بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه بیست و چهارم 96/09/14
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (23) – شایستگی های لازم یک پاسخگو به شبهات (9)
اعوذ بالله سميع العليم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
یکی از بحثهایی که در رابطه با فرد متصدی پاسخگویی به شبهات و ورود در مناظره مطرح است، صداقت و انصاف است که اگر این صداقت و انصاف رعایت نشود قطعاً موفقیتی حاصل نخواهد شد. خدای عالم میفرماید:
قَالَ اللَّهُ هَذَا يوْمُ ينْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
سوره مائده، آیه 119
یا در آیه دیگر میفرماید:
لِيجْزِي اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يتُوبَ عَلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا
سوره احزاب، آیه24
همان تعبیر معصوم که میفرماید:
النجاةُ فی الصدق کما ان الهلاک فی الکذب
در مواجهه با مخالف ما معتقدیم که به هیچ وجهی هدف، وسیله را توجیه نمیکند همانطوری که به خود حضرت امیر بارها اصرار کردند که آقا شما کاری با معاویه و اینها نداشته باش فعلاً با اینها مماشات بکن تا حکومت تو سر گرفت و مسلط شدی بعد به تدریج اینها را کنار بزن حضرت فرمود به هیچ وجهی در فرهنگ من اینچنین منطقی وجود ندارد که من بیایم برای یک سری مصالح، یک فرد ناشایست و نالایق را بخواهم ولو به عنوان یک روز بر مسندی که صلاح نمیبینم ابقاء کنم. یا در نهجالبلاغه خود حضرت امیر سلام الله علیه دارد که
عَلَامَةُ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ
نشانه ایمان این است که با صداقت جلو بروی گرچه صادقانه برخورد کردن به ضرر تو باشد و از کذب اجتناب کنی گرچه دروغ گفتن به نفع تو است.
شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص556، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
البته این را ما دقت کنیم صداقت اگر به ظاهر ضرری میزند شاید از نظر نگاه دنیوی ضرر باشد ولی در واقع صداقت جز عنایت الهی نیست
إِنَّ اللَّهَ يدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا
سوره حج، آیه38
کذب به ظاهر نفع میرساند ولی در واقع انسان را با مشکل مواجه میکند اگر خطرات دنیوی هم نداشته باشد قطعاً خطرات اخروی دارد هر منفعتی ما بخواهیم برای کذب تصور کنیم در برابر آن خطرات اخروی خیلی ناچیز است و همچنین مرحوم شیخ صدوق در کتاب خصال از امیر المؤمنین سلام الله علیه نقل می کند:
الصِّدْقُ أَمَانَةٌ وَ الْكَذِبُ خِيَانَةٌ وَ الْأَدَبُ رِئَاسَة
صداقت امانت است -که ما باید امانت الهی را حفظ کنیم - دروغ، خیانت است -در هر شرایطی باید اجتناب کنیم و مؤدبانه برخورد کردن هم نشانه بزرگی است
ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، ج2، ص550 ، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش.
در روایت مناظره اصحاب امام صادق علیه السلام با مرد شامی که قبلا بیان کردیم، آن حضرت در انتها ، مناظره تک تک اصحاب را مورد تحلیل قرار دادند. به عمران فرمودند:
تُجْرِي الْكَلَامَ عَلَى الْأَثَرِ فَتُصِيبُ
تو همواره تلاشت این است که با سنت و حدیث طرف مقابل را مغلوب کنی و حق را برای او روشن کنی و این کار درستی است و موفقیت هم دارد
وَ الْتَفَتَ إِلَى هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ فَقَالَ تُرِيدُ الْأَثَرَ وَ لَا تَعْرِفُهُ
میخواهی با سنت و حدیث جلو بروی ولی تو حدیث شناس نیستی آگاهی از مبانی احادیث ما و سنت ما نداری
خیلی عجیب است
الْتَفَتَ إِلَى الْأَحْوَلِ فَقَالَ قَيَّاسٌ رَوَّاغٌ
سپس رو به مومن الطاق کرد و فرمود: در مناظرات به قیاس عمل میکنی و با قیاس شروع میکنی
تَكْسِرُ بَاطِلًا بِبَاطِلٍ
میخواهی باطل طرف مقابل را از بین ببری با حق از بین نمیبری با باطل از بین میبری.
یعنی با قیاس کردن و با مطالب نادرست در برابر نادرست طرف را مغلوب میکنی
إِلَّا أَنَّ بَاطِلَكَ أَظْهَرُ
جز اینکه باطل تو قوی است طرف را مغلوب میکند و تو غالب میشوی
به قَيْس الْمَاصِر توجه کرد و فرمود:
تَتَكَلَّمُ وَ أَقْرَبُ مَا تَكُونُ مِنَ الْخَبَرِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم أَبْعَدُ مَا تَكُونُ مِنْهُ
و تلاش میکنی با سنت نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم طرف مقابل را مغلوب بکنی ولی این روش تو را از حق دور میکند روش تو روش صحیحی نیست
تَمْزُجُ الْحَقَّ مَعَ الْبَاطِلِ
میخواهی با حق طرف را مغلوب کنی ولی به حق خودت باطل را هم مخلوط میکنی
چهار تا غلو یا چهار تا دروغی و امثال این را مطرح میکنی طرف دیگر در جواب تو عاجر میشود
وَ قَلِيلُ الْحَقِّ يَكْفِي عَنْ كَثِيرِ الْبَاطِلِ
شما به جای اینکه ده تا جواب برای او بدهی دو تا جوابت حق است هشت تای آن ناحق است به همان دو تا جواب حق اکتفا کن.
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص173 ، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
چرا این همه حرف اضافه میزنی ادله بیشتری میآوری و از باطل استفاده میکنی؟ خدا حفظ کند آیتالله العظمی شبیری زنجانی را ایشان در ارتباط با بحث هایی که ما با اساتید عربستان سعودی داشتیم ، به ما توصیه میکرد که شما تلاش کنید از کمیّت دلیل بکاهید و به کیفیت بیافزایید به جای اینکه ده تا دلیل بیاورید از این ده تا دلیل چهار تا، پنج تا قوی است الباقی ضعیف است طرف مقابل میآید ادله شما را نگاه میکند ضعیفترین دلیل شما را بر میدارد نقد میکند و میگوید وقس علی هذا دیگر ادله را و لذا ما هم همیشه به دوستانمان توصیه میکنیم کمیّت در مناظره و پاسخگویی به شبهات نباید ملاک باشد که یکی از اشکالاتی که ما به علامه امینی رضوان الله تعالی علیه با آن عظمتی که این بزرگوار دارد و الغدیر را من از کرامات اهلبیت میدانم اگر نگوییم از معجزات است داریم، همین است. ایشان جوابها را از همان قرن دوم، سوم شروع میکند ابن سعد در طبقات این را گفته، طبری این را گفته ، ذهبی این را گفته، ابن حجر این را گفته فلانی این را گفته یک موقع میبینیم بیست و بیست پنج تا شاهد ميآورد.
من یادم نمیرود اولین جلسهای که ما با این پرفسور غامدی در مکه مناظره داشتیم اگر اشتباه نکنم در رابطه با نزول آیه
يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ
سوره مائده، آیه67
از منابع اهلسنت بود من یک ورقهای از جیبم در آوردم حدود ده، دوازه تا از مصادر را بیان کردم ایشان خیلی رُک با یک جمله ما را خلع سلاح کرد و من دیدم واقعاً هم درست است. و گفت فلانی ببینید اول کسی که این قضیه را نقل کرده طبری بوده متوفای 310 بعد از او ابن ابی حاتم از او نقل کرده، ذهبی از او نقل کرده ابن حجر از او نقل کرده و فلانی و فلانی از او نقل کرده پس همه اینها به یک نفر بر میگردد شما بیایید در رابطه با حدیث طبری بررسی کنیم ببینیم این روایت صحیح است یا روایت صحیح نیست؟ من دیدم حرف درستی دارد میزند ولو اینکه از زبان یک دشمن و مخالف در میآید و این باعث شد که ما به آن فرمایش آیتالله العظمی شبیری زنجانی دیگر علم که هیچ عین الیقین پیدا کردیم یا برای ما حق الیقین شد و لذا من به همه دوستان هم توصیه میکنم در جواب به شبهات معاندین یا استدلال بر حقانیت اهلبیت ما نگاه نکنیم بر اینکه مثلاً فلانی 20 تا دلیل آورده ما هم از بین آنها ده دلیل را انتخاب کنیم فلانی آمده 30 تا مصدر ذکر کرده مصدر ذکر کردن هنر نیست اینکه آیا این مصدر، از نظر ارزش علمی در چه حدی است آن ملاک باید باشد یعنی استدلال ما هم از نظر سندی هم از نظر دلالی به قدری قوی باشد فبهت الذی نافق؛ فبهت الذی انکر؛ طرف دیگر دست و پای خودش را گم کند دیگر نتواند هیچ حرفی بزند من بارها گفته ام در جلسه ای که با مفتی اعظم عربستان سعودی آل شیخ داشتم، بحث توسل که مطرح شد شاید مجموع بحثمان در در این موضوع 5 دقیقه نشد کمتر از 5 دقیقه ایشان چند تا آیه از قرآن استدلال کرد که توسل باطل است و شرک است
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ
سوره احقاف، آیه5
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ
سوره اعراف، آیه194
این آیات را خواند و من هم آمدم آیه
یا أبانا إستغفر لنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین
سوره یوسف، آیه 97
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ
خواندم ایشان گفت آقا این مربوط به زمان حیات پیغمبر است پیغمبر که از دنیا رفت تمام شد رفت و نه میشنود و نه جواب ما را میدهد من جواب دادم که آقا بحث انبیاء علیهم السلام طبق روایات شما
الأنبیاء احیاءٌ فی قبورهم
أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج6، ص147، حديث3425، تحقیق: اسد، حسین سلیم، ناشر: دار الثقافة العربیة
گفت آیا صحابه سنت پیغمبر را بهتر میفهمیدند یا شما شیعهها؟ ما یک مورد نداریم صحابی بیاید به قبر پیغمبر متوسل بشود من چند مورد روایت نقل کردم گفت همه این روایات جعلی و دروغ است ساختگی است وقتی من دیدم به اینجا رسید 2 تا دلیل آوردم نه بیشتر گفتم آقا ابن حجر از استوانههای علمی و رجالی شما است در فتح الباری، جلد 2، صفحه 412 میگوید توسل آقای بلال ابن حارث به قبر پیغمبر روایت صحیح است ابن کثیر دمشقی شاگرد ابن تیمیه هم در البدایة والنهایة، جلد 5، صفحه 107 میگوید روایت صحیح است وقتی که این را گفتم خدا شاهد است این اصلاً همینطوری مات مانده بود چه جوابی به ما بدهد؟ الان در رابطه با همین حدیث شاید بیش از 40 تا مصدر اهلسنت نقل کردند توسل بلال ابن حارث به قبر نبی مکرم را ما آمدیم دو تایی که اصلاً اینها نمیتوانند از حرف اینها در بروند نه ابن حجر را میتوانند از دست بدهند و نه می توانند به ابن کثیر اشکال کنند. شروع کرد یک سری بحث کردن خود معاویننش اعتراض کردند گفتند: این آقا می گوید این دو عالم ما روایت را تصحیح کرده اند! گفتم کتاب را بیاورید کتاب را آوردند نگاه کردند، دیدند درست است و دیگر کل قضیه بسته شد. خب اگر ما بیاییم در بحثها تلاش کنیم به یک یا دو مورد ولی این یکی دو مورد هم طوری باشد حالا ان شاء الله عرض خواهم کرد طرف مقابل نسبت به مورد ما نتواند اشکال وارد کند یکی از مصادیق
وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ
سوره نحل، آیه 125
استدلال به قول و گفتار کسی است که طرف مقابل مورد تأییدش است
پرسش:
استاد یک مطلبی دیگر هم شما در آن مناظره فرموده بودید چطور میشود که یک چیزی در زمان حیات شرک نباشد وقتی پیغمبر که میمیرد شرک باشد اشکال این چیست؟
پاسخ:
ببینید بحث سر این است میگوید آقا در زمان حیات پیغمبر توسل مشروع است ولی بعد از مردن پیغمبر دیگر توسل جایز نیست دلیلشان هم این است پیغمبر که از دنیا رفت مات فات ارتباط پیغمبر دیگر با این دنیا برای همیشه قطع شد پیغمبر، نه میشنود و نه میتواند جواب به ما بدهد و منطقشان این است ما در جواب دو تا مسئله داریم یک چطور میشود یک امری در زمان حیات پیغمبر امری مشروع باشد ولی با وفات ایشان غیر مشروع بشود پیغمبر در حال حیاتش نبیٌ لاشک ولا ریب، آیا بعد از وفات پیغمبر نبوت از پیغمبر باطل میشود؟ نه. آنچه که در حیات پیغمبر برای نبی مکرم ثابت است الی قیام قیامت هم ثابت است ایشان میگفت وقتی که این از دنیا رفت عاجز از شنیدن و جواب دادن است گفتم اگر ملاک عجز متوسل الیه باشد این امر عبث است نه شرک گفتم مثلا کسی یطلب عن الجدار أن یشبعه میگوید آقای دیوار من را سیرم کن من گرسنه ام! آیا این شرک است یا امر عبث و باطلی است، باطل با شرک زمین تا آسمان تفاوت دارد میگویم آقای میز من را سیرابم کن، آیا این شرک است؟ یا یک امر باطلی است یا یک کسی که نابینا است میگوید دست من را بگیر ببر آن طرف جاده و خیابان. آیا این شرک است یا امر باطل؟ اینجا بود که ایشان گفت شما بهتر از سنت پیامبر آگاه هستید یا صحابه؟
پرسش:
اگر ملاک شرک بودن خواندن غیر خدا باشد اینها چه در حیات باشند چه در ممات باشند به هرحال غیر خدا را خواندیم.
پاسخ:
بله
وَالَّذِينَ يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ
سوره نحل، آیه20
اگر ملاک باشد دیگر فرقی نمیکند که این دون الله در حال حیات باشد یا در حال ممات باشد و اضافه بر اینکه اگر به زن یا بچه ام بگویم به من آب بده یا دست من را بگیر تمام این قضایا شرک میشود.
پرسش:
البته در این زمینه خیلی راحت هستند میگویند که در زمان پیامبر حلال بود حرامش کردند
پاسخ:
نه آخر بعکس است خود خلیفه دوم میگوید
اللهم إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا
الجامع الصحيح المختصر ، ج 1، ص 342، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
نسبت به شيخين ميگویند اینها همچنین قدرتی داشتند ولایت تشریعی داشتند میتوانستند حلالی را حرام و حرامی را حلال کنند ولی بدبختانه این قضایا عمدتا به زمان ابن تیمیه و به بعد بر میگردد یعنی در صدر اسلام ما همچنین چیزی را نداریم.
پرسش:
بحث شهرت مطرح است شما ببینید مثلا میگوید از طبری است و بعد میگوید اینها را از طبری نقل کرده است مشهور این است.
پاسخ:
نه، شهرت فتوایی ملاک است این شهرت نیست، شهرت در یک زمان ملاک است نه در طول تاریخ اگر در عصر طبری مثلا در قرن 4 ده نفر نقل کرده باشند این ملاک است ولی اینها میگویند طبری نقل کرده دیگران هم از او نقل کردند این در حقیقت اعتماد اینها به طبری بوده است از این فقط ما میتوانیم این را استفاده کنیم که حرف طبری اینقدر معتبر بوده و دیگران هم از او نقل قول کرده اند ولی اینها وقتی که میآیند طبری را رد میکنند زیراب دیگران را هم میزنند ولذا این نقل اقوال در قرون مختلف ملاک حقانیت نیست اعتماد اینها به آن ناقل اول است این را فقط میتواند اثبات کند در غیر این صورت نقل اقوال هیچ فائده ای ندارد.
پرسش:
نقلهای تاریخی ما هم همینطور است منبع اولیه اکثر جاها که روایت نقل کرده یک نفر بوده است.
پاسخ:
ولذا اگر کتاب البدر الظاهر فی صلاة المسافر آیة الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه را که یکی از کتابهای فقهی قوی آیت الله بروجردی است ایشان هم در اینجا و در سر درسشان هم شاگردانشان نقل میکنند خیلی از روایات صاحب جواهر و غیره که می گفتند مستفیض است، ایشان میگفت نه مستفیض نیست مثلا نقل کردند محمد ابن مسلم از زراره، جمیل ابن دراج از زراره عبدالله ابن یعفور از زراره؛ پس راوی آن یک نفر بوده یعنی همه اینها به یک نفر بر میگردد آن راوی آخر است گرچه در روایتهای مختلف با سندهای متعدد آمده ولی آخر به یک راوی میرسد . نکتهای دیگری که ایشان مطرح کردند و معمولا مغفول عنه در میان ما است اینکه امام صادق سلام الله علیه در یک جلسه مطلبی را گفته در آن جلسه زراره هم بوده محمد ابن مسلم هم بوده جمیل ابن دراج هم بوده، ابن ابی یعفور و دیگران هم بوده اند و اینها نقل کردند یعنی در حقیقت یک روایت است امام صادق علیه السلام یک مورد را فرموده آیا با این مستفیض اثبات میشود یانه؟ آقایان میگویند مستفیض آن روایتی است که امام در جلسات مختلف مطلبی را گفته باشد راویان مختلف این روایت را نقل کرده باشند این ملاک است به هرحال حضرت میفرماید:
تَمْزُجُ الْحَقَ مَعَ الْبَاطِلِ وَ قَلِيلُ الْحَقِّ يَكْفِي عَنْ كَثِيرِ الْبَاطِل
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص173 ، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
در روایت دیگری باز از آقا امیرالمؤمنین سلام الله علیه است که میفرماید:
أَلَا إِنَّهُ مَنْ يُنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا عِزّاً.
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، ج2 ؛ ص144، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
ما در سخن گفتن با دیگران تلاش کنیم انصاف را رعایت کنیم اگر طرف مقابل ما ده تا حرف زد پنج مورد آن درست بود ما با کمال شهامت بگوییم آقا حرف اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم شما درست است قبول دارم ولی حرف ششم شما به این دلیل نادرست است ولی اگر نه چه حق بگوید و چه ناحق بگوید ما همه آنها را رد کنیم،این درست نیست و از حمایت الهی هم قطعا محروم خواهیم شد اینها در حقیقت یک بخشی است که ما در برخورد با طرف مخالف و در پاسخگویی به سخنان او تلاش کنیم انصاف و تقوا را رعایت کنیم .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته