نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
بدعت از دیدگاه فریقین: سنت در اصطلاح فقهاء
کد مطلب: 7110 تاریخ انتشار: 15 دي 1393 - 11:15 تعداد بازدید: 4164
خارج فقه مقارن » بدعت از دیدگاه فریقین
بدعت از دیدگاه فریقین: سنت در اصطلاح فقهاء

جلسه سی و ششم 15/ 1393/10

بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سی و ششم 15/ 1393/10
موضوع درس: بدعت از دیدگاه فریقین: سنت در اصطلاح فقهاء

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله

و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله

و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با واژه «سنت» بود. در جلسات گذشته، «سنت در لغت»، «سنت در اصطلاح قرآن»، و «سنت در لسان معصومین» را خدمت شما عرض کردیم. امروز می خواهیم بدانیم واژه «سنت» در اصطلاح فقهاء به چه معناست.

نظر مرحوم مظفر درباره واژه «سنت»

مرحوم علامه مظفر(ره) در تعریف واژه سنت می نویسد:

«السنة في اصطلاح الفقهاء: قول النبی أو فعله أو تقریره. أما فقهاء الإمامیه بالخصوص فلما ثبت لدیهم أن المعصوم من آل البیت یجری قوله مجری قول النبی من کونه حجة علی العباد واجب الإتباع فقد توسعوا فی اصطلاح السنه. فکانت السنة بإصطلاحهم: قول المعصوم أو فعله أو تقریره.»

واژه «سنت» در اصطلاح فقهاء اسلام عبارت است از قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). ولی فقهای امامیه از آنجائی که برای ایشان ثابت شده است که قول ائمه اهل بیت(علیهم السلام) مثل قول پیامبر بر بندگان، حجت شرعی است و تبعیت از قولشان واجب است؛ از این رو واژه سنت را توسعه داده و اینگونه تعریف کرده اند که: سنت عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم.

اصول الفقه ج 3 ص 64

اين عبارات مرحوم مظفر، به مذاق وهابیها خیلی تلخ آمده است و در این ماهواره هایشان این عبارت مرحوم مظفر را پخش می کنند و شروع می کنند به فحاشی کردن و توهین کردن. شروع می کنند به این که شیعه غالی است و ائمه را تا حد پیغمبر بالا برده اند و... و برای تأیید حرفشان هم عبارت مرحوم مظفر را می آورند.

این عبارت «ثبت لدیهم» در حقیقت اشاره به نتیجه اجتهاد فقهاء است. فرضاً اگر در این نتیجه خطا هم کرده باشد، یک اجر و پاداش دارد.

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه:

«إِذَا حَكَمَ الحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ فَأَصَابَ، فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَكَمَ فَأَخْطَأَ، فَلَهُ أَجْرٌ وَاحِدٌ»

اگر حکم حاکمی به واقع اصابت کرد ، دو اجر دارد و اگر اجتهادش به خطا رفت یک اجر دارد.

سنن ترمذی ج 3 ص 615

سؤال: آیا مسئله اجتهاد در میان اهل سنت، مختص زمان صحابه و تابعین بوده یا الآن نیز ادامه دارد؟

جواب: الآن دیگر سد تقلید شکسته شده است. «ابن تیمیه» به عنوان لیدر وهابیت، این سد را شکست. ایشان در راستای جواب دادن به علامه حلی، کتب شیعه را مورد مطالعه قرار داد و از این باب، از دو موضوع فقهی شیعه متأثر شد. یکی بحث «اجتهاد» است. یعنی برای ایشان محرز شد که دیگر باید دست از تقلید بردارد. شاید برای اولین بار «ابن تیمیه» بود که آمد و علیه «تقلید» حرف زد و گفت:

«وَأَصْلُ الْمَذْهَبِ إِنَّمَا ابْتَدَعَهُ زَنَادِقَةٌ مُنَافِقُونَ، مُرَادُهُمْ إِفْسَادُ دِينِ الْإِسْلَامِ»

اصلا این مذهب؛ مذهب حنفی و حنبلی و مالکی و شافعی؛ اینها را «زندیقها» و «منافقون» تأسیس کرده اند! ومرادشان فاسد کردن دین اسلام است.

منهاج السنه ج6 ص 303

«ابن تیمیه» و دیگران آمدند و باب اجتهاد را باز کردند. گفتند: چگونه می شود که «ابوحنیفه» مجتهد باشد، ما نباشیم! منابعی که در اختیار «ابوحنیفه» و «مالک» و «شافعی» بوده؛ در اختیار ما هم هست. توانائی علمی که آنها داشتند، ما هم داریم.

نکته دومی که «ابن تیمیه» در اثر مطالعه کتب فقهی شیعه متأثر شد، مسئله سه طلاق در مجلس واحد است. ایشان بعد از مطالعه افکار علامه حلی و علمای شیعه، شاید برای اولین بار بود که آمد و در مورد صحت سه طلاق در مجلس واحد، موضع گیری کرد.

الآن هم غالب فقهای اهل سنت، دنبال اجتهاد خودشان هستند. البته برای اجتهاد گذشتگان احترام قائل هستند ولی آنچه که برای اینها ملاک است، اجتهاد خودشان است.

این مسئله هم که معروف شده که اهل سنت به «قیاس» عمل می کنند؛ به این تندی نیست. در میان اینها فقط فقهای احناف هستند که به قیاس عمل می کنند. هر چند فقهای امروز احناف که ما می شناسیم، غالباً روحیه ضد قیاسی و ضد استحسانی دارند.

معرفی کتاب «الحدیث الضعیف و حکم الإحتجاج به»

این کتاب را باید دوستان عزیز هفت، هشت بار مطالعه کنند. زیرا این کتاب از آن مواردی است که دوستانی که در زمینه فرق و مذاهب کار می کنند، مطالعه اش از ضروریات است.

کتاب «الحدیث الضعیف و حکم الإحتجاج به» نوشته دکتر «عبدالکریم بن عبدالله الخضیر» که یک نویسنده توانمند است. وقتی می خواهد مطلبی را نقد کند، نقد عالمانه میکند. مثل بعضی ها نیست که فحش و ناسزا بگوید.

این کتاب، چاپ ریاض عربستان است، و در زمینه بحث «درایه»، بسیار کتاب خوبی است. یعنی می شود گفت که جدیدترین کتابی است که اقسام حدیث را از دیدگاه فقهای اهل سنت بررسی کرده است.

نویسنده این کتاب، بحث «عدالت» را خیلی عالی معنا کرده است. نظر «ابن حجر» و «ابن تیمیه» و... را خوب بررسی کرده است. واژه عدالت در کتب اهل سنت در حقیقت، جزء متشابهات است. چون که اهل سنت در بحث امامت جماعت، عدالت را شرط نمی دانند! و معتقد هستند که پشت سر انسان فاسق هم می شود نماز خواند.

آقاي سرخسي از فقهاي پرآوازه اهل سنت در کتاب مي‌گويد:

«صلوا خلف كل بر و فاجر و لان الصحابة و التابعين كانوا لا يمتنعون من الاقتداء بالحجاج في صلاة الجمعة»

جايز است نماز خواندن پشت سر هر فاسق و فاجر؛ زيرا صحابه و تابعين، پشت سر حجاج نماز مي‌خواندند

المبسوط، جلد1، صفحه40

نسبت به حاکم هم می گویند که اطاعت حاکم واجب است. در سنن ابى‏داوود از ابى‏هريره روايت شده است كه پيامبر(ص) فرمود:

«الجهاد واجبُ عليكم مع كلّ أمير برّاً كان أو فاجراً»

جهاد بر شما همراه هر حاكمى واجب است، نيكوكار باشد يا بدكار

سنن ابى‏داوود، ج2، كتاب الجهاد، باب فى‏الغز ومع ائمة الجور، ص17

مظهر عدالت در این دو مورد است. یکی در امام جماعت است و دیگری در حاکم اسلامی. که آقایان اهل سنت، هر دو را منتفی اعلام کردند.

نسبت به «قضات» هم که «ابن کثیر» می گوید:

«وهي فاحشة اللواط التي قد ابتلي بها غالب الملوک و الامراء و التجار و العوام و الکتاب و القضاة و نحوهم الا من عصم الله منهم»

فاحشه لواط، اکثر اميران و حاکمان و غالب تاجرين، عوام مردم و غالب نويسنده ها و غالب قضات و دیگران، مبتلا به آن عمل هستند؛ همه اينها گرفتارند جز آنها که خداوند آنها را از اين کار معصوم کرده و عصمت را به آنها داده است.

البدايه و النهايه ج 9 ص 162

آقای «بن عبدالله الخضیر» در این کتاب، آراء و نظرات علمای اهل سنت را خوب جمع کرده است. من برای اولین بار می دیدم که شخصی، در مورد «عدالت»، نظر بزرگان اهل سنت را از لابلای کتابها جمع کرده است.

درباره واژه «مجهول» هم خوب کار کرده. مجهول العین و مجهول الذات و مجهول الحال. که دربحث های رجالی ضرورت دارد بین این سه تا فرق بگذاریم.

درباره احتجاج به «حدیث ضعیف»، ایشان بحثی را مطرح کرده است که من معتقدم بهترین، جامع ترین و مفصل ترین کتابی است که در این زمینه نوشته شده است.

این آقایانی که این همه داد می زنند که روایت باید صحیح باشد و چه باشد و چه باشد؛ از ائمه اهل سنت مفصل نقل می کند که ما روایت ضعیف را مطلقاً قبول داریم چه در احکام و چه در مستحبات. به عنوان نمونه در صفحه 250 این کتاب می خوانیم که:

«قال ابن حزم: حدیث الضعیف أولی عند الإمام أبی حنیفه من الرأی و القیاس»

ابن حزم گفته است که حدیث ضعیف در نظر ابوحنیفه از رأی و قیاس اولویت دارد.

در ادامه، از تمامی چهار امام اهل سنت، کلماتی در تأیید حجیت حدیث ضعیف می آورد و این یک نکته ظریفی است که ایشان به آن اشاره می کند.

حتی در ادامه می گوید:

«و المرسل حجة عندنا (الحنفیه) و عند الجمهور»

حدیث مرسل نزد ما حنفی ها و همچنین جمهور علما، حجت است.

با این حساب باید از این آقایان پرسید که شما دیگر بحث رجال را برای چه می خوانید؟ زیرا که یکی از مشهورترین اقسام حدیث ضعیف، حدیث مرسل است.

ایشان در بخش دیگری از این کتاب، کلام «ابن تیمیه» را در رد حدیث ضعیف می آورد و یک نقد عالمانه و جانانه می کند. یک جواب خوب و عالی به ابن تیمیه می دهد.

برگردیم به بحث...

صحبت درباره کلام مرحوم «علامه مظفر» بود در معنای «سنّت». ایشان در کتاب «اصول الفقه» خود، فرمود که واژه «سنت» در اصطلاح فقهاء عبارت است از قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم ولی فقهای شیعه بخصوص در تعریف سنت گفته اند که:

فکانت السنة بإصطلاحهم: قول المعصوم أو فعله أو تقریره.»

فقهای شیعه اینگونه تعریف کرده اند که: سنت عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم.

علامه مظفر در علت این توسعه معنای سنت از ناحیه فقهای شیعه می گوید:

«والسر فی ذلک أن الأئمة من آل البیت علیهم السلام لیسوا هم من قبیل الرواة عن النبی و المحدثین عنه لیکون قولهم حجة من جهة أنهم ثقاة فی الروایة بل لأنهم هم المنصوبون من الله تعالی علی لسان النبی لتبلیغ الأحکام الواقعیه فلا یحکمون الا عن الأحکام الواقعیه عندالله تعالی کما هی.»

دلیل توسعه معنای سنت در لسان فقهای شیعه این است که ائمه اهلبیت علیهم السلام از قبیل سایر روات و ناقلین حدیث نیستند که از پیغمبر روایت نقل کرده باشند، تا از بابت ثقه بودنشان روایاتشان حجت باشد؛ بلکه خود اهلبیت، از ناحیه خداوند متعال و توسط پیغمبر اکرم، برای تبلیغ احکام واقعی الهی نصب شده اند. بنابراین، اهلبیت هر حکمی را که بیان می کنند، عیناً احکام واقعی الهی است.

مرحوم مظفر در ادامه می نویسد:

«فلیس بیانهم للأحکام من نوع روایة السنة و حکایتها، و لا من نوع الإجتهاد فی الرأی و الإستنباط من مصادر التشریع، بل هم أنفسهم مصدر للتشریع فقولهم سنة لا حکایة السنة»

بنابراین، بیان احکام توسط ائمه اهلبیت، از نوع روایت و حکایت سنّت نیست. و از نوع اجتهاد در رأی و استنباط حکم شرعی از مصادر تشریع هم نیست، بلکه ایشان خودشان مصدر تشریع احکام الهی هستند. و کلامشان عین سنت است نه حکایت از یک سنت.

اصول الفقه ج 3 ص 64

این عبارت مرحوم مظفر که می گوید: «بل لأنهم هم المنصوبون من الله تعالی علی لسان النبی لتبلیغ الأحکام الواقعیه» وهابی ها را به درد آورده است. مرحوم مظفر در اینجا حق مطلب را اداء کرده است.

بعضی از بزرگان مثل علامه «شرف الدین» یا مرحوم «کاشف الغطاء» کمی در لفافه سخن گفته اند که خیلی به اهل سنت برنخورد، ولی مرحوم مظفر صریح و شفاف جایگاه حقیقی اهلبیت را بیان می کند.

در حقیقت کلام علامه، اشاره دارد به آیه شریفه که می فرماید:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به طور کامل بر مردم ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت او را انجام نداده ای.

سوره مائدة آیه 67

«آلوسي» در تفسير خود مي‌نويسد:

«روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»

ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي‌کند که ما در زمان رسول الله اين آيه را اينگونه مي‌خوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي ولي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.

روح المعاني، ج6، ص193

و «سيوطي» اين روايت را اين چنين نقل کرده است:

«بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علياً مَولَي المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.»

آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي مولاي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.

الدر المنثور ج2 ص298؛ فتح القدير ج 2 ص60؛ المنار: ج 6 ص463

عبارت «لتبلیغ الأحکام الواقعیه» عبارت جالبی است که کمتر کسی به آن اشاره کرده است. یعنی آنچه که ائمه نقل می کنند، احکام ظاهری نیست، بلکه احکام واقعی و آن چیزی که در لوح محفوظ است را نقل می کنند.

تک تک عبارات مرحوم مظفر بار علمی و پیام علمی دارد و خیلی دقیق و ظریف است. این گونه تعابیر قشنگ و زیبا را من در عبارات هیچ کدام از بزرگواران ندیدم. و وهابی ها حق دارند از این تعابیر ایشان، بسوزند.

البته در برخی از زیارت نقل شده، تعابیر دیگری در وصف اهلبیت وجود دارد که در نوع خودش جالب است. مثل زیارت اول از زیارات مطلقه حضرت سیدالشهداء که «شیخ صدوق» درباره این زیارت می گوید:

«وَ قَدْ أَخْرَجْتُ فِي كِتَابِ الزِّيَارَاتِ وَ فِي كِتَابِ مَقْتَلِ الْحُسَيْنِ ع أَنْوَاعاً مِنَ الزِّيَارَاتِ وَ اخْتَرْتُ هَذِهِ لِهَذَا الْكِتَابِ لِأَنَّهَا أَصَحُ‏ الزِّيَارَاتِ‏ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَة»

من در کتاب زیارات و در کتاب مقتل امام حسین علیه السلام، انواعی از زیارات امام حسین را آورده ام. ولی در اینجا این روایت را انتخاب کردم، زیرا از نظر من، این زیارت، صحیح ترین زیارت امام حسین است.

در بخشی از این زیارت خطاب به امام حسین علیه السلام آمده است:

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ‏ بُيُوتِكُم»

اراده خداوند در تقدیر امور مخلوقات، از آسمان به سوی شما فرود می آید و از منازل شما برای مخلوقات صادر می شود.

من لا یحضره الفقیه، ج2 ص 598

بیت القصیر این زیارت همین عبارتی است که آوردیم. یعنی در تمام هستی، اراده خداوند به هر چیزی که بخواهد تعلق بگیرد، به سوی ائمه اهلبیت فرود می آید و از منازل اهلبیت برای مخلوقات صادر می شود.

یعنی در حقیقت منازل ائمه اهلبیت، محل نزول و فرود ملائکه الهی بوده است. البته نه به عنوان رساندن وحی شریعتی؛ زیرا وحی شریعتی با ارتحال نبی مکرم تمام شد. و بعد از ایشان ما دیگر مشرع نداریم.

ولی برای تتمه کار و فرض اینکه نبی مکرم همچنان زنده بوده و مردم به احکام الهی نیاز داشتند، ائمه اطهار این احکام واقعی الهی را در دوران حیات خودشان، برای مردم بیان می کردند.

به فرض مثال، مدت عمر نبی مکرم را فرض می کنیم که 255سال طول کشیده است. همان احکامی را که نبی مکرم در این عمر طولانی به مردم می رساند را اهلبیت رساندند. و یا وظیفه رساندن را بر عهده داشتند.

یعنی در واقع، کلمات و اقوال ائمه اطهار تتمه و تکمله شریعت پیامبر است نه چیز جدید. به عبارت دیگر تمام احکام و اعمالی که ائمه برای مردم بیان کردند، اگر نبی مکرم در آن زمان بود، همانها را برای مردم بیان می کرد.

البته این نزول ملائکه بر اهلبیت پیامبر، نباید از ناحیه اهل سنت مورد اعتراض واقع شود. چرا که خودشان از عایشه دارند که:

«عَنْ عَائِشَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: «قَدْ كَانَ يَكُونُ فِي الْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مُحَدَّثُونَ، فَإِنْ يَكُنْ فِي أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ، فَإِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ مِنْهُمْ قَالَ ابْنُ وَهْبٍ: تَفْسِيرُ مُحَدَّثُونَ: مُلْهَمُونَ»

عایشه از پیغمبر نقل می کند که فرمود: در امت های پیش از شما محدثینی وجود داشتند، اگر در امت من هم یک نفر محدث باشد، آن شخص عمربن خطاب است. ابن وهب در تفسیر کلمه محدثون گفته است یعنی الهام شدگان.

صحیح مسلم ج4 ص 1864 ح 2398

حتی خود «ابن تیمیه» می گوید:

«و نحن لا نحس من أنفسنا عجزا عن إبراء الأکمه و الأبرص و إحیاء الموتى و نحو هذه الامور»

ما از خودمان بعید نمی‌دانیم که مرده را زنده کنیم یا کور مادرزاد را شفاء بدهیم و یا بیماری برص را شفا بدهیم و مانند این امور.

النبوات ابن تیمیه ج1ص218

وقتی «ابن تیمیه» بتواند کور مادر زاد را شفا دهد، یا مرده را زنده کند؛ چگونه اهلبیت پیامبر که یکی از دو ثقل گران سنگ به یادگارمانده از نبی مکرم هستند، نتوانند چنین کارهایی را انجام دهند و یا نتوانند محدث ملائکه بشوند.

والسلام علیکم و رحمة الله




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :