)

در المعجم الکبير هم اين گونه آمده: «ائْتُونِي بِکَتِفٍ أَکْتُبُ لَکُمْ کِتَابًا لا تَخْتَلِفُوا بَعْدِي أَبَدًا» (المعجم الکبير، ج ۱۱، ص ۳۶)

در مسند احمد حنبل آمده: «ائتوني بِکَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ فيه کِتَاباً لاَ يَخْتَلِفُ مِنْکُمْ رَجُلاَنِ بعدي.» (من مي‌خواهم چيزي بنويسم که حتي دو نفر بعد از من اختلاف نکنند.) (مسند أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۹۳)

از درخواست پيامبر اکرم مشخص مي شود که ايشان قصد داشتند مطلب بسيار مهمي را مطرح کنند.
در چنين شرايطي عقل و وجدان چه حکم مي کند؟! آيا انسانيت حکم نمي کند که بلافاصله دستور نبي مکرم اسلام اطاعت شود تا امت اسلامي از آخرين رهنمودهاي آن حضرت محروم نگردند؟! آيا انسانيت حکم نمي کند که همه سر تا پا چشم و گوش شوند، تا سخنان بسيار مهم و هدات بخش پيامبر اکرم را با گوش بشنوند و با چشم ببينند؟!

آيا مي توانيد باور کنيد که در آن حال به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نسبت هذيان بدهند و بگويند نيازي به نوشته ي پيامبر نيست و قرآن براي ما کافي است؟!!!

در آنحال عمر سراسيمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداري مانع آوردن آوردن قلم و دوات براي پيامبر اکرم شد!

بخاري ميگويد: «فقال عُمَرُ إِنَّ النبي (صلى الله عليه و سلم) قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ.» (عمر گفت: بيماري بر پيامبر غلبه کرده است. کتاب خدا در ميان ما است و همان کافي است.) (صحيح البخاري، ج ۵، ص ۲۱۴۶ و ج۱، ص۵۴ / صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۹)

در منابع ديگري از اهل سنت چنين آمده: «قالوا: هجر رسول الله، (صلى الله عليه و سلم)» (گفتند که رسول خدا هذيان مي گويد!) (عمدة القاري، ج ۱۴، ص ۲۹۸ / صحيح البخاري، ج ۳، ص ۱۱۱۱)

بخاري در اين باب مي گويد که عمر گفت: «وَ عِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ » (قرآن در نزد شماست. کتاب خدا براي ما کافي است!) (صحيح البخاري، ج ۴، ص ۱۶۱۲ و صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۹)

ابوالبقاء عکبري فقيه حنبلي متوفاي ۶۱۶ مي گويد: «و منه قول عمر بن الخطاب رضى الله عنه مرض رسول الله إن الرجل ليهجر.» (جناب عمر در هنگام بيماري رسول خدا گفت: اين مرد هذيان مي گويد!) (ديوان المتنبي، ج ۱، ص ۹)

توجه: ابو البقاء عکبري کسي است که ذهبي در رابطه با ايشان مي‌گويد: «الشيخ الإمام العلامة و کان ثقة متدينا.» (سير أعلام النبلاء، ج ۲۲، ص ۹۱ و ۹۲) صفدي هم در رابطه با ايشان مي‌گويد: «الامام العلامة»

علي بن ابي‌حزم که فقيه شافعي است و متوفاي ۶۷۸ است مي‌گويد: «قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر.» (عمر ـ در واکنش به خواسته ي پيامبر اکرم ـ گفت: اين مردرا رها کنيد. چرا که هذيان مي گويد!!!) (الشامل في الصناعة الطبية، ج ۱، ص ۴)

توجه: صفدي در رابطه با علي بن ابي حزم قرشي مي‌گويد: «الإمام الفاضل العلامة» (الوافي بالوفيات، ج ۴، ص ۱۵۹) ذهبي هم در توثيق وي مي‌گويد: «العلامة» (تاريخ الاسلام، ج۵۱، ص۳۱۳)

امام ابو حامد غزالي به صراحت مي‌گويد: وقتي پيامبر اکرم قبل از رحلتش فرمود: قلم و دواتي باوريد، عمر چنين گفت: «قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر» (پيغمبر را رها کنيد اين مرد هذيان مي‌گويد!)
در اين لحظه ميان اصحاب اختلاف شد. «فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ وَ اخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ من يقول قَرِّبُوا يَکْتُبْ لَکُمْ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَ مِنْهُمْ من يقول ما قال عُمَرُ» (ميان حاضرين اخلاف افتاد. برخي گفتند چيزي بياوريد تا پيامبر اکرم نوشته اي بنويسند تا هرگز گمراه نشويد و گروه ديگري گفتند: حرف عمر صحيح است!» (صحيح البخاري، ج ۵، ص ۲۱۴۶ و صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۹)

برخي از همسران پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از پشت پرده صدا کردند: «الا تسمعون ما يقول رسول الله (صلى الله عليه و سلم).» (نمي‌شنويد که پيغمبر مي‌فرمايد: قلم و کاغذ براي من بياوريد؟) عمر بن خطاب خطاب به آن ها گفت: «انکن صواحبات يوسف اذا مرض رسول الله (صلى الله عليه و سلم) عصرتن اعينکن و اذا صح رکبتن عنقه.» (شما مثل همان دلباخته‌هاي يوسف هستيد، زماني که پيغمبر مريض مي‌شود اشک چشم‌تان مي‌ريزد و وقتي که پيغمبر حالش خوب مي‌شود، برگردنش سوار مي‌شويد.)

نبي مکرم هم از برخورد جناب عمر ناراحت مي‌شود و مي‌فرمايد: «دعوهن فانهن خير منکم» (زن‌ها را رها کنيد، اين‌ها از شما بهتر هستند.) (المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۲۸۸)

يکي از همين زن‌ها که ظاهرا ام ايمن بود جلو آمد و گفت: چرا قلم و کاغذ به پيغمبر نمي‌دهيد؟ عمر بن خطاب گفت: «اسْکُتِي فإنه لا عَقْلَ لَکِ» (ساکت باش تو بي‌عقل هستي!!) (المعجم الکبير، ج ۱۱، ص ۳۶)

«فلما أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَ الِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبي (صلى الله عليه و سلم) قال رسول اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) قُومُوا.» (زماني که سخنان لغو و اختلاف در ميان اصحاب و در محضر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) زياد شد، آن حضرت فرمودند: بلند شويد و از اينجا برويد.» (صحيح البخاري، ج ۵، ص ۲۱۴۶ و صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۹)
934 | رضا كاوياني | | ١٠:١٠ - ٢٠ شهریور ١٣٩٣ |
سلام.زيارت اهل قبور هيچ اشکالي تداره.گريه کردن براي اموات هم هيچ اشکالي نداره.اگر آدم به خاطر از دست دادن عزيزي گريه نکنه پس براي چه چيزي گريه کنه؟ براي آب نبات؟خداوند توانايي گريه کردن به انسان داد.اگر نوزاد گريه نکنه شير بهش نميدن.کسي نميفهمه مريضه.آيا پيامبر سر هيچ قبري نرفته؟ ميشه اينو اثبات کرد؟نه.
اما مشکل اون جايي درست ميشه که مثلا ي فلک زده اي آويزون ميشه به ي ضريح ميگه-من فقط از تو شفا يا آزادي فلاني از زندان يا رفع فلان گرفتاري ميخوام. همه اين اختلافات هم اينجا درست ميشه.بنده از شما بزرگواران مديريت محترم اين سايت که( بعضي کامنتاي بنده رو نميذاريد) يک سوال دارم.
اگر کسي از يک امام زنده يا از پيامبر زنده يا از عيسي ابن مريم ميخواست که -منو شفا بده من فقط از تو شفا ميخوام و... شما را به انصافتان بهش نميگفت تو بايد از خدا شفا بخواي من هم مثل تو بشري هستم کفر نگو؟ اگر مسيح بود که کاريش ميکرد حرفاشو پس بگيره.
خوب پس :
رفتن سر قبر اشکال نداره.گريه کردن سرقبر اشکال نداره.اما از مرده يا روح مرده چيزي رو خواستن اشکال داره.
بنده يک توضيح بدم : بنده وهابي نيستم.بنده عضو هيچ فرقه اي نيستم.بنده آدم حق جويي هستم که خدا و پيغمبر و تمام پيامبران وصالحين و صديقين و شهداي راه حق را دوست دارم.بنده بنده اي از بندگان خدا هستم .نه شايد مثل اونها ولي سعي ميکنم راه حقيقت رو پيدا کنم.
بنده ميگم بعضي حرفارو شيعه درست ميگه.بعضيارو سني ها درست ميگن.کي گفته حتي وهابيها تمام حرفاشون اشتباهه؟ اگر نتانياهو يا اوباما بگن بارون از ابر ميباره يا دو دوتا چهارتا بايد تکذيب کرد؟ بايد گفت در اين مورد حق با حضرت نتانياهو است.حالا اگه اينو گفتيم يعني با حمله به غزه موافقيم يا صهيونيست هستيم؟نخير .دشمن آدم هم اگر حرف درستي زد بايد پذيرفت.يکي از پيامبران دروغين زمان پيامبر ي چيزي گفته بود.به پيامبر اطلاع دادن پبامبر گفتن راست گفته.
اين قصه سر دراز دارد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ درخوارست از اولياي الهي تنها زماني اشکال دارد که فرد از روي اطلاع و آگاهي چيزي را مستقلا(بدون در نظر گرفتن قدرت اعطا شده به آنها از طرف خداوند و بدون اينکه آنها را واسطه قرار دهد) از اولياي الهي بخواهد لذا ممکن است فرد در لفظ از آنها بخواهد اما يا وساطت آنها را مد نظر داشته باشد و يا با نظر به قدرت اعطايي خداوند به آنها بخواهد که اشکالي نخواهد داشت همچنين ممکن است فرد آنها را مستقلا اراده کند ولي از روي جهالت و عدم علم به تبعات سخنش باشد که در اين صورت هم نبايد او را مشرک خواند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
935 | رضا كاوياني | | ١١:١٤ - ٢٣ شهریور ١٣٩٣ |
سلام
از پاسخ شما متشکرم.بله بنده با اين فرمايش شما((زماني اشکال دارد که فرد از روي اطلاع و آگاهي چيزي را مستقلا از اولياي الهي بخواهد )) موافقم.
چه خوب بود همه مردم آگاه ميشدن و از نظر بنده هم ميشه از هر کسي خواست که براي آدم دعا کنه.خداوند دعا کردن براي ديگران رو دوست داره.
چه بهتر که اون شخص پيامبر باشه يا از اوليا باشه. بنده اگر الان عيسي ابن مريم روي زمين بود و خدا ايشون رو پيش خودش نبرده اولين کسي بودم که به دست و پاش مي افتادم تا براي من دعا کنه. واي کاش مهدي آمده بود.
936 | سيدمقصودهاشمي | | ١٥:٣٦ - ٢٣ شهریور ١٣٩٣ |
يک سؤال مهم از شيعيان در مورد ديدگاه آنها درباره قرآن
اگر امامان معصوم براي بيان حقايق ديني و احکام الهي و تفسير معصومانه قرآن آمده بودند، چرا هيچ يک از آنان يک دورة کامل تفسير قرآن را ننوشتند تا مرجعي معتبر، کامل و مدوّن براي آيندگان به يادگار بگذارند و عالمان شيعه در اعصار آينده و در غياب امام معصوم، در فهم دين و تفسير درست قرآن دچار تفرقه و تشتت آراء نشوند؟ چرا امام علي عليه السلام در مدت بيست و پنج سال خانه‌نشيني و دوري از حکومت، چنين تفسيري ننوشت؟ چرا امامان بعدي (و مخصوصاً امام جعفر صادق عليه السلام که آزادانه به نشر معارف اسلام مي‌پرداخت) چنين کاري نکردند؟ چرا امام حسين عليه السلام در ده سال اول امامتش (که معاويه هنوز در قيد حيات بود و به دليل صلح‌نامه‌اي که با امام حسن عليه السلام نوشته و امضاء کرده بود، اوضاع جامعه آرام بود و امام حسين عليه السلام نيز با او در جنگ و مبارزه نبود) از اين فرصت استفاده نکرد و يک دورة تفسير مفصل قرآن ننوشت؟ همين سؤال را مي‌توان در مورد آموزش اصول و روش‌هاي صحيح اجتهاد و استنباط احکام از متون ديني نيز مطرح کرد. مگر امامان نمي‌دانستند که به زودي دوران غيبت فرا مي‌رسد و مردم از حضور امامان معصوم محروم مي‌شوند، پس چرا هيچ کدام يک دوره اصول فقه و آموزش روش درست تفقه در دين را ننوشتند تا در آينده، علماء و فقيهان حداقل در هنگام اجتهاد در متون ديني، از ابزار و روش واحدي استفاده کنند و اين همه دچار اختلاف و تشت آراء نشوند؟ آنچه از آن بزرگواران به جاي مانده است جز بيان يک سري احکام فقهي که مخصوص دوران خودشان بوده، چيز ديگري نيست و هيچ گونه آينده‌نگري و آموزش روش اجتهاد در تعاليم آنان يافت نمي‌شود. في‌المثل در مورد اينکه آيا شرايط زمان و مکان در اجتهاد دخيل است يا نه، سخني نگفته‌اند. آنها فقط مي‌گفتند که (به عنوان مثال) احتکار در شش چيز حرام است (گندم، جو، ...) اما هرگز نمي‌گفتند که آيا اين حکم مخصوص همان دوران است يا اينکه تا ابد حکم احتکار همين خواهد بود؟ ... حال سؤال ما اين است که چرا امامان معصوم در هنگام بيان احکام دين و پاسخ به سؤالات مردم، فقط به ذکر احکام و پاسخ سؤال مردم اکتفا مي‌کردند و تذکر نمي‌داند که به عنوان مثال حکم ديه بر عاقله مخصوص جوامع قبيله‌اي مانند عربستان و دوران ما قبل مدرنيته است يا نه، و در جوامع ديگر و زمان‌هاي آينده اين حکم جاري هست يا نيست؟ اين سؤالات را مي‌توان بطور کلي به اين صورت مطرح کرد که چرا امامان معصوم آثار مکتوبي در زمينه تفسير قرآن، بيان احکام الهي، جهان‌بيني ديني، تاريخ صحيح حوادث صدر اسلام، جايگاه عقل و علم و فلسفه و ... در دين همين‌طور اصول اخلاق و عرفان اسلامي و ... از خود بجاي نگذاشتند تا جلوي تحريف و نابودي تعاليم خود را تا حدود زيادي بگيرند و براي آيندگان نيز چراغ هدايت باشند؟ درست است که سند مکتوب هم گاهي در معرض جعل و تحريف قرار مي‌گيرد، اما احتمال جعل و تحريف در سند مکتوب بسيار کمتر از سخناني است که به صورت شفاهي و دهان به دهان بين مردم مي‌چرخد. لذا اگر واقعاً امامان شيعه از طرف خداوند منصوب و مأمور تفسير معصومانة قرآن و بيان احکام الهي و حقايق ديني بودند، مکتوب کردن تعاليم آنها توسط خودشان (براي جلوگيري از جعل و تحريف و نابودي، و همين‌طور براي استفادة بيشتر مردم و آيندگان) از اوجب واجبات بود. اما چرا هيچ کدام چنين کاري نکردند؟ کافي است به همين يک نکته بينديشيم تا به اين حقيقت پي ببريم که تفسير معصومانة دين، غرض خداوند نبوده است. به عبارتي ديگر، خداوند متعال شرط سعادت و کمال (قرب الهي) را در اين قرار نداده است که انسان‌ها دين او را به طور کامل و صد در صد درست و بدون هيچ گونه خطا و نقص بفهمند و به همة احکام ريز و درشت آن مو به مو عمل کنند. چرا که اگر مي‌خواست چنين کاري کند همة انسان‌ها را معصوم مي‌آفريد. دليل ما بر اين ادعا اين است که اولاً چنين شرطي براي انسان‌هاي غيرمعصوم، در حقيقت تکليف مالايطاق است و صرف نظر از قبح آن، باعث محروميت همة انسان‌ها از سعادت و کمال مي‌شود. ثانياً حتي اگر اين شرط قابل تحقق بود و از طاقت بشري بيرون نبود، حداقل لازمة ضروري آن وجود و حضور يک مرجع معصوم در تمام دوران‌ها و تا روز قيامت بود. اما اکنون مي‌بينيم که چنين شرطي محقق نشده است و از همين واقعيت نتيجه مي‌گيريم که خداوند شرط رسيدن به سعادت و قرب الهي را در فهم و عمل معصومانه قرار نداده بلکه در اين قرار داده است که انسان، صادقانه و خالصانه در پي حقيقت باشد و در اين راه، عقل و فطرت و وجدانِ پاک خود را مبناي تشخيص حق از باطل قرار دهد و در اين جهد صادقانه و خالصانه، اگر هم دچار خطاها و لغزش‌هايي شود مسلماً معذور خواهد بود. در فهم دين هم قصه همين است و جز اين نيست.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. اولاً به همان دليلي که پيامبر صلي الله عليه و آله اين کار را نکردند با آنکه خداوند ايشان را مفسر و مبين قرآن مي داند(سوره نحل آيه 44 أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم) ثانياً امام علي عليه السلام چنين تفسيري از قرآن نوشتند ولي خلفا نپذيرفتند در اين مورد به مقاله «مصحف امام علي عليه السلام» مراجعه نماييد. اينک اين قرآن در اختيار امام زمان عج الله تعالي فرجه قرار دارد.

2. از ائمه عليهم السلام روايات در حد ضرورت به ما رسيده و از پس پرده هدايت امت را بر عهده دارند و هر کجا ضرورت بدانند رفع مشکل مي نمايند.

3. در مورد آثار مکتوب برجاي مانده مانند قرآن و احاديث متواتري مانند حديث غدير چقدر اتحاد وجود دارد که انتظار داريد با وجود تفسيري از امام اين مشکل حل شود.

4. خداوند از ما کمال را خواسته و افراد ملزم به حرکت در اين مسير مي باشند و براي اينکار در حد لزوم هاديان و بيناتي قرار داده و اسوه هايي هم در همه دوران تاريخ گذاشته تا مردم او را در رفتار خود الگو بگيرند اما هيچ گاه نخواسته در جامعه اختلاف نباشد بلکه آراء مختلف و نظريات متفاوت در جامعه ميدان امتحان و آزمايش را گرم مي کند خداوند در قرآن مي فرمايد: (لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ ؛ اگرخدا مى ‏خواست، همه شما را امّت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا مى ‏خواهد شما را در آنچه به شما ارزانى داشته بيازمايد. مائده/48)

5. غيبت امام به جهت حفظ امام است و علتش به خود انسانها بر مي گردد که دنيا را بر او نا امن مي کنند نه اينکه از طرف خداوند باشد. ائمه در دوران امامت خود به دلايل مختلف مورد بازجوي قرار مي گرفتند و سالها در زندانها و پادگانهاي نظامي تحت نظر بودند و اگر مدت کوتاهي آزاد بودند براي بيان معارف الهي نهايت تلاش خود را مي کردند آنها اگر مي دانستند که کتبي که مي نويسند خواهد ماند همان کتابهايي که نوشته بود و در اختيار آنهاست را در ميان مردم بجا مي گذاشتند. آنها مي دانستند که بعد از آنها علمايي خواهند آمد که امين در دين اند و نهايت تلاش و اخلاص خود را براي اعتلاي کلمه الهي بکار خواهند برد لذا آنها را به عنوان افرادي براي مراجعه مردم به آنها براي استخراج احکام الهي معرفي کرده و مردم را به آنها مراجعه دادند و ائمه پاياني براي جا افتادن اين امر سالها وکلائي را در نقاط مختلف قرار داده بودند تا مردم اين امر را فراگيرند و دوران غيبت صغري هم براي جاافتادن نهايي اين امر بود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
937 | دز جواب كاوياني | | ٢٤:٢٨ - ٢٣ شهریور ١٣٩٣ |
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ.
مجالس و محافل ما بايد براساس توحيد باشد، قرآن خوانده شود؛ ذكر و فضائل ائمّه عليهم السّلام بايد در راه مسير توحيد و عرفان إلهى قرار گيرد؛ نه آنكه خدا را فراموش كنيم و از ايشان ياد كنيم. ذكر آنها بدون عنوان مرآتيّت، شكل استقلال به خود ميگيرد و سر از غلوّ و ارتفاع بيرون مى‏آورد. هر چه را كه ما از امام بخواهيم و در آن حال از خدا غافل باشيم، إمام را پرستيده‏ايم. امام راه است، و مقصد و مطلوبْ خداست. نبايد راه و طريق با هدف و مقصد خلط شود كه در آن صورت از صبغه توحيد خارج ميگردد.

در وقتيكه مقابل ضريح مقدّس مى‏ايستيم، هر چه بخواهيم و دعا كنيم بايد از خدا باشد؛ و از آنحضرت كه ميخواهيم بايد به عنوان وساطت و نمايندگى باشد، تا از خدا بگيرد و به ما بدهد. اگر از خود حضرت بخواهيم و خدا را فراموش كنيم راه خلاف را پيموده‏ايم. خودش بدينگونه رضا نميدهد، و دعايمان را مستجاب نمى‏نمايد. چون در برابر خدا بت ساخته‏ايم و امامان ما عليهم السّلام نفى اين معنى را كرده و مى‏كنند. امّا اگر بوسيله آنها از خدا بخواهيم و مؤثّر حقيقى و إعطا كننده واقعى را خدا بدانيم، هم دعايمان را مستجاب مى‏نمايند و حاجتمان را بر مى‏آورند، و هم از صراط توحيد قدمى‏

روح مجرد، ص: 441

تجاوز نكرده‏ايم و خود را به غلوّ و شرك نيالوده‏ايم.
هر چه از خود امام بخواهيم غُلوّ است و شرك. و هر چه از خدا بواسطه امام بخواهيم توحيد است و معرفت.
اشكال شيخ أحمد أحسائى و پيروانش از همينجا پيدا شد؛ و عرفان عرفاءِ حقّه ما نيز براساس توجّه بدين دقيقه بود. در اينصورت بايد درست متوجّه باشيم تا خداى نخواسته عبادتمان و دعايمان و توسّلمان و زيارتمان سر از مذهب شيخيّه درنياورد؛ و خود به صورت، صحيح العقيده و در باطن موافق آن طرزِ آداب نباشيم كه غلوّ و ارتفاعِ مَنْهىّ در روايات غير از اين چيزى نيست.

مبادا يك عمر بحث از صحّت و استوارى أمْرٌ بَينَ الامْرَيْن بنمائيم ولى عملًا در دام مُفَوِّضه گرفتار آئيم!
روح مجرد، ص: 442
http://www.maktabevahy.org/Services/Document/View.aspx?OId=747
938 | سيدمقصودهاشمي | | ٢٤:٤٧ - ٢٣ شهریور ١٣٩٣ |
سلام اگريه شخصي نعوذباالله بگويد که خداوند بعضي وقت دروغ مي گويد يا تهمت به پيامبر ببند که رسالت اش رادرست انجام نداده به اين اشخاص جي گفته مي شود.
مثلي سايرسوالات چشم پوشيي نکنيد جواب مي خواهم

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ بيان چنين چيزي از روي علم و اعتقاد باعث کفر فرد مي شود.

هيچ وقت انتظار نداشته باشيد مقالات سايتهاي منحرفي را که در اين بخش کپي مي کنيد علني شود!.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
939 | رهگذر | | ١٢:٥٨ - ٢٤ شهریور ١٣٩٣ |
باسلام.من نيزبا صحبت هاي آقاي کاوياني موافقم منظور ايشان امکان حاجت خواستن ودعا از خداوند با واسطه اوليا درزمان زنده بودن امامان وپيامبران است . اگر خداوند به آنها قدرت واذن برآورده ساختن حاجات مردم را داده باشد مربوط به زمان حيات آنها مي باشد وپس از وفات آنها ديگر هيچ حديث ودليل ومدرکي وجود ندارد که مي شود برسر قبر آنها رفت واز آنها حاجت خواست .آيا پيامبر درزمان حياتشان بر سر قبر ساير پيامبران ميرفتند ويا امامان درزمان حياتشان بر سر قبر پيامبر ميرفتند واز آنها حاجت مي خواستند!وما را به اينکار توصيه وسفارش ميکردند!چه مشکلي وجود دارد که انسان به يقينيات خود عمل کند وحاجت خود را مستقيما از خدا بخواهد وچرا بايد به امامان که وفات کرده اند توسل جست وآنها را واسطه قرارداد .خلاصه اينکه واسطه بايد زنده باشد .اينکه امامان وصالحان وشهدا زنده اند کيفيت زنده بودن آنها براي ما مشخص نشده است که صداي مارا مي شنوند وخداوند بعد از وفاتشان نيز به آنها اذن و قدرت شفاعت وواسطه برآورده شدن حوايج را داده است يا خير.که دردعاي توسل گفته مي شود اي آبرومند نزد خدا حاجتم را پيش تو آورده ام نزد خدا برايم شفاعت نما.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

شما بايد در اين خصوص دليل بياوريد که گفته باشد فقط در زمان حيات مي شود به اهل بيت عليهم السلام توسل کرد زيرا ما دلائل فراواني داريم که ثابت مي کند توسل به اهل بيت چه در زمان حيات و چه بعد از ممات جايز است و واقعا جاي تعجب است که شما به اين صراحت مي گوييد دليل و مدرکي وجود ندارد که بيان کرده باشد سر قبر رفتن و حاجت گرفتن از مرده جايز است! در حالي که نه تنها در کتب شيعه بلکه در کتب اهل سنت مدارک فراوان وجود دارد که مردم بر سر قبر ائمه و ديگران مي رفتند و جاجت مي گرفتند به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي کنيم: نقل شده است شخصي بر سر قبر امام موسي بن جعفر عليه السلام رفته و حاجت مي گرفت: بغدادي چنين نقل کرده است: يقول ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به الا سهل الله تعالى لي ما أحب

تاريخ بغداد ، أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - - ج 1 ص 120

همچنين نقل شده است که شافعي بر قبر ابوحنيفه مي رفته و حاجت مي گرفته در اين صورت با اين مدراک چکار مي کنديد!!

سمعت الشافعي يقول اني لأتبرك بأبي حنيفة وأجيء إلى قبره في كل يوم يعني زائرا فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده. تاريخ بغداد ، أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - ج 1 ص 123

در کتب شيعه نيز آمده است امام سجاد عليه السلام صورت بر قبر جدش حضرت علي عليه السلام گذاشته و چنين مي فرمودند:ثم وضع خده على قبره وقال :اللهم ! إن قلوب المخبتين ..اللهم ! فاستجب دعائي واقبل ثنائي واجمع بيني وبين أوليائي بحق محمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين إنك ولي نعمائي ومنتهى مناي وغاية رجائي في منقلبي ومثواي .مصباح المتهجد - الشيخ الطوسي - ص 739

در اين صورت شما به چه دليل مي گوييد که توسل بعد از ممات جايز نيست بويژه اينکه علماي در اين خصوص اجماع دارند بر اين که بعد از ممات توسل جايز است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
940 | رنگين كمان(رهگذر) | | ٢٠:٤١ - ٢٦ شهریور ١٣٩٣ |
صرف اينکه شخصي سرقبر امامي رفت وحاجت خواست وحاجت گرفت دليل ومدرک نمي شود که بشود به مردگان توسل جست وآنها را براي حاجت گرفتن از خداوند واسطه قرارداد.سخن علما بايد با قران وعقل جور دربيايد وگرنه صرف اينکه اين سخن از فلان بن فلان بن فلان است که کفايت نمي کند.علما بايد بادليل اين مطلب را براي سايرين روشن کنند .من کاملا با امام سجاد موافقم که سرقبر امامان حاضرشوم وبگويم اللهم....وخدارا به امامان ورسول الله وحضرت زهرا قسم بدهم.اتفاقا شما بااستناد به عملي که امام سجاد انجام داده است سخن بنده را تاييد کرديد.مي شود سرقبر امامان حاضرشد نماز خواند واز خدا حاجت خواست وخدارا به حق امامان قسم داد وحاجت گرفت.اما نمي شود گفت يا موسي بن جعفر من نزد تو آمده ام وتو را واسطه قرار ميدهم تو حاجت مرا بده يا تو حاجت مرا از خدا بخواه چرا مستقيم از خدا نخواهيم !
بلکه مثل امام سجاد برسر قبر امامان مي روم ومي گويم خدايا بحق امام ...حاجتم را برآورده ساز...
بنظر من آقاي کاوياني نيز منظورشان همين است.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

ما فقط يک نمونه و آن هم يک نوع از توسل جايز را براي شما ذکر کرديم و اين نيز بدين معنا نيست که توسل فقط قسم دادن خدا به بحق امام است بلکه ما موارد فراوان ديگر نيز داريم که خود ائمه از جمله امام سجاد عليه السلام پيامبر (ص) و ائمه عليهم السلام را وسيله قرار داده و به انها متوسل مي شد که به دو مورد اشاره مي کنيم:


1. اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا اى خداوند من، به تو تقرب مى‏جويم به مقام رفيع محمد و طريقت درخشان على و به وسيله آن دو به تو روى مى‏آورم كه مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‏ام پناه ده . الصحيفة السجادية، دفتر نشر الهادى - قم، چاپ: اول، 1376ش.ص246

2-در جاي ديگر آمده است وأتوجه إليك بنبيك محمد نبي الرحمة ، وأقدمه بين يدي حوائجي ، يا رسول الله بأبي أنت وأمي وأهل بيت الطيبين ، إني أتوجه بك إلى ربك ، وأقدمك بين يدي حوائجي . يا رباه يا الله ، يا رباه يا الله ، إني أسألك بك فليس كمثلك شئ ، وأتوجه إليك بمحمد نبي الرحمة وبعترته الطيبين ، وأقدمهم بين يدي حوائجي أن تعتقني من النار ، وتكفيني وجميع المؤمنين والمؤمنات كل ما أهمنا من أمر الدنيا والآخرة ، وتدخلنا في رحمتك يا أرحم الراحمين ، وصلى الله على رسوله سيدنا محمد النبي وآله ، وسلم تسليما .الصحيفة السجادية (ابطحي) - الإمام زين العابدين (ع) - ص 258

بنابراين توسل به جستن به ائمه يک چيز مشروعي است که در بين ائمه نيز وجود داشته است اما نکته اي که بايد در اين نوع توسل به آن دقت کرد اين است که اگر کسي گمان كند كه پيامبر و ائمه در عرض خداوند مي توانند كاري انجام دهند و خود قدرتي مستقل دارند، اين امر شرك در استعانت است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
941 | رنگين كمان | | ١٦:٠٧ - ٢٨ شهریور ١٣٩٣ |
بنظر ايجانب درست است که هنگام دعاکردن براي طلب حاجات خداوند را مخاطب قرار داديم (اللهم اني اسئلک...يا اللهم اني اتقرب بک...)واگر او را بحق اوليا الهي (بالمحمديه والعلويه و....)قسم داديم يا آنها را بعنوان وسيله براي خودمان نزد خدا برديم (واتوجه اليک بهما)اشکالي ندارد .اما مستقلا نمي شود از اوليا الهي پس از وفاتشان حاجت خواست (دعاي توسل:اي امام ...اي سيد ما ما رو به تو آورديم و به تو متوسل شده ايم ...)مخاطب نبايد اوليا الهي باشد مخاطب بايد خداوند باشد.وقتي براي خداوند سجده کرده ايم نميتوانيم توي سجده از فاطمه زهرا کمک بخواهيم .موفق باشيد

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي ؛ من فکر مي کنم شما و ديگر عزيزان بايد روي مستقل نبودن ائمه عليهم السلام در براوردن حوائج بيشتر دقت کنيد وقتي خداوند به فردي قدرت کاري را مي دهد خواستن از آن فرد خواستن از خداست چون نيرويي که آن فرد دارد نيروي الهي است آنها مجريان الهي اند و خداوند اين واسطه ها را خودش قرار داده و آنها را بر ديگران برگزيده و برتري داده اين خودش يک نوع امتحان الهي است مگر خداوند در قصه آدم (بقره/34)به فرشتگان امر نفرمود که بر آدم سجده کنيد؟ آيا اين سجده کردن شرک به خدا بود؟ خير اين دستور خود خداوند بود يعني همان خداوندي که مي گويد بر من سجده کنيد در آن ماجرا فرمود به آدم سجده کنيد. اگر خداي نکرده ملتزم به اين مهم نباشيم شايد عمل ما در راستاي عمل شيطان باشد که از اطاعت سخن الهي سر باز زد. يا در جريان حضرت ابراهيم عليه السلام و شبيه سازي معاد، مي دانيم که خداوند است که انسانها را بعد از مرگ زنده مي کند اما قدرت اين کار را به تصريح آيه قرآن(بقره/260) به حضرت ابراهيم عليه السلام داد يا قدرت زنده کردن مردگان را به حضرت عيسي عليه السلام داد(مائده/110) يا بدست حضرت موسي عليه السلام مرده اي را زنده نمود(بقره/73) براورده شدن يک حاجت که کاري به مراتب پايين تر از اين است چگونه خداوند نتواند قدرت آن کار را به معصومين عليهم السلام بدهد؟

لذا آنها باذن و قدرت الهي توان اين کار را دارند حال اگر کسي از آنها - با توجه به اين قدرت - حاجتي را بخواهد چه اشکالي دارد؟ چنانکه اگر فردي از حضرت عيسي مي خواست که مريضش را شفا دهد و... اشکالي نداشت. اگر کسي از روي عمد از اين ذوات مقدس براورده شدن حاجتي را مستقلا بخواهد مطمئنا اشکال دارد.(يعني منظورش اين باشد که اين افراد بدون اينکه خداوند به او قدرتي بدهد قادر است حاجتي را برآورده کند.) در صورتي که فردي به مساله جاهل باشد و از روي جهالت چنين قدرتي را در آنها بطور مستقل بداند عملش اشتباه است ولي خداوند در مورد او چون مقصر نيست با مهرباني برخورد خواهد نمود.

نتيجه گفتگوي ما با شما و آقاي کاوياني اين شد:

1. خواستن از خداوند بطور مستقيم بدون هيچ اشکالي صحيح است.(مخاطب قرار دادن خداوند)

2. خواستن از خداوند به آبروي معصومين عليهم السلام هم صحيح است.(مخاطب قرار دادن خداوند+قسم دادن به حق معصومين ع)

3. خواستن از معصومين براي واسطه شدن در درخواست از خداوند هم صحيح است.(مخاطب قرار دادن معصومين براي در خواست از خداوند براي فرد)

4. خواستن از معصومين عليهم السلام با اين نيت که آنها اين قدرت را از خداوند اخذ کرده اند هم صحيح است.(مخاطب قرار دادن معصومين ع ولي عدم تصريح به وساطت آنها با اعتقاد قلبي به آن)

5. خواستن از معصومين عليهم السلام بطور مستقل و بدون در نظر گرفتن قدرت الهي اما از روي جهالت و عدم علم به مساله که کار صحيحي نيست ولي باعث شرک فرد نيست چون جاهل قاصر است.(مخاطب قرار دادن معصوم و عدم توجه به قدرت خداوند از روي جهالت)

6. خواستن از معصومين عليهم السلام بطور مستقل و عامدانه که عمل باطلي است و باعث شرک فرد مي شود.(مخاطب قرار دادن معصوم و بي توجهي به خداوند)

اميدواريم توانسته باشيم منظور خود را به شما منتقل کرده باشيم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
942 | مسلمان | | ١٦:٢٢ - ٢٨ شهریور ١٣٩٣ |
از امامان مستقيما بخواهيم هم اشكالي ندارد اينكه فكر كني مستقل از خدا هستند يا نه يك مطلبي است از روي ناداني
چون هيچي تو عالم مستقل از خداوند نيست اين اولا
دوما در قران داريم كه مردم مستقيما به حضرت موسي ع نياز خود را خواستند كه ايشان از خدا بخواهد اين شرك بود؟؟؟
ثالثا شهدا به فرموده قران زنده هستند ان هم "عند ربهم يرزقون" اند پس اي عقلاي عالم شهيدي كه نزد خدا زنده است
پس همه جا هست چون خدا همه جا هست پس هر كجا بگي يا حسين مي شنود جوابت را مي دهد اگر در دلت هم بگويي چون خدايي كه شهدا نزد اوين از دل من و تو هم خبر دارد.
پس اولياي اللهي سرپيچي از اوامر اللهي ندارند
"و ما تشائون حتي ان يشا الله"
يعني تا خدا نخواهد انها نمي خواهند
امام رضا ع نمي خواهد تا خدا نخواهد
هر كه بگويد اگر مستقيما از نبي و امام حاجت خواستم كه او از خدا بگيرد اشكالي ندارد چون تو هم ولي خدا را پيش خدا واسطه مي كني
هم اينكه از ولي خدا مي خواهي كه برايت از خدا بخواهد مثل عمل قوم حضرت موسي (ع) در قران اورده شده است كه از موسي خواستند از خدا بخواهد
و اصلا استقلال از ذات اللهي معنا ندارد
خدا به من نزديكه ولي من به او نزديك شايد نباشم اما امام من عند ربهم يرزقون اند و سفينه النجاه هستند و هزار هزار مقام قرب ديگر

اگر بگويند اين سايت مستقل از خداست شرك است و خلاف عقلانيت است هر چه در عالم هست مستقيم و غير مستقيم وابسته ان ذات احد و واحد است لطفا ذهن مردم را به مسائل غير منطقي مشغول نكنند دوستان
943 | رضا كاوياني | | ١٩:٠٧ - ٢٩ شهریور ١٣٩٣ |
با عرض احترام خدمت بزرگواران.
تا اينجاي کار ما در خيلي موارد با هم تفاهم داريم. و موافقيم با شما بزرگواران.

فاصله ما و شما بسيار کم است و نظر ما بسيار به هم نزديک است.اميد است خدا ما را و شما را و مومنان را و بني آدم را همه به کلمه حق رهنمون سازد مشمول هدايت خود قرار دهد.
اما آن قسمتي که لاينحل مانده و به نظر ميرسد لاينحل بماند- آن قسمتي است که به نظر ما(( بعد از وفات اوليا و انبيا نميتوان مستقيما او را مخاطب قرار داد و درخواست کرد))
اما اينکه عده اي از روي جهل مستقيما شفا ميخواهند و حاجت ميخواهند و اشکال دارد و شما هم موافقيد ماهم نميگوييم شرک است و اصولا ما زود حکم شرک کسي را صادر نميکنيم بلکه ميگوييم کاري بيهوده است و لازم است از خدا بخواهد و اورا قسم دهد به مقربانش و اولياي او .و اگر اوليا و انبيا زنده باشند که اين رحمت و نعمتي است براي بندگان بهتر است از او تقاضاي دعا کند زيرا خدا دعاي دوستان خود را اجابت ميکند.

دوستان عزيز. بنده قسمتي از انجيل صحيح ((انجيل برنابا)) که غير از اين انجيلهاي تقلبي که الان وجود دارد است و انجيل صحيحي است و بنده يک نمونه آنرا دارم و علماي شيعه هم قبول کرده اند ونمونه آن آقاي جوادي آملي در باره اين انجيل گفته اند(( اگر يک انجيل صحيح باشد انجيل برناباست))
از ويژگي اين انجيل ذکر نام پيامبر اسلام در آن و اينکه مسيح بشر بود و بنده خدا بود و ذکر چگونگي اعدام شخص ديگري به جاي عيسي مسيح است و با قرآن مطابق است و محترم است. من قسمتي از آنرا عينا نقل ميکنم و اين انجيل غير انجيلهاي غلط است و انجيل صحيح يسوع (عيسي)ناصري و نوشته همان کسي است که مسوول نوشتن انجيل شد.علماي شيعه آن را قبول دارند و مطابق عقيده اسلام است.

و شما بدانيد اگر بنده ميدانستم چگونه ميتوانستم تورات صحيح را هم به دست بياورم در تهيه آن کوتاهي نميکردم.اگر شما آدرسي از تورات اصلي تحريف نشده و همان توراتي باشد که در قرآن گفته به بنده بگوييد کجاي اين کره خاکي است از شما ممنون خواهم بود.
...............................................................................................
((فصل يازدهم
چون يسوع فرود آمد از کوه به اورشليم-برخورد به پيسي که به الهام الهي ميدانست يسوع پيامبر است. پس زاري نمود به سوي او گريه کنان وگفت: اي يسوع پسر داوود ! به من رحم کن.پس جواب فرمود يسوع : چه ميخواهي اي برادر تا انجام دهم براي تو؟ پس پيس جواب داد : اي آقا عطا فرما مرا صحت.
پس سرزنش فرمود يسوع او را و فرمود :((به درستي که هرآينه تو کودن هستي.زاري کن به سوي خدا که تو را آفريده است و او عطا ميفرمايد تو را صحت زيرا من مردي هستم مانند تو)) پس پيس جواب داد : ميدانم اي آقا که تو انساني- ليکن تو قدوس پروردگاري.پس حالا تو زاري کن به سوي خدا
و او عطا ميفرمايد مرا صحت. پس يسوع آهي کشيد و گفت:اي پروردگار توانا...............
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نتيجه اينکه (( اگر فردي از حضرت عيسي مي خواست که مريضش را شفا دهد اشکال داشت.بلکه او بايستي ميخواست براي او دعا کند.))

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. خواستن مستقيم از اولياي الهي در صورتي که نيت فرد استقلاليت آنها نباشد هيچ اشکالي ندارد و اختلاف ما با شما سر اين قسمت است و ما ادله خود را بيان داشتيم و ثابت کرديم که اولاً آنها زنده اند و ثانياً در اشکالي که کرده بوديد در اين مورد با جايي که زنده باشند فرقي نيست و دلايل ديگر... که شما به دلايل و روايات جواب نداديد و در اين نظر دوباره بر نظر خود اصرار نموده ايد! اگر خداوند دعاي دوستان خود را اجابت مي کند آيا اين دعا الان در مورد آنها ممکن نيست؟

2. گرچه انجيل برنابا حاوي مسائل توحيدي است و قتل حضرت عيسي را نفي کرده و در مورد رسول الله صلي الله عليه و اله در آن نويدهايي ذکر شده است اما شکي در تحريف شده بودن آن نيست:

أ) آيت الله جوادي آملي: «اناجيل متعدد آنان، سند صحيح اعم از متواتر يا خبر واحد محفوف به قرينه معتبر ندارند؛ خواه انجيل‏هاي قانوني و خواه انجيل مرفوض و غيرقانوني مانند انجيل برنابا » (تسنيم، جلد 24 - صفحه 263)

ب) مرحوم بلاغي: انجيل برنابا سند معتبري ندارد. (آلاء الرحمن، ج2، ص66)

ج) آيت الله مکارم شيرازي: «شواهد قطعى تاريخى و همچنين محتويات كتب مقدسه يهود و نصارى (تورات و اناجيل‏) نشان مى ‏دهد كه اينها كتابهاى آسمانى نازل شده بر موسى و عيسى ع نيستند و دست تحريف‏ به سوى آنها دراز شده است بلكه بعضى از ميان رفته‏ اند و آنچه امروز به نام كتب مقدسه در ميان آنها است مخلوطى است از زائيده ‏هاى افكار بشرى و قسمتى از تعليماتى كه بر موسى ع و عيسى ع نازل گرديده و در دست شاگردان بوده‏» (تفسير نمونه، ج‏6، ص: 403)

و...

3. اين سخني که به آقاي جوادي نسبت داديد را نيافتيم ايشان در جاي ديگري شبيه اين سخن را فرموده اند: «انجيل «برنابا» كه شفاف‏تر از همه انجيل‏هاي چهارگانه به دست ما رسيده...» اين يعني اين نسخه آن بلحاظ وجود برخي از نويدهاي مربوط به پيامبر اسلام و برخي مسائل توحيدي و... نسبت به ديگر نسخ کمتر تحريف شده و اين مطلب که بيان داشتيد از موارد تحريف آن باشد زيرا جداي از مخالفت آن در اين قسمت با قرآن، مشکل ديگر اين جمله، نسبت دادن کودن به فرد است که خلاف اخلاق است و... . حضرت عيسي به تصريح قرآن مريضان را شفا مي داده است «أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّه‏»(آل عمران/49) به اذن خدا، كور مادر زاد و مبتلا به بيمارى پيسى را بهبودى مى ‏بخشم‏.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
944 | ابو اسحاق | | ٢٣:٠٨ - ٣٠ شهریور ١٣٩٣ |
بنام خدا
با سلام
خيلي جالبه از کي تا حالا انجيل هم جزو منابع اسلامي و تشيع به شمار ميرفته که ما خبر نداريم
اما جالبتر اينکه مثل هميشه قيچي به دست ميگيرند و قسمت دلخواه رو ميارند و قسمتي که به ضررشون هست رو نميارند.
اما بنده ادامه اين داستان رو از انجيل برنابا فصل يازدهم ميارم تا خودتون هم قضاوت کنيد.
--------
.... پس حالا تو زاري کن به سوي خدا و او عطا ميفرمايد مرا صحت. (7) پس يسوع آهي کشيد وگفت: ((اي پروردگارا، اي خداي توانا! از براي محبت پيغمبران پاک خود، بهبودي بخش اين دردمند را.)) (8) چون گفت اين را، بر عليل دست ماليد وگفت: ((به نام خداي اي برادر به شو.)) (9) چون اين بفرمود به شد از پيسي خود، حتي اينکه جسد پيسي اون شد مثل جسد طفلي.
-------
اين هم اصل داستان
چه نتيجه اي ميشه گرفت؟؟؟
موفق باشيد
945 | ابو اسحاق | | ٢٣:٠٦ - ٣١ شهریور ١٣٩٣ |
بنام خدا
با سلام
جناب کاوياني عزيز
ابتدا بايد عرض کنم که ديروز وقت کافي نداشتم تا بعضي مسائل ديگه رو هم بگم اما بريم سراغ اصل مطلب

برادر رضا اگه مشکلي با اون قسمت نداشتيد چرا کامل نياورديد؟؟؟ شما بايد اول کامل مي آورديد بعد اين نتيجه رو مي گرفتيد
هر کس نظر شما رو مي ديد مي فهميد منظور شما چيست که حتي گروه پاسخ به شبهات به اين نکته هم اشاره کرده بودند.

اما گفته ايد که ما داريم بحث فقهي ميکنيم به چشم بحث فقهي هم نميکنيم.

شما قبلا گفته ايد:
« انجيلي که بنده عرض ميکنم همان انجيل اصلي است که هم خدا قبولش داره هم پيغمبر هم قرآن اونو تصديق ميکنه و هم ما مسلمانان بايستي قبول داشته باشيم.»
ببخشيد سوال
اين انجيلي که اين مشخصات رو داره کجاست تا ما هم ببينيم؟؟؟
آيا پيامبر (ص) انجيلي رو به دستشون گرفتند و فرمودند که به اين انجيل عمل کنيد؟؟؟ يا فرمودند فلان انجيل تحريف نشده؟؟؟ و ...
مثل اينکه شما اين انجيل رو پيدا کرديد

و يا در جاي ديگر بعد از اينکه انجيل برنابا را معرفي ميکرديد، گفتيد:
«و شما بدانيد اگر بنده ميدانستم چگونه ميتوانستم تورات صحيح را هم به دست بياورم در تهيه آن کوتاهي نميکردم.اگر شما آدرسي از تورات اصلي تحريف نشده و همان توراتي باشد که در قرآن گفته به بنده بگوييد کجاي اين کره خاکي است از شما ممنون خواهم بود.»

اين سخن يعني اينکه حتما انجيل اصلي رو حتما پيدا کرديد که دنبال تورات اصلي هم ميگرديد و اون انجيل هم حتما انجيل برنابا مي باشد؟؟؟ در حالي که اگه ما بخوايم اين انجيل رو همون انجيل اصلي جا بزنيم به کل اشتباه کرده ايم چونکه حضرت عيسي (ع) در انجيل برنابا نويسنده رو خطاب قرار داده است:
براي مثال فصل 19
(۶) پس يسوع در جواب فرمود: «اندوه مکن اي برنابا، زيرا آنان را که خداي پيش از آفرينش جهان برگزيده، هلاک نخواهند شد. چهره تابان باش؛ زيرا نام تو در سفر زندگاني نوشته شده‌است.»

و فصل 25
(۹) «پس اي برنابا، در اين صورت اين طور بکن که زندگاني خواهي کرد هميشه با خداي.»

و فصل 72
(۶) يسوع جواب داده، فرمود: «اي برنابا، اين ساعت نيست ساعتي که در آن بشناسي او را؛ ليکن بدکار ظاهر مي‌سازد خود را به زودي؛ زيرا زود است من از جهان بروم.»

و ...

خب اين هم شد همون اناجيل ديگه!!! به اين معني که نويسنده داره خاطرات خودش رو مي نويسه.
--------
درسته که انجيل برنابا به اعتقادات مسلمانان نزديک است و به صراحت از پيامبر (ص) سخن گفته شده اما نميشه به انجيل برنابا کاملا اطمينان کرد بلکه نقدهايي هم بهش وارده

براي مثال در انجيل برنابا حضرت مسيح (ع) بدون درد به دنيا اومده و ايشان رو در آخور گذاشته اند
فصل 3
(۱۰) آن گاه زاييد پسر خود را بدون رنجي.
(۱۱) و گرفت او را در آغوش خود.
(۱۲) پس از آن که پيچيد او را به قنداقه، گذاشت او را در آخور.
(۱۳) زيرا پيدا نشد جايي در کاروانسرا.

در حالي که در قرآن براي حضرت مريم (س) درد زايمان ذکر شده است البته در کنار تنه درخت خرما:
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا (مريم / 23)
تا درد زايمان او را به سوى تنه درخت‏ خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش‏ شده بودم

- حضرت مريم (س) تنها بود يا کسي کنار ايشان حضور داشت؟ و يا حضرت مريم (س) همونجا موند و يا به سمت قوم خودشون بازگشتند:
فصل 3
(۱۴) پس گروه بسياري از ملائکه آمدند به سوي کاروانسرا به طرب و تسبيح‌کنان خداي را و نشر مي‌نمودند مژدهٔ سلام را از براي ترسندگان از خداي.
(۱۵) و حمد نمودند مريم و يوسف خداي را بر ولادت يسوع و قيام نمودند بر تربيت او با بزرگترين سروري.

خب اينجا شخصي به اسم يوسف که نامزد حضرت مريم (س) معرفي شده کنار ايشون بوده
يا مثلا کساني به سمت حضرت رفتند:
فصل 4
(۱۰) چون ملائکه رفتند شبانان با هم گفتند:
(۱۱) بايد برويم به بيت لحم و بنگريم کلمه‌اي را که فرموده‌است به ما او را خداي به واسطهٔ فرشتهٔ خود.
(۱۲) شبانان بسياري آمدند به سوي بيت لحم که طلب مي‌نمودند طفلي را که تازگي متولد شده بود.
(۱۳) پس يافتند طفل موعود را خوابانيده‌شده در آخور، بر حسب گفتهٔ فرشته.
(۱۴) پس سجده کردند براي او و پيشکش کردند براي مادر آن چه بود با ايشان، و خبر دادند او را به آن چه شنيده و ديده بودند.
(۱۵) نهان داشت مريم اين امور را در دل خود و يوسف نيز شکرگويان بود خداي را.

اما در کلام الله مجيد داريم:
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا (مريم/27)
پس [مريم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده ‏اى

همونطور که اطلاع داريد حضرت مريم (س) قبلا از قومش جدا شده بود
فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا (مريم/22)
پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‏ اى پناه جست

اما ماجراي تولد حضرت عيسي (ع) در انجيل لوقا فصل 2 رو با انجيل برنابا مقايسه کنيد:
4 و يوسف نيز از جليل از بلده ناصره به يهوديه به شهر داود که بيت لحم نام داشت، رفت. زيرا که او از خاندان و آل داود بود. 5 تا نام او بامريم که نامزد او بود و نزديک به زاييدن بود، ثبت گردد. 6 و وقتي که ايشان در آنجا بودند، هنگام وضع حمل او رسيده، 7 پسر نخستين خود رازاييد. و او را در قنداقه پيچيده، در آخورخوابانيد. زيرا که براي ايشان در منزل جاي نبود. 8 و در آن نواحي، شبانان در صحرا بسرمي بردند و در شب پاسباني گله هاي خويش مي‌کردند. 9 ناگاه فرشته خداوند بر ايشان ظاهرشد و کبريايي خداوند بر گرد ايشان تابيد و بغايت ترسان گشتند. 10 فرشته ايشان را گفت: «مترسيد، زيرا اينک بشارت خوشي عظيم به شما مي‌دهم که براي جميع قوم خواهد بود. 11 که امروز براي شما در شهر داود، نجات‌دهنده‌اي که مسيح خداوند باشد متولد شد. 12 و علامت براي شمااين است که طفلي در قنداقه پيچيده و در آخورخوابيده خواهيد يافت.» 13 در همان حال فوجي از لشکر آسماني با فرشته حاضر شده، خدا راتسبيح‌کنان مي‌گفتند: 14 «خدا را در اعلي عليين جلال و بر زمين سلامتي و در ميان مردم رضامندي باد.» 15 و چون فرشتگان از نزد ايشان به آسمان رفتند، شبانان با يکديگر گفتند: «الان به بيت لحم برويم و اين چيزي را که واقع شده و خداوند آن را به ما اعلام نموده است ببينيم.» 16 پس به شتاب رفته، مريم و يوسف و آن طفل رادر آخور خوابيده يافتند. 17 چون اين را ديدند، آن سخني را که درباره طفل بديشان گفته شده بود، شهرت دادند. 18 و هر‌که مي‌شنيد از آنچه شبانان بديشان گفتند، تعجب مي‌نمود. 19 امامريم در دل خود متفکر شده، اين همه سخنان رانگاه مي‌داشت.

فکر کنم همه چيز واضحه
الان تکليف چيه؟؟؟ آيا اين انجيل رو بايد کاملا بپذيزيم؟؟؟ آيا اين انجيل کاملا صحيح مي باشد؟؟؟
اگه ما بخوايم انجيل برنابا رو کاملا قبول کنيم بايد از بعضي آيات قران هم چشم پوشي کنيم.
اگه شما اينکار رو ميکنيد به خودتون بستگي داره ولي ما کاملا پايبند قرآن هستيم.

در ظمن يادم رفت بگم همون ايرادي که به تورات و اناجيل ديگه وارده به اين انجيل هم وارده و اون اينکه حضرت مسيح (ع) خودش سوم شخص مي باشد و تازه جالبتر اينکه برنابا ماجراي تولد حضرت عيسي (ع) رو از چه کسي نقل ميکنه؟
--------
( در ظمن از اونجايي که ميدونستم شما يه نسخه اش رو داريد پس فقط قسمت مورد نظر رو ميارم و خودتون بهش مراجعه کنيد)
946 | رضا كاوياني(جواب آقاي ابو اسحاق) | | ٢٤:٢٨ - ٣١ شهریور ١٣٩٣ |
جناب آقاي ابو اسحاق محترم
بنده کاري با فقه و منابع فقهي و ...ندارم.شما داريد بحث فقهي ميکنيد.
انجيلي که شما ميفرماييد که جز منابع نيست و... انجيل داخل کليساها است که همه تقلبي هستند و پر از کفر و شرک هستند.

انجيلي که بنده عرض ميکنم همان انجيل اصلي است که هم خدا قبولش داره هم پيغمبر هم قرآن اونو تصديق ميکنه و هم ما مسلمانان بايستي قبول داشته باشيم.(اگه ميگيد انجيل برنابا نيست قضيه فرق ميکنه و بحثش فرق ميکنه)
حالا اگه بحث سر انجيل برنابا باشه ميشه بررسي کرد. اما انجيل اصلي رو که بايد قبول داشته باشي به عنوان کتابي که قرآن اونو تصديق کرده .درست ميگم؟ ممکنه ما بحث کنيم که انجيل برنابا اصل هست يا نه.اما اصل قضيه رو (ما مسلمانان بايستي انجيل اصلي رو قبول داشته باشيم)که بايد قبول داشته باشي. اينطور نيست؟

اما فرموديد قيچي کرده.خوب اون قسمت عيسي براي اون بيمار دعا کرد.مگر بنده مشکلي با دعا کردن عيسي دارم که خذفش کنم؟ نخير چون بحث ما سر دعا کردن مسح(ع) و خوب شدن بيمار نيست.اينو هم شما قبول داريد هم بنده هم اين بزرگان دارنده اين سايت که مسيح ميتونه دعا کنه و بيماران شفا پيدا کنن. من ميخواستم بگم عيسي(ع) فهموند به اون شخص که من ميتونم براي تو دعا کنم خدا شفات بده .نه اينکه خودم شفات بدم.
اون قسمتي رو که شما اضافه کردين که تمام حرف بنده همينه که ميتونه دعا کنه و اصلا در تاييد حرف بنده است .

ديدي زود قضاوت کردي؟ زود حمله نکنيم به همديگه.از شما هم متشکرم که توجه کردي به عرايض بنده به هر صورت.
947 | رضا كاوياني(جواب آقاي ابو اسحاق) | | ١٩:١٩ - ٠١ مهر ١٣٩٣ |
با سلام
آقاي ابو اسحاق.من هرچي به شما راست راست نگاه ميکنم شما به بنده چپ نگاه ميکنيد.زياده روي ميکنيد.
عدالت اين نيست که تر و خشک را به هم بسوزانيد.
عدالت اين نيست که شما انجيل برنابا را کنار انجيل لوقا و متا و .... بگذاريد.
علماي ما ميگويند انجيل برنابا با اين کتابها فرق ميکند شما چطور ميگيد فرقي ندارد با ساير کتابهايي که تقلبي هستند و پر از شرک هستند در حالي که اين انجيل هم تاييد اسلام است و هم سراسر توحيد است و بوده اند مسيحياني که با خواندن اين انجيل مسلمان شده اند.

انصاف اگر داشتي آقاي محترم قضاوت عادلانه تر ي ميکردي.هم در مورد بنده هم در مورد انجيل برنابا.
اصلا بگو شما ببينم شما وجود شخصي به نام يوسف را در زندگي نامه مريم مادر حضرت عيسي(ع) قبول داريد؟
آنچه مسلم است عيسي (ع) پدر نداشته و از نطفه پدر نبوده. نه اينکه يوسف در زندگي مريم حضور نداشته .بلکه قبل از هر گونه تماس مريم با هر مردي عيسي به وجود آمده.مريم زني باکره و پاک بوده و به امر خدا عيسي در رحم او شکل گرفته.
قرار است مگر قرآن تمام صحنه ها را با جزييات بيان کند؟
مريم به جاي دوري رفت. قرآن نگفت که به بيابان رفت.مريم هم فاميل داشته .کس و کار داشته.اونجا که مريم رفت شهر بود آبادي بود هر جا بود که قرآن با جزييالت نگفته.بالاخره ي جايي بوده.
مثل يک سناريو که بيان نشده.

به شما پيشنهاد ميکنم نزديک کتابهاي کليساها نرويد . انجيل لوقا و متي و... پر است از کفر و شرک و سياست و دروغ.از آنها مطلب نقل قول نکنيد و به آنها استناد نکنيد.

من راجع به درد زايمان حضرت مريم خودم در جريان هستم.ظاهر ماجرا تناقض هست با قرآن.اما 99 در صد اين انجيل قابل اعتماد است. شما اندازه ذره اي انديشه غير توحيدي در اين کتاب پيدا نميکنيد. اين کتاب هر چه هست کتاب بزرگي است و انصافا هدايت کننده است.

اين انجيل به خاطر انديشه توحيدي آن و تاييد اسلام و هماهنگي کامل آن با اسلام از نظر کليساها غير قانوني اعلام شده.چرا که خط بطلان کشيده بر انديشه هاي کليسايي و يهود.

شما همانطور که به بنده کج نگاه ميکنيد به اين کتاب هم کج نگاه ميکنيد.تخصص حضرت عالي له کردن و محکوم کردن است.

شما ميگوييد شخص سوم و... بيان شده.ببين آقاي محترم انجيل را يکي از حواريون حضرت عيسي روايت کرده.هر جا مسيح ميرفته همراه او بوده .ازطرف عيسي به عنوان کاتب انتخاب شده بوده.از عيسي دور نميشده.مسيح بقيه را اگر دنبال کاري ميفرستاد برنابا را نميفرستاده.بعضي مسايل را فقط به او ميگفته به کسي ديگه نميگفته.مورد اعتماد عيسي (ع) بوده.نام برنابا را عيسي بر او گذاشته قبلا نام ديگري داشته.

انجيل که مثل قرآن نبوده که همه کلمات آن بدون تغييري مستقيما وحي است. حکمتهاي انجيل را از زبان مسيح نوشته ماجراهاي ديگر را هم نوشته.هر اتفاق قابل بازگويي در سفرهاي عيسي با حواريون بوده نوشته.
948 | اشكان | | ١٩:٤٢ - ١٢ مهر ١٣٩٣ |
چرا به جاي اينکه دشمنان اسلام رو به راه راست هدايت کنيم سر اينکه اهل سنت يا اهل تشيعه بالاترين مقام در نزد خدا داره بحث ميکنيم چرا به عقايد هايمان توهين ميکنيم ما خودمان باعث ميشويم که دشمنانمان از اين اختلافاتي که بين ماست سو استفاده کنند و ماهارو از بين ببرند من اهلي را قبول دارم که خداوند قبول داشته باشه که نه شيعه است نه سني بلکه اسلام است که شامل هر دو اهل است و من اهل خودمو دوست دارم و اهل شماهارو دوست دارم به شرطي که بر اساس قران کريم باشد وقتي صلوات ميفرستم يعني همه ي ياران پيامبر اکرم ص و خودشان را قبول دارم و سعي ميکنم حرفايشان که بر اساس حکم الهي است احترام بگذارم و اجرا کنم ديگه اين اختلافات براي من مهم نيست چون من هم به اعتقاد اهل خود و شمارو قبول دارم و هيچ وقت توهين نميکنم و دعا ميکنم که خداوند اين اختلافات بيهوده را از بين ببره تا دو اهل در کمال ارامش در کنار هم زندگي کنند و به اباد کردن دنيا با احکام درست الهي بپردازند انشاالله به اميد تو اي پروردگارم که واقعا دوستت دارم
949 | زهرا محمدي | | ١٧:٠٦ - ١٤ مهر ١٣٩٣ |
با سلام اي فرزندان ...!
اي بيخردان فقط اين را به من بگوييد : آيا عاشورا اختراع بود؟ آيا سر بريدن سيدالشهدا اختراع ما بود؟
شما نخواهيد فهميد که ما با امامانمان که به نظر شما قدرتي ندارند چه ها ميکنيم، اي حرام زادگان که شکم هايتان از حرام پر شده آخر تو را به معجزه ي اباعبدالله چه کار؟ تو چه ميداني از غوغاي سقاي بي دست حسين (ع) ؟
950 | سيدمقصودهاشمي | | ٠٧:٥٧ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
سلام اشکان راست گفتي اما تمام اختلافات ازدست يهود ونصارا است وازاين اخلافات کفارسود مي برند
951 | سيدمقصودهاشمي | | ١٠:٤٧ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
سلام رهزا محمدي معجزه صرف مربوط به انبيا ع است بس که ازطرف خدواندج براي انبياع داده مي شود نه اوليا
952 | رضا كاوياني | | ١٧:٤٥ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
خواهر گرامي ((زهرا محمدي))

((و جادلهم بالتي هي احسن)) را فراموش نکنيد.کمي ملايمتر.

موفق باشيد.

953 | محمدرضا | | ٢٠:٠٩ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
خانم محترم محمدي . اين ادب را از که آموختي . امام حسين که چنين حرفاي نميزد . حتي حضرت علي (ع) هم با قاتلش چنين برخوردي نکرد. شما اول نحوه صحبت کردن را ياد بگيريد . گيرم که يکي از دوستان تند نوشتن شما نبايد اينچنين حرفاي بزني . حداقل حرمت را نگه داريد. شما اگه راست ميگيد بايد با لطافت و نرمي جواب بدهيد. فحشاي جزء آداب يک مسلمان نيست .
954 | يو سف صحرائي | | ١٦:٣٥ - ٢٨ مهر ١٣٩٣ |
با سلا م خدمت تمام مسلمانان عزيز جوياي راه حق بنده به همه عزيزان پيشنهاد متالعه کتاب ارزشمند شبهاي پيشاور نتيجه مباهث سلطانن واعظين وعلماي اهل سنت رادارم .. جدل بيجا موجب اسرا وقت و انرژي شما خواهد شد ..درزمن متالعه کتاب انگاه هدايت شدم دکتر تيجاني بسيار ارزشمند است
955 | سيدمقصودهاشمي | | ١٠:٤٥ - ٠٥ آبان ١٣٩٣ |
سلام لطفاً معلومات ارائه فرمايد که آيا امام جعفرصادق ع ماه محرم را اعزاداري نموده ويا جايز دانسته است يانه ؟ جواب مي خواهم حاشه روي نکنيد واگرجواب رادروغ بگويد روز رساخيز دست من وگريبان شما

پاسخ:
با سلام

دوست گرمي

نه تنها ائمه ما بلکه پيامبر (ص) نيز قبل از شهات امام حسين عليه السلام بر حضرت گريه کرده و مجلس عزا داشتند: النبي علي المنبر قال: ... وقد أخبرني جبريل بأن ولدي هذا مقتول مخذول... قال : وضجّ الناس في المسجد بالبكاء.

كتاب الفتوح، ج 4، ص 325 - 326، (/324) ، الطبقات الكبرى 8 : 218 ح 4225 ، مقتل الخوارزمي 1 : 163 ، تاريخ ابن عساكر، ترجمة الإمام الحسين ( عليه السلام ): 182 ح 231 و 232 ، الصواعق المحرقة : 292 ، البحار 44 : 238.

عايشه و زنان ديگر پيامبر (ص) نيز در مرگ پيامبر (ص) عزا بر پا کرده و مجلس سينه زني داشتند

روي أحمد بإسناده عن يحيى بن عَبَّادِ بن عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ عن أبيه عَبَّادٍ قال سمعت عَائِشَةَ تَقُولُ مَاتَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بين سحري وَنَحْرِى وفي دولتي لم أَظْلِمْ فيه أحد فَمِنْ سَفَهي وَحَدَاثَةِ سني ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُبِضَ وهو في حَجْري ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَةٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهي.

. عايشه مي گويد : ( زماني كه پيامبر خدا از دنيا رفت ) من به همراه بقيه زنان پيامبر سينه مي زديم و من به صورتم مي زدم .

مسند أحمد بن حنبل ج 6 ص 274، نشر : مؤسسة قرطبة – مصر ، مسند أبي يعلى ج 8 ص 63 ، تاريخ الطبري ج 2 ص 441، الكامل في التاريخ لابن الأثير ج 2 ص 323، السيرة النبوية لابن كثير ج 4 ص 477 ، النهاية في غريب الحديث لابن الأثير ج 4 ص 245 ، لسان العرب لابن منظور ج 12 ص 540

ابن هشام ( متوفي 213 ) ، السيرة النبوية ج6، ص75، ح 26391 ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ـ بيروت ـ ، الطبعة : الأولى ، سال چاپ : 1411

امام صادق‏ عليه السلام‌ نيز با تأسّي به اجداد بزرگوارش سفارش به بزرگ‌داشت كربلا و عاشورا دارد و مي‏فرمايد:

إنّ يوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء، فعلي مثل الحسين فليبك الباكون، فإنّ البكاء عليه يمحو الذنوب أيّها المؤمنون.

حادثه روز عاشورا دل‌هاي ما را آتش مي‌زند، اشك‌هاي ما را جاري مي‏سازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمين كربلا هستيم، پس گريه كنندگان، بر مثل حسين بايد گريه كنند، زيرا اي مؤمنان گريه بر او گناهان را از بين مي‏برد.

نور العين في مشهد الحسين، أبو إسحاق اسفراييني، ص 84.

با اين وجود اگر عزاداري و گريه بر اموات اشکال داشت چرا پيامبر (ص) آن را انجام دادند و چرا عايشه اين کار را انجام داد آيا او کار حرامي را مرتکب شد!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
956 | عليرضا | | ٠٧:٢٣ - ٠٧ آذر ١٣٩٣ |
به خدا قسم که حق را نيابيد مگر در تاريکيها
957 | اميد فاروق | | ١٢:٥١ - ٠٧ آذر ١٣٩٣ |
بر هر دو جهان حضرت اميرالمومنين علي فاروق(ع) امير است و بس....لعنت بر منکرانش.
958 | كنگاني | | ١٩:٤٧ - ١٠ آذر ١٣٩٣ |
بزرگواران عزيز.همه ما شيعه وسني باهم برادر و برابريم.من شيعه هستم و به شيعه بودنم افتخار ميکنم.ولي هيچ وقت دوست ندارم با برادران اهل سنت بحث کنم دردنيايي که همه کفار کمر به نابودي اسلام عزيز بسته اند بهترين مجادله باهم اعتصام به حبل الله است.بياييم همه ما از تاريخ درس عبرت بگيريم واز اختلاف بپرهيزيم.با ارزوي توفيق و سر بلندي براي همه مسلمانان جهان.
959 | مركزتحقيقاتي حضرت فاطمه زهرا | | ١٠:٤٨ - ١٩ آذر ١٣٩٣ |
خداوندبه حق فاطمه زهراريشه کن شون کنه خيلي سايت خوبي داريد اجرتون حجت ابن حسن
960 | علي اكبري | | ١٠:٤٩ - ٢٢ آذر ١٣٩٣ |
سلام من هم شيعه ام و ما يلم با احترام كامل با برادران سني صحبت كنم
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17] [18] [19] [20] [21] [22] [23] [24] [25]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها