نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
چرا حضرت علي بعد از به دست گرفتن حكومت فدك را بر نگرداند ؟
کد مطلب: 5266 تاریخ انتشار: 02 مرداد 1386 تعداد بازدید: 15185
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
چرا حضرت علي بعد از به دست گرفتن حكومت فدك را بر نگرداند ؟

سؤال كننده : مهران داد بين

پاسخ :

حضرت علي عليه السلام به خاطر جو ناسالمي كه توسط خلفاي پيشين فراهم شده بود و در جامعه بسياري از بدعت ها جاي سنت ها را گرفته بود و بسياري از حقايق اسلامي دستخوش تغيير شده بود به طوري كه امام شافعي در كتاب ام از وهب بن كيسان نقل مي كند :

كلّ سنن رسول اللّه قد غيّرت حتي الصلاة.

كتاب الام:1/208.

يعني تمام سنت و شريعت پيامبر گرامي حتي نماز هم تغيير يافته است

امام مالك از جدش مالك نقل مي كند كه گفته:

ما أعرف شيئاً مما أدركت الناس إلا النداء بالصلاة.

الموطّأ: 1/93 وشرحه: 1/122.

از مردم جز دعوت به نماز ، چيزي را نمي بينم .

حسن بصري از علما وفقهاي بزرگ اهل سنت مي گويد:

لو خرج عليكم أصحاب رسول اللّه ما عَرَفوا منكم إلاّ قبلكتم.

جامع بيان العلم: 2/244.

اگر صحابه پيامبر به ميان شما بيايد از اسلام شما جزاين كه به طرف قبله مي ايستيد چيز ديگري مشاهده نخواهد كرد.

از همين رو است طبق روايت بخاري در صحيح خود از عمران بن حصين صحابي پيامبركه در بصره وقتي پشت سر علي بن ابي طالب عليه السلام نماز مي خواند ، مي گويد: نماز علي ياد آور نمازي است كه با پيامبر گرامي گرامي به جاي مي آورديم.

عن عمران بن حُصين قال : صلّي مع علي بالبصرة فقال: ذَكَّرنا هذا الرجل صلاة كنّا نصلّيها مع رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم.

صحيح البخاري: (161 ح784) ، 1/200ط. دار الفكر ـ بيروت الاوفست عن طبعة دار الطباعة باستانبول. باب إتمام التكبير في الركوع من كتاب الأذان.

ومشابه اين روايت را از مطرف بن عبد اللّه نقل مي كند كه مي گويد:

صليت خلف علي بن أبي طالب أنا وعمران بن حصين فكان إذا سجد كبر وإذا رفع رأسه كبر وإذا نهض من الركعتين كبر فلما قضي الصلوات أخذ بيدي عمران بن حصين فقال : لقد ذكّرني هذا صلاة محمد صلي اللّه عليه وسلم أو قال : لقد صلّي بنا صلواة محمد صلي اللّه عليه وسلم.

صحيح البخاري: (162 ح 786) ، 1/191 ، باب إتمام التكبير في السجود.

ودر صحيح مسلم آمده:

عن مُطَرِّف قال : صليت أنا وعِمران بن حُصين خلف علي بن أبي طالب فكان إذا سجد كبر وإذا نهض من الركعتين كبر فلما انصرفنا من الصلاة قال : أخذ عمران بيدي ، ثم قال : لقد صلي بنا هذا صلاة محمد صلي اللّه عليه وسلم أو قال : قد ذكّرني هذا صلاة محمد صلي اللّه عليه وسلم.

صحيح مسلم: 2/8 طبعة دارالفكر ـ بيروت ، (1/ 169 ح 393) باب إثبات التكبير من كتاب الصلاة.

باتوجه به نكات ياد شده معلوم مي شود كه در اثر انحراف جامعه اسلامي از مسير خود و كنار گذاشتن خليفه و جانشين بحق پيامبر گرامي (ص) و روي كار آمدن كساني كه صلاحيت نداشتند ، چه مشكلاتي بر سر شريعت اسلام آمده است.

و علي (ع) احساس نمود كه اگر چنان كه بخواهد ناهمواري هاي گذشته اصلاح نمايد و بدعت ها را برگرداند جامعه آن روز تاب تحمل آن را ندارند.

به عنوان نمونه: نماز تراويح كه توسط خليفه دوم تاسيس شد و بنا به نقل بخاري عمربا صراحت گفت:

نعم البدعة

چه بدعت خوبي است .

صحيح بخاري ج 1 ص 342 .

حضرت علي عليه السلام در زمان حكومت خويش در به امام حسن دستور داد كه مردم را از خواندن اين نماز مستحبي به جماعت ، جلوگيري كند ولي مردم همه فرياد در آوردند :

وا عمراه ، وا عمراه ،

به دنبال آن حضرت امير عليه السلام فرمود:

قل لهم صلوا

به آنان بگوييد به هرنحوي كه مي خواهيد نماز بخواهيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | عباس سالاري | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 12 خرداد 1387 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسمه تعالي
سلام عليکم
ان شاالله که خداي عزوجل از شما عزيزان راضي وبا پيامبر وال پيامبر محشور بفرمايد
اميرالمومنين علي بن ابيطالب ع مصلحت ودورانديشي او سکوت واستقامت امير المومنين علي بن ابيطالب ع را
فصاحت وبلاغت اميرالمومنين علي بن ابيطالب ع و.........................................................................
اي کساني که دم از ازادي دم از مسلمان بودن خود را داريد فکر کنيد به خود اييد ايا شما فقط ازاديد فکر کنيد احکام پياده کنيد هر چه شما گفتيد درسته ايا درست فکر مي کنيد تسليم واقعي هستيد فقط از خداوند اطاعت مي کنيد خداي مهربان که به کسي ظلم نمي کند
جناب عمر قبل از اينکه مسلمان شود خشن ودور از انسانيت زندگي مي کرد وبعد که هم مسلمان شد اديت وازارش بيشتر وبيشتر شد به جايي رسيد که حتي بيعت گرفتن از ال رسول با زور واتش زدن خانه انها انجاميد
احکام اسلامي را هرجا که خوشش مي امد تغيير مي داد ايا کسي که از بدعت خوشش مي ايد بايد از او وروشهاي او پيروي کرد ايا پيامبر اسلام اينگونه بود ايا صحابه پيامبر مثل ابوذر يا سلمان محمدي يا مالک اشتر وصحابه واقعي پيامبر اسلام اينگونه بودند
من از سايت اهل سنت جنوب اين را خواندم که نوشته بود عمر کسي بود که حاضر شد پيامبر را به قتل برساند قبل از اينکه مسلمان شود
ايا امير المومنين علي بن ابيطالب ع اف به پيامبر اسلام گفته هميشه خود را حاضر به خدمت در راه اسلام مي نمود
از طفوليت امام علي ع تا وقتي که پيامبر اسلام را از دست داد وتا وقتي که امام علي ع به شهادت رسيدند ذره ايي از خط مستقيمي که پيامبر ترسيم کرده بود خطا نرفت ايا ديگران اينجور بودند ايا ابي بکر اينگونه بود ايا عثمان اينگونه بود ايا عمر اينگونه بود
اينها خط رسول اسلام ص را رها کردند امام علي ع استقامت کرد وايستاد
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اللهم عجل لوليک الفرج
2 | سلامات | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | 12:00 - 18 آبان 1387 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
حضرت فاطمة ( سلام الله عليها) : با مطرح كردن مسئله فدك مي خواست جهالت و ناداني كساني كه زمام امور را گرفته اند را نشان دهد.ابوبكر به حضرت زهرا گفت كه پيامبر گفته " ما پيامبران كسي وارثمان نمي شود" كه در آن موقع حضرت فاطمة زهرا گفت اينطور نيست مگر در قران نخونده اي كه يحيي وارث زكريا شد.
3 | ميثم رستمي | Iran - Tehran | 12:00 - 07 آذر 1387 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
مگه وظيفه ي امامان هدايت مردم نبود پس چرا امام علي(ع) در برابر كوچكترين اعتراض مردم كوتاه مدند و از انحراف مردم جلوگيري نكردند ؟

پاسخ:
دوست گرامي سلام ! امام در برابر كوچكترين اعتراضات كوتاه نيامدند ، چنين تعبيري از شما خيلي بعيد بود . امام وظيفه هدايت مردم را دارد ؛ همان طوري كه خداوند نيز اين چنين است ؛ اما قرار نيست كه مردم را به زور وادار به پذيرش اسلام و قوانين آن كنند . امام تا زماني وظيفه دارد كه خود مردم بخواهند كه هدايت شوند .

امير مؤمنان عليه السلام نهايت تلاش خود را كردند ؛&zwnj اما وقتي مردم نخواهند از قدرت جبري نمي&zwnjتوان استفاده كرد ؛ چرا كه هدايت بايد بر اساس اختيار مردم باشد ، هدايت اجباري ارزشي ندارد .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
4 | ميثم رستمي | Iran - Tehran | 12:00 - 09 آذر 1387 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خيلي ممنون از جواب شما

5 | Iman | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 13 مرداد 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
تا اينجايي كه من به ياد مي آورم ، شيوخ ثلاثه (يعني آقايان ابوبكر ، عمر و عثمان) فدك را در اختيار داشتن و مثلا اداره مي‌كردن . علي القاعده با در دست گرفتن حضرت علي اختيار فدك بايد به دست ايشان افتاده باشد و نه ديگري . بنا بر اين با خلافت ايشان به صورت خود كار فدك پس گرفته شده است . از طرفي هم جايي خواندم كه پادشاه وقت از امام رضا پرسيد حدود فدك رو مشخص كن ، كه برگردانم ؛ و امام (ع) در جواب گفتند كه نمي‌تواني . حدود فدك حدود بلاد اسلامي است . لطفا اگر اشتباه هست تصحيح فرماييد ... در ضمن از آي كلاس آنلاينتون ممنون. هر روز به از ديروز ... با اين سايت شما خودم به خودم پز مي‌دم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- اداره فدك در زمان خلفا ، گاهي به دست آنها و گاهي به دست ديگران بود ، و گاهي نيز فدك را در اختيار گروهي از فقرا گذاشتند ، تا مديون خلفا باشند !
به همين سبب وقتي زمان خلافت امير مومنان علي عليه السلام رسيد ، اين دسته از مردم ، خود را مالك فدك مي‌دانستند و در صورتي كه امير مومنان مي‌خواستند آن را برگردانند ، در مقابل حضرت شورش مي‌كردند ؛ خود حضرت اين مطلب را در يكي از سخنان مهم خويش مطرح كرده‌اند :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=614
2- آنچه را شما مطرح كرده‌ايد ، مربوط به حضرت موسي بن جعفر است ؛ و اين ماجرا در كتب اهل سنت نيز آمده است !
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=165
خلفاي جور در زماني كه حكومت آنان استقرار مي‌يافت و دشمني آنان را تهديد نمي‌كرد ، عموما به خاطر حاصل‌خيز بودن فدك ، دوباره آن را گرفته و دست به دست مي‌چرخاندند !
2- همانطور كه خود عمر اقرار كرده است ، عائدي فدك بسيار زياد بود و ابوبكر براي اداره حكومت خويش ، به سود آن محتاج ؛ و به همين سبب آن را از امير مومنان گرفت تا مبادا حضرت بتوانند با استفاده از درآمد آن رهبري حكومت اسلامي را به دست گيرند ؛ معني سخن حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام نيز همين است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | محسن نوري | Iran - Gorgan | 14:18 - 21 ارديبهشت 1390 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
به نظر شما حضرت علي چرا در قضيه فدک سکوت کردند؟
وچرا با اينکه پهلوي حضرت فاطمه شکسته ميشه و به خانه نميرسه (به گفته شما) حضرت علي سکوت ميکند؟
به نظر من سکوت حضرت علي اينجا جايز نيست.
اگر سکوت نميکردند اين قضايا شيعه وسني بوجود نمي آمد که به جان هم افتاده اند.
همانجا کار فيصله داده ميشد.
وچرا کسي که به گفته شما از طرف خدا ورسول خدا ولي معرفي شده در برابر خليفه اول سکوت ميکند.
به نظر من کسي که از جانب خدا براي ولي مسلمانان انتخاب ميشه نبايد در برابر ظلم(گفته شما ابوبکر .....) مقابله ميکرد؟
7 | محمد خير آبادي | Iran - Markaz | 08:35 - 24 خرداد 1390 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسمه تعالي
جناب آقاي محسن نوري سلام عليکم
بنده اين صفحه را در تاريخ 24 خرداد مي خوانم و لازم دانستم در خصوص سئوالات شما چند نکته را يادآوري کنم.
به نظر شما چرا حضرت رسول ص در ايام بعثت که در مکه بودند در برابر توهينها و جسارتهاي مشرکين سکوت مي کردند؟
چرا بر سر ايشان خاکستر ريخته مي شد و ايشان سکوت مي کردند ؟
چرا اصحاب ايشان بويژه اميرالمومنين علي عليه السلام سکوت مي کردند ؟
برادر گرامي اگر منظور شما از سکوت بستن دهان و اعتراض نکردن است بايد عرض کنم حضرت علي ع هيچ زماني سکوت نکردند و همواره حقوق خود را به امت يادآوري مي نمودند که براي نمونه از جلد دوم کتاب شريف الغدير صفحات 2 الي 4 روايتي را براي استحضار شما در ادامه مي آورم و صفحات تاريخ از احتجاجات و مناشدات آن حضرت مملو است و شما مي توانيد به کتاب الغدير که تماما از منابع اهل سنت مي باشد مراجعه کنيد.
همچنين اگر منظور شما از سکوت عدم قيام نظامي است که بايد عرض کنيم عليرغم اينکه آن حضرت از انصار و مهاجرين دعوت به قيام و احقاق حق خود را نمودند در روز موعود جز يک جمعيت 5 نفري بقيه ترسيده و منفعت طلبي ايشان مانع از حرکتشان شد و طبق مضمومن به نقل اگر آن حضرت تنها 40 نفر يار مي داشتند قيام نظامي هم مي نمودند و منابع اين مطالب در کتاب سليم بن قيس هلالي موجود است .
موفق باشيد
حديث مناشده آن حضرت در روز شوراي انتخاب خليفه سوم با اصحاب حاضر در شوراي در سال 23 هجري
اخطب خطباء خوارزم-حنفى-در صفحه 217«مناقب»گويد:خبر داد مرا استاد و پيشوا-شهاب الدين-افضل حفّاظ-ابو النجيب-سعد بن عبد اللّه بن حسن همدانى معروف به«مروزى»در آنچه كه از همدان بمن نوشته،باخبار او از حافظ-ابو على-حسن ابن احمد بن حسين در آنچه اذن و اجازه روايت آنرا باو داده،باخبار از استاد اديب ابو يعلى-عبد الرزاق بن عمر بن ابراهيم همدانى. بسال 437،باخبار از پيشواى حافظ-طراز المحدثين-ابو بكر احمد بن موسى بن مردويه.
و استاد پيشوا،شهاب الدين-ابو النجيب-سعد بن عبد اللّه همدانى گفته كه: ما را خبر داد باين حديث عالى پيشواى حافظ-سليمان بن محمّد بن احمد-از يعلى بن سعد رازى.از محمّد بن حميد.از زافر بن سليمان.از حارث بن محمّد.از ابى الطفيل-عامر بن واثله كه گفت:

من در روز شورى دربان بودم و على عليه السّلام در خانه(محلّ اجتماع و شورى) بود و شنيدم كه بآنها ميفرمود:من بطور مؤكّد بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چيزيكه هيچ فرد عربى و غير عربىّ از شما نتواند آنرا دگرگون نمايد، سپس فرمود:شما افراد را،همه شما را سوگند ميدهم بخدا،كه آيا در ميان شما كسى هست كه پيش از من بوحدانيّت خدا ايمان آورده باشد؟همگى گفتند: نه،فرمود شما را بخدا سوگند ميدهم كه در ميان شما كسى هست كه برادرى چون جعفر طيّار داشته باشد كه در بهشت با فرشتگان پرواز ميكند؟همگى گفتند: نه بخدا قسم،فرمود شما را بخدا سوگند ميدهم آيا در ميان شما غير از من كسى
هست كه عموئى چون عموى من حمزه داشته باشد كه شير خدا و شير رسول خدا و سرور شهيدان است؟گفتند:نه بخدا قسم،فرمود:شما را بخدا سوگند ميدهم آيا در ميان شما جز من كسى هست كه همسرى چون همسر من فاطمه دختر محمّد صلى اللّه عليه و آله داشته باشد،كه بانوى زنان اهل بهشت است،؟گفتند:نه بخدا قسم، فرمود:شما را بخدا سوگند ميدهم،آيا در ميان شما جز من كسى هست،كه دو سبط مانند دو سبط منحسن و حسين داشته باشد كه دو آقا و سرور جوانان اهل بهشت ميباشند؟گفتند:نه بخدا قسم،فرمود:شما را بخدا سوگند ميدهم، آيا در ميان شما جز من و پيش از من كسى هست كه چندين بار با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نجوى كرده باشد و پيش از نجوى صدقه داده باشد؟گفتند:نه بخدا قسم،

فرمود: شما را بخدا سوگند ميدهم،آيا در ميان شما جز من كسى هست كه رسول خدا درباره او فرموده باشد:
من كنت مولاه فعلى مولاه،اللهم وال من والاه و عاد من عاداه،و انصر من نصره،ليبلغ الشاهد الغائب؟گفتند:نه بخدا قسم،...تا آخر حديث...
8 | امير نبوتي | Iran - Qom | 20:32 - 04 تير 1390 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام در ابتداي خلافت بعد ازآنکه گفت و التسموا غيري و خطبه نمودند در روز بعد بيعت و در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 7ص 37 آمده که: ثم قال أما بعد فإنه لما قبض رسول الله ص استخلف الناس أبا بكر ثم استخلف أبو بكر عمر فعمل بطريقه ثم جعلها شورى بين ستة فأفضي الأمر منهم إلى عثمان فعمل ما أنكرتم و عرفتم ثم حصر و قتل ثم جئتموني طائعين فطلبتم إلي و إنما أنا رجل منكم لي ما لكم و علي ما عليكم و قد فتح الله الباب بينكم و بين أهل القبلة و أقبلت الفتن كقطع الليل المظلم و لا يحمل هذا الأمر إلا أهل الصبر و البصر و العلم بمواقع الأمر و إني حاملكم على منهج نبيكم ص و منفذ فيكم ما أمرت به إن استقمتم لي و بالله المستعان ألا إن موضعي من رسول الله ص بعد وفاته كموضعي منه أيام حياته فامضوا لما تؤمرون به و قفوا عند ما تنهون عنه و لا تعجلوا في أمر حتى نبينه لكم فإن لنا عن كل أمر تنكرونه عذرا ألا و إن الله عالم من فوق سمائه و عرشه أني كنت كارها للولاية على أمة محمد حتى اجتمع رأيكم على ذلك لأني سمعت رسول الله ص يقول أيما وال ولي الأمر من بعدي أقيم على حد الصراط [ 37 ] و نشرت الملائكة صحيفته فإن كان عادلا أنجاه الله بعدله و إن كان جائرا انتفض به الصراط حتى تتزايل مفاصله ثم يهوى إلى النار فيكون أول ما يتقيها به أنفه و حر وجهه و لكني لما اجتمع رأيكم لم يسعني ترككم ثم التفت ع يمينا و شمالا فقال ألا لا يقولن رجال منكم غدا قد غمرتهم الدنيا فاتخذوا العقار و فجروا الأنهار و ركبوا الخيول الفارهة و اتخذوا الوصائف الروقة فصار ذلك عليهم عارا و شنارا إذا ما منعتهم ما كانوا يخوضون فيه و أصرتهم إلى حقوقهم التي يعلمون فينقمون ذلك و يستنكرون و يقولون حرمنا ابن أبي طالب حقوقنا ألا و أيما رجل من المهاجرين و الأنصار من أصحاب رسول الله ص يرى أن الفضل له على من سواه لصحبته فإن الفضل النير غدا عند الله و ثوابه و أجره على الله و أيما رجل استجاب لله و للرسول فصدق ملتنا و دخل في ديننا و استقبل قبلتنا فقد استوجب حقوق الإسلام و حدوده فأنتم عباد الله و المال مال الله يقسم بينكم بالسوية لا فضل فيه لأحد على أحد و للمتقين عند الله غدا أحسن الجزاء و أفضل الثواب لم يجعل الله الدنيا للمتقين أجرا و لا ثوابا و ما عند الله خير للأبرار و إذا كان غدا إن شاء الله فاغدوا علينا فإن عندنا مالا نقسمه فيكم و لا يتخلفن أحد منكم عربي و لا عجمي كان من أهل العطاء أو لم يكن إلا حضر إذا كان مسلما حرا أقول قولي هذا و أستغفر الله لي و لكم ثم نزل . آيا واقعا در حکومت ايشان چنين اتفاقاتاتي افتاد ؟ مثل مبارزه با بدعت ها که با آن سازش شد براي پيشبرد جامعه و حکومت لزوم به دست آوردن حکومت شام در همان ابتداي حکومت از معاويه لعنة الله عليه چه بود که اين جنگ هاي پياپي باعث به وجود آمدن زمينه براي به دست آوردن حکومت توسط آل اميه و اول شخص بعد اميرالمومنين يعني معاويه لعنت الله عليه شد؟ همين سازش و صلح به صورت موقت براي قدرتمند نمودن حکومت اسلامي بعد 25 سال انحرافي نميتوانست باشد

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

حضرت در ابتدا قصد جنگ با معاويه را نداشتند ، بلکه او را عزل کردند و اگر عائشه و طلحه و زبير جنگ به راه نمي انداختند، معاويه مجبور مي شد کناره گيري کند ، اما اين جنگ موجب شد که معاويه قدرت بگيرد و بتواند بر عليه حضرت جنگ به راه بياندازد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

9 | وحدت مسلمين چه شيعه و چه سني | Iran - Rasht | 16:26 - 23 آذر 1391 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
فکر نميکنم اگر هم مساله اي در مورد امامت باشه به اندازه ي توحيد و معاد و نبوت اهميت داشته باشه.پس به اين مسايل زياد دامن نزنيم بهتره و صد البته حضرت علي (رضي الله عنهم) که ميگويند : حتي اگر کل ملت عرب در مبارزه با من درآيند از آن ها نميترسم،که از چند تا يار پيامبر نميترسن؟؟؟ آخه مگه پيامبر ميتونست 30 سال سکوت کنه بگه که شرايط فراهم نيست؟؟؟ مگه اسوه ي شجاعت و متانت و تقوا و يکي از چهار يار پيامبر اينقدر ترسو ميشه؟ يعني اولين نوجوان مسلمان اينقدر ترسو ميشه؟؟؟ يک سوال هم در مورد امام حسين چرا امام حسن جنگ نکرد؟؟؟ اگر مسلمانان واقعي از بين ميرفتند پس چرا امام حسين جنگ کرد؟؟؟ خب اگه حق در برابر جور سر تعظيم فرو نمي آورد چرا امام حسن تسليم شد؟؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در مورد سؤال اول شما در اين آدرس توضيحاتي داده شده است مراجعه كنيد:
اما در مورد سؤال دوم بايد بگوييم به همان دليل كه پيامبر اكرم صلي الله و عليه وآله در حديبيه صلح كرده و در احد و خندق كه جنگ با آنهمه شرايط خفقان انجام شد و بسياري از يارانش را از دست داده و خودشان هم جراحات فراواني برداشتند، صلح نكردند.
شخصيت يزيد با شخصيت معاويه اي كه شيطان صفت، سياس و ظاهر الصلاح بود و براحتي مي توانست ثمرات قيام را بنفع خود تغيير دهد بسيار فرق مي كرد. در آدرس ذيل نيز توضيحاتي داده شده است مراجعه كنيد:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
10 | ابوعلي | United States - New York | 16:35 - 01 اسفند 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام و تشکر فراوان
11 | محمدي | Iran - Alvand | 14:31 - 09 فروردين 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
دوستان عزيز سني و شيعه/

دررابطه با بحث فاطميه بهتون پيشنهاد ميکنم سخنراني بصيرت فاطمي/علي اکبر رائفي پور رو گوش کنين._

در پاسخ هم به برخي از عزيزان بايد گفت که=

چرا حضرت هارون_سلام الله عليه_ سکوت کرد؟

چرا رسول الله(ص) صلح حديبيه کردند؟

اين ها همه دليل بر اينه که هميشه مقابله فيزيکي مصلحت نيست..

پس از رسول الله(ص) روم و ديگر کشورهاي کافر در کمين اسلام بودن و مصلحت همان کاري بود که مولا علي(ع) است.

به قول خود مولا=صبر کردم در حالي که خوار در چشم و استخوان در گلو داشتم...(نهج البلاغه_خطبه3)

عدم مقابله فيزيکي علي(ع) ترس نبود.مصلحت بود.

چرا ما نهج البلاغه نميخونيم تا پاسخ سولاتمون رو بگيريم؟





علي _فرمودند=در شرايطي قرار دارم که اگر سخن بگويم ميگويند بر حکومت حريص است.و اگر خاموش باشم ميگويند:از مرگ ترسيد.هرگز! من و ترس از

مرگ ؟پس از ان همه جنگها و حوادث ناگوار؟سوگند به خدا.علاقه فرزند ابي طالب به مرگ در راه خدا از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر است.اين که

سکوت برگزيدم از علوم و حوادث پنهاني اگاهي دارم که اگر بازگويم مضطرب ميگرديد.چون لرزيدن ريسمان در چاهاي عميق/_نهج البلاغه/خطبه5_


والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته.
12 | فرناز | Iran - Alvand | 14:36 - 09 فروردين 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
عرض سلام و ادب/
بحث امامت هم شاخه اي از توحيد است.
اگر امامت مهم نبود هرگز قران نميفرمود که=<< يوم ندعوا کلّ اناس بامامهم...._الاسراء/71_=روزي که همه مردم را با امامشان بخوانيم.
مثل امام مثل کعبه معظمه هست....کعبه در مردم نبايد بچرخه.مردم بايد بيان سراغ امام.
اگه تاريخ بشريت اراذل و اوباش ها اومدن به مردم چيره شدن...دليلش تبعيت نکردن مردم از امام الهي بود.
13 | شمس الدين جليليان | Iran - Qom | 22:16 - 11 فروردين 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
ترک سنت عمر براي عرب به مراتب بسيار مشکل تر از ترک بت پرستي آنان بود چون عمر سنتهاي جاهلي را که با گوشت و پوست و خون آنان آميخته شده بود در اندک زماني پس از رحلت رسول اعظم (ص) کاملا احيا نمود و يک اسلام سفياني را که مملو از خوي غارتگري و تجاوز و نژادپرستي بود جايگزين اسلام ناب محمدي نمود . اسلامي که همه ي اختلافات نژادي و زباني و مرزهاي جغرافيايي را نفي نموده بود ، يکباه منادي برتري نژاد عرب بر عجم گرديد و حداقل به مدت شش قرن عرب وحشي ، ساير ملل مسلمان و در راس همه ، ايرانيان را موالي و برده ي خود مي پنداشتند و بر بلاد مسلمين حکومت ظالمانه داشتند و امروز هم همين تفکر را دارند با اين تفاوت که امروز قدرت ندارند و خود ، برده ي اسرائيل شده اند . فدک در برهه ي خاصي ارزش اقتصادي براي اهل بيت داشت که غصب شد و بعدها فقط داراي ارزش سياسي به عنوان سند مظلوميت بانوي دو عالم بود و ؟؟؟؟؟؟هم خواست آن را پس بدهد که ؟؟؟؟؟ مانع شد و در عهد عمربن عبدالعزيز مرواني هم پس داده شد و ... اگر علي (ع) اين کار را نکرد حداقل دو دليل داشت اول اينکه فرياد وا عمرا بلند مي شد و آن حضرت را غاصب فدک و بيت المال معرفي مي کردند ثانيا صاحب اصلي آن در قيد حيات نبودند و وراث آن حضرت خود مولا و فرزندانش بودند و اختيار صرف نظر از موضوع را داشته اند
14 | شمس الدين جليليان | Iran - Qom | 22:49 - 11 فروردين 1393 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
کامنت 9 . برادر يا خواهر عزيز اولا پيامبر سي سال سکوت نکردند و در نهايت جانشيني امير مومنان را ابلاغ فرمودند نه يک بار که چندين بار منتها عربي که عشق هبل و لات و منات سراپايش را فرگرفته بود خيلي زود همه چيز را به فراموشي سپرد و اين امر در امتهاي پيشين نيز اتفاق افتاده و جبهه ي حق همواره انگشت شمار بوده . علي وقتي در چاه هاي مدينه اشک مي ريزد از ترس و ضعف نيست به سبب جهالت عرب مي گريد . مگر همه ي پيامبران خدا به يک شکل عمل نموده اند که امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و ساير ائمه (ع) يکسان عمل نمايند . شرايط زماني و مکاني است که تکليف را مشخص مي کند . به خدا قسم اگر مسئه ي جانشيني از مسير حق منحرف نمي شد دست مسلمانان به خون هم رنگين نمي شد و برکات آسمان و زمين به طور کامل نصيب مسلمين مي شد و حدود و احکام خدا وارونه نمي شد بنده به حدي در اين ابواب گفته ام و شنيده ام که حوصله ي تکرار مکررات ندارم . بنده پيشنهاد مي کنم با يک معادله ي اقتصادي معمولي نظير آنچه در بازار و تجارت مرسوم است عقايد شيعه و سني را با هم مقايسه کنيد و با منطق بهترين را برگزينيد :
1- ما نماز مي خوانيم شما هم نماز مي خوانيد . آنچه را که ما در نماز شماجايز نمي دانيم و آن را مبطل نماز مي دانيم (نظير دست گرفتن و آمين گفتن و ... ) در فقه شما واجب نيست يعني انجام ندادنش مبطل نماز نيست همانگونه که بعضي از فرق اهل سنت در نماز دست نمي گيرند . حالا اگر فقه شما درست باشد نماز ما باطل نيست اما اگر ما راست بگوييم نماز شما باطل است در چنين وضعيتي عقل سليم کدام روش را مي پسندد ؟
2- قبول نداشتن خلافت خلفاي راشدين در فقه شما (اهل سنت نه وهابيت )موجب خروج از اسلام و ايمان نمي شود اما در احکام ما اعتقاد به امامت علي (ع) و يازده امام ديگر از فرزندانش جزو اصول دين ماست . حالا اگر شما بر حق باشيد ماضرر نکرده ايم و ايمان ما خدشه دار نمي شود ولي اگر ما برحق باشيم قطعا وضع فرق مي کند .در چنين وضعيتي عقل سليم کدام روش را مي پسندد ؟
15 | حسن درباسي | Kazakhstan - Turkestan | 14:54 - 30 خرداد 1393 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
احسنت خيلي جالب و به حق بود
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :