2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
مصدر تشریع معارف اسلامی، قرآن یا سنت!؟
کد مطلب: ١٢٩٨٥ تاریخ انتشار: ٠٥ آذر ١٣٩٨ - ١٣:٢٨ تعداد بازدید: 3053
خارج کلام مقارن » عمومی
مصدر تشریع معارف اسلامی، قرآن یا سنت!؟

جلسه بیست و سوم 98/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه بیست و سوم 98/08/27

موضوع: مصدر تشریع معارف اسلامی، قرآن یا سنت!؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

صحابه كه در «صحیح بخاری» از «كعب الاحبار» حدیث نقل می کنند، آیا واقعاً نقل حدیث بوده یا این‌كه به صورت سوال و جوابی بوده است؟

پاسخ:

نه، رسماً از او حدیث نقل كردند. شما «كعب الاحبار» را جستجو بزن ببین كه در خود «بخاری» چقدر اسم او می‌آید.

پرسش:

قرآن برای اهل‌ تسنن با روایت‌های متواتر رسیده است؟

پاسخ:

مدعی هستند. ولی نمی توانند مدعایشان را ثابت کنند! ما با شبكه كلمه كه بحث داشتیم از این‌ها خواستیم كه یك روایت صحیح و سالم نه متواتر، بلکه در حد مستفیض در مورد اثبات قرآن بیاورند، نتوانستند بیاورند؛ یعنی ندارند. هر روایتی آوردند ما در سندش خدشه كردیم.

پرسش:

قدیمی‌ترین كتاب روایی‌ اهل سنت كدام كتاب است؟ آیا «مصنف ابن ابی شیبه» است؟

پاسخ:

نه، «ابن ابی شیبه» متوفای 235 است. قبل از او «صنعانی» صاحب كتاب «المصنف» است كه متوفای 211 است.

پرسش:

یعنی از قرن یكم كسی را دارند؟

پاسخ:

نخیر ندارند، قرن یكم نوشتن حدیث حرام بود. اولین روایتی كه این‌ها نوشته‌اند و اولین فردی که کتاب نوشت، «شهاب الدین زهری» متوفای 124 است.

ایشان ملاقاتی هم با امام سجاد (سلام الله علیه) داشت، روایاتی هم از امام سجاد دارد. می‌گویند اولین كسی كه در این زمینه وارد شد، «شهاب الدین زهری» است.

اهل سنت در قرن اول کتاب حدیثی ندارند. اگر شما دقت بكنید شاگردان «ابو حنیفه»، یعنی «شیبانی» و «قاضی ابو یوسف» این‌ها یك مطالبی دارند كه مال قرن اول است. اینها سال 155 یا 157 و 160 از دنیا رفته‌اند. این‌ها هم فتاوی «ابوحنیفه» را نقل كرده‌اند، روایتی به آن شكل من ندیدم. البته باید دید.

«ابو یوسف» و «شیبانی» دو، سه تا كتاب دارند، ولی زیاد مورد توجه اهل‌سنت نیست. چون خود «ابو حنیفه»، هم مبغوض حكومت بود و هم «بخاری» خیلی از ایشان بدش می‌آمد! خیلی دل پرخونی از «ابو حنیفه» دارد. نمی‌دانم چه جریانی بوده که «بخاری» خیلی با او بد است و یك روایت هم از ابوحنیفه نقل نكرده؛ نه از خودش و نه از دو شاگردانش!

پرسش:

«احمد بن حنبل» بنیانگذار «مكتب مدینه» است؟

پاسخ:

تقریبا ایشان مؤسس «علم الحدیث» است؛ یعنی ایشان در برابر مكتب «رأی»، مكتب «حدیث» را در برابر «ابو حنیفه» تأسیس كرد. كتابش هم الحق خیلی كتاب مفصلی است.

پرسش:

آیا کتاب «مسند» را خود «احمد بن حنبل» نوشته یا تألیف پسرش است؟

پاسخ:

معمولا بزرگان یاداشت‌هایی كه داشتند را املا می‌كردند و یك نفر این‌ها را می‌نوشت. مثل الان كه كسی مُقرِّر درس خارج فلانی است، مطلب مال استادی است كه درس خارج می‌دهد؛ ولی شاگردش بر می‌دارد تقریر می‌كند؛ نمی‌گویند كتاب مال شاگرد است، كتاب مال استاد است، مطالب استاد را برداشتند تقریر كردند.

الان مجموع روایات «بخاری» بعد از حذف مكررات، دو هزار و هفتصد و اندی روایت است. «مسلم» تقریبا چهار هزار و پانصد روایت دارد. ولی «مسند احمد» به تنهایی نزدیك به سی هزار روایت دارد.

پرسش:

اهل سنت در عقایدشان قبل از اشعری، مکتب دیگری داشتند؟

پاسخ:

بله، مكتب «ارجاء» قبل از اشاعره است. البته این مکتب هم بعد از قضیه خوارج پیش آمد. قبل از به وجود آمدن خوارج، ما مكتب كلامی در اهل‌سنت نداریم. دو تا مكتب بود، یكی «مكتب شیعه» و دیگری «مكتب اهل‌سنت» بود؛ یعنی این دو تا مكتب بودند یا به تعبیری «مكتب غدیر» و «مكتب سقیفه»! بعد از عثمان. «عثمانی» و «علوی» تأسیس شد. این دو تا مكتب در جامعه اسلامی شاخص بود. یعنی مردم از نظر اعتقادی و فكری، یا طرفدار عثمان بودند یا تابع مكتب امیرالمؤمنین بودند.

بعد از خوارج كه بحث تكفیر مطرح شد، این بحث پیش آمد كه آیا مرتكب كبیره، كافر است و یا كافر نیست؟ از آن به بعد مكتب ارجاء پیش آمد ما در بحث در مناهج كلامی اهل‌سنت مفصل این‌ها را سال گذشته بحث كردیم. عنوان بحث «منهج الاجابة عن الشبهات» بود. همین بحثی كه دوشنبه و سه شنبه داریم. بحث‌ها روی اینترنت است.

این بحث‌ها بنا است چاپ بشود ولی این‌كه كی چاپ بشود نمی‌دانم. این بحث‌ها را هم مركز مدیریت و هم جامعه المصطفی، از ما گرفته است. البته بحث‌ها عربی است و یك جوانمردی باید پیدا بشود ترجمه كند و البته ترجمه‌اش هم قبول واقع شود؛ چون بحث «غفاری» را چهار نفر ترجمه كردند باز به دل ما نچسپید و هنوز روی آن حرف داریم.

بنابراین بحث ارجاء همان «المرجون لامر الله» است كه آیا مرتكب كبیره كافر است و یا كافر نیست؟ یك عده می‌گویند كافر است و یك عده می‌گویند نه كافر نیست؛ این‌ها مرجون لامر الله هستند و ما هم نمی‌دانیم كه به چه وضعی هستند.

پرسش:

آیا صحیح است که از مذاهب اربعه اهل سنت، شافعی‌ها به شیعه نزدیك‌ترند؟

پاسخ:

نه، این‌طوری هم نیست كه شافعی در فقه نزدیك باشد. از نظر حب اهل البیت این‌ها به شیعه نزدیك‌تر هستند. از جهات دیگر نه. اصلا خود شافعی یك حرف‌های علیه شیعه دارند كه در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شود.

كتاب‌های فقهی این‌ها «الأُم» و «المدونة الكبری» است. ایشان قبل از این‌كه به «مصر» مسافرت كند یك فتوای داشت و بعد از مسافرت، فتوایش عوض شد. غالبا فتاوی قدیم و جدید می‌گویند.

ما یك بحث مفصلی تحت عنوان «الفِرَق العَقدیة» داشتیم، تقریبا پارسال دو، سه هفته روی آن بحث كردیم. این را دادیم دوستان بعد از اصلاح نهایی چاپ كنند. وقتی چاپ كردند ما پی دی اف آن را در اختیار دوستان قرار می‌دهیم.

البته بحثی كه ما این‌جا می‌كنیم با آنی كه در كتاب است خیلی فرق می‌كند؛ این‌جا كه بحث می‌كنیم فایلش سه، چهار برابر آن است چون ما در اینجا طرداً للباب مطالب زیاد می‌آوریم؛ ولی آن‌جا یك حالت درسی پیدا كرده است.

جلد اول در رابطه با روش پاسخ به شبهات است، و جلد دومش پاسخ به نمونه‌های از شبهات است. كتاب نقد «غفاری‌»كه سه جلد بود هر جلدی را در150 صفحه تلخیص كردیم؛ یعنی ششصد صفحه را به صدو پنجاه صفحه تلخیص كردیم. و این هم به اصرار خود حاج آقای «اعرافی» بود تا به صورت كتاب درسی در بیاید.

الان هم كه آقایان پیشنهاد داشتند تا این كتاب‌ حالت سوال و جوابش بیشتر باشد كه ما بتوانیم كتاب درسی كنیم؛ زیرا از اول بنا نبود كتاب درسی آب بابایی باشد، سوال بیاید، مطلب بیاید، و جواب بیاید تمرین بیاید و...

ما گفتیم این تنظیم بشود و مثل كتاب‌های درسی حوزه تدریس بشود. این‌ آقایان می‌گویند نه، مثلا در المصطفی ما می‌خواهیم تدریس كنیم یا در پایه 9 و 10 تدریس كنیم، این به یك صورتی باشد كه جنبه‌ كتاب درسی و درسنامه‌ای باشد.

پرسش:

در مورد «المستدرك علی الصحیحین»، که «ذهبی» آن را تلخیص کرده، خودش نظر خاصی ندارد؟

پاسخ:

«ذهبی» تلخیص كرده که البته تا به حال ما ندیدیم تلخیصش چاپ مستقل شده باشد، تلخیصش را در ذیل خود «مستدرك» آورده است. در «حامش» نظراتش را آورده‌اند. فقط آمده تلخیص كرده و در همین حد كه این روایت ضعیف است و این روایت صحیح است یا موافق است و یا مخالف است؛ نظر داده است. مثلا روایاتی كه در رابطه با فضائل است تلاشش این است كه این‌ها را به یك نوعی تضعیف كند.

پرسش:

اینكه حاکم نیشابوری در این کتاب مدام می‌گوید «صحیح علی شرط الشیخین»؛ واقعاً رجالش همان رجال شیخین است!؟

پاسخ:

بله، از آن جهت همه قبول دارند كه روایات مستدرک، شرایط شیخیین را دارد. البته «البانی» در این زمینه خوب كار كرده است كه آیا شرط شیخیینش چه است و چه نیست، در آن‌جا ایشان مفصل كار كرده است.

آغاز بحث...

روزهای دوشنبه و سه شنبه بحث‌های كلامی داریم البته مدتی است كه بحث كلامی ما هم تبدیل به بحث فقهی و رجالی شده است. بحث رجالی‌مان روزهای شنبه و یك شنبه مربوط به مباحث فقهی همان بحث اجتهاد و تقلید است كه از سال گذشته شروع كردیم.

در بحث كلامی هم آمدیم در رابطه با روش‌های تصحیح و تضعیف روایات بحث می‌كنیم. عرض كردیم ما در مباحثات علمی، بحث‌مان چه كلامی، چه فقهی و چه تفسیری باشد مدركمان یا قرآن است و یا سنت است.

از قرآن، آیاتی كه ما در مسائل احكام و عقائد داریم غالبا آیات، آیات مجمل است و توضیحات زیادی داده نشده است؛ مطالبی در رابطه با مباحث كلامی و مباحث احكام آمده است.

(أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا)

نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريکي شب [= نيمه شب‌] برپا دار؛ و همچنين قرآن فجر [= نماز صبح‌] را؛ چرا که قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است!

سوره اسراء (17): آیه78

دیگر این‌كه «قرآن الفجر» دو ركعت است، سه ركعت است یا یك ركعت است، قرآن این‌ها را بیان نكرده است. و آیه 44 سوره نحل كه می‌فرماید:

(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ)

و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي!

سوره نحل (16): آیه 44

در اینجا می فرماید قرآن را تبیین كنید. متأسفانه قرآنیون و آقای «درایتی» از «مشهد» یك حرف‌های می‌زنند كه به قدری مزخرف است که مرغ پخته هم به آن می‌خندد. می‌گوید «لتبین للناس» یعنی برای مردم قرائت كند!! بعد یك كسی نوشته بود.

(يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ)

آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد.

سوره آل عمران (3): آیه164

واژه «یعلمهم» و «یبین» چیست؟ گفت: همه‌اش یك چیز است. می‌گوییم آقا در رابطه با نماز شما چطوری می‌خوانید؟ می گوید: خدا به ما نگفته هفده ركعت نماز بخوانید و یا هفت ركعت بخوانید؛ از ما نماز خواسته. نماز مصادیقی دارد، هفده ركعت هم یكی از مصادیق نماز است!!

حالا هفده ركعت بخوانیم، كمتر بخوانیم یا بیشتر بخوانیم، سه ركعت نماز ظهر را خواندیم و یا دو ركعت خواندیم، یك ركعت كم كردیم و یا زیادی كردیم، دست بسته خواندیم یا دست باز، همه این‌ها مصداق «اقیموا الصلاة» است!!!

این هم یك نوع قرائتی است که متأسفانه خروجی حوزه ما این شده است. آن روز عرض كردم حوزه روی مسائل اعتقادی كار نمی‌كند ولی در بحث‌های فقهیمان هم مشكل داریم و این هم از خروجی‌های آن است.

من پریشب هم با بعضی از بزرگواران در «مشهد» تماس گرفتم و خرافات این آقا را هم، برای آقایان فرستادم. گفتم: ایشان را در مدرسه «مروی» بخواهید تا در جمع اساتید یك مناظره‌ای داشته باشید كه ببینید ایشان چه دارد می‌گوید.

این چه وضعی است، حوزه و یك استاد حوزه و یك طلبه، این مطالب خرافی را دارد به خورد مردم می‌دهد. یك سری آدم‌های بی دین را هم در گروهشان جمع كرده و هر شب از این لاتائلات را مطرح می‌كند!!

پرسش:

ظاهراً آقای «درایتی» در «مشهد» درس خارج دارد؛ در سایتشان درس خارجش را دیدم.

پاسخ:

اگر اینگونه باشد كه مصیبت بالاتر است. این دیگر المصیبة اعظم است. «وان كنت تدری فهذا مصیبة وان كنت لا تدری فالمصیبة اعظم»

در هر صورت...

عبارت «لتبین للناس» قضیه را كاملا روشن می‌كند. یا آیه؛

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد.

سوره حشر (59): آیه7

این كاملا مشخص است. البته دیدم یك جا نوشته: (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ) مربوط به غنایم جنگی است! این خیلی جالب است؛ بعد در جاهای دیگر می‌آید می‌گوید این آیه را ما نمی‌توانیم به این مورد تخصیص بدهیم. این آیه در جاهای دیگر هم كاربرد دارد «المورد لا یخصص»!

در هر صورت، قرآن را هم ما بخواهیم معنا كنیم، جز به سنت نمی‌توانیم؛ یعنی ملاك در بیان قرآن، سنت است؛ همان‌طوری كه بزرگان اهل‌سنت هم، مفصل دارند؛ این را من قبلا هم عرض كردم که آقایان می‌گویند: "نیاز قرآن به سنت بیش از نیاز سنت به قرآن است."

عزیزان این را دقت كنند و از ما داشته باشند. این‌ از آن بحث‌هایی است كه در كلاس‌های عادی پیدا نمی‌شود. «حسان بن عطیه» می‌گوید:

«كان الوحي ينزل على رسول الله ويحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك»

جامع بيان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج 2، ص 191

«ابو حنیفه» می‌گوید:

«لولا السنة ما فهم أحد منا القران»

اگر سنت نباشد هیچ كدامی از ما قرآن را نمی‌توانیم بفهمیم!

قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث؛ اسم المؤلف: محمد جمال الدين القاسمي الوفاة: 1332 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولى، ج 1، ص 52

«البانی» می‌گوید:

«فحذار أيها المسلم أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة »

برحذر و مراقب باش! تلاش كنی قرآن را بفهمی بدون استفاده از سنت.

بعد می‌گوید:

«فإنك لن تستطيع ذلك ولو كنت في اللغة سيبويه زمانك »

نمی‌توانی قرآن را بدون سنت بفهمی حتی اگر سیبویه زمان خود باشی.

صفة صلاة النبي من التكبير إلى التسليم كأنك تراها؛ المؤلف: الألباني، محمد ناصر الدين (المتوفى: 1420هـ)، ص171، الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع الرياض، ج1، ص117

پرسش:

در منابع شیعه هم، همین قاعده را داریم؟

پاسخ:

بله، اصلا «حدیث ثقلین»؛ یعنی همین!

«إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص226

«اني تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتي أَهْلُ بيتي وانهما لَنْ يَفْتَرِقَا حتى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 14

«لن یفترقا»؛ یعنی اصلا از هم قابل جدا شدن نیستند.

پرسش:

این را هم گفتند كه باید روایت را به قرآن عرضه كنید!!

پاسخ:

بله، ولی در كجا باید به قرآن عرضه شود؟ آن‌جای كه روایت مشكوك است. دقت كنید اگر یك روایت مشكوكی داشتیم و نمی‌دانیم از معصوم صادر شده و یا جعلی است، روایت متعارض داشتیم. یكی می‌گوید این كار را بكن، یكی می‌گوید این كار را نكن. در این‌جا:

«فإن وجدتموه موافقا له فخذوا به وإلَّا فاضربوه على الحائط»

این آقایان سوراخ دعا گم كرده‌اند، من دیدم در سایت‌شان هم همین تعبیر را دارند که حدیث را هم بخواهیم قبول كنیم باید به قرآن عرضه كنیم. در حالیکه نه هر حدیثی را به قرآن عرضه كنیم. اگر بنا باشد ما هر حدیثی را به قران عرضه كنیم دیگر به حدیث نیاز نداریم.

همچنین «سیوطي» نقل می‌كند: امیرالمؤمنین «ابن عباس» را برای مناظره با خوارج فرستاد و فرمود:

«اذهب إليهم فخاصمهم ولا تحاجهم بالقرآن فإنه ذو وجوه ولكن خاصمهم بالسنة»

با این‌ها با قرآن مناظره نكن! چون قرآن دارای وجوه متعدد است. با آنها با سنت محاجه کن.

الإتقان في علوم القرآن، اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن السيوطي، دار النشر: دار الفكر - لبنان - 1416هـ- 1996م، الطبعة: الأولى، تحقيق: سعيد المندوب، ج 2، ص 410

امیرالمؤمنین می‌گوید:

«سيأتي قوم يجادلونكم فخذوهم بالسنن فإن أصحاب السنن أعلم بكتاب الله»

شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة وإجماع الصحابة؛ اسم المؤلف: هبة الله بن الحسن بن منصور اللالكائي أبو القاسم الوفاة: 418، دار النشر: دار طيبة - الرياض - 1402، تحقيق: د. أحمد سعد حمدان، ج 1، ص 123

«ایوب سختیانی» می‌گوید:

« إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وحدثنا من القرآن فاعلم انه ضال مضل»

اگر برای کسی از سنت گفتی و او گفت روایت را كنار بگذار و از قرآن به ما بگو! بدان او گمراه است و گمراه کننده.

الكفاية في علم الرواية؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن ثابت أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: المكتبة العلمية - المدينة المنورة، تحقيق: أبو عبدالله السورقي , إبراهيم حمدي المدني، ج1، ص 16

من چند شب قبل این‌ها را در گروه «درایتی» گذاشتم ولی هیچ جوابی نداد.

همچنین «ابو قلابه» كه «ذهبی» كه او را «امام و شیخ الاسلام» می‌گوید دارد که:

« إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وهات كتاب الله فاعلم أنه ضال»

الطبقات الكبرى، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، دار النشر: دار صادر - بيروت، ج 7، ص 184

همین نماز بهترین مصداق است. آقایان قرانیون! شما می‌فرمایید كه ما نیازی به سنت نداریم، قرآن برای ما كافی است. شما این‌جا دو ركعت نماز صبح بدون سنت بخوان! بعد می‌گوید قرآن قطعی الصدور است سنت ظنی الصدور است. قرآن هم می‌گوید:

(إِنَّ الظَّنَّ لَا يغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيئًا)

(در حالي که) گمان، هرگز انسان را از حق بي‌نياز نمي‌سازد (و به حق نمي‌رساند)!

سوره یونس (10): آیه 36

بعد دیدم خیلی جالب است آقای «درایتی» در جواب آقای «شریفی» ما می‌گوید این هفده ركعت نماز كه ما می‌خوانیم سینه به سینه گشته و به ما رسیده است. گفتم: چطور شد سینه به سینه ظنی نشد؛ ولی این‌ها كه می‌نویسند كتاب به كتاب می‌رسد دقت هم می‌كنند، عرضه به امام هم می‌كنند این ظنی می‌شود!؟؟

ایشان در آخر می‌گوید: این‌كه نماز ظهر را چهار ركعت می‌خوانیم به خاطر این است كه از زمان پیغمبر سینه به سینه رسیده است!! سینه به سینه رسیده آیا از قرآن گرفته‌اند یا از هوای نفس گرفته‌اند؟ اگر از قرآن گرفته‌اند از كجای قرآن گرفته‌اند؟ این‌كه سینه به سینه رسیده از سنت بوده، سنت از كجا بوده؟

ایشان می‌گوید قرآن از ما ماهیت نماز را خواسته، كیفیت نماز را نخواسته. من چهار، پنج تا از بحث‌هایش را خواندم به قدری در حرف‌هایش تناقض دارد كه الی ما شاء الله! بهترین راه برای افراد منحرف، گیر انداختن و در بن بست قرار دادن در تناقضات خودشان است. هیچ راهی غیر از این نیست.

چون هر حرفی بزنیم این‌ها توجیه می‌كنند. نبی مكرم هم اگر زنده بشود از قبر بیرون بیاید با این‌ها حرف بزند، اینها حرف پیغمبر را هم توجیه می‌كنند؛ ولی وقتی دو تا حرف خودشان را در كنارهم قرار دادی، دیگر معطل می‌مانند.

پرسش:

قرآنیون كه الان دارند زیاد كار و فعالیت می‌كنند از اهل سنت هم هستند!؟

پاسخ:

من از اهل‌سنت كه قرآنی باشد سراغ ندارم؛ ولی الان در رأس قرآنی‌های ما «مصطفی طباطبایی» است كه نوه «میرزا احمد آشتیانی» است و در «تهران» بساطی دارد. ایشان چهل، پنجاه سال است دارد كار می‌كند.

اساساً قرآنی‌ها مطرود شدند. یك آقای بود كه در «الازهر» كتاب نوشت و منكر بحث سیاست اسلامی پیغمبر شد؛ طوری شد كه «الازهر» آمد تمام مداركش را باطل كرد، تدریسش را ممنوع كرد، از «الازهر» ایشان را بیرون انداخت و تمام مناصب و امتیازاتی كه داده بودند را از او سلب كردند. اهل سنت غیرتشان خیلی از شیعه‌ها بالاتر است.

اسم این شخص «علی عبدالرزاق» است كتابی به نام «اسلام و اصول الحكم» دارد. شما در اینترنت هم كه «علی عبدالرزاق» را سرچ كنید «ویكی فقه»، «ویكی پیدیا» و... مفصل آوردند. یعنی وقتی كه آمد یك اصلی از اصول اسلامی را خدشه دار كرد، «الازهر» در قبال او موضع بسیار سخت گرفت.

ایشان می‌خواست بگوید پیغمبر اكرم مسؤلیت سیاسی نداشت، سیاست مردمی است نه الهی! انتخاب خلیفه و انتخاب امام به عهده مردم است. پیغمبر هم اگر بخواهد سیاست بكند و حكومت تشكیل بدهد مبتنی است مردم او را انتخاب كنند یا نكنند! كل حرف ایشان در این كتاب، همین است.

به خاطر این تفكر و این حرف، «الازهر» مدرك ارشدی ایشان را كه از آن‌جا داشت باطل كرد. در «الازهر» تدریس می‌كرد، تدریسش را ممنوع كرد. قضاوت می‌كرد، آن را ممنوع كرد و امكاناتی در اختیارش بود را گرفتند و همه امتیازاتی كه به او داده بودند لغو كردند و او را بیرون انداختند. ایشان به «اروپا» رفت و در «فرانسه» در یكی از دانشگاهها دكترا گرفت و دوباره به «مصر» برگشت.

از این طرف هم «شیخ مهدی حائری» پسر مؤسس حوزه كه مدتی هم در آمریكا بود، در اوائل انقلاب در زمان امام چند ماهی سفیر ایران در «آمریكا» شد. بعد هم استعفا داد. ایشان هم آمد همین مزخرفاتی كه «علی عبدالرزاق» گفته بود را نشخوار كرد.

«مهدی بازرگان» و پدرش هم همین حرف‌ها را می‌زدند، و بعد از آن‌ها «شریعت سنگلجی» همین غلط‌ها را داشت. «سید ابوالفضل برقعی» هم همین حرف‌ها را می‌زد؛ همه این‌ها یك بحث‌های داشتند. الان هم كه این آقایان دارند این حرف‌ها را می‌زنند، مجموعا خلاصه حرف این‌ها به این بر می‌گردد كه اصلا خلافت و امامت، انتخابی است و انتصابی نیست!!

حالا هركدام با یك عبارتی این حرف را می‌زنند. خلاصه حرف این آقای عابدینی هم که در اصفهان چرندیاتی دارد این است كه پیغمبر اكرم در آیه ولایت، علی را فقط به عنوان انسان برتر می‌دانست؛ چون دغدغه فقرا را داشت. به خاطر اینكه دغدغه فقرا را داشت و آدم خوبی بود گفت ما باید ایشان را برای امامت انتخاب كنیم!!

عصاره حرف ایشان به این بر می‌گردد. شما تمام مقدمات و مؤخراتش را خلاصه كنید و در آن بالا بیاورید یك گنبدی بسازید و بالای گنبد یك تابلوی بنویسید ایشان می‌گوید: ما دلیل نصب نداریم، دلیل نصب از «بنی امیه» و «بنی العباس» بوده، پیغمبر روایتی در نصب نیاورده، ائمه هم ادعای نصب نكردند و این‌ها فقط آدم خوبی هستند. ما با توجه به آیه:

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا مي‌دارند، و در حال رکوع، زکات مي‌دهند.

سوره مائده (5): آیه 55

می‌دانیم که علی آدم خوبی است؛ چون دغدغه فقرا را داشت، حتی در ركوع هم از فقیر غافل نبود، یك همچنین آدمی شایسته است مردم جمع بشوند او را خلیفه قرار بدهند!!!

ما اتفاقا در جواب این آقا - اگر مناظره هم بشود در آن‌جا خواهم گفت - من آورده‌ام تعدادی از افرادی بودند مثل «جعفر» داماد امیرالمؤمنین كه در بذل و بخشش بیش از امیرالمؤمنین بوده. «حاتم طائی» بذل و بخششی كه داشت شاید بگویم دویست برابر امیرالمؤمنین بود.

الان من نمونه‌های از اروپا و دیگر جاها را آورده‌ام؛ مثلا یك فردی كل ثروتش چهار میلیون دلار است به اندازه دوازده میلیون دلار در راه فقرا انفاق كرده است؛ یعنی رفته وام گرفته و پول تهیه كرده برای فقرا هزینه كرده است؛ یعنی سه برابر ثروتش آمده بذل و بخشش كرده است. این‌ها قطعا برای خلافت شایستگی دارند، ما سراغ امام زمان نرویم و سراغ این افرادی بیرویم كه در اروپا و جاهای دیگر دارند بذل و بخشش می‌كنند. من همه این‌ها را جمع کردم.

متأسفانه الان در «دار الاعلام» جدیدا یك كتابی آقایان نوشته‌اند و مثلاً خواستند حرف‌های «مصطفی طباطبایی» را ‌ نقد كنند ولی یك تجلیلی از « مصطفی طباطبایی» كرده كه انسان مبهوت می‌ماند و این مؤسسه زیر نظر آیت الله مكارم شیرازی‌ هم است. دوستان ما دارند روی این كتاب كار می‌كنند. من گفتم با دقت تمام این كتاب را بخوانید. اسم كتاب «قرآن بسندگی» است نوشته آقای «محمدی» زیر نظر آقای «فرمانیان» رئیس دانشكده مذاهب دانشگاه ادیان است.

متأسفانه یك ویروسی در حوزه‌های ما افتاده که نمی دانیم قضیه چیست؟ ما نمی‌توانیم بگوییم این‌ها - نستجیر بالله - با «آمریكا»، با «اسرائیل» یا با «عربستان» مرتبط هستند، نه؛ این‌ها آن‌چه كه من فهمیدم این است که می خواهند بگویند ما می‌خواهیم حرف نو بزنیم.

پرسش:

رئیس جمهور چند روز قبل به پیامبر توهین كرد حوزه اصلا هیچ عكس العملی نشان نداد.

پاسخ:

البته من در سخنرانی قبل از خطبه‌های نماز جمعه به طور مفصل جواب دادم. اگر پخش كنند؛ یعنی عمده بحث من جواب حرف‌های ایشان بود. البته «شبكه قم» این‌ها را پخش كرد. ما گفتیم ما یك آیه نداریم، یك روایت ضعیف نداریم كه پیغمبر اكرم با مشركین عهد ببندد و آنها عهد شكنی بكنند، دوباره برود مذاكره كند. گفتم حتی یك روایت ضعیف برای ما بیاورید نه روایت صحیح! این توهین و افتراء به نبی مكرم است.

این‌ها مصیبت‌های است كه ما داریم، دیگر باید چه كار كرد؟ البته من به نظرم می‌رسد همان‌طور كه در دعا ما داریم:

«یا من اخفی نعمه فی بلائه»

نعمت‌های الهی در درون بلاها مخفی شده. ما بیست پنج سال است با وهابی‌ها سروكله می‌زنیم از كتاب‌های شیعه غافل بودیم. همین بحث‌های این بزرگوار در «اصفهان» باعث شد كه ما پنج، شش ماه شبانه روزمان را روی مصادر شیعه وقت گذاشتیم.

از من اگر قبلا سوال می‌كردند چهار تا روایتی در رابطه با «نصب» كه آیا كلمه‌ «نصب» را به كار برده‌اند یا نه بیاورید؟ می‌گفتم من ندیدم؛ ولی الان اگر شما از من سوال كنید پنجاه تا روایت برایتان با بررسی سندی می‌آورم كه امام می‌گوید:

« يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ ... حِينَ نَصَبَنِي رَسُولُ اللَّهِ لِوَلَايَتِي‏»

كتاب سليم بن قيس الهلالي، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 691

«أَنَا سَبِيلُهُ الَّذِي نَصَبَنِي لِلِاتِّبَاعِ بَعْدَ نَبِيِّه‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، طوسى، محمد بن الحسن‏؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج‏2، ص: 757

یا عباراتی مثل: «الإمام منصوب من الله»؛ یا «الامام یختاره الله»

یعنی پنجاه تا روایت! در رابطه با اسامی ائمه، ما قبلا خیلی تلاش کرده بودیم، در برابر وهابی‌‌ها چهار تا روایت از «كافی» پیدا كردیم كه در آنجا ائمه (علیهم السلام) نام ائمه را آورده‌اند که البته در سندش هم یك مقداری مشكل داشتیم؛ ولی الان ما نزدیك سیصد تا روایت از رسول اكرم و از ائمه جمع كردیم كه نام ائمه برده شده؛ از این سیصد تا بیش از چهل موردش بررسی سندی هم شده است.

من احساس كردم این‌ها نعمت الهی برای ما است؛ یعنی واقعا خدای عالم این قضایا را پیش می‌آورد كه اولا ماها را امتحان كند تا غیرت دینی‌مان در چه حد است. آن آقایان مانند «میثم تمار» بالای دار می‌رود دست و پا و زبانش را هم می‌دهد؛ همین‌طور «حجر ابن عدی‌» ها و دیگران در این راه شهید می‌شوند. ما تا چه اندازه حاضریم برای امیرالمؤمنین وقت بگذاریم و از آبرویمان بگذریم؟

من همان جوابی كه برای «واعظ زاده خراسانی» در «مجله نهج البلاغه» نوشتم. این‌ها برای بعضی‌ها اگر واجب بود آبرو ریزی كردن و تهمت زدن، بیش از آن‌كه علیه من در حوزه كار كردند نمی‌توانستند كار كنند. ما گفتیم الحمدلله خدای عالم یك جو آبرو داده توانستیم از این آبرویمان برای علی كار كنیم.

ولی همین جواب ما باعث شد كه آیت الله «شبیری زنجانی» می‌گفت: فلانی! من در حرم حضرت رضا آقای «واعظ زاده» را دیدم گفتم: این حرف‌ها چیست كه دارید می‌زنید؟ گفت: فلانی بعد از این جوابی كه آقای «قزوینی» نوشت من تصمیم گرفتم دیگر از این حرف‌ها نزنم.

گفتم: الحمدلله رب العالمین، شكر خدای عالم این‌قدر تأثیر داشته است. من به دوستان توصیه می‌كنم حتما، هم مصاحبه ایشان را در «مجله نهج البلاغه» شماره چهار و پنج ببینید و هم جواب بنده را در شماره 6 مجله ببینید.

من بارها گفتم هر وقتی خدمت آیت الله «فاضل لنكرانی» می‌رسیدم بلا استثنا به من می گفت: فلانی! جواب شما را به آقای «واعظ زاده» من چندین بار خوانده‌ام و شما را دعا كردم؛ بهتر از این نمی‌شد جواب نوشت.

در آن زمان ما كامپیوتر و این امكانات الان هم نبود. ولی آن هم عنایات اهل‌بیت بود. یكی از طلبه‌های دفتر تبلیغات مقاله‌ای در «مجله حوزه» نوشته بود. ایشان در مقاله‌اش یك سری روایاتی را آورده بود و روایت:

«إِنَّ الْإِمَامَ لَا يُغَسِّلُهُ إِلَّا الْإِمَام‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج6، ص384، ح1‏

را مسخره كرده بود. و مطالبش را در هفت، هشت صفحه نوشته بود. نوشته بود كه امام سجاد در زندان بود كه امام حسین را دفن كردند، امام رضا در «طوس» بود و امام جواد در «مدینه» كی توانست بیاید امام رضا را دفن كند!؟ امام كاظم (سلام الله علیه) در زندان بود، پسرشان امام رضا (سلام الله علیه) در «مدینه» بود!

این‌ مطالب را نوشته بود و مسخره كرده بود. استناد به یك روایتی كرده بود كه در خود روایت دارد این بابا از خوارج و از اشد نواصب بوده است.

ساعت ده شب بود كه این مجله را برای من آوردند، آن شب تا صبح من نخوابیدم. كل بحث را در عرض دو، سه روز نوشتم و یك جلسه‌ای هم خدمت آیت الله «شاهرودی» رضوان الله تعالی علیه گذاشتیم. آن زمان ایشان رئیس قوه قضائیه نشده بود.

آقای «ایزد پناه» كه رئیس دفتر قوه قضائیه و یك مدتی هم مدیر كل ارشاد قم شد حضور داشت. گفتم: این مقاله كه در این مجله چاپ شده زیر نظر این آقا است. یك جلسه سه نفره داشتیم، اشكال و جواب را گفتم.

آقای «ایزد پناه» گفت: آقای «قزوینی» تمام اشكالات وارد است، شما جواب را بنویسید تا ما چاپ كنیم. گفتم: شما خودتان و مجله تان بی ارزش‌تر از آن هستید كه من بخواهم در آن‌جا جواب بنویسم. این مجله‌ای كه برای حوزه است این‌طور بیاید مقدسات شیعه را زیر سوال ببرد از دیگران چه توقعی داشته باشیم!

بعد آقای «شاهرودی» گفت: من از شما تقاضا می‌كنم بنویسید. گفتم: چشم! حضرت عالی امر بفرمایید چشم! آن جواب هم الان موجود است فكر كنم در شماره 73- یا 74 مجله بود.

مشكل ما این است كه در حوزه ویروس افتاده و بعضی از افراد ورود پیدا می‌كنند و تسلط هم به مبانی اعتقادی شیعه ندارند، اصلا: «الْإِمَامَ لَا يُغَسِّلُهُ إِلَّا الْإِمَام؛ الامام لا یصلی علیه الا الامام» از ضروریات فقه شیعه است.

من تمام اقوال بزرگان را از «شیخ مفید» و «سید مرتضی» تا فقهای معاصر را در آن جواب ردیف كردم. یك روایت دو روایت نیست. ما نزدیك پنجاه تا روایت در این زمینه داریم. به اضافه اصلا برای آمدن امام رضا از «مدینه» بر بالین پدر و همچنین آمدن امام جواد برای دفن امام رضا ما روایت صحیح داریم. برای آمدن امام سجاد برای دفن حضرت سید الشهداء ما روایت صحیح داریم.

ما متأسفانه مشغول بحث‌های فقه و اصول‌مان شدیم، از این مباحث غافل هستیم بعد یكی از طلبه‌های بحث‌مان می‌آید و دسته گل به آب می‌دهد.

والسلام علیكم ورحمه الله و بركاته



مطالب مرتبط:
مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (9)مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (8)لزوم توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت در پاسخگوئی به شبهات (5)مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (6)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها