2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
پاسخ دكتر عصام العماد به برخي شبهات مولوي هاي اهل سنت
کد مطلب: ٤٦٨٤ تاریخ انتشار: ١٥ خرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 10186
اخبار » عمومي
پاسخ دكتر عصام العماد به برخي شبهات مولوي هاي اهل سنت

در آستانه ايام فاطميه و سالروز شهادت حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(س)، دكتر عصام العماد، محقق و استاد حوزه و دانشگاه، در جمع طلاب و روحانيان استان سيستان و بلوچستان، به برخي شبهات و جوسازي‌هايي كه پس از مصاحبه ايشان با برنامه تلويزيوني «ماه عسل» در رمضان سال گذشته، شده بود، پاسخ گفت.


متن اين پرسش و پاسخ كه در پايان سخنراني ايشان با عنوان «نقش بانوي بزرگ اسلام در هدايت به مكتب اهل بيت(ع)» صورت گرفت، به شرح ذيل است:


سؤال: جناب آقاي دكتر، بعد از اين‌ كه در برنامه «ماه عسل» صحبت كرديد، امام جمعه اهل سنت زاهدان مدعي شد كه دكتر عصام العباد شخصيتي است كه نه سني بوده و نه وهابي و از شيعيان زيدي يمن بوده شما چه پاسخي داريد؟


دكتر عصام: من در ابتدا به چند مسأله اشاره كنم:
اولاً: وهابي بودن افتخار نيست و من افتخار نمي‌كنم كه وهابي بودم. آيا افتخار كنم كه تكفيري بودم؟ آيا افتخار كنم كه در مذهبي بوده‌ام كه در طي دويست سالي كه به وجود آمده، ميليون‌ها مسلمان را كشته است؟! اين افتخار است؟ افتخار كنم كه قبل از شيعه شدن، مذهبي داشته‌ام كه مسلمانان سني را در خود عربستان قتل‌عام كرده است؟! به مذهبي افتخار كنم كه شافعي‌ها، مالكي‌ها و حنبلي‌ها را نابوده كرده است؟ به چه افتخار كنم؟ به نسبت با شيخ محمد بن عبدالوهاب افتخار كنم؟ اين چه افتخاري است؟ اگر ادعا مي‌كنم كه وهابي بودم، فقط نمي‌خواستم دروغ بگويم. چون اگر مي‌گفتم مذهب ديگري داشتم، از من مي‌پرسيدند: اساتيد شما چه كساني بوده‌اند؟ من مي‌خواستم راست بگويم.
اگر از من بپرسند: شما كه وهابي بوديد، اساتيدتان چه كساني بوده‌اند؟ مي‌گويم: شيخ بن‌باز(مفتي اعظم عربستان)، شيخ احمد سلامه(وهابي بزرگ در يمن)، شيخ محمد اسماعيل عمراني، دكتر عبدالوهاب ديلمي و... مي‌گويم: وقتي وهابي بودم خودم كتابي با عنوان «همبستگي شيعيان و علي اللهي‌‌ها» نوشته‌ام. اين افتخار نيست، وهابيت، مذهبي افتخاري نيست؛ ولي من مي‌خواستم واقعيت را بگويم، براي اين كه شكر نعمت كنم.
من يك روز عليه امام علي(ع) مي‌گفتم كه امام علي يك مغرور و شخصي خودپرست بود! آيا اين افتخار است؟ افتخار است كه در مذهبي بودم كه پايان‌نامه‌هاي متعدّدي عليه امام علي نوشته‌اند؟! من فقط خواستم واقعيت را بگويم كه شكر نعمت كرده باشم، كه اگر نگويم مثل اين است كه خداوند به من هديه‌اي تقديم كرده و من ردّش كنم و بگويم: من قبول نمي‌كنم. بايد واقعيت را بگويم و خاضع و شاكر خداوند باشم كه از مذهبي كه دشمن اهل بيت(ع) بود نجات پيدا كردم و نجاتم از سوي خداوند بود.
اين خيلي عجيب است، در مورد اكثر افراد آمدند همين را مطرح كردند(نه فقط در مورد من)، آمدند گفتند: آقاي انطاكي سني نبود، در حالي كه مفتي اعظم سوريه بود. گفتند: آقاي تيجاني سني نبود! اصلاً فرض كنيد من وهابي نبودم. من چند كتاب نوشته‌ام، با رهبر بزرگ وهابيت، عثمان الخميس، مناظره داشتم. ببينيد حرف من، منهاي گرايش و مذهب قبلي‌ام، چيست؟


ثانيا: من علت گرايش از وهابيت به مذهب تشيع را مطرح كرده‌ام، اين مسائل را بررسي كنيد؛ چند ميليون نفر شيعه شدند، نه فقط يك نفر. من تنها نيستم، هزاران نفر از وهابي ها، در داخل عربستان سعودي، در رياض، چند نفر از خانواده آل سعود، حتي از خانواده شيخ محمد [بن عبدالوهاب] شيعه شده‌اند. اين پديده‌اي جهاني است.

فرض كنيد اثبات كرديد كه اين يك نفر سني نبوده، در مورد ميليون‌ها نفر كه شيعه شده‌اند چه مي‌گوييد؟


ثالثا: من ديدم كه هيچ حرف مستندي گفته نشد. رهبر بزرگ وهابي ها در يمن، عموي من است. الآن زمان انقلاب رسانه‌اي است، مي‌توانيد زنگ بزنيد و بپرسيد. تشكل وهابي‌ها در مجلس يمن شصت نفر هستند و رييس اين تجمع و تشكل در مجلس، «عبدالرحمان العماد»، رهبر بزرگ وهابي‌ها، امام جمعه و بنيانگذار صدها مدرسه وهابي در يمن، عموي من است.
خانواده من هم سرشناس هستند، مي‌توانيد زنگ بزنيد به عمويم، مي‌توانيد زنگ بزنيد به عربستان به دانشگاه محمد سعود، الآن زمان رسانه است، مي‌توانيد به اساتيدم مراجعه كنيد، به استاد عمراني از بزرگان وهابيت، من پنج سال پيش او كتاب‌هاي درجه اول وهابيت را خوانده‌ام و بعد هم در مسجد جامع، كتاب توحيد شيخ محمد بن عبدالوهاب را تدريس كرده‌ام. مي‌توانيد بپرسيد.



سؤال: آقاي دكتر، شما چرا بعد از اظهارات توهين‌آميز آقاي مولوي عبدالحميد سكوت كرديد و در جواب ايشان چيزي نگفتيد؟


دكتر عصام: حرفشان را كه شنيدم، ديدم حرف مستندي نبود. اگر واقعاً ايشان مي‌آمدند بر اساس مستندات و استدلال هاي برهاني و علمي حرفي مي‌زدند و حتي مدركي علمي از يك سايت يا از يك دانشگاه ارائه مي‌كردند، بله. از طرفي براي من اصلاً مهم نيست كه بگويند وهابي بوده‌ام يا وهابي نبوده‌ام. اما واقعاً اين براي من مهم است كه هدايت شدم. برايم مهم نيست كه بگويند وهابي بود، شافعي بود، مسيحي بود. من الحمدالله به مكتب اهل بيت(عليهم‌السلام) هدايت شدم و اين براي من مهم است.
از طرفي ديگر، ايشان متأسفانه حرف عالمانه‌اي در اين صحبت، مطرح نكرده است. شما قبل از اين كه بگوييد: «من از يك نفر شنيدم كه فلاني وهابي نبوده»، تحقيق مي‌كرديد. من مسلمان هستم شما هم مسلمان هستيد، من كسي هستم كه مثل شما بودم و بعداً شيعه شدم. در آيين شما بودم و يك روز همين اعتقادات و تفكّرات شما را داشتم؛ ولي بعداً هدايت شدم. واقعاً در يك روز با هم و هم‌فكر بوديم. حرف عالمانه‌اي‌ نيست كه بگويد: «يك شخصي در شبكه سوم آمده كه بازيگر و هنرپيشه هست!» يعني چه اين حرف؟ من از عربستان سعودي بلند شده‌ام آمده‌ام اين جا بازيگري كنم؟!
من قبل از اين كه وارد شبكه سوم بشوم، چند كتاب نوشته‌ام. كلّ زندگي و جزئيات زندگي‌ام و علل گرايش به تشيع‌ام را در كتاب «الزلزال» نوشته‌ام كه مناظره‌اي است با رهبر وهابيت كه ايشان عالم‌تر از مولوي عبدالحميد است. با ايشان مناظره‌اي يك‌ساله داشتم، حرف‌هاي عالمانه زده، نه مثل حرف‌هاي مولوي عبدالحميد. در اين يك سال كه با ايشان مناظره داشتم، من به او كه رهبر بزرگ وهابيت در جهان است، صد بار گفتم كه من وهابي بودم. هيچ وقت نگفت كه شما وهابي نبوده‌ايد، بلكه گفت: «مي‌دانم» و اقرار كرد. او اصلاً مرا زير سؤال نبرد؛ بلكه قبل از مناظره به شيعيان گفت كه: «من به شما سفارش مي‌كنم كه يك نفر را براي مناظره انتخاب كنيد كه اصالتاً شيعه باشد، شايد اين شخص هنوز گرايش به وهابيت داشته باشد و حرفي بزند كه عليه شما باشد و بعداً شما پشيمان مي‌شويد!» اين سفارش شيخ عثمان در اول مناظره بود.


من مي‌گويم: ايشان(آقاي مولو ي عبدالحميد) بايد تحقيق كند، مناظره من را با شيخ عثمان ببيند، كتاب‌هايم را بخواند. من چند كتاب نوشته‌ام، سايت دارم، صدها مقاله نوشته‌ام، مي‌تواند به مقالاتم و به خودم مراجعه كند، زنگ بزند. نه اين كه بگويد: «اين يك هنرپيشه است و آمده با مجري برنامه «ماه عسل» با هم توافق و يك فيلم درست كرده‌اند!»


اولاً خدا مي‌داند برنامه اتفاقي بود، من هرگز خبر نداشتم برنامه چي هست. مجري از من پرسيد: شما قبلاً كتاب عليه امام علي نوشته‌ايد؟ گفتم: بله، من كتاب نوشته‌ام؛ چون من وهابي بوده‌ام.
مسأله‌ ديگري كه آقاي مولوي گفته و غير علمي است، اين بود كه از قول من گفتند كه «اهل تسنن ضدّ امام علي هستند.» من گفتم: وهابي بودم و نگفتم سني بودم.
مسأله‌ ديگري كه ايشان گفت، اين است كه «هيچ كدام از اهل تسنن ناصبي نبوده‌اند.» من نگفتم: اهل تسنن هم ناصبي هستند. ببينيد حرفشان حرف منطقي نيست.


خود شيخ‌الاسلام ابن تيميه، كه الگوي بزرگ مولوي است، ايشان گفته: «وقع بعض المتسنّنة في النصب» ابن تيمه گفت: برخي از سني‌ها ناصبي شدند. يكي از شيوخ بزرگ عربستان كتابي نوشته با عنوان «النواصب في القرون الثلاثه»، (ناصبي‌ها از اهل تسنن در سه قرن) اين كتاب در عربستان چاپ شده است.

من مي‌گويم: برخي سني‌ها ناصبي شده‌اند، نه اين كه خداي ناكرده بگويم: همه سني‌ها ناصبي هستند.
وقتي شما مي‌گوييد: علي‌اللهي‌ها هنوز هستند و عدّه‌اي در سوريه هم زندگي مي‌كنند، پس چرا قبول نمي‌كنيد كه ناصبي هم هست. وقتي من خودم كتاب عليه امام علي(ع) نوشتم و دكتر«اكرم العُمري» از متفكران بزرگ عربستان و از شخصيت‌هاي بزرگ در جهان اهل تسنن و در جهان وهابيت، پايان‌نامه خودش را در مورد زير سؤال بردن خلافت امام علي(ع) مي‌نويسد و مي‌گويد: «امام علي خليفه چهارم نبوده و خلافت از خليفه سوم به معاويه رسيده و خلافت علي، خلافت شرعي نبود.» وقتي شيخ محبّ‌الدين الخطيب از بزرگان مصر عليه امام علي(ع) كتاب مي‌نويسد؛ وقتي ابن عربي مالكي مذهب [1] «العواصم من القواصم» را مي‌نويسد و به امام حسين(ع) توهين مي‌كند؛ وقتي «شيخ خضر» مفتي و شيخ الازهر مصر كتاب «تاريخ دولت اموي» را نوشته و عليه امام حسن(ع) مقاله مي‌نويسد؛ وقتي مي‌گوييد افرادي از علي‌اللهي‌ها در نُصَيريه سوريه هستند، نه شيعيان جعفري؛ پس باور كنيد ناصبي هم هست.
خود عسقلاني گفت: «ما در اهل تسنن ناصبي داريم.» خود بزرگان و ائمه اهل تسنن گفته‌اند. من نمي‌گويم و ادعا نمي‌كنم كه همه علماي اهل تسنن ناصبي هستند؛ ولي مي‌گويم در درون جامعه اهل تسنن يك عدّه ناصبي هستند و من ثابت مي‌كنم، كتاب‌هايشان هست و در سايت‌ها هم وجود دارد. الآن كسي نمي‌تواند دروغ بگويد. شما به سايت‌ها مراجعه كنيد و اين مسائل براي شما روشن خواهد شد.


سؤال: پس از بياناتي كه در مورد وهابيت داشتيد، ما شاهد موضع‌گيري سخت آقاي مولوي عبدالحميد در مورد سخنان حضرت‌عالي بوديم. علت اصل اين هتّاكي و توهين‌هاي غيرعالمانه را در چه مي‌دانيد؟


دكتر عصام: ببينيد، كسي كه عالم است، هيچ گاه كار ندارد كه يك نفر از يمن يا از عربستان بلند مي‌شود به نام «عصام العماد» و يك چيزي مي‌گويد. شما بايد حرف مرا در شبكه سوم نقد كنيد. كاري به شخص من نداشته باشيد. آنچه كه من در شبكه سوم گفتم، با استدلال، با روايات و با قرآن گفتم. اگر ايشان روش‌شان، روش عالمانه‌اي بود، بايد حرفي را كه گفته‌‌ام، نقد كند و نه شخص گوينده را.
هميشه در روش علما، در روش خود علماي اهل تسنن، خود فخرالدين رازي و امام زمخشري اين است كه مي‌گويند: «شما كاري به شخصي كه حرف زده نداشته باشيد، حرف و گفته او را بررسي كنيد، قائل و گوينده را نبايد بررسي كنيد.» من در اين برنامه يك ساعت با استدلال و برهان حرف زدم و [از جمله] ثابت كردم در وهابيت ناصبي هست، دشمن امام علي(ع) هست، كتاب معرفي كردم، سايت معرفي كردم، احاديث آوردم. ايشان به جاي اين كه حرفم را نقد كند، آمده و گفته: «عصام العماد اصلاً سني نبوده!» فرض كنيد سني نبودم؛ اما حرفي كه در شبكه سوم مطرح كردم مستند و علمي بود و حاضرم براي هر يك كلمه آن، صد دليل بياورم.


Share
1 | اسماعيل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ خرداد ١٣٨٧ |
باسلام خدمت اقاي دکترعصام
ماشاالله به اين همت وغيرت شما انشاالله که تمامي برادران اهل سنت اين مذهب حقه اهل بيت را با تحقيق بپذيرند وانها هم نجات يابندولي به گمان بنده اقاي مولوي بيش ازحد احساسي عمل کردند وحرفي زدند که راهي براي پس گرفتن حرفشان ندارند شايد هم خجالت ميکشند که حرف خودراپس بگيرندولي برادرخجالت نکش بيا لااقل حرفهايي که باعقل جوردرنميايدنزن واينقدرسنگ وهابيت رابه سينه نزن
اگرکمي فکرکني ميفهمي که مذهب اهل تسنن صدشرف مذهب وحشي وهابيت داردنميگويم بياشيعه شوولي لااقل اختيارت رادست وهابيت نده وبه اين راهتي مذهبت رانفروش
اگرمسيحي بشوي باز بهتر از وهابيهاي ادم کش است ولي اگرشيعه شوي که بازنورالانورميشود ولي بعيدميدانم بتواني شيعه شوي چون نه شهامت اقاي دکترعصام راداري ونه لياقتش را. . . . . . . .
اين عشق خداييست
2 | مرصاد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٦ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام و تسليت ايام فاطميه و شهادت جانگداز حضرت زهرا (سلام الله عليها)
از عالم دلسوز و وارسته جناب آقاى دكتر قزوينى كه نسبت به مسائل مذهبى و شبهات ـ مخصوصاً در استان سيستان و بلوچستان ـ جديت و تلاش ويژه‌اى دارند، به عنوان يك دانشجوى كوچك كه مقدار ناچيزى هم مطالعه تاريخى، دينى و مذهبى دارد، صميمانه تقدير و تشكر مى‌كنم.
مطلبى را با عنوان «نظرى بر قسمهاى مولوى عبدالحميد و توصيه‌اش به رئيس‌جمهور» در وبلاگ «هامون و تفتان» گذاشته‌ام كه هر چند ناقص است ولى خوشحال خواهم شد از راهنمايى‌هاى استاد فرزانه دكتر قزوينى بهره‌مند شودم.
با تشكر
مرصاد
http://sistaan.parsiblog.ir
3 | فاروق حق چو | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٧ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام
لطفا آدرس پست الکترونيک دکتر عصام العماد را برايم ارسال کنيد يا اينکه ادرس من را به ايشان بدهيد بلکه شخصا جواب بدهند
پيشاپيش بابت اين زحمت از شما تشکر مي کنم

پاسخ:
بسمه تعالى
با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم
جناب فاروق از کرمانشاه از ايميل ايشان که اطلاعي نداريم وليکن سايت ايشان http://www.esam-al-emad.com/ مي باشد
مي توانيد از طريق سايت ايشان اقدام نماييد.
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني
4 | حق شناس | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٩ خرداد ١٣٨٧ |
با سلام
سايت آقاى دكتر عصام العباد هنوز فعال نيست و ظاهراً قرار است به زودى افتتاح شود.
ايميل ايشان هم osamemad@yahoo.com مى‌باشد.
ضمناً مناظرات ايشان با عثمان الخميس را مى‌توانيد با مراجعه به دو آدرس زير ملاحظه كنيد:
http://site.aqaed.com/alemad
http://www.shiaweb.org/monadarat/Real/munazara1.html

5 | محمد علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ آذر ١٣٨٨ |

يهدي من يشاء الي صراط الحميد
خوشا به حال تو عصام عزيز
خدا خيرت دهاد
6 | نظر آقاي نظري | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ بهمن ١٣٨٨ |
سلام بر خوبان عرض شود : کي گفته که ابوجهل مرد و رفت و تموم شد ؟!!! ابوجهل و منهج او و تفکرش هميشه زنده است تا امثال عبدالحميد و آل شيخ و بن باز و ملا زاده(عبدالشيطان)و ديگر فرزندان خلف ابا جهل در دنيا به عنوان عالم!!! عربده جاهليت مي کشند. خدايا آيا چه بناميم خفاشاني که مي خواهند فروغ خورشيد حقيقت را با پرتاب مشتي خاک در مشتشان به هوا خاموش کنند؟ غير از فرزند خلف ابا جهل هيچ نامي در خور شان اينها نيست . دکتر عصام عزيز ،به خدا که خيلي بهت قبطه مي خورم ،با هر عربده جاهلي که فرزندان اباجهل در انکارت مي کشند کلي ثواب گيرت مياد ،ثواب جهاد اولياي خدا در راه بيداري خلق .ما متمسکين به محمد (ص) و اهل بيتش ميدونيم چقدر سخته دوري از وطن و خانواده در عين اشتياق وافر به هدايت ايشان و بدتر از همه تحمل تهمتها و اراجيف متعصبان و قوم جاهل.اما مگر اين همان راه پيامبر و اولياي خدا نبود و نيست ؟پس گواراي وجودت باد اين فوض عظيم الهي .
7 | انجيلا هاشم هدايت | United States - Rocky Hill | ٠٩:٥١ - ١٠ مرداد ١٣٨٩ |
بنام خداوند متعال و ۱۴ معصوم محترم آقاي دکتور عصام العماد، من به شما و شخصيت شما خيلي افتخار ميکنم. اگر هر انسان مانند شما تحقيق کند و در جستجوي واقيعت گردد، به کمک خداوند ان شاء الله عاشق اهل بيت و حقيقت اسلام ميگردد. لطفاً سري به مردم افغانستان بزنيد. موفق باشيد
8 | محمد بيات | Iran - Tehran | ١٣:٠٩ - ١٩ آبان ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم به اطلاع ميرسانيم كه اقاي حسن جلاليان (استاد طب اب درماني) و مولف دو عنوان كتاب در خصوص اهل سنت ( يك سوال ) و (برهان) كه درتابستان 89 چاپ شده اند در مورخه 27/ 7 /89 با جناب استاد آقاي مولوي عبدالمجيد مرادزهي در منزل ايشان در زاهدان مناظره داشتند و در ادامه استاد جلاليان جناب آقاي مولوي عبدالمجيد مرادزهي را در تاريخهاي 2/8/89 و 4/8/89 و 6/8/89 (سه مرتبه) دعوت به مناظره در حضور دانشجويان دانشگاه سيستان و بلوچستان و با موضوعيت )روش ومنش حضرت فاطمه سلام الله عليها با شيخين بعد از رحلت پيامبرصلوات الله عليه) نمودند كه از سوي جناب آقاي مولوي عبدالمجيد مرادزهي استاد حوزه دارلعلوم مسجد مکي زاهدان جوابي داده نشد و در نهايت آقاي مولوي مراد زهي طي پيامي به استاد جلاليان عنوان نمودند كه شروطي براي مناظره دارند و اگر اين شروط پذيرفته شدند مناظره را ميپذيرند و جناب استاد جلاليان نيز از تاريخ 7/8/89 به بعد طي چندين پيام از جناب آقاي مولوي عبدالمجيد مرادزهي درخواست نمودند تا شروطشان را بفرمايند اما تاكنون جناب مولوي عبدالمجيد مرادزهي شروطشان براي مناظره با استاد جلاليان را اعلام نكرده اند . ضمنا متن نامه استاد جلاليان با عنوان ( غضب و خشنودي حضرت فاطمه سلام الله عليها معيار تشخيص حق وباطل ) در مورخه 89/8/4 در چهار صفحه به تعداد يكهزار نسخه در دانشگاه سيستان و بلوچستان ) خوابگاههاي دانشكده ادبيات ( به انضمام )كتاب يك سوال( و )كتاب برهان( توسط دوستان ايشان توزيع شد . براي آشنايي با استاد حسن جلاليان مي توانيد به آدرس وب سايت شفاگر (طب آب درماني ) www.shafagar.com مراجعه نمائيد . با احترام وتشكر 12/8/89 بسم الله الرحمن الرحيم اَعوذِ بِالله من الشيطان الرجيم اِنَّ الَّذيْنَ يُؤذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهْيناً. سوره احزاب آيه 57 آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براي آنها عذاب خوار كننده اي آماده كرده است. غضب و خشنودي حضرت فاطمه سلام الله عليها معيار تشخيص حق و باطل تحقيق پيرامون شخصيت و فضائل برجسته حضرت فاطمه سلام الله عليها و چگونگي رفتارش با شيخين برهاني است براي قلوب حق پذير، آناني كه بدور از تعصب و لجاجت بدنبال حقيقتند و هر گاه به حق رسيدند آن را با تمام وجود پذيرا مي شوند. ابتداً با استناد به كتب معتبر اهل سنت يعني صحيحين (مسلم و بخاري) چند حديث در خصوص آن بانوي مكرم مي آوريم (گرچه فضائل حضرت فاطمه سلام الله عليها منحصر به اين چند حديث نمي شود). 6 حديث درباره حضرت فاطمه سلام الله عليها 1- قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: اِنَّ الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك مستدرك علي الصحيحين (مستدرك حاكم نيشابوري) ج 3 ص 153 اي فاطمه خدا غضب مي كند به غضب تو و خشنود مي شود به خشنودي تو. 2- قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: فاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّي ، فَمَنْ اَغْضَبَها اَغْضَبَنيِ صحيح بخاري- كتاب فضائل اصحاب النبي (المناقب) باب مناقب – مناقب فاطمه حديث 3767 فاطمه پاره تن من است، پس هر كس او را خشمگين كند مرا خشمگين كرده است. 3- قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: فاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّي، يُوذِيني ماآذاها فاطمه پاره تن من است،‌ هر كه او را بيازارد مرا آزرده كرده است. صحيح مسلم – كتاب فضائل الصحابه – باب فضائل فاطمه حديث 2449 4- قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: فاطِمةُ سَيّدةُ نِساء اَهْلِ الجَّنةِ. فاطمه سرور زنان بهشتي است. صحيح بخاري- كتاب فضائل الصحاب النبي (المناقب)- باب مناقب- مناقب فاطمه حديث 3767 5- قال ام المومنين عائشه: ما رأيتُ اَحَداً قَدْ اَصْدَق مِنْ فاطِمَه كسي را راستگوتر از فاطمه نديدم. مجمع الزوائد هيثمي ج 9 ص 201 6- قال ام المومنين عائشه: ما رَأيْتُ اَفْضَلُ مِنْ فاطِمَةُ غَيْر اَبِيْها نديدم برتر از فاطمه غير از پدرش مجمع الزوائد هيثمي ج 9 ص 201 جمع بندي اين 6 حديث: 1- خشم فاطمه خشم خداست 2- خشنودي فاطمه خشنودي خداست. 3- فاطمه پاره تن پيامبر است. 4- خشم فاطمه خشم پيامبر است. 5- هر كس فاطمه را آزار دهد پيامبر را آزار داده است. 6- فاطمه راستگوترين است. 7- هيچ كس به فضيلت و برتري فاطمه نمي رسد جز پدرش. حال كه مقام و موقعيت وفضائل حضرت فاطمه سلام الله عليها روشن شد به چند حديث در خصوص نحوه برخورد و رفتار حضرت فاطمه سلام الله عليها با جناب ابابكر كه در صحيحين آمده توجه فرمائيد: حديث اول: ...فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَكر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ.... (حديث بعد از چند راوي مي رسد به ام المومنين عايشه كه خبري مي دهد به).... پس غضب (خشم ) كرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روي برگردانيد (قهر كرد) با ابابكر و اين روي برگردانيدن (قهر كردن) ادامه داشت تا وفاتش و 6 ماه زندگي كرد (فاطمه) بعد از رسول خدا (ص). الف- صحيح بخاري- كتاب فرض الخمس – حديث 3093 ب- صحيح مسلم – كتاب الجهاد و السير – باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث... حديث 1759 حديث دوم: (حديث بعد از چند راوي مي رسد به ام المومنين عايشه كه خبر مي دهد) ..... فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُكَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،‌دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَكْرٍ وَ صَلي عَلَيْها ..... ....روي برگردانيد (قهر كرد) فاطمه از ابابكر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و 6 ماه بعد از پيامبر (ص)‌ زندگي كرد و بعد از وفاتش همسرش علي او را شبانه دفن كرد و براي نماز و دفن فاطمه ابابكر را خبر نكرد.... الف- صحيح بخاري – كتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث 4240 و 4241 ب- صحيح مسلم- كتاب الجهاد و السير – باب 16 (باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما تركنا فهو صدقه) حديث 1759 حال به جمع بندي دو حديث توجه فرمائيد: 1- خشم فاطمه از ابابكر 2- روي برگرداندن (قهر ) فاطمه از ابابكر 3- سخن نگفتن فاطمه با ابابكر تا وفاتش 4- خبر نكردن ابابكر براي نماز و دفن فاطمه 5- دفن شبانه فاطمه حال كه مقام و فضيلت حضرت فاطمه سلام الله عليها و نوع عملكرد و رفتار آن بانوي مكرم با استناد به كتب مهم و معتبر اهل سنت روشن گشت چند سوال قابل طرح است. چند سوال؟ 1- آيا حضرت فاطمه مرگش به مرگ جاهليت بوده است؟!!! زيرا در صحيح مسلم حديثي از پيامبر نقل شده كه: مَنْ خَلَعَ يَداً مِنّ طاعَةٍ لَقِيَ الله يَوْمَ الْقِيامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ ماتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقهٍ بَيْعَةٌ ماتَ مِيْتَةٌ جاهِلَّيِةً. صحيح مسلم- كتاب الاماره – باب وجوب ملازمه جماعه المسلمين عند ظهور الفتن و في كل حال .... حديث 1851 مضمون اين روايت كه از پيامبر (ص) وارد شده است اين است كه: هر كس بميرد و در گردنش بيعت پيشوايي نباشد مرگش به مرگ جاهليت است. پس اگر اين حديث را كه در صحيح مسلم آمده را بپذيريم و چگونگي روش و رفتار فاطمه را با توجه به آن دو حديث قبلي در نظر بگيريم چه نتيجه ايي مي توان گرفت جز اينكه يگانه دختر رسول خدا(ص) ‌با آن همه مقامات و فضائل به مرگ جاهليت از دنيا رفته است!! زيرا حضرت فاطمه با پيشوا و امام و جانشين پدرش بيعت نكرد، ‌قهر كرد و حرف نزد و روي برگردانيد و خشم گرفت و نسبت به ابابكر غضبناك بود تا لحظه وفاتش. 2- آيا شرعاً و عقلاً جايز است دوست داشتن و پيروي از كسي كه خدا و رسولش از او غضبناك هستند؟ (چون غضب فاطمه غضب پيامبر و خداست). 3- دفن شبانه حضرت فاطمه و پنهان بودن قبر آن بانوي مكرم چه پيامي براي حق طلبان و آزادانديشان در طول تاريخ دارد؟ والسلام علي عباد الله الصالحين ارادتمند و خدمتگذار ملت بزرگ ايران برادر كوچكتان حسن جلاليان
9 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Abu Dhabi | ٠٦:١٥ - ٢٠ آبان ١٣٨٩ |
با سلام

جناب اقاي محمد بيات دوست عزيز اقاي مولوي مراد زهي براي هر يك از اين مسائل جواب دارند اما شايد نمي خواهند كار به جاهاي باريك بكشد سخاوتمندانه تاكنون جوابي نداده اند ,
فان ابو بكر و عمر اجتهد و أخطأ فله أجر واحد ,,,,,,,,,,

لبيك يا علي
10 | شهين استعدادي | Iran - Tehran | ٢٤:٥٨ - ٣٠ آبان ١٣٨٩ |
بنام خدا
من نامه استاد اقاي حسن جلاليان را در باره حضرت فاطمه رو چند بار خوندم و اون چند سوال را هم خوندم خوب اگر اينجوره كه حضرت فاطمه از ابوبكر و عمر بن خطاب خشمگين شده بوده و تا پايان عمرشان با اونها (ابوبكر و عمر ) قهر بوده و باهاشون اصلا حرفي نزده . پس چرا سني ها از ابوبكر و عمر خوششون مياد و قبولشون دارن ؟ چون كه حضرت فاطمه كه اونها رو قبول نداشته و باهاشون قهر بود و از دستشون خشمگين شده بوده . من برام سوال بزرگي شد كه اگر حضرت فاطمه اينقدر پيش خدا عزيزه كه اگر از كسي بدش بياد خدا هم بدش مياد و اگر كسي اونو اذيت كند باباشو اذيت كرده و چيزهاي ديگه كه توي نامه اقاي جلاليان هست درست باشه كه ديگه سني ها دارن اشتباه ميكنند و راهشون اشتباهه . اگر سني ها جواب سوالهاي اقاي جلاليان رو بلدن لطفا در اينجا جواب بدهند تا من هم بخونم و بلد بشم . مرسي از تون
11 | محمد خرمي | Iran - Tehran | ٢٤:٥٥ - ٠٧ آذر ١٣٨٩ |
عجب نامه اي نوشته اين آقاي جلاليان

من نميدونم اهل تسنن چه جوابي براي اين نامه دارند .

سوالهايي كه در اخر نامه اومده رو اخوندهاي سني جواب بدهند چون خيلي مهمه كه دختر پيغمبر اسلام بالاخره طرف كي بوده .با ابوبكر كه نبوده و ازش بدش هم مي آمده پس با علي بوده ديگه .

اين آقاي جلاليان هركي هست خيلي مخه كه اينجوري نوشته و حاضره مناظره هم بكنه ولي كسي جواب نداده .

يكي از آخوندهاي بزرگ سني ها جواب بده به اين نامه آقاي جلاليان و در همين جا هم جوابشو بده تا ما هم بدونيم چيه جوابشون .

باي
12 | شهلا پور معتمد | Iran - Tehran | ٢٤:٢١ - ١٦ آذر ١٣٨٩ |
من شبكه ماهواره نور رو كه مال اهل تسنن است رو خيلي نگاه ميكنم و داشتم باور ميكردم كه اونا درست ميگن ولي اين نامه اقاي حسن جلاليان برام سوال ايجاد كرد و حالا از هموطنان اهل تسنن خواهش ميكنم نظرشونو تو همين كامنت بدهند . من برام خيلي مهمه كه چرا دختر پيغمبر كه تو اين نامه نوشته بوده ؟ چرا دختر پيغمبر كه تو كتابهاي اهل تسنن اينجور از ش تعريف كردن پس چرا با اقاي ابوبكر قهر بوده تا موقعي كه تو دنيا بوده ؟ برام مهمه كه بدونم چرا دختر پيغمبر از اقاي ابوبكر بدش مي اومده تا جايي كه دلخش نميخواسته با اون حرف بزنه ؟ برام مهمه بدونم كه چرا قبر دختر پيغمبر معلوم نيست ؟ برام خيلي مهمه بدونم چرا گفته منو شب خاكم كنيد ؟ برام مهمه چرا ايشون كه دختر پيغمبر بوده اينطور غمگين بوده ؟ من با ايميل ماهواره نور چند بار پيام فرستادم وكپي اين نامه رو هم براشون فرستادم ولي جوابمو ندادن . اخه من خيلي سرگردان شدم . جواب منو بدين من خواهش ميكنم كه جواب بدين .اين نامه اقاي جلاليان بدجوري منو دچار سرگرداني كرده مخصوصا اينكه هيچ كس حاضر نيست جواب 3 تا سوالشو كه اخر نامه اش نوشته بده .
13 | ibrahim.bisa | Sweden - Stockholm | ١٧:٠٣ - ٢٣ آذر ١٣٨٩ |
ايا علي بن ابيطالب علي عليه السلام با عمر بن خطاب نسبت فاميلي داشتند اگر داشتند لطفا خواهش ميكنم توضيح دهيد با تشكر فراوان از شما

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

عمر بن خطاب از بني عدي از قريش بود ، حضرت علي عليه السلام از بني هاشم ، از قريش ، و اين دو تيره ، در اصل به هم منتسب مي‌شوند ، اما اگر مقصود شما ازدواج عمر با دختر حضرت علي عليه السلام است ، بهتر است به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

14 | مجتبي صادقي | Iran - Razan | ٠٨:٤٥ - ١٣ بهمن ١٣٨٩ |
نامه حسن جلاليان ( استاد طب آب درماني ) خطاب به علماي محترم اهل سنت بسم الله الرحمن الرحيم حضرات آقايان علماي محترم اهل سنت سلام عليکم از محضرتان سوالي دارم لطفا پاسخ بفرمائيد بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم ، پيشواي حضرت فاطمه چه کسي بوده است ؟ اين سوال از اين جهت قابل طرح است که در صحيح مسلم احاديثي از پيامبر(ص) نقل شده است منجمله اين حديث که: مَنْ خَلَعَ يَداً مِنّ طاعَةٍ لَقِيَ الله يَوْمَ الْقِيامَة ِ لا حُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ ماتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقهٍ بَيْعَةٌ ماتَ مِيْتَةٌ جاهِلَّيِةً. صحيح مسلم- کتاب الاماره – باب وجوب ملازمه جماعه المسلمين عند ظهور الفتن و في کل حال…. حديث ۱۸۵۱ص۵۳۲ چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) مضمون کلي اين حديث و احاديث مشابه ديگر اين است که هرکس بايد بيعت پيشوايي را بر گردن داشته باشد وگرنه مرگش بمانند مرگ جاهليت است .. و در بررسي صحيحين مي بينيم که حضرت فاطمه سلام الله عليها بر ابوبکر غضب کرده و از او روي برگردانيده و هرگز با او سخن نگفته ا ست تا هنگام وفاتش . ام المومنين عايشه مي فرمايند: …فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ. …. پس غضب کرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روي برگردانيد از ابابکر و اين روي برگردانيدن ادامه داشت تا وفاتش و فاطمه شش ماه زندگي کرد بعد از رسول خدا (ص). الف- صحيح بخاري– کتاب فرض الخمس – باب فرض الخمس – حديث ۳۰۹۳ ص۶۵۲ – چاپ بيروت ( شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم – کتاب الجهاد و السير – باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث… حديث ۱۷۵۹ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ص ۴۹۸ ام المومنين عايشه در روايت ديگري نيز مي فرمايد : ….. فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،‌دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلي عَلَيْها …. … فاطمه روي برگردانيد از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پيامبر (ص) زندگي کرد و بعد از وفاتش همسرش علي او را شبانه دفن کرد و براي نماز و دفنش ، ابابکر را خبر نکرد…. الف- صحيح بخاري – کتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱ – ص ۸۸۴ – چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم- کتاب الجهاد و السير – باب ۱۶ (باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حديث ۱۷۵۹ ص ۴۹۸ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) حضرات آقايان علماي اهل سنت اين روش و منش حضرت فاطمه سلام الله عليها با ابابکر از اين جهت قابل تامل و دقت و توجه است که پيامبر اکرم صلوات الله عليه در باره اين بانوي مکرم فرموده اند : ان الله يغضب لغضبک يا فاطمه و يرضي لرضاک اي فاطمه بدرستي که خدا غضب مي کند به غضب تو وخشنود مي شود به خشنودي تو المستدرک علي الصحيحين ج ۳ ص۱۶۷ .حديث ۴۷۳۰ ( و منابع ديگر مانند الصواعق المحرقه حافظ ابن حجر مکي ص ۱۰۵ و تهذيب التهذيب ج ۱۲ ص ۴۴۲ حافظ ابن حجر عسقلاني نيز وجود دارد ) و ملاحظه مي فرمائيد که اين حديث بطور کامل مطلق است و هيچ قيدي ندارد وقتي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله مي فرمايند : ” خداوند به غضب فاطمه غضب مي کند ” قيدي بر آن قرار ندادند که : اگر چنين و چنان بود ،يا به فلان شرط ، يا اگر غضبش به فلان علت بود ،اين غضب به چه سببي باشد ؟ نسبت به چه کسي باشد ؟ در چه زماني باشد ؟ هيچ اشاره اي ندارد و بطور کامل مطلق است . وپر و اضح است که کسي غضب و خشنودي اش برابر با غضب و خشنودي خداست که از هرگونه آلودگي و گناه و اغراض نفساني پاک و پاکيزه باشد تا غضب و خشنودي اش مبنايي خدايي داشته باشد و به استناد آيه تطهير حضرت فاطمه از تمام آلودگي ها و گناهان و ناپاکي ها مبراست و آن بانوي مکرم مطهره است ام المومنين عايشه مي فرمايد : خرج النبي صلي الله عليه و سلم ،غداه و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاءالحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فادخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال : ( انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا ) الاحزاب :۳۳ رسول خدا صلي الله عليه و آله صبحگاهان از منزل خارج شد ، ردايي ( عبايي) از موي سياه که شعري از اسود بر آن نقش بسته بود بر تن داشت ، حسن بن علي امد ، پس به زير عبا داخل شد . سپس حسين آمد اوهم داخل در زير عبا شد . سپس فاطمه آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس علي آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس پيامبر گفت : (جز اين نيست که خدا اراده کرده است که پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت بزدايد و پاک وپاکيزه اتان فرمايد ) صحيح مسلم – کتاب فضائل الصحابه – باب فضائل اهل بيت النبي صلي الله عليه وسلم – حديث ۲۴۲۴ ص ۶۸۶ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) اين حديث در منابع ديگري مانند سنن ترمذي و تفسير الدرالمنثور سيوطي و مسند احمد و مسند طيالسي و مستدرک علي الصحيحين با رواياني ديگر از اصحاب و خواص نقل شده و وجود دارد که به دلالت خاص آيه تطهير به خمسه طيبه اشاره شده است دو روايت ديگر در خصوص آيه تطهير و دلالت انحصاري آن به خمسه طيبه ( پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ، علي ، فاطمه ، حسن وحسين ) اشاره شده است را در اينجا نقل مي کنم. ۱- عن أنس بن مالک أن رسول الله صلي الله عليه و سلم کان يمر بباب فاطمة ستة أشهر إذا خرج إلي صلاة الفجر يقول الصلاة يا أهل البيت إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا الف -سنن الترمذي /ج۵ /ص۳۵۲ ب- مسند احمد بن حنبل /ج۳/ ص۲۵۲ پ – مسند طيالسي /ج۷ / ص ۲۷۴ /حديث ۲۵۰۹ ۲- و أخرج ابن جرير و ابن أبى حاتم و الطبراني عن أبى سعيد الخدري رضى الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم نزلت هذه الآية في خمسة في و في علي و فاطمة و حسن و حسين إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيرا الدر المنثور سيوطي، ج۵ ، ص ۱۹۸ اين نامه را با ذکر اين حديث از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و سلم به پايان مي رسانم که فرموده اند : فاطمه سيده النساء اهل الجنه فاطمه سرور زنان اهل بهشت است . صحيح بخاري – کتاب فضائل اصحاب النبي ( المناقب ) – باب مناقب قرابه رسول الله (ص) ص ۷۹۰ والسلام علي عبادالله الصالحين الاحقر حسن جلاليان ۱۳۸۹/۱۱/۹ http://sunniha.blogfa.com http://ahle-tasanon.blogfa.com http://ahle-sunnat.blogfa.com http://janam-fatemeh.blogfa.com http://www.shafagar.com
15 | mojtaba sadgi | Iran - Tehran | ٠٨:٢٨ - ٠٧ اسفند ١٣٨٩ |
In the name of Allah, the Compassionate, the Merciful

Your Excellencies honorable Sunni scholars

Assalam_o Alaykom

I have a question, please kindly reply:

Who was the leader for Fatima after the Prophet Muhammad (SA)?

This question may be asked because of Hadith of the Prophet Muhammad which has been quoted in Sahih Almoslim:

مَنْ خَلَعَ يَداً مِنّ طاعَةٍ لَقِيَ الله يَوْمَ الْقِيامَة ِ لا حُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ ماتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقهٍ بَيْعَةٌ ماتَ مِيْتَةٌ جاهِلَّيِةً[۱]

The overall concept of this Hadith and other similar sayings are that everyone must have allegiance to a leader unless his/her death would be like the ignorance era before Islam (Jaheliyah).

And if we review Sahihayn[2] we can see that Fatima raged on Abu Bakr, Turned away her face from him and never talked to him again until her demise.

Um-ol Momenin Aisha says:

فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ

Fatima, the daughter of Prophet Muhammad (SA) raged and turned her face from Abu Bakr and she never talked to him again and this continued until her demise and Fatima lived six more months after the event.[3]

Um-ol Momenin Aisha in another Hadis says:

فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،‌دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلي عَلَيْها ….

Fatima turned her face from Abu Bakr and she never talked to him again and this continued until her demise. Fatima lived four more months after the event, her husband Ali buried her at night and did not let abu – Bakr know and come for her prayers and Burial[4].

Your Excellencies honorable Sunni scholars

This manner of Fatema (AS) must be paid attention because Prophet Muhammad (SA) has stated about her:

ان الله يغضب لغضبک يا فاطمه و يرضي لرضاک

Fatema, Allah Certainly would wrath with your wrath and will be pleased with your satisfaction[5].

Please be noted that this hadith is absolute and there is completely no condition.
When the Prophet of Allah (sa) states: “Allah wrath will be Fatema’s wrath”, It did not put any condition such as: ” If such and such was the condition …, or if her wrath was for the certain cause … or with whom… or when… or… so and so is not mentioned and it is completely absolute!

And it is clear that someone whose wrath and satisfaction equals with wrath and satisfaction of Allah, and is clear from any pollution and guilt and her pleasures passions are pure and cleaned-up, and her pleasures are with Divine basis and according to purge (Tathir) verse Fatima is innocent from all sins and pollutions.
Um-ol Momenin Aisha says:

خرج النبي صلي الله عليه و سلم ،غداه و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاءالحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فادخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال :
انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا) الاحزاب :۳۳[۶]

Prophet Muhammad (SA) came out from his home in the morning wearing a black cloak. Hasan bin Ali came, and interred under the cloak. Then came Hussein bin Ali and interred under the cloak. Then came Fatima and interred under the cloak at the time. Then Ali came and interred under the cloak. Then the Prophet (SA) said: “there is nothing but Allah has decided to keep you Ahlol Bayt from the filth and guilt and make you clean and innocent.

The Hadith has been mentioned in other sources such as “Sonan Tarmazy[7]” , “Aldralmnsur Seuty[8]” and “Masnad Ahmed[9]” and “Masnad AlTialsy[10]” and “Mostadrak Al-sahihayn” with other companions and properties has been quoted to indicate specific purification verse refers to Khamseh Tayebeh[11].
Here, I am going to refer to two other narratives about the Tathir verse pointing to its exclusive Khamseh Tayebeh which includes Prophet Muhammad (SA), Ali, Fatima, Hasan and Hosein:
1- عن أنس بن مالک أن رسول الله صلي الله عليه و سلم کان يمر بباب فاطمة ستة أشهر إذا خرج إلي صلاة الفجر يقول الصلاة يا أهل البيت إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا[۱۲]
۲- و أخرج ابن جرير و ابن أبى حاتم و الطبراني عن أبى سعيد الخدري رضى الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم نزلت هذه الآية في خمسة في و في علي و فاطمة و حسن و حسين إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيرا[۱۳]

I finish this letter with another Hadis from prophet Muhammad (SA):

فاطمه سيده النساء اهل الجنه[۱۴]

Vassalamo alaykom W.R.W.B

Hasan Jalalian

——————————————————————————–

1 – صحيح مسلم- کتاب الاماره – باب وجوب ملازمه جماعه المسلمين عند ظهور الفتن و في کل حال…. حديث ۱۸۵۱ص۵۳۲ چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن)

۲- صحيحين

۳ – الف- صحيح بخاري، کتاب فرض الخمس ، باب فرض الخمس ، حديث ۳۰۹۳ ص۶۵۲ ، چاپ بيروت ( شرکه دارالارقم بن ابي الارقم
ب- صحيح مسلم ، کتاب الجهاد و السير ، باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث، حديث ۱۷۵۹ ، چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ص ۴۹۸.

۴ – الف- صحيح بخاري – کتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱ – ص ۸۸۴ – چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم (
ب- صحيح مسلم- کتاب الجهاد و السير – باب ۱۶ (باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حديث ۱۷۵۹ ص ۴۹۸ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن (
۵- المستدرک علي الصحيحين ج ۳ ص۱۶۷ .حديث ۴۷۳۰
And in other resources like:
الصواعق المحرقه حافظ ابن حجر مکي ص ۱۰۵ And تهذيب التهذيب ج ۱۲ ص ۴۴۲ حافظ ابن حجر عسقلاني
۶- صحيح مسلم ، کتاب فضائل الصحابه ، باب فضائل اهل بيت النبي صلي الله عليه وسلم ، حديث ۲۴۲۴ ص ۶۸۶ ، چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن(
۷- سنن ترمذي

۸- تفسير الدرالمنثور سيوطي

۹- مسند احمد

۱۰- مسند الطيالسي

۱۱- خمسه طيبه

۱۲- سنن الترمذي /ج۵ /ص۳۵۲ and مسند احمد بن حنبل /ج۳/ ص۲۵۲ and مسند طيالسي /ج۷ / ص ۲۷۴ /حديث ۲۵۰۹
۱۳- الدر المنثور سيوطي، ج۵ ، ص ۱۹۸
۱۴- صحيح بخاري – کتاب فضائل اصحاب النبي ( المناقب ) – باب مناقب قرابه رسول الله (ص) ص ۷۹۰

16 | مجتبي صادقي | Iran - Hamadan | ٠٩:٢٢ - ٢١ ارديبهشت ١٣٩٠ |
بسم الله الرحمن الرحيم نامه حسن جلاليان ( استاد طب آب درماني ) خطاب به علماي محترم اهل سنت در سرتاسر دنيا درمورخ 9/11/1389 منتشر شد و در اين نامه يک سوال از علماي محترم اهل سنت پرسيده شده است که : بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم پيشواي حضرت فاطمه چه کسي بوده است ؟ ولي تاکنون هيچ پاسخي دريافت نشده است . اين نامه براي جناب مولوي عبدالحميد اسماعيل زهي ( امام جمعه مسجد مکي زاهدان و مدير حوزه علميه دارلعلوم مسجد مکي زاهدان ) و براي جناب مولوي عبدالمجيد مرادزهي خاشي ( استاد حوزه علميه دارالعلوم مسجد مکي زاهدان ) و جناب اقاي مفتي محمد قاسم قاسمي (مفتي دارالعلوم مسجد مکي زاهدان) و براي دارلافتاء سراوران فاکس شده است ( درهمان بهمن ماه 89 ) و براي شبکه ماهواره اي نور که شبکه اهل سنت است براي 2 ايميلشان به ادرس هاي : ايميل هاي شبکه ماهواره اي نور kankash@nourv.net borna@nourtv.net ارسال شده . وبراي ايميل دانشگاه الازهر مصر به ادرس : ادرس سايت دانشگاه الازهر مصر www.azhar.edu.eg ايميل دانشگاه الازهر مصر info@azhar.edu.eg ارسال شده است .و همچنين براي تعدادي از وب سايت ها و وبلاگهاي اهل سنت نيز ارسال شده سات و براي برخي از علماي ديگر اهل سنت بصورت پيامک اطلاع داده شده است ولي تاکنون که 21/2/1390 است هيچ عالمي از علماي اهل سنت پاسخ نداده اند . و به راستي چه پاسخي دارند که بدهند ؟پاسخ اين سوال 3گزينه بيشتر ندارد : 1- اگر علماي اهل سنت بگويند حضرت فاطمه بعد از پيامبر (ص) پيشوايي نداشته است که انوقت با احاديثي که درمنابع مهم ومعتبر خودشان وجود دارد چه بکنند ؟ مانند صحيحين وجود دارد مبني براينکه مَنْ ماتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقهٍ بَيْعَةٌ ماتَ مِيْتَةٌ جاهِلَّيِةً (هرکس بايد بيعت پيشوايي را بر گردن داشته باشد وگرنه مرگش بمانند مرگ جاهليت است ..) منبع حديث - صحيح مسلم- کتاب الاماره - باب وجوب ملازمه جماعه المسلمين عند ظهور الفتن و في کل حال…. حديث ۱۸۵۱ص۵۳۲ چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) در اين صورت مرگ حضرت فاطمه سلام الله عليها به مرگ جاهيت بوده است !!!!!!!!!!!!!!!!!! و ايا مي توانند چنين پاسخي بدهند ؟ 2- علماي اهل سنت اگر پاسخ بدهند که پيشواي حضرت فاطمه جناب ابابکر بوده است آنوقت با احاديثي که در معتبرترين منابع اهل سنت (صحيحين ) از ام المومنين عايشه بنت ابابکر نقل شده چه کنند ؟ مانند اين احاديث : ام المومنين عايشه مي فرمايند: …فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ. …. پس غضب کرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روي برگردانيد از ابابکر و اين روي برگردانيدن ادامه داشت تا وفاتش و فاطمه شش ماه زندگي کرد بعد از رسول خدا (ص). الف- صحيح بخاري– کتاب فرض الخمس – باب فرض الخمس – حديث ۳۰۹۳ ص۶۵۲ – چاپ بيروت ( شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم – کتاب الجهاد و السير – باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث… حديث ۱۷۵۹ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ص ۴۹۸ ام المومنين عايشه در روايت ديگري نيز مي فرمايد : ….. فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،‌دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلي عَلَيْها …. … فاطمه روي برگردانيد از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پيامبر (ص) زندگي کرد و بعد از وفاتش همسرش علي او را شبانه دفن کرد و براي نماز و دفنش ، ابابکر را خبر نکرد…. الف- صحيح بخاري – کتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱ – ص ۸۸۴ – چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم- کتاب الجهاد و السير – باب ۱۶ (باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حديث ۱۷۵۹ ص ۴۹۸ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) مي بينيم که حضرت فاطمه سلام الله عليها بر ابوبکر غضب کرده و از او روي برگردانيده و هرگز با او سخن نگفته ا ست تا هنگام وفاتش .پس پيشواي حضرت فاطمه ابابکر هم نبوده است . 3- علماي اهل سنت اگر پاسخ دهند که امام الوصي علي ابن ابيطالب پيشواي حضرت فاطمه سلام الله عليها بوده است که آنوقت کل داستان اهل سنت زير سوال خواهد رفت چون حضرت فاطمه معيار تشخيص حق از باطل است و غضب و خشنودي حضرت فاطمه غضب و خشنودي خداست زيرا پيامبر اکرم صلوات الله عليه در باره فاطمه فرموده اند : ان الله يغضب لغضبک يا فاطمه و يرضي لرضاک اي فاطمه بدرستي که خدا غضب مي کند به غضب تو وخشنود مي شود به خشنودي تو المستدرک علي الصحيحين ج ۳ ص۱۶۷ .حديث ۴۷۳۰ ( و منابع ديگر مانند الصواعق المحرقه حافظ ابن حجر مکي ص ۱۰۵ و تهذيب التهذيب ج ۱۲ ص ۴۴۲ حافظ ابن حجر عسقلاني نيز وجود دارد ) و ملاحظه مي فرمائيد که اين حديث بطور کامل مطلق است و هيچ قيدي ندارد وقتي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله مي فرمايند : ” خداوند به غضب فاطمه غضب مي کند ” قيدي بر آن قرار ندادند که : اگر چنين و چنان بود ،يا به فلان شرط ، يا اگر غضبش به فلان علت بود ،اين غضب به چه سببي باشد ؟ نسبت به چه کسي باشد ؟ در چه زماني باشد ؟ هيچ اشاره اي ندارد و بطور کامل مطلق است . وپر و اضح است که کسي غضب و خشنودي اش برابر با غضب و خشنودي خداست که از هرگونه آلودگي و گناه و اغراض نفساني پاک و پاکيزه باشد تا غضب و خشنودي اش مبنايي خدايي داشته باشد و به استناد آيه تطهير حضرت فاطمه از تمام آلودگي ها و گناهان و ناپاکي ها مبراست و آن بانوي مکرم مطهره است ام المومنين عايشه مي فرمايد : خرج النبي صلي الله عليه و سلم ،غداه و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاءالحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فادخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال : ( انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا ) الاحزاب :۳۳ رسول خدا صلي الله عليه و آله صبحگاهان از منزل خارج شد ، ردايي ( عبايي) از موي سياه که شعري از اسود بر آن نقش بسته بود بر تن داشت ، حسن بن علي امد ، پس به زير عبا داخل شد . سپس حسين آمد اوهم داخل در زير عبا شد . سپس فاطمه آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس علي آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس پيامبر گفت : (جز اين نيست که خدا اراده کرده است که پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت بزدايد و پاک وپاکيزه اتان فرمايد ) صحيح مسلم – کتاب فضائل الصحابه – باب فضائل اهل بيت النبي صلي الله عليه وسلم – حديث ۲۴۲۴ ص ۶۸۶ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ومي بينيد که علماي اهل سنت جز اين 3 گزينه راه ديگري ندارند براي پاسخ به سوال مطرح شده درنامه اقاي حسن جلاليان جز سکوت . چون هر کدام از 3 گزينه را انتخاب نمايند دچار مشکلات مهمي در توجيه ان براي پيروان مذهب اهل سنت ميشوند لذاست که گزينه ( سکوت ) را برگزيده اند . واين راز پاسخ ندادن علماي اهل سنت به نامه آقاي جلاليان است . اما بر اهل خرد و کساني که حق پذيرند و از هرگونه تعصب ولجاجتي منزه اند آشکار خواهد شد . اللهم عاقبت امورنا خيرا 21/2/1390 http://sunniha.blogfa.com http://ahle-tasanon.blogfa.com http://ahle-sunnat.blogfa.com http://janam-fatemeh.blogfa.com http://www.shafagar.com
17 | لا اله الا الله - قرآن كتاب الله -محمد رسول الله | Seychelles - Cascade | ١١:٠١ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٩٠ |
اولي الامر در زمان حيات فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و سلم همانا ابوبكر صديق رضي الله عنه مي باشد و ابوبكر صدها بلكه هزاران بار بر فاطمه دختر پيامبر و سه دختر ديگر پيامبر ( زينب ، ام كلثوم و رقيه ) برتر و اولي بوده است .

و هيچ كسي نمي تواند بر اساس نام رسول الله براي دختر يا دختران ايشان نامي و عنواني و فضيلتي خارج از حدشان و آنچه بوده اند بسازد .

ما با نام فاطمه حتي اگر دلبندترين فرزند پيامبر بوده باشد دچار تحريك عواطف و احساسات به مثابه آدم هاي نادان نمي شويم و ميليمتري از دينمان انحراف پيدا نمي كنيم ؛ فاطمه هيچ نقشي در ابلاغ و بيان دين و جهاد در راه خدا ندارد جز اينكه همچون ديگر مومنين و مومنات زمان خود و در رديف آنها مطيع خدا و رسولش بوده است و بالطبع مطيع اولي الامر بعد از رسول خدا گشته است .

18 | ??? | Iran - Arak | ١٧:١٧ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٩٠ |
بنام خدا
آقا/خانم شماره ي 16 :
سلام
حضرت فاطمه سلام الله عليها برتر از ابوبکر بود چون
ما رأيت أفضل من فاطمة غير أبيها.
من کسي را أفضل از فاطمه نديدم، جز پدرش ( پس ابوبکر باباي خودش کو ؟ )
مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص201
چطوري شما نميدوني که اهل سنت به خاطر همون روايت فاطمه بضعة مني حضرت فاطمه س را از خلفاي اربعه ( ابوبکر ، عمر ، عثمان و علي ع ) بالاتر ميدونن و اين افضل دونستن رو اجتماع اهل سنت دونستن . ( تازه غير از فاطمه سلام عليها ، برادرش ع را نيز افضل از خلفاي اربعه ميدانند)
در ضمن اون کسي که تو سايت اسلام تکس گفت ابوبکر از فاطمه برتر بود براي همين ما حرف او را قبول ميکنيم نه حرف صديقه کبري کاملا حرفي غير منطقي زد چون :
1 . حضرت عمر شما با اين که از پيامبر افضل نبوده با افتخار ميگه من 3 جا با پيامبر اختلاف داشتم و وحي به نفع من فرود اومد ، پس نتيجه گيري از اين راه کاملا غير معقوله !!!
2 . ام المومنين عايشه ميگه : نديدم راستگوتر از فاطمه را مگر پدرش ( پس ابوبکر باباي خودش کو ؟ )

ابن حجر عسقلاني مي‌گويد:
قوله: «فمن أغضبها اغضبني» استدل به السهيلي على أن من سبها فإنه يكفر و توجيهه أنها تغضب ممن سبها و قد سوى بين غضبها و غضبه و من أغضبه صلى الله عليه و سلم يكفر.
حديثي که پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي‌فرمايد: «اذيت کردن فاطمه، اذيت کردن من است»، سهيلي به آن استدلال کرده است که هر کس کوچک‌ترين اهانتي به فاطمه بکند، کفر است و صاحب آن کفر، کافر است و هيچ تفاوتي ندارد در نوع اذيتي که به فاطمه انجام مي‌گيرد.
فتح الباري لإبن حجر، ج7، ص82 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص554
19 | Momen Abdullah | Iran - Khorramshahr | ١٩:٢٤ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٩٠ |
جناب شماره 16
«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا» در مورد سيدة النساء اهل الجنة، حضرت فاطمه (سلام الله عليها) است يا در مورد قاتل سعد بن عباده ابوبکر؟
جناب شماره 16
گذشت آنزماني که جاهل به قرآني را که نه حافظ قرآن بود و نه مفسر آن، به عنوان «اولي الامر» به مردم تحميل مي‌کرديد.
«اولي الامر» مسلمين بايد آگاهترين و داناترين آنها به قرآن باشد.
کجاست اين علم ابوبکر شما به قرآن کريم؟

يا علي
20 | علي مرداني | | ٠٨:٥٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٩٠ |
اهل سنت اگر پاسخ بدهند که پيشواي حضرت فاطمه جناب ابابکر بوده است آنوقت با احاديثي که در معتبرترين منابع اهل سنت (صحيحين ) از ام المومنين عايشه بنت ابابکر نقل شده چه کنند ؟ مانند اين احاديث : ام المومنين عايشه مي فرمايند: …فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ. …. پس غضب کرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روي برگردانيد از ابابکر و اين روي برگردانيدن ادامه داشت تا وفاتش و فاطمه شش ماه زندگي کرد بعد از رسول خدا (ص). الف- صحيح بخاري– کتاب فرض الخمس – باب فرض الخمس – حديث ۳۰۹۳ ص۶۵۲ – چاپ بيروت ( شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم – کتاب الجهاد و السير – باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث… حديث ۱۷۵۹ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ص ۴۹۸ ام المومنين عايشه در روايت ديگري نيز مي فرمايد : ….. فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،‌دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلي عَلَيْها …. … فاطمه روي برگردانيد از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پيامبر (ص) زندگي کرد و بعد از وفاتش همسرش علي او را شبانه دفن کرد و براي نماز و دفنش ، ابابکر را خبر نکرد…. الف- صحيح بخاري – کتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱ – ص ۸۸۴ – چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم- کتاب الجهاد و السير – باب ۱۶ (باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حديث ۱۷۵۹ ص ۴۹۸ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) مي بينيم که حضرت فاطمه سلام الله عليها بر ابوبکر غضب کرده و از او روي برگردانيده و هرگز با او سخن نگفته ا ست تا هنگام وفاتش .پس پيشواي حضرت فاطمه ابابکر هم نبوده است

پاسخ:

21 | كمالوند | Iran - Hamadan | ١٠:٤٨ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٩٠ |
جواب شماره 16 : در بالا پاسخهايي را دادند بهت اما جواب من را هم ببين که از کتاب فيض القدير في شرح جامع الصغير تاليف مناوي از علماي اهل سنت است که در باره برتر يحضرت فاطمه سخن ميگويد : که بدانيد برترين بانوي بهشتي و برترين بانوي عالم که مقامش از همه زنان عالم وهمه زنان اهل بهشت بالاتر است ( حتي به نظر برخي از علماي مهم شما اهل سنت حضرت فاطمه از عايشه - خديجه و خلفا هم بالاتر و برتر است مانند - مناوي - صاحب کتاب - فيض القدير في شرح جامع الصغير - که اين کتاب مشتمل بر اقوال برخي از علماي بزرگ اهل سنت و ايشان در باره حضرت زهرا ميگويد که : ( استدل به السهيلي علي ان من سبها کفر . لانه يغضبه و انها افضل من الشيخين ) يعني سهيلي طبق اين روايت بر کفر کسي که به فاطمه دشنام دهد استدلال ميکند و ميگويد : هرکه اورا دشنام دهد رسول خدا را به خشم اورده و فاطمه از ابوبکر و عمر برتر است . باز همين - مناوي - در کتاب فيض القديرش قول علماي ديگري از اهل سنت مانند سبکي و شهاب الدين ابن حجر و العراقي را ذکر ميکند که: قال السبکي : الذي نختاره و ندين الله به ان فاطمه افضل من خديجه ثم عايشه قال شهب الدين ابن حجر : ولوضوح ما قاله السبکي تبعه عليه المحققون وذکر العلم العراقي : ان فاطمه و اخاها ابراهيم افضل من الخلفاء الاربعه باتفاق سند اين سخنان : کتاب فيض القدير في شرح جامع الصغير ج 4 ص 421 . تاليف المناوي ترجمه : سبکي گويد : ان چه ما اختيار مي کنيم و در برابر خداوند ان را برگردن مي گيريم اين است که فاطمه برتر از خديجه و عايشه است . شهاب الدين ابن حجر ميگويد : به دليل روشني سخن سبکي .محققان پس از او در اين نظر از او پيروي کرده اند. علم الدين عراقي گويد : فاطمه و برادرش ابراهيم -به اتفاق علما – از خلفاي چهرگانه برتراند . ------------------------------------------------- اما به جناب اقاي حسن جلاليان هم سلام ودرود مي فرستم که اينگونه علمي و منطقي و مودبانه به علماي اهل سنت نامه نوشته و با ان سوال زلزله اي در اهل سنت ايجاد کرده و علماي اهل سنت اينچنين درمانده شده اند از جواب به سوال اين استاد ارجمند .خدا بهشان خير عطا فرمايد
22 | محمد | United States - New York | ١٩:٣١ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٩٠ |
جناب آقاي ۱۶:
ما اگر اولي الامر را ابوبکر و عمر در نظر بگيريم مجبوريم معاويه و يزيد را هم اولي الامر حساب کنيم!!!!
اگر اينها را ما اولي الامر بگيريم مجبوريم هرچه ظالم مستبد در عالم هست٫ را با همين استدلال اولي الامر در نظر بگيريم.
اونوقت حتماً اين اولي المراتان از شخصيتهاي دينيتان بالاتر خواهد زد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فاطمه اي که شعيه قبولش دارد برترين زن عالم است٫ برترين فهميدي
مقام ايشان خيلي بالاتر از اين ظالم هاي خمس دزد مي باشد(قابل مقايسه نيست)
23 | حميد | | ١٣:٢٣ - ٠٤ خرداد ١٣٩٠ |
راز پاسخ ندادن علماي مسلمان ( به قول حوزوي ها اهل سنت) در اين است كه آنها همچون دين شيعه پيشوا و رهبر و امام داشتن را براي كسي واجب و حتمي نمي دانند و برايشان نه اصل است نه فرع . جناب حسن جلاليان با اعتقادات شيعوي خودش سوال را مطرح كرده منتظر بودن براي جوابش بي مورد است . براي برتر بودن هم مسلم نظر آنها همان نظر مربوط به شماره 16 است .

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

اين سخن شما به معني دست کشيدن از روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم است که «من مات ولم يکن في عنقه بيعة فموتته ميتة الجاهلية» البته اگر به مرگ جاهليت مردن به نظر شما نه جزو اصل دين است و نه فرع آن و به دين مربوط نمي شود ، بحث ديگري است .

گروه پاسخ به شبهات

24 | بي اسم | | ١٧:٣٤ - ٠٤ خرداد ١٣٩٠ |






لطفا دو متن زير را كه از سايتهاي وهابي و سني آورده شده است را بادقت مطالعه نماييد.

دلايل عدم جواز توسل به ائمه اطهار(از سايت اسلام تكس):

آيا شيعه فرق بين زنده و مرده را تشخيص نميدهد يا تفاوت را ميداند ولي خود را به ناداني ميزند تا کار بد خود را ( توسل را) مطابق قرآن جلوه دهد؟
گاهي چيزي در زمان زنده بودن خوب است ولي در بعد از مرگ بد ميشود حرام ميشود کفر ميشود، مثلا آميزش با همسر وقتي زنده است خوب است مُرد، مشمئز کننده است.
مثلا نهادن خوراک و غذا جلوي پدر وقتي که زنده است خوب است و وقتي مُرد برايش سفره پهن کنيم زشت است..
بيدار کردن پسر زنده براي نماز صبح خوب است ولي وقتي که مرد تکان دادنش که بيدار شو نماز بخوان ديوانگي است..
ما ميگوييم شهداء زنده اند و از نعيم قبر بهره ميبرند و نميگوييم از بين رفتند مگر ما ملحديم ؟ ما فقط ميگوييم مرده از دنيا بيخبر است و نميتواند ببيند يا بخورد يا بنشيند يا راه برود يا گوش دهد زيرا مرده ،مرده است زيرا دو بعلاوه دو مساوي چهار است و نميگوييم که مرد از بين رفت!اين تهمت است. ميگويم مرد و روحش به جهان ديگر رفت.
ما قبول داريم که روزي ميخورند اما شما نتيجه ميگيريد چون روزي ميخورند پس ميشنوند چون ميشنوند پس حاجت ميخواهيم و توسل ميکنم پس واسطه ميشوند و.....

گوشه اي از پاكدامني و ايمان عايشه(از سايت اسلام ناب)

عايشه رضي الله عنه مي‌گويد : قبل از آنکه عمر را در خانه ام دفن کنند، در داخل خانه حجاب را برمي‌داشتم و برخي از لباسهايم را از تن بيرون مي‌آوردم، زيرا تنها همسرم رسول خدا و پدرم ابوبکر در آنجا بودند، اما از آن به بعد به خاطر شرم از عمر آنگونه نمي‌کردم.

نتيجه گيري:
1-يا عايشه هم به قول عالم سني مانند شيعيان فرق مرده و زنده را تشخيص نمي داد و همانند آنها جاهل و نادان و... بوده است.
2-يا اينكه در آن سالهايي كه با پيامبر اكرم (ص) زندگي مي كرد به حقايقي دست يافت كه البته آن را به دنباله هاي خود آموزش نداد.
چطور عايشه حضور يك فرد عادي كه زير خروارها خاك مدفون است را حس مي كند.تجسم مي كند.و از او خود را مي پوشاند.ليكن شيعيان که به حضور روحاني پيامبر اكرم وائمه اطهار اعتقاد دارند مورد بدترين تهمت ها قرار مي گيرند.
25 | بي اسم | | ٠٩:٠٩ - ٠٧ خرداد ١٣٩٠ |
پس از سوال جناب جلاليان در رابطه با امام زمان حضرت فاطمه زهرا كه همه علماي سني را به درد سر انداخت. اينجانب سوال ديگري مطرح مي كنم. امام زمان عايشه كه بود؟ از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
26 | لا اله الا الله قرآن كتاب الله محمد رسول الله | | ٢٢:٠٢ - ٠٧ خرداد ١٣٩٠ |
امام براي علي ابن ابيطالب همانا امهات المومنين است و از اين ميان ام المومنين عائشه رضي الله عنها براي اجراي حكم الهي و اصلاح مور مومنان و دعوت به خير قيام كرده است ام علي از آن سرباز زده است .
27 | امين آغا | | ٢١:٢٦ - ٠٨ خرداد ١٣٩٠ |
جناب 25
حرفت با اسمت جور در نمياد
خدا, قرآن و پيامبر مسخره جنابعالي شدن؟
لا مذهب! منطق نداري يا دهنتو ببند يا اسمتو بذار عايشه که عاشق سينه چاکشي.
بردگي يهوديا حقتونه

ياحق
28 | شاه عباس صفوي كبير (رضي الله عنه ) | | ٢٢:٥٤ - ٠٨ خرداد ١٣٩٠ |
بسم رب الحيدر

سخني با نگارنده کامنت شماره 25

لا اله الا الله قرآن كتاب الله محمد رسول الله علي ولي الله

به نظر شما حق کسي که مورد لعن و نفرين امام خود قرار بگيرد چيست؟حتما خواهيد گفت اينگونه افراد جزو پست ترين انسانها خواهند بود.
خوب با توجه به اين موضوع و نيز سخنان شما ميخواهم پست بودن برخي (البته با توجه به سخنان شما)از صحابه را که مورد لعن امام خود يعني به گفته شما همانا امهات المومنين وبخصوص عايشه(البته امام به زعم شما) قرار گرفته اند رااثبات کنم.لطفا به روايات زير دقت کنيد :( براي کسب اطلاعات بيشتر به صفحه
http://www.valiasr-aj.com/lib/layn/layn4.htm#_Toc244137879
مراجعه کنيد)
صحابه‌اي كه عائشه آنان را لعنت (نفرين) كرده است :
اين گروه از صحابه عبارت‌اند از :
عثمان بن عفان ، معاويه ، عمرو بن العاص ، محمد بن ابي‌بكر
عثمان بن عفان :
خدا نعثل (عثمان) را بكشد !

1- أن عثمان رضي الله عنه أخر عن عائشة رضي الله عنها بعض أرزاقها فغضبت ثم قالت يا عثمان أكلت أمانتك وضيعت الرعية ...

فقال عثمان رضي الله عنه ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأة نوح وامرأة لوط الآية فكانت عائشة رضي الله عنها تحرض عليه جهدها وطاقتها وتقول أيها الناس هذا قميص رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يبل وقد بليت سنته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا

ثم إن عائشة ذهبت إلى مكة فلما قضت حجها وقربت من المدينة أخبرت بقتل عثمان فقالت ثم ماذا فقالوا بايع الناس علي بن أبي طالب فقالت عائشة قتل عثمان والله مظلوما وأنا طالبة بدمه والله ليوم من عثمان خير من علي الدهر كله

المحصول رازي ج 4 ص 492

عثمان ، سهم ماهيانه عائشه را به تاخير انداخت ؛ وي خشمگين شد و گفت : اي عثمان ؛ امانت را خوردي و مردم را نابود کردي و...

عثمان به وي گفت : خداوند براي کفار دو نفر را به عنوان نمونه معرفي کرده است زن نوح و زن لوط (زنان دو پيغمبر ؛ تو نيز مانند ايشاني)

به همين سب عائشه در مقابله با عثمان بسيار تلاش مي‌کرد و مي گفت : اي مردم اين لباس رسول خدا است که هنوز کهنه نشده است ولي سنت وي را کهنه کردند ؛ نعثل را بکشيد که خدا او را بکشد !!!

عائشه به مکه رفت ؛ وقتي حجش تمام شد و به نزديکي مدينه رسيد باخبر شد که عثمان را کشته‌اند ؛ پرسيد بعد از آن چه شد ؟ گفتند : با علي بيعت کرده اند !!!

پس عائشه گفت : قسم به خدا عثمان را مظلومانه کشتند ؛ من نيز به خدا قسم که خونخواه او هستم ؛ و روزي از زندگي عثمان بهتر از تمام دنيا بود !!!

2- ومنه حديث عائشة اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعني عثمان وهذا كان منها لما غاضبته وذهبت إلى مكة

النهاية في غريب الأثر ابن اثير ج 5 ص 79 - لسان العرب ج 11 ص 670 - تاج العروس ج 31 ص 14

از همين موارد است کلام عائشه که مي گفت : نعثل را بکشيد خدا او را بکشد ومقصودش عثمان بود ؛ و اين زماني بود که از دست عثمان خشمگين بود و به مکه رفته بود‌.

3- وكتب لعائشة رضي الله عنها أما بعد فإنك قد خرجت من بيتك تزعمين أنك تريدين الإصلاح بين المسلمين وطلبت بزعمك دم عثمان وأنت بالأمس تؤلبين عليه فتقولين في ملا من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم اقتلوا نعثلا فقد كفر قتله الله واليوم تطلبين بثأره فاتقى الله وارجعي إلى بيتك وأسبلي عليك سترك قبل أن يفضحك الله ولا حول ولا قوة إلى بالله العلي العظيم

السيرة الحلبية ج 3 ص 356

(علي (عليه‌السلام)) به عائشه نامه نوشت که : تو از خانه بيرون آمده‌اي و گمان مي‌کني که قصد اصلاح بين مسلمانان را داري و گمان مي‌کني که طالب خون عثمان هستي ؛ و تا ديروز مردم را بر ضد وي تحريک مي‌کردي و در بين اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مي‌گفتي : نعثل را بکشيد که کافر شده است خدا او را بکشد !!!

اما امروز آمده‌اي خونخواه وي شده‌اي ؟

از خدا بترس و به خانه‌ات برگرد و حجاب خويش را در بر‌گير قبل از آنکه خدا تو را رسوا سازد

ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم
عدم نهي عائشه از لعن عثمان :

عده اي عثمان را در حضور عائشه لعنت مي کردند اما وي ممانعت نشان نداد :

عن أبي سعيد أن ناسا كانوا عند فسطاط عائشة فمر عثمان إذ ذاك بمكة قال أبو سعيد: فما بقي أحد منهم إلا لعنه أو سبّه غيري وكان فيهم رجل من أهل الكوفة فكان عثمان على الكوفي أجرأ منه على غيره فقال يا كوفي أشتهى أقدم المدينة كأنه يتهدده ...

مصنف ابن أبي شيبة ج6 ص196 ش 30628 و ج 7 ص 518 ش 37684

از ابو سعيد روايت شده است که عده‌اي از مردم در کنار خيمه عائشه بودند که عثمان عبور کرد ؛ هيچ کدام از ايشان به غير از من نماند مگر آنکه عثمان را لعن يا سب کرد ؛ يکي از اهل کوفه نيز در بين ايشان بود که عثمان در مقابل او جرات بيشتري داشت ؛ پس گفت : اي کوفي ! دوست دارم به مدينه بيايي و با اين جمله او را تهديد کرد !!!...
نفرين معاويه و عمرو بن العاص :

وقد ذكر ابن جرير وغيره أن محمد بن أبي بكر نال من معاوية بن خديج هذا ومن عمرو بن العاص ومن معاوية ومن عثمان بن عفان أيضا؛ فعند ذلك غضب معاوية بن خديج فقدمه فقتله ثم جعله في جيفة حمار فأحرقه بالنار فلما بلغ ذلك عائشة جزعت عليه جزعا شديدا ... وجعلت تدعو على معاوية وعمرو بن العاص دبر الصلوات

البداية والنهاية ج7 ص315 - المنتظم ج5 ص151 - تاريخ الطبري ج3 ص132

ابن جرير و غير او گفته‌اند که محمد بن ابي بکر به معاويه بن خديج و عمرو عاص و معاويه بن ابي سفيان و عثمان بن عفان فحش داد ؛ در اين هنگام معاويه بن خديج خشمگين شده و او را جلو انداخت و کشت و سپس بدن او را در لاشه الاغي انداخت و آتش زد .

وقتي اين خبر به عائشه رسيد بسيار اندوهگين شده و ... بعد از هر نمازي معاويه و عمرو بن عاص را نفرين مي کرد
مدارک اين ماجرا:

هيثمي در مجمع الزوائد در مورد اين روايت مي گويد :

رواه الطبراني مطولا ومختصرا بأسانيد منها ما وافق أحمد ورجاله ثقات

مجمع الزوائد ج 9 ص 294

اين روايت را طبراني به صورت مختصر و مفصل با چند سند نقل کرده است که بعضي از سندهاي آن با سند احمد بن حنبل يکي است و راويان آن ثقه هستند .
ساير مدارک :

تفسير مقاتل بن سليمان ج 1 ص 237 - تفسير الطبري ج 5 ص 148 - تفسير ابن أبي حاتم ج 3 ص 988 ش 5531 و ص 989 ش 5540 - تفسير الثعلبي ج 3 ص 335 - المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ج 2 ص 71 - تفسير البحر المحيط ج 3 ص 290 - تفسير ابن كثير ج 1 ص 519 - تفسير الثعالبي ج 3 ص 335 - الدر المنثور ج 2 ص 573 - روح المعاني ج 5 ص 65 - شرح مشكل الاثار طحاوي ج 8 ص 271 بَابٌ بَيَانُ مُشْكِلِ ما رُوِيَ عن رسول اللهِ صلى الله عليه وسلم فِيمَا كان من عَمَّارِ بن يَاسِرٍ وَمِنْ خَالِدِ بن الْوَلِيدِ - المعجم الكبير طبراني ج 4 ص 112 ش 3830 تا 3834 باب مَالِكُ بن الْحَارِثِ بن الأَشْتَرِ عن خَالِدِ بن الْوَلِيدِ - مسند الطيالسي ج 1 ص 158 ش 1156 باب أحاديث خالد بن الوليد رضي الله عنه - العجاب في بيان الأسباب ج 2 ص 897 - جامع الأحاديث سيوطي ج 19 ص 402 ش 14909 تا 14912 و ج 21 ص 57 ش 18338 تا 18341 - كنز العمال ج 13 ص 228 ش 37388 تا 37391 - السيرة الحلبية ج 2 ص 265 - التاريخ الكبير بخاري ج 3 ص 136 ش 461 - فضائل الصحابة للنسائي ج 1 ص 49 ش 164 و ص 50 ش 166 و 167 عمار بن ياسر - سنن النسائي الكبرى ج 5 ص 74 ش 8271 و 8272 - المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 439 ش 5667 و ص 440 ش 5673 و ص 441 ش 5675
نفرين مخصوص عمرو بن العاص :

أخبرنا أبو إسحاق إبراهيم بن محمد بن يحيى ومحمد بن محمد بن يعقوب الحافظ قالا ثنا محمد بن إسحاق الثقفي ثنا قتيبة بن سعيد ثنا جرير عن الأعمش عن أبي وائل عن مسروق قال قالت لي عائشة رضي الله عنها إني رأيتني على تل وحولي بقر تنحر فقلت لها لئن صدقت رؤياك لتكونن حولك ملحمة قالت أعوذ بالله من شرك بئس ما قلت فقلت لها فلعله إن كان أمرا سيسوءك فقالت والله لئن أخر من السماء أحب إلي من أن أفعل ذلك فلما كان بعد ذكر عندها أن عليا رضي الله عنه قتل ذا الثدية فقالت لي إذا أنت قدمت الكوفة فاكتب لي ناسا ممن شهد ذلك ممن تعرف من أهل البلد فلما قدمت وجدت الناس أشياعا فكتبت لها من كل شيع عشرة ممن شهد ذلك قال فأتيتها بشهادتهم فقالت لعن الله عمرو بن العاص فإنه زعم لي أنه قتله بمصر هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه

المستدرك على الصحيحين ج 4 ص 14 ش 6744 ، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا

از مسروق روايت شده است كه عائشه روزي به من گفت : در خواب ديده‌ام كه بر روي بلندي ايستاده‌ام و در اطراف من گاوهاي زيادي قرباني‌ مي‌كنند !

به او گفتم اگر خواب تو درست باشد ، اطراف تو مردم زيادي قرباني خواهند شد !

عائشه گفت : به خدا از شر تو پناه مي‌برم ، چه بد سخني گفتي !

به او گفتم : شايد ماجرايي مي‌خواهد اتفاق افتد كه تو از آن ناخشنودي ؟

در پاسخ گفت : اگر از آسمان به زمين بيفتم ، براي من دوست‌داشتني‌تر از اين است كه چنين كاري بكنم !

مدتي گذشت ، و در كنار او سخن از اين شد كه علي(عليه‌السلام) ذوالثدية (رئيس خوارج) را كشته است ؛ عائشه به من گفت وقتي به كوفه رفتي براي من نام كساني را كه شاهد اين مطلب بوده‌اند ، از مشاهير كوفه ذكر كن .

وقتي به كوفه رفتم ، مردم را چند گروه يافتم ؛ به همين سبب براي عائشه از مشاهير هر گروه ، ده نفر از كساني كه شاهد اين مطلب بوده‌اند را نوشتم و شهادت آنان را به نزد عائشه آوردم .

عائشه گفت : خدا عمرو بن العاص را لعنت كند ! زيرا او چنين به من القا كرده بود كه ذوالثديه را در مصر كشته است !

اين روايت صحيح است و طبق شرط بخاري و مسلم ولي آن را در صحيحين ذكر نكرده‌اند !

همين روايت را ذهبي با كمي اختلاف به صورتي كه مقصود لعن ، مشخص نشود ، نقل كرده‌ است :

... فكتبت لها من كل شيعة عشرة فأتيتها بشهادتهم فقالت لعن الله عمرا فإنه زعم أنه قتله بمصر

سير أعلام النبلاء ج 2 ص 200 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي

ابن ابي الحديد نيز اين روايت را با بيان علت دروغگويي عمروبن العاص مطرح مي‌كند :

وفي كتاب صفين أيضاً للمدائني عن مسروق ، أن عائشة قالت له لما عرفت أن علياً عليه السلام قتل ذا الثدية : لعن الله عمرو بن العاص فإنه كتب إلي يخبرني أنه قتله بالإسكندرية ، ألا إنه ليس يمنعني ما في نفسي أن أقول ما سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم ، يقول : (صلى الله عليه وآله) يقتله خير أمتي من بعدي (صلى الله عليه وآله) .

شرح نهج البلاغة ج 2 ص 157 ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري

در كتاب صفين مدائني از مسروق روايت شده است كه گفت : وقتي عائشه خبردار شد كه علي(عليه‌السلام) ذوالثديه را كشته است ، به من گفت : خدا عمرو بن العاص را لعنت كند ؛ زيرا او به من نامه نوشت و خبر داد كه خود او ذوالثديه را در اسكندريه كشته است !

آگاه باش كه آنچه در دل من (از علي) است مانع آن نمي‌شود كه آنچه را از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم بگويم ؛ آن حضرت مي‌فرمود : «بهترين فرد امت بعد از من ذوالثديه را مي‌كشد»
نفرين محمد بن ابي‌بكر به خاطر كشتن عثمان !

بخاري در تاريخ خويش چنين روايت مي‌كند كه :

حدثنا موسى ثنا حزم قال سمعت مسلم بن مخراق أبا سوادة قال سمعت طلق بن خشاف قال أتيت عائشة قلت فيم قتل أمير المؤمنين قالت قتل مظلوما لعن الله قتلته أباد الله بن أبي بكر وساق إلى أعين بنى تميم هوانا وأهراق دم ابنى بديل على ضلالة وساق الله إلى الأشتر كذا قال طلق لا والله إن بقى من القوم رجل إلا أصابته دعوتها أخذ بن أبي بكر فأقيد ودخل على أعين بنى تميم رجل فقتله وخرج ابنا بديل في بعض تلك الفتن فقتلا وخرج الأشتر إلى الشام فأتى بشربة فقتلته

التاريخ الصغير (الأوسط) ج 1 ص 95 ش 384 ، اسم المؤلف: محمد بن إبراهيم بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعي , مكتبة دار التراث - حلب , القاهرة - 1397 - 1977 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمود إبراهيم زايد

به نزد عائشه رفتم و گفتم : اميرالمومنين(عثمان) به خاطر چه كشته شد ؟

گفت : او مظلومانه كشته شد ؛ خدا قاتلينش را لعنت كند ؛ خدا فرزند ابوبكر را نابود كند ؛ خدا براي اعين بني‌تميم ذلت بفرستد ؛ خدا خون دو فرزند بديل را بر گمراهي بريزد ! خدا مالك اشتر را چنين و چنان كند !

راوي روايت مي‌گويد : قسم به خدا هيچ كدام از اين افراد نبود مگر اينكه نفرين عائشه دامنگير او شد ؛ نفرينش محمد بن ابي بكر را گرفت ؛ و او را قصاص كردند ! شخصي به نزد اعين بني تميم رفته و او را كشت ؛ دو فرزند بديل نيز در يكي از فتنه‌ها كشته شدند ؛ مالك اشتر نيز به شام رفت و با شربتي مسموم كشته شد !

همين روايت با كمي اختلاف در مضمون در منابع ديگر از جمله آدرس‌هاي ذيل آمده است :

أخبار المدينة (تاريخ المدينة المنورة) ج 2 ص 265 ش 2201 ، اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م ، تحقيق : علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان

العقد الفريد ج 4 ص 276 ، اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م ، الطبعة : الثالثة

المعجم الكبير ج 1 ص 88 ش 133 ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي

الإمامة والرد على الرافضة ج 1 ص 330 ش 41 - 141 - ، اسم المؤلف: أبو نعيم الأصبهاني الوفاة: 430 هـ ، دار النشر : مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة / السعودية - 1415هـ - 1994م ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. علي بن محمد بن ناصر الفقيهي-
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اکنون خاهشا بفرماييد که حق با اين صحابه مي باشد يا با آن امام مدنظر شما؟
آيا بنظر شما اگراين صحابه عادل بوده اند چرا مورد لعن و نفرين امامشان البته از ديدگاه شما قرار گرفته اند؟ آيا ميشود صحابه اي عادل باشد ولي مورد لعن و نفرين صحابه ديگر مخصوصا امامش (ازديدگاه شما - عايشه)قرار بگيرد؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام
29 | محمد | | ٠١:١٢ - ٠٩ خرداد ١٣٩٠ |
اقاي شماره 25
"عائشه رضي الله عنها براي اجراي حكم الهي و اصلاح مور مومنان و دعوت به خير قيام كرده است"!!!!!
کدام حکم بگيد ماهم بدانيم؟؟؟؟!!!!
اينکه عثمانو به کشدن بدي با کلمه "کافر شده بکشيدش" و بعد بندازيش گردن يکي ديگه و باهاش بجنگي اصلاح امور مومنانه؟؟؟؟!!!!

30 | بي اسم | | ٢٤:١٩ - ١٣ خرداد ١٣٩٠ |
سخني با نگارنده کامنت شماره 25
يعني تو حتي خلافت حضرت علي به عنوان خليفه چهارم قبول نداري.وجانشينان پيامبر اكرم را ابوبكر و عمر و عثمان و عايشه مي داني. آيا شرم و حيا و عقل مي داني چيست؟
سوال خود را خطاب به عاقلان اهل سنت تكرار مي كنم .از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
31 | بي اسم | | ١٣:٠١ - ١٦ خرداد ١٣٩٠ |
سوالي طرح کردم که از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
اما چون پاسخي دريافت نکردم ،خودم با توجه به تمامي احتمالات ،پاسخ مي دهم.(منتظر نظرات دوستان هم خواهم بود.)

1-يا امام زمان عايشه حضرت علي بود اما عايشه در مقابل ايشان خروج کرد که بر اساس حديث شريف پيامبر که در صحيحين هم آمده است نامبرده در جاهليت و پستي از دنيا رفته است.( من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )

2- يا امام زمان عايشه کسي غير از حضرت علي بود. که اين عين دورويي و نفاق است . چراکه زمانيکه جماعت وشورا راي به پدرش مي دهند، همه از جمله جگرگوشه هاي پيامبر مي بايست به اجبار هم شده با او بيعت کنند. ليکن زماني که نوبت خلافت حضرت علي مي رسد عايشه از حکم شورا و جماعت سر پيچي مي کند و فرد ديگري را به خلافت و امامت برمي گزيند.

3- يا عايشه خودش امام زمان خود بود. چون صحابه همگي پاک بوده وقابليت اجتهاد داشته اند. در اين صورت بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي حضرت علي و فاطمه شناخته نشد. ضمنا ديگر اصحاب مثل طلحه و زبير و خالد و عمار و......نيز مي توانستند خود را امام خود بدانند. بدين ترتيب آيا سنگ روي سنگ بند مي شد.

4- آخرين پاسخ که در واقع فرار از جواب دادن است اينکه ، اصلا موضوع امامت وخلافت براي عايشه مهم نبود مگر او مثل شيعيان رافضي است. ولي بايد توجه داشت که اين موضوع براي پيامبر اکرم بسيار مهم بود که چنين حديثي مي فرمايند پس چرا نبايد براي عايشه مهم باشد.
البته خلافت و امامت براي عايشه زماني که پدرش ابوبکر، خليفه بود بسيار مهم بود. ليکن زماني که عمر جانشين ابوبکر شد کم اهميت تر شد. زماني که عثمان خليفه شد باز هم کم اهميت تر شد تا جايي که بارها به او دشنام داد. و زماني که حضرت علي خليفه شد کاملا فراموش شد طوري که با ايشان جنگيد.

دوستان اهل سنت ايمان بياوريم که جانشينان پيامبر نمي توانستند انتخابي باشند .بلکه اين بزرگواران منصوب شده از جانب خدايند.به آنها معرفت پيدا کنيم. و بي راهه نرويم.

والسلام

32 | مجيد م علي | | ١٧:٣٨ - ١٦ خرداد ١٣٩٠ |
با سلام
جناب با اسم بامرام اين بابا ( كامنت 25 ) خودش هم نميداند كه چه گفته اراجيفي از مفتايان و مولويان بي سواد يا گرفته چونكه واقعاً عايشه و حفصه امامان اون دو نفر اول بودند هر دوشون با هم .

لبيك يا علي
33 | بي اسم | | ١١:٣٦ - ١٧ خرداد ١٣٩٠ |
لطفا دوستان اهل سنت با دقت مطالعه نموده و بي تعصب و لجاجت نظر دهند.

سوالي طرح کردم که از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
اما چون پاسخي دريافت نکردم ،خودم با توجه به تمامي احتمالات ،پاسخ مي دهم.(منتظر نظرات دوستان هم خواهم بود.)

1-يا امام زمان عايشه حضرت علي بود اما عايشه در مقابل ايشان خروج کرد که بر اساس حديث شريف پيامبر که در صحيحين هم آمده است نامبرده در جاهليت و پستي از دنيا رفته است.( من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )

2- يا امام زمان عايشه کسي غير از حضرت علي بود. که اين عين دورويي و نفاق است . چراکه زمانيکه جماعت وشورا راي به پدرش مي دهند، همه از جمله جگرگوشه هاي پيامبر مي بايست حتي به اجبار با او بيعت کنند. ليکن زماني که نوبت خلافت حضرت علي مي رسد عايشه از حکم شورا و جماعت سر پيچي مي کند و فرد ديگري را به خلافت و امامت برمي گزيند.

3- يا عايشه خودش امام زمان خود بود. چون صحابه همگي پاک بوده وقابليت اجتهاد داشته اند. در اين صورت بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي حضرت علي و فاطمه شناخته نشد. ضمنا ديگر اصحاب مثل طلحه و زبير و خالد و عمار و......نيز مي توانستند خود را امام خود بدانند. بدين ترتيب آيا سنگ روي سنگ بند مي شد؟

4- آخرين پاسخ که در واقع فرار از جواب دادن است اينکه ، اصلا موضوع امامت وخلافت براي عايشه مهم نبود مگر او مثل شيعيان رافضي است. ولي بايد توجه داشت که اين موضوع براي پيامبر اکرم بسيار مهم بود که چنين حديثي مي فرمايند پس چرا نبايد براي عايشه مهم باشد.
البته خلافت و امامت براي عايشه زماني که پدرش ابوبکر، خليفه بود بسيار مهم بود. ليکن زماني که عمر جانشين ابوبکر شد کم اهميت تر شد. زماني که عثمان خليفه شد باز هم کم اهميت تر شد تا جايي که بارها به او دشنام داد. و زماني که حضرت علي خليفه شد کاملا فراموش شد طوري که با ايشان جنگيد.

دوستان اهل سنت ايمان بياوريم که جانشينان پيامبر نمي توانستند انتخابي باشند .بلکه اين بزرگواران منصوب شده از جانب خدايند.به آنها معرفت پيدا کنيم. و بي راهه نرويم.

والسلام

34 | ثابت | | ١٠:٥٩ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
بسيار مستدل وجامع بود.اميدوارم اهل سنت هم با خواندن آن تعصبات بي جا را بدور بريزند و چشمان خود را در مقابل واقعيت نبندند.
35 | ناطق | | ١١:٠٨ - ١٨ خرداد ١٣٩٠ |
جناب بي اسم عزيز تشکر.

راستي چرا طرفداران سينه چاک عايشه سکوت کرده اند؟
36 | امين آغا | | ٠٣:٤٢ - ١٩ خرداد ١٣٩٠ |
بزرگترين معـــــلم كسي است كه به سنـــــي بفهماند خـــــدا بزرگتر از عمـــــر است .
37 | صرافي خواه | | ٠٨:٣٣ - ٠٦ مرداد ١٣٩٠ |
ادامه پاسخ به سايت اسلام تکس.نت مورخ5/5/90



بسم الله الرحمن الرحيم
ادامه پاسخ به سايت اسلام تکس .نت
نسبت به بي ادبي هاي جناب سجودي که در متن نامه هايش و منجمله در نامه مورخ 5/5/1390 وجود دارد و قصد دارد تا آقاي حسن جلاليان را به خاک بمالد با اين آيه شرفه جواب ميدهيم که:

اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
و اما بعد
جناب سجودي در سايت اسلام تکس در مورخه 5/5/1390 فرموده اند :

شيعه ميگويد:اما نکته مهم ديگر اينکه نويسنده سايت اسلام تکس . نت ( آقاي سجودي ) که خود را نماينده اهل سنت و سخنگوي علماي سني معرفي کرده است اظهار نظر فرموده اند که - مقام ابوبکر از مقام فاطمه برتر و بالاتر است !!!!!!!
من شخصا به اين شخص نادان جواب نميدهم بلکه جواب را از خود علماي اهل سنت مي آورم دقت کنيد : مناوي - صاحب کتاب
- فيض القدير في شرح جامع الصغير - که اين کتاب مشتمل بر اقوال برخى از علماى بزرگ اهل سنت و ايشان در باره حضرت زهرا ميگويد که : ( استدل به السهيلي علي ان من سبها کفر . لانه يغضبه و انها افضل من الشيخين ) يعني سهيلي طبق اين روايت بر کفر کسى که به فاطمه دشنام دهد استدلال ميکند و ميگويد : هرکه او را دشنام دهد رسول خدا را به خشم آورده و فاطمه از ابوبکر و عمر برتر است .باز همين - مناوي - در کتاب فيض القديرش قول علماى ديگرى از اهل سنت مانند سبکي و شهاب الدين ابن حجر و العراقي را ذکر ميکند که:قال السبکي: الذي نختاره و ندين الله به أن فاطمه افضل من خديجه ثم عايشه قال شهب الدين ابن حجر : ولوضوح ما قاله السبکي تبعه عليه المحققون وذکر العلم العراقي : أن فاطمه و اخاها ابراهيم افضل من الخلفاء الاربعه باتفاق - سند اين سخنان : کتاب فيض القدير في شرح جامع الصغير ج 4 ص 421 . تاليف المناوي
ترجمه :سبکي گويد: آن چه ما اختيار مي کنيم و در برابر خداوند آن را برگردن مي گيريم اين است که فاطمه برتر از خديجه و عايشه است .شهاب الدين ابن حجر ميگويد : به دليل روشنى سخن سبکي .محققان پس از او در اين نظر از او پيروي کرده اند. علم الدين عراقي گويد : فاطمه و برادرش ابراهيم -به اتفاق علما – از خلفاى چهارگانه برتراند .ملاحظه مي فرمائيد که مقام حضرت فاطمه از خلفاي اربعه و حتي از عايشه و خديجه هم برتر است و آنوقت اين نادان ميگويد ( از نظر اهل سنت مقام ابوبکر از مقام فاطمه بالاتر ست )
پاسخ اهل سنت: اي دکتر خجالت بکش ! حيا کن!
جمهور مسلمانان ابوبکر را بهترين فرد امت ميدانند و همين عقيده عمومي اهل سنت است و استثناء اعتباري ندارد

واما پاسخ ما ( که البته بر خلاف آقاي سجودي که خودرا نماينده اهل سنت معرفي کرده و بجاي علماي اهل سنت جواب ميدهد ما نماينده علماي شيعه نيستيم و هرگز هم چنين ادعايي نداشتيم ) :
1لف -

آيات قرآن مجيد و حضرت صديقه ي شهيده(سلام الله عليها)



1- سوره مباركه كوثر

در اين سوره مباركه كه با اهانت به پيامبر اعظم (صلوات الله عليه) بعنوان ابتر بودن است خداوند وجود پر خير و بركت حضرت زهراي مرضيه(سلام الله عليها) را بعنوان پاسخ به اهانت ها قرار داد.

قاضي بيضاوي از علماي اهل سنت در تفسير بيضاوي ج1 ص 536 بدان صراحت دارد. واژه ي كوثر بر وزن فوعل است و دلالت بر كثرت و مبالغه دارد و مانند: جوهر،حوقل.

برخي سطحي نگران بر آنند كه چرا نام حضرت «فاطمه» يا «زهرا» در قرآن نيامد؟ كه البته از مؤيدات آن حضرت و فرزندان پاك او همين واژه ي «كوثر»است، چون بر نسل زياد و بركت وافر وخيركثير دلالت دارد. اگر «فاطمه» يا«زهرا» مي آمد ممكن بود در تاريخ تحريف صورت دهند و گويند: فاطمه درست است ولي صاحب فرزند ونسل نبود. البته انتظار تحريف توسط برخي معاندان براي ما طبيعي است .مگر غدير را کساني چون حسکاني مورد ترديد قرار ندادند؟



2- آيه ي اطعام (سوره ي مباركه انسان آيه ي شريفه ي 9)

بسم الله الرحمن الرحيم

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا» صدق الله العلي العظيم

تفسير قرطبي-ج19-ص116

3- آيه 8 از سوره ي مباركه ي انسان

بسم الله الرحمن الرحيم

«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا » صدق الله العلي العظيم

همان مصدر ج19 ص 116



4- سوره ي مباركه حج آيه 78

بسم الله الرحمن الرحيم

«وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ...» صدق الله العلي العظيم

آلوسي از بزرگان تفسيري اهل سنت ،در تفسير اين آيه ي كريمه چنين نقل مي كند:

« لا اقول بانها عائشه افضل من بضعته صلي الله عليه وآله وسلم الكريمه فاطمه الزهراء رضي الله تعالي عنها»(روح المعاني ج18 ص132)

چنانكه مي دانيم فعل قال با حرف جر «ب»معني اعتقاد داشتن مي دهد.

و ترجمه ي آن چنين است: «معتقد نيستم كه عائشه از پاره ي تن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فاطمه ي زهرا برتر است.



5- آيه 42 از سوره مباركه آل عمران

بسم الله الرحمن الرحيم

«وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ» صدق الله العلي العظيم

غالب مفسران اهل سنت حديث معروفي از پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) نقل کردند که حضرت فرمودند:

«: حسبك من نساء العالمين مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و آسيه امراه فرعون»

( سنن ترمذي حديث 3813//مسند احمد حنبل حديث 2536-2751-2805)



6- سوره مباركه آل عمران آيه شريفه ي 43

بسم الله الرحمن الرحيم

«يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ» صدق الله العلي العظيم

صدق الله العلي العظيم

آلوسي در روح المعاني آورده است: پيامبر (صلي الله عليه وآله)فرمودند: خذوا كل دينكم عن الزهراء.

همه ي دينتان را از زهرا بياموزيد و ياد بگيريد((روح المعاني ج3 ص156))





7- سوره مباركه احزاب آيه شريفه 33 )آيه ي تطهير)

بسم الله الرحمن الرحيم

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» صدق الله العلي العظيم

برخي افرادي كه نه به دليل تعصب كه به دليل جهل و ناداني و خيره سري گمان مي كنند اين آيه بر

زنان نبي (صلي الله عليه و آله وسلم) كه دلالت بر حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) و همسر و فرزندان پاكش امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) دارد. كه از باب مشت نمونه ي خروار به چند كتاب كه مؤيد گفتار ما باشد بسنده مي کنيم.

تفاسير قرطبي ج9 ص62-ج14 ص 158
ابن كثير ج3 ص636-ج4 ص 142
فتح القدير ج3 ص 565 ج4 ص 395
البغوي ج1 ص349/
الدر المنثور سيوطي ج5 ص 613-ج6 صفحات: 599-603-604-605-606-607//
الكشاف زمخشري 1 ص996
التحريروالتنوير ج 1 صفحات:3351-3352-3353

روح المعاني آلوسي ج6 ص 153 وج12 ص102و ج16 ص284و ج12 صفحات: 12-14-17 و ج25ص 149//

صحيح مسلم ج4 ص1883،حديث4450
سنن ترمذي ج5 صفحات:351-352-663
مسند احمد حنبل ج1 ص330، ج3 صفحات: 259-285، ج4 ص107، ج6 ص292
صحيح ابن حبان ج15 ص432
المستدرك ج2 ص451، ج3 صفحات: 143-159-172
مسند ابي يعلي ج7 ص 59
مسند البزار ج6 ص210
صحيح ترمذي ج3 صفحات: 91-226
الاستيعاب ج1 صفحات: 338-488-520
اسد الغابه ج1 صفحات 260-265-1093-1161-1396
الطبقات الكبري ج8 صفحات: 199-200
في مناقب امهات المومنين ج1 ص 105
منهاج السنه ابن تيميه ج3 صفحات:17-157، و ج4 ص21-23، و ج5 صفحات: 6-13-33-66-302 و ج7 صفحات: 68-69-71-74
الفتاوي الكبري ج2 ص190
البدايه والنهايه ج2 ص 257، ج5 صفحات :291-321، ج6 ص370، ج7 ص339، ج8 ص2



8- آيه 3 از سوره ي مبارکه فجر:

«والشفع و الوتر» صدق الله العلي العظيم

شافعي بيضاوي صاحب تفسير "فجر" در ج4و5-ص309 مي گويد "منظور از شفع" علي و فاطمه " است
ب –

اينکه جناب ابابکر را بهترين فرد امت مي دانيد اين بهترين فرد امت وضعيتش در جنگهاي صدر اسلام و غزوات پيامبر اکرم صلوات الله عليه چگونه بوده است ؟ چه زحمات و مجاهدتهايي داشتند ؟ در کدام جنگها در کنار رسول الله صلي الله عليه واله جانفشاني و از خود گذشتگي بروز دادند ؟
پ – در مورد يار غار بودنش که فضيلت مي دانيد براي جناب ابابکر چند نکته تقديم ميگردد :
1- در سوره توبه آيه 40 - اذ اخرجه الذين کفروا ثاني اثنين اذهما في الغار اذ يقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا .........

وانگاه که کافران اورا ( پيامبر ) را بيرون کردند نفر دوم از دونفري که در غار بودند به همراه خود گفت ( نترس که خدا با ماست )
پيامبر اکرم صلوات الله عليه به همراهش در غار مي فرمايد نترس که خدا با ماست
1- ترس و اندوه همراه پيامبر ( جناب ابوبکر ) – اين حزن و اندوه ابابکر از چي بوده است ؟ مگر در محضر خاتم الانبيا ء نبوده است پس چرا ميترسد ؟

2- مگر خداوند اولياء خودش را در سوره يونس ايه – 62معرفي نکرده است که
- الا ان اولياء الله لا خوف عليهم ولاهم يحزنون .
اگاه باش که دوستان خدا نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند . پس چرا اين ابابکر صديق شما ميترسيده و محزون بوده است ؟ آنقدر ترس و حزن داشته که ايه نازل ميشود و به پيامبر ميفرمايد به اين همراهت بگو نترس و غمگين نباش که خدا با ماست . و آنوقت شما اورا بهترين امت اسلام ميدانيد ؟

مگر ابوبکر ( صديق الاکبر !!!!!!!!!!!!!!) از اوليا ء الله نبوده ؟ پس چرا ميترسيده است ؟ ابوبکر صديق شما حزنا من الکفار داشته است !!!!!!!!!!!
خداوند متعال اوصاف اوليائش را اينگونه معرفي مي فرمايد :
سوره فتح ايه 29 :
محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الکفار و رحما ء بينهم ........
محمد ( پيامبر خدا ) و کساني که با او هستند در برابر کفار سختگير و شديد هستند و با يکديگر مهربانند ......
و د رسوره يونس ايه 62 مي فرمايد :
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم ولاهم يحزنون
اگاه باش که دوستان خدا نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند
اما در عوض جناب علي ابن ابيطالب که در ليله المبيت در بستر پيامبر و بجاي حضرتش خوابيده است در معرض کشته شدن و شمشيرهاي برهنه و درحالي که پيامبر اکرم در کنارش حضور نداشته محکم و استوار و بدون هيچ خوف و ترسي و با جانفشاني مي ايستد تا با نثارش جان خويش گزندي به رسول الله نرسد و به همين خاطر ايه207 از سوره بقره در شانش نازل ميشود :

من الناس من يشتري نفسه ابتغأ مرضات الله و الله رؤف بالعباد»؛ «و از ميان مردم، کسي است که جان خود را براي کسب خشنودي خدا فدا مي‏کند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».

و به همين خاطر است که امير المونين علي ابن ابي طالب سلام الله عليه در جريان مباهله ايه 61 از سوره ال عمران توسط خداوند - جان پيامبر – معرفي شده است .
فمن حاجک فيه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکافرين .

ترجمه ايه :
هرگاه بعد از علم و دانشي که به تو رسيده کساني با تو به محاجه و ستيز بر خيزند يه انها بگو :
بيائيد ما فرزندان خود را دعوت کنيم شما هم فرزندان خودرا و ما زنان خويش را دعوت نمائيم و شما هم زنان خود را و ما نفوس خود را دعوت کنيم و شما هم مفوس خود را و انگاه مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم .

حالا بفرمائيد که مصداق ابنائنا در جبهه پيامبر چه کساني بودند ؟ مگر غير از حسن وحسين بودند ؟
حالا بفرمائيد مصداق نسائنا در جبهه پيامبر چه کساني بودند ؟ مگر غير از حضرت فاطمه بوده ؟ کجايند عايشه و حفصه و ساير زنان ؟
حالا بفرمائيد مصداق انفسنا در جبهه پيامبر چه کساني بودند ؟ مگر غير از علي ابن ابي طالب ؟ کجا بودند عالي جنابان حضرات شيخين ؟
علي جان پيامبر معرفي شده است .
آري حيدر کرار علي ابن ابيطالب است .
آري اسدالله غالب علي ابن ابيطالب است
آري جان پيامبر علي ابن ابيطالب است
آري علي باب علم النبي است ( قال رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم : انا مدينه العلم وعلي بابها -)
رسول خدا صلوات الله عليه بنا به روايت جابرن عبدالله در حق علي فرموده اند :
من شهر علمم و علي دروازه ان است . هرکس بخواهد به اين شهر وارد شود بايد از دروازه ان بگذرد .
المستدرک علي الصحيحين ج 3 ص 126 و ص 127
باز روايت ديگر در همين زمينه :
ابن عباس روايت کرده است :
قال رسول الله صلي الله عليه و اله : انا مدينه الحکمه و علي بابها . فمن اراد الحکمه فليات الباب .
صحيح تر مذي – کتاب المناقب – باب مناقب علي ابن ابيطالب
.

5/5/1390


ادامه دارد ....................................


http//sunniha.blogfa.com
http//islam-txt.blogfa.com
http
az-sokoot.blogfa.com
http//ahle-sunnat.bloga.com
http//sokooteolama.blogfa.com

38 | مهدي55 | | ١٦:٥٥ - ٢٨ مهر ١٣٩٠ |
امان از هزار تناقض وضديت در منابع وافکار اهل سنت. يکجا مي گويند عايشه بخاطر عمر که مرده بود ودر قبر دفن بود حجابش کامل رعايت مي کرد..........يکجا مي گويند مرده مرده است و.... هيچي نميفهمد و............. يا للعجب
39 | مجتبي صادقي | | ٢٤:٤١ - ٠٤ آبان ١٣٩٠ |
پاسخ به سايت اسلام تکس .نت (مورخ 9/5/1390 )
بسم الله الرحمن الرحيم

در ادامه پاسخ به نويسنده سايت اسلام تکس ( اقاي سجودي که در نامه هايش خود را بعنوان نماينده علماي اهل سنت معرفي نموده است )مورخ 9/5/1390:

1- خشم وغضب حضرت فاطمه سلام الله عليها خشم وغضب خداست و رضايت وخشنودي حضرت فاطمه سلام الله عليها رضايت وخشنودي خداست .

پيامبر اکرم صلوات الله عليه در باره اين بانوي مکرم فرموده اند :

ان الله يغضب لغضبک يا فاطمه و يرضي لرضاک

اي فاطمه بدرستي که خدا غضب مي کند به غضب تو وخشنود مي شود به خشنودي تو

حاکم نيشابوري و محدثين و رواه ذيل حديث فوق را صحيح الاسناد مي دانند:

1- به استناد ايه تطهير حضرت فاطمه سلام الله عليها از هرگونه خطا ولغزشي مصون است و اين مقام را خداوند بلندمرتبه به خمسه طيبه عنايت نموده است .

حاکم نيشابوري و محدثين و رواه ذيل حديث فوق را صحيح الاسناد مي دانند:

۱- المستدرک علي الصحيحين (مستدرک حاکم نيشابوري ) – ج3 ص 167 حديث 4730

۲- مجمع الزوائد هيثمي ج9 ص203

۳- الاحاد والمثاني ضحاک ج5 ص363

۴- المعجم الکبير طبراني ج1 ص108 و ج 22 ص401

۵- ذخائر العقبي ص39

۶- اسدالغابه في معرفه الصحابه ابن کثير ج5 ص 526

۷- الاصابه في تميز الصاحبه ابن حجر ج8 ص 265

۸-تهذيب التهذيب ابن حجر ج 12 ص 392

۹- خصائص سيوطي ج2 ص 265

۱۰-کنزالعمال متقي هندي ج12 ص111

۱۱- ميزان الاعتدال ذهبي ج2 ص 492

۱۲- تاريخ مدينه دمشق ابن عساکر ج3 ص 156 و ج6 ص 219 و ج7 ص 111

۱۳- الصواعق المحرقه ابن حجر مکي ص 105

ام المومنين عايشه مي فرمايد :

خرج النبي صلي الله عليه و سلم ،غداه و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاءالحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فادخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال :

( انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا ) الاحزاب :۳۳

رسول خدا صلي الله عليه و آله صبحگاهان از منزل خارج شد ، ردايي ( عبايي) از موي سياه که شعري از اسود بر آن نقش بسته بود بر تن داشت ، حسن بن علي امد ، پس به زير عبا داخل شد . سپس حسين آمد اوهم داخل در زير عبا شد . سپس فاطمه آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس علي آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس پيامبر گفت : (جز اين نيست که خدا اراده کرده است که پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت بزدايد و پاک وپاکيزه اتان فرمايد )

صحيح مسلم – کتاب فضائل الصحابه – باب فضائل اهل بيت النبي صلي الله عليه وسلم – حديث ۲۴۲۴ ص ۶۸۶ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن )

نکته آيه تطهير منحصرا شامل خمسه طيبه ( پيامبر اکرم صلوات الله عليه – علي بن ابيطالب – فاطمه زهرا – حسن و حسين ) مي باشد و ساير زنان پيامبر را شامل نمي شود

برخي افرادي كه نه به دليل تعصب كه به دليل جهل و ناداني و خيره سري گمان مي كنند اين آيه بر

زنان نبي (صلي الله عليه و آله وسلم) دلالت دارد و حال آنكه نام كتاب و شماره ي جلد صفحه از كتب تفسيري و فقهي و تاريخي رجال اهل سنت موجود است، كه دلالت بر شمول اين ايه بر حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) و همسر و فرزندان پاكش امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) دارد. كه از باب مشت نمونه ي خروار به چند كتاب كه مؤيد گفتار ما باشد بسنده مي کنيم.

منابع :


تفاسير قرطبي ج9 ص62-ج14 ص 158

ابن كثير ج3 ص636-ج4 ص 142

فتح القدير ج3 ص 565 ج4 ص 395

البغوي ج1 ص349/

الدر المنثور سيوطي ج5 ص 613-ج6 صفحات: 599-603-604-605-606-607//

الكشاف زمخشري 1 ص99۶

التحريروالتنوير ج 1 صفحات:3351-3352-3353


روح المعاني آلوسي ج6 ص 153 وج12 ص102و ج16 ص284و ج12 صفحات: 12-14-17 و ج25ص 149

صحيح مسلم ج4 ص1883،حديث4450

سنن ترمذي ج5 صفحات:351-352-663

مسند احمد حنبل ج1 ص330، ج3 صفحات: 259-285، ج4 ص107، ج6 ص292

صحيح ابن حبان ج15 ص432

المستدرك ج2 ص451، ج3 صفحات: 143-159-172

مسند ابي يعلي ج7 ص 59

مسند البزار ج6 ص210

صحيح ترمذي ج3 صفحات: 91-226

الاستيعاب ج1 صفحات: 338-488-520

اسد الغابه ج1 صفحات 260-265-1093-1161-1396

الطبقات الكبري ج8 صفحات: 199-200

في مناقب امهات المومنين ج1 ص 105

منهاج السنه ابن تيميه ج3 صفحات:17-157، و ج4 ص21-23، و ج5 صفحات: 6-13-33-66-302 و ج7 صفحات: 68-69-71-74

الفتاوي الكبري ج2 ص190

البدايه والنهايه ج2 ص 257، ج5 صفحات :291-321، ج6 ص370، ج7 ص339، ج8 ص205

2- به استناد صحيحين (صحيح بخاري ومسلم ) حضرت فاطمه سلام الله عليها بر شيخين غضب و خشم نمود و قهر کرد و سخن نگفت تا پايان عمر شريفش .

متن حديث از کتاب صحيح بخاري:

- حدثنا يحيى بن بكير حدثنا الليث عن عقيل عن ابن شهاب عن عروة عن عائشة : أن فاطمة عليها السلام بنت النبي صلى الله عليه و سلم أرسلت إلى أبي بكر تسأله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه و سلم مما أفاء الله عليه بالمدينة وفدك وما بقي من خمس خبير فقال أبو بكر إن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ( لا نورث ما تركنا صدقة انما يأكل آل محمد - صلى الله عليه و سلم - في هذا المال ) . وإني والله لا أغير شيئا من صدقة رسول الله صلى الله عليه و سلم عن حالها التي كانت عليها في عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم ولأعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه و سلم . فأبى أبو بكر أن يدفع إلى فاطمة منها شيئا فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي صلى الله عليه و سلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها وكان لعلي من الناس وجه حياة فاطمة فلما توفيت استنكر علي وجوه الناس فالتمس مصالحة أبي بكر ومبايعته ولم يكن يبايع تلك الأشهر فأرسل إلى أبي بكر أن ائتنا ولا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر فقال عمر لا والله لا تدخل عليهم وحدك فقال أبو بكر وما عسيتهم أن يفعلوا بي والله لآتيهم فدخل عليهم أبو بكر فتشهد علي فقال إنا قد عرفنا فضلك وما أعطاك الله ولم ننفس عليك خيرا ساقه الله إليك ولكنك استبددت علينا بالأمر وكنا نرى لقرابتنا من رسول الله صلى الله عليه و سلم نصيبا حتى فاضت عينا أبي بكر فلما تكلم أبو بكر قال والذي نفسي بيده لقرابة رسول الله صلى الله عليه أحب إلي أن أصل من قرابتي وأما الذي شجر بيني وبينكم من هذه الأموال فلم آل فيها عن الخير ولم أترك أمرا رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم يصنعه فيها إلا صنعته . فقال علي لأبي بكر موعدك العشية للبيعة . فلما صلى أبو بكر الظهر رقي على المنبر فتشهد وذكر شأن علي وتخلفه عن البيعة وعذره بالذي اعتذر إليه ثم

استغفر وتشهد علي فعظم حق أبي بكر وحدث أنه لم يحمله على الذي صنع نفاسة على أبي بكر ولا إنكارا للذي فضله الله به ولكنا نرى لنا في هذا الأمر نصيبا فاستبد علينا فوجدنا في أنفسنا . فسر بذلك المسلمون وقالوا أصبت وكان المسلمون إلى علي قريبا حين راجع الأمر المعروف .

الف- صحيح بخاري – كتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث 4240 و 4241 – ص 884 - چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم )

ب- صحيح مسلم- كتاب الجهاد و السير – باب 16(باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما تركنا فهو صدقه) حديث 1759 ص 498 – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن )

ام المومنين عايشه مي فرمايند:

…فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ.

…. پس غضب کرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روي برگردانيد از ابابکر و اين روي برگردانيدن ادامه داشت تا وفاتش و فاطمه شش ماه زندگي کرد بعد از رسول خدا (ص).

الف- صحيح بخاري– کتاب فرض الخمس – باب فرض الخمس – حديث ۳۰۹۳ ص۶۵۲ – چاپ بيروت ( شرکه دارالارقم بن ابي الارقم )

ب- صحيح مسلم – کتاب الجهاد و السير – باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث… حديث ۱۷۵۹ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ص ۴۹۸

ام المومنين عايشه در روايت ديگري نيز مي فرمايد :

….. فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،‌دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلي عَلَيْها ….

… فاطمه روي برگردانيد از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پيامبر (ص) زندگي کرد و بعد از وفاتش همسرش علي او را شبانه دفن کرد و براي نماز و دفنش ، ابابکر را خبر نکرد….

الف- صحيح بخاري – کتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱ – ص ۸۸۴ – چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم )

ب- صحيح مسلم- کتاب الجهاد و السير – باب ۱۶

(باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حديث ۱۷۵۹ ص ۴۹۸ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن )

3- نويسنده سايت اسلام تکس (نماينده علماي اهل سنت به اذعان خودش ) در نهايت مدعي شده است که حضرت فاطمه از شيخين ( جناب ابابکر بن ابي قحافه و عمر بن خطاب ) راضي شدند و براي اثبات اين ادعايش به يک حديث که در کتاب ( سنن الکبري بيهقي ) وجود دارد استناد نمودند که اين حديث به ادله ذيل قابل اعتبار نيست :

اولا- روايت مرسل است ( يعني يک نفر يا چند نفر از سلسله راويان حديث حذف شده اند )

ثانيا – راوي اين حديث شخصي است بنام – شعبي – که از تابعين بوده است ( يعني اصحاب پيامبر را ديده است و خودش در زمان پيامبر و در زمان وقوع اين حوادث وجود خارجي نداشته است )

ثالثا – شعبي ناصبي بوده است

چنانچه بلاذرى و ابوحامد غزالى به نقل از خود شعبى مى‌نويسند:

عن مجالد عن الشعبي قال: قدمنا على الحجاج البصرة، وقدم عليه قراء من المدينة من أبناء المهاجرين والأنصار، فيهم أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف رضي الله عنه... وجعل الحجاج يذاكرهم ويسألهم إذ ذكر علي بن أبي طالب فنال منه ونلنا مقاربة له وفرقاً منه ومن شره....

در شهر بصره همراه عده‌اى بر حجاج وارد شديم گروهى از قاريان مدينه از فرزندان مهاجر و انصار كه ابوسلمه بن عبد الرحمن بن عوف نيز در جمع آنان بود، حضور داشتند.

حجاج با آنان مشغول گفتگو بود يادى از علي بن ابوطالب كرد و از او بدگويى نمود و ما نيز به خاطر رضايت حجاج و در امان ماندن از شرّ او از علي بدگويى كرديم ....

البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 4، ص 315؛

الغزالي، محمد بن محمد أبو حامد (متوفاي505هـ)، إحياء علوم الدين، ج 2، ص 346، ناشر: دار االمعرفة – بيروت.)

آيا روايت يك ناصبى مى‌تواند براى ما حجت باشد؟

رابعا – اين حديث و داستان رضايت حضرت فاطمه در هيچ کتاب و منبع معتبر اهل سنت وجود ندارد خصوصا در صحاح سته وبر عکس اعلام عدم رضايت حضرت فاطمه در واپسين روزهاي عمر شريفشان از شيخين در کتاب – الامامه والسياسه ابن قتيبه دينوري - وجود دارد ملاحظه بفرمائيد :

در روايت ابن قتيبه آمده است كه هنگامى كه آن دو براى عيادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله عليها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به اميرمؤمنان علي عليه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت كرد،‌ در پاسخ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: البيت بيتك.

يعنى علي جان خانه خانه تو است، تو مختارى هر كسى را كه دوست دارى اجازه ورود بدهي.
امير مؤمنان عليه السلام براى اتمام حجت و اين كه آن دو بعداً بهانه نياورند كه ما مى‌خواستيم از فاطمه رضايت بگيريم ؛ ولى علي نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد .

هنگامى كه آن‌ دو عذرخواهى كردند، صديقه طاهره نپذيرفت؛ بلكه از آن‌ها اين چنين اعتراف گرفت:

نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول «رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب

فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضى فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني »

شمارا به خدا سوگند مى‌دهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد كه فرمود: خوشنودى فاطمه خوشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است. هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام كند مرا دوست داشته و احترام كرده است و هر كس فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود كرده است و هر كس فاطمه را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است؟.

هر دو نفرشان اعتراف كردند: آرى ما از رسول خدا اينگونه شنيده ايم.

نعم سمعناه من رسول الله صلى الله عليه وسلم.

سپس صديقه طاهره فرمود:

فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه.
پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گيرم كه شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت كرده‌ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شكايت خواهم كرد. به اين نيز بسنده نكرده و فرمود:

والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها.

به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرين خواهم كرد.

الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ(، الإمامة والسياسة، ج 1،‌ ص 17، باب كيف كانت بيعة علي رضي الله عنه، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.

خامسا – حضرت فاطمه سلام الله عليها وصيت کردند تا شبانه و بدون حضور شيخين وکساني که بر او ستم کرده اند دفن شود و نماز بر جنازه اش را ابابکر نخواند .

بخارى به نقل از عايشه مى‌نويسد:

وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها

فاطمه پس از رسول خدا شش ماه زنده بود و چون از دنيا رفت همسرش علي شبانه او را دفن كرد و به ابوبكر خبر نداد و خودش بر بدن فاطمه نماز خواند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.


ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مى‌نويسد:

وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا
فاطمه از ابوبكر ميراث پدرش رسول خدا را درخواست نمود و چون ابوبكر سرپيچى كرد سوگند ياد كرد كه ديگر با وى سخن نگويد و وصيت كرد شبانه او را دفن كنند تا ابوبكر در تشييعش شركت نكند.


الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1،‌ ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393، 1972.
و عبد الرزاق صنعانى مى‌نويسد:

عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فر بها علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء

از حسن بن محمد نقل است كه گفت: فاطمه دختر پيامبر شب دفن شد تا ابوبكر بر پيكرش نماز نخواند؛ زيرا كدورتى بين آن دو وجود داشت.

و در ادامه نيز مى‌گويد:

عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك.
از حسن بن محمد نيز همانند روايت پيشين نقل شده است؛ الا اين كه در اين روايت گفته شده: فاطمه بر دفن شبانه وصيت كرد.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ(، المصنف، ج 3،‌ ص 521، ح 6554 و ح 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.





۹/۵/۱۳۹۰



http//sunniha.blogfa.com
http
az-sokoot.blogfa.com
http//islam-txt.blogfa.com

40 | فدايي علي (ع) | | ١٣:٤٥ - ١٨ فروردين ١٣٩٢ |
خدايا كساني كه به محمد وآل محمد (ص) مخصوصاعلي(ع) و فاطمه(س) ظلم كردند وميكنند در دنيا و آخرت خار و ذليل كن
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها