نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته اند ؟
کد مطلب: 5120 تاریخ انتشار: 15 آبان 1397 تعداد بازدید: 85136
پرسش و پاسخ » صحابه
آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته اند ؟

سؤال كننده: جعفري

پاسخ:

اين مطلب كه برخي از صحابه قصد داشته اند رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم را ترور كنند، از ديدگاه شيعه و سني قطعي است ؛ چنانچه در قرآن كريم آمده است:

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ. التوبه / 74.

منافقان به نام خدا سوگند ياد مي كنند كه چيز بدي نگفتند (چنان نيست) آنان سخنان كفرآميز بر زبان آوردند و بعد از اسلام آوردن، كافر شدند و تصميماتي اتخاذ كردند كه موفق به انجام آنها نشدند (سوء قصد بجان رسول خدا) آن ها به جاي آن كه در برابر نعمت و ثروتي كه به فضل و بخشش خدا و پيامبرش نصيب آنها شده، سپاسگزار باشند، در مقام كينه و دشمني بر آمدند، با اينحال اگر توبه كنند براي آنها بسيار بهتر است و اگر نافرماني كنند، خدا آنها را در دنيا و آخرت به عذابي بس دردناك مجازات خواهند كرد و در روي زمين هيچ دوست و ياوري براي آنان نخواهد بود.

بسياري از مفسرين اهل سنت در تفسير «وَهَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» گفته اند كه مراد كساني هستند كه قصد داشتند در بازگشت از جنگ تبوك رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ترور نمايند ؛ چنانچه بيهقي در دلائل النبوة و سيوطي در الدر المنثور مي نويسند:

عن عروة قال رجع رسول الله صلي الله عليه وسلم قافلا من تبوك إلي المدينة حتي إذا كان ببعض الطريق مكر برسول الله صلي الله عليه وسلم ناس من أصحابه فتآمروا أن يطرحوه من عقبة في الطريق فلما بلغوا العقبة أرادوا أن يسلكوها معه فلما غشيهم رسول الله صلي الله عليه وسلم أخبر خبرهم فقال من شاء منكم أن يأخذ بطن الوادي فإنه أوسع لكم وأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم العقبة وأخذ الناس ببطن الوادي الا النفر الذين مكروا برسول الله صلي الله عليه وسلم لما سمعوا ذلك استعدوا وتلثموا وقد هموا بأمر عظيم وأمر رسول الله صلي الله عليه وسلم حذيفة بن اليمان رضي الله عنه وعمار بن ياسر رضي الله عنه فمشيا معه مشيا فامر عمارا أن يأخذ بزمام الناقة وأمر حذيفة يسوقها فبينما هم يسيرون إذ سمعوا وكزة القوم من ورائهم قد غشوه فغضب رسول الله صلي الله عليه وسلم وأمر حذيفة أن يردهم وأبصر حذيفة رضي الله عنه غضب رسول الله صلي الله عليه وسلم فرجع ومعه محجن فاستقبل وجوه رواحلهم فضربها ضربا بالمحجن وأبصر القوم وهم متلثمون لا يشعروا انما ذلك فعل المسافر فرعبهم الله حين أبصروا حذيفة رضي الله عنه وظنوا ان مكرهم قد ظهر عليه فأسرعوا حتي خالطوا الناس وأقبل حذيفة رضي الله عنه حتي أدرك رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما أدركه قال اضرب الراحلة يا حذيفة وامش أنت يا عمار فأسرعوا حتي استووا بأعلاها فخرجوا من العقبة ينتظرون الناس فقال النبي صلي الله عليه وسلم لحذيفة هل عرفت يا حذيفة من هؤلاء الرهط أحدا قال حذيفة عرفت راحلة فلان وفلان وقال كانت ظلمة الليل وغشيتهم وهم متلثمون فقال النبي صلي الله عليه وسلم هل علمتم ما كان شأنهم وما أرادوا قالوا لا والله يا رسول الله قال فإنهم مكروا ليسيروا معي حتي إذا طلعت في العقبة طرحوني منها قالوا أفلا تأمر بهم يا رسول الله فنضرب أعناقهم قال أكره أن يتحدث الناس ويقولوا ان محمدا وضع يده في أصحابه فسماهم لهما وقال اكتماهم.

بيهقي در دلائل النبوة از عروه روايت كرده كه او گفت: هنگامي كه رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله با مسلمين از تبوك مراجعت مي كرد و در راه مدينه بسير خود ادامه مي داد، گروهي از اصحاب او اجتماعي كردند، و تصميم گرفتند كه آن جناب را در يكي از گردنه هاي بين راه به طور مخفيانه از بين ببرند، و در نظر داشتند كه با آن حضرت از راه عقبه حركت كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين تصميم خائنانه مطلع شد و فرمود: هر كس ميل دارد از راه بيابان برود ؛ زيرا كه آن راه وسيع است و جمعيت به آساني از آن مي گذرد، حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) هم از راه عقبه كه منطقه كوهستاني بود به راه خود ادامه داد، اما آن چند نفر كه اراده قتل پيغمبر را داشتند براي اين كار مهيا شدند، و صورت هاي خود را پوشانيدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود، حذيفة بن يمان و عمار بن ياسر در خدمتش باشند، و به عمار فرمود: مهار شتر را بگيرد و حذيفه هم او را سوق دهد، در اين هنگام كه راه مي رفتند ناگهان صداي دويدن آن جماعت را شنيدند، كه از پشت سر حركت مي كنند و آنان حضرت رسول را در ميان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملي كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين جهت به غضب آمد، و به حذيفه امر كرد كه آن جماعت منافق را از آن جناب دور كند، حذيفه به طرف آن ها حمله كرد و با عصائي كه در دست داشت، بر صورت مركب هاي آنها زد و خود آنها را هم مضروب كرد، و آنها را شناخت، پس از اين جريان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهميدند كه حذيفه آنان را شناخته و مكرشان آشكار شده است، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمين رسانيدند و در ميان آنها داخل شدند.

بعد از رفتن آنها حذيفه خدمت حضرت رسول رسيد، و پيغمبر فرمود: حركت كنيد، و با شتاب از عقبه خارج شدند، و منتظر بودند تا مردم برسند، پيغمبر اكرم فرمود: اي حذيفه شما اين افراد را شناختيد ؟ عرض كرد: مركب فلان و فلان را شناختم، و چون شب تاريك بود، و آن ها هم صورت هاي خود را پوشيده بودند، از تشخيص آنها عاجز شدم.

حضرت فرمود: فهميديد كه اينها چه قصدي داشتند و در نظر داشتند چه عملي انجام دهند ؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستيم، گفت: اين جماعت در نظر گرفته بودند از تاريكي شب استفاده كنند و مرا از كوه بزير اندازند، عرض كردند:

يا رسول اللَّه ! امر كنيد تا مردم گردن آنها را بزنند، فرمود: من دوست ندارم مردم بگويند كه محمد اصحاب خود را متهم مي كند و آنها را مي كشد، سپس رسول خدا آن ها را معرفي كرد و فرمود: شما اين موضوع را نديده بگيريد و ابراز نكنيد.

البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي458هـ)، دلائل النبوة، دلائل النبوة ج 5، ص256، باب رجوع النبي من تبوك وأمره بهدم مسجد الضرار ومكر المنافقين به في الطريق وعصمة الله تعالي إياه وإطلاعه عليه وما ظهر في ذلك من آثار النبوة، طبق برنامه الجامع الكبير؛

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 243، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993.

اما اين كه اين افراد چه كساني بوده اند روشن نيست. برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت به شمار مي رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي نويسد:

أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلي الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ.

ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي خواستند آن حضرت را از گردنه اي در تبوك به پايين پرتاب كنند.

إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت؛

و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة علي عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت علي النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر.

البته ابن حزم، وقتي اين حديث را نقل مي كند، تنها اشكالي كه به روايت دارد، وجود وليد بن عبد الله بن جميع در سلسله سند آن است و لذا مي گويد كه اين روايت موضوع و كذب است.

ما در اين جا نظر علماي علم رجال و بزرگان اهل سنت را در باره وليد بن عبد الله نقل مي كنيم تا ببنيم كه نظر ابن حزم از نظر علمي چه ارزشي دارد و تا چه اندازه قابل قبول است.

وقتي به كتاب هاي رجالي اهل سنت مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه بسياري از علماي اهل سنت، وليد بن عبدالله بن جميع را توثيق كرده و او را صدوق و ثقه خوانده اند ؛ چنانچه ابن حجر عسقلاني، حافظ علي الإطلاق اهل سنت و يكي ديگر از استوانه هاي علمي اهل سنت در تقريب التهذيب در باره او مي نويسد:

7459 - الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري المكي نزيل الكوفة صدوق.

تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 286، وفات: 852، دراسة وتحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، چاپ: الثانية، سال چاپ: 1415 - 1995 م، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، توضيحات: طبعة مقابلة علي نسخة بخط المؤلف وعلي تهذيب التهذيب وتهذيب الكمال.

و همچنين ابن سعد در الطبقات الكبري مي نويسد:

الوليد بن عبد الله بن جميع الخزاعي من أنفسهم وكان ثقة وله أحاديث.

الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 6 - ص 354، وفات: 230، چاپخانه: دار صادر ، بيروت، ناشر: دار صادر، بيروت.

و عجلي در معرفة الثقات خودش مي نويسد:

الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري مكي ثقة.

معرفة الثقات، العجلي، ج 2 - ص 342، وفات: 261، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1405، ناشر: مكتبة الدار، المدينة المنورة.

و نيز رازي در كتاب الجرج و التعديل در باره او مي نويسد:

نا عبد الرحمن نا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلي قال قال أبي: الوليد بن جميع ليس به بأس. نا عبد الرحمن قال ذكره أبي عن إسحاق بن منصور عن يحيي بن معين أنه قال: الوليد ابن جميع ثقة. نا عبد الرحمن قال سئل أبي عن الوليد بن جميع فقال: صالح الحديث. نا عبد الرحمن قال سألت أبا زرعة عن الوليد بن جميع فقال: لا بأس به.

الجرح والتعديل، الرازي، ج 9، ص 8، وفات: 327، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1371 - 1952 م، چاپخانه: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية، بحيدر آباد الدكن، الهند، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، توضيحات: عن النسخة المحفوظة في كوپريلي ( تحت رقم 278) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة مراد ملا ( تحت رقم 1427) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة دار الكتب المصرية ( تحت رقم 892).

و مزي در تهذيب الكمال مي نويسد:

قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه، وأبو داود: ليس به بأس. وقال إسحاق بن منصور، عن يحيي بن معين: ثقة. وكذلك قال العجلي وقال أبو زرعة: لا بأس به وقال أبو حاتم: صالح الحديث.

تهذيب الكمال، المزي، ج 31، ص 36 - 37، وفات: 742، تحقيق: تحقيق وضبط وتعليق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ: الرابعة، سال چاپ: 1406 - 1985 م، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان.

و ذهبي از بزرگترين علماي رجال اهل سنت در ميزان الاعتدال در باره وليد بن جميع مي نويسد:

وثقه ابن معين، والعجلي. وقال أحمد وأبو زرعة: ليس به بأس. وقال أبو حاتم: صالح الحديث.

ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 4، ص 337، وفات: 748، تحقيق: علي محمد البجاوي، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1382 - 1963 م، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر - بيروت - لبنان.

و از همهء اين ها مهمتر اين كه مسلم نيشابوري در صحيح مسلم دو بار از وليد بن عبد الله بن جميع روايت نقل كرده است: يك بار درجلد 5، ص 177 ذيل باب الوفاء بالعهد، و بار ديگر در ج8، ص 123 در كتاب صفات المنافقين و احكامهم. و اين نشان مي دهد كه وليد بن عبد الله از نظر ايشان موثق بوده است كه از او حديث نقل مي كند و گرنه نبايد نقل مي كرد. و اگر كسي بخواهد وليد بن عبدالله را تضعيف كند، بايد نام صحيح را نيز از كتاب صحيح مسلم بردارد.

در نتيجه وليد بن عبد الله بن جميع ثقه است و به تبع آن اين روايت نيز كاملا صحيحه است.

البته ما به صحت و سقم اين مطلب كه آن ها در اين ترور شركت داشته اند يا نه، كاري نداريم ما فقط مي خواستيم سخن ابن حزم اندلسي را از نظر علمي نقد و بررسي كنيم.

پس در حقيقت اين علماي اهل سنت هستند كه بايد از اين مطلب جواب دهند كه چرا ابن حزم اندلسي چنين روايتي را نقل و به صورت غير عالمانه آن را رد كرده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | محمد رضا غلامي | Iran - Tehran | 12:00 - 26 بهمن 1388 |
0
 
 
4
پاسخ نظر
سلام به شما عزيزان و مجاهدان در راه حق با اين قلم شيوا و رسا.
انصافا خيلي قشنگ جواب به اين سني ها مي دهيد و تازه نظرهاي مخالفشون هم در سايت قرار مي دهيد و جواب مي دهيد.
خيلي از شماها متشكرم.
كسي اگر كمي واقع بين باشه و تعصب نداشته باشه حتما حق را پيدا مي كنه.
الهم صل علي محمد و ال محمد وعجل فرجهم.
با تشكر.
42 | صديق فاروق البارزي | Iran - Qazvin | 12:00 - 28 بهمن 1388 |
1
 
 
1
پاسخ نظر
بنده در اين زمينه دفاعي ندارم ومي پذيرم كه اين اتفاق بد قرار بوده بيفتد.چون در كتابهاي معتبر وبا اسناد معتبر همان گونه كه فرموديد امده است.وايه قران هم به ان اشاره دارد كه مي فرمايد انها گفتند ما قصد شوخي ومزاح داشتيم اما انها دروغ مي گفتندبلكه قصد جان تورا داشتند.البته بدانيد كه اين مطالب شما به مذهب اهل سنت وجماعت اسيبي نمي رساند زيرا ما معتقد به عصمت خلفا رض نيستيم.انها هم مثل همه ما در معرض خطا اند شيطان مي خواسته گولشان بزند اما دست حفاظت خداوند مانع شده واين لكه ننگ بر دامن ياران پيامبر ص ننشسته. سئوال من اينجاست كه خود شما اعتراف كرديد پيامبرص وحذيفه رض انها را شناختند اما پيامبر ص فرمود اين سر را نگهدار وبه كسي چيزي نگو.اين يار پيامبر هم چنين كرد. پيامبرص خواست تا ابروي مومنين خطا كار نر ود شما چرا گوش به حرف پيامبرص نمي گنيد بعد از 1400 سال حال مي خواهيد ابروي اصحاب را ببريد؟!!!!
1 |mil|Germany - Bad Muenstereifel |23:36 - 28 مرداد 1400 |
0
 
2
اقای اندلسی گوش نداده ابروشونو برده برو یقه اونو بگیر داداچ
43 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 12:00 - 28 بهمن 1388 |
3
 
 
0
پاسخ نظر
جناب صديق فاروق البارزي
بايد اعتراف کنم که صداقت و شجاعتي که شما در بيان عقايد خود داريد براي بنده بسيار تحسين برانگيز بود.
انشاء الله که خداوند همه ما را در صراط مستقيم مرضي خود هدايت کند.
بنده هم مي‌خواهم امري را با شما در ميان بگذارم:
بعد از مدتها مناظره و مباحثه و مکاتبه با اهل سنت منهم متوجه شدم که متاسفانه شيعه‌نامهايي امثال بنده از يکي از بزرگترين و مهم‌ترين مکارم اخلاقي و جنبه‌هاي سيره عملي پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) غفلت مي‌ورزيم.
و آن وجه چيزي نيست جز:
«فبما رحمةٍ مِّن اللّهِ لنت لهم ولو كنت فظًّا غليظ القلب لاَنفَضُّواْ من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم وشاوِرهم في الأَمرِ فإِذا عزمت فتوكَّل علَى الله إِنَّ اللَّهَ يحِبّ الْمتوكّلين»

اين يک حقيقت است که وجود پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) حتي سعي در جذب ابوسفيان داشتند.
اين تلاش براي جذب چيزي فراتر از شعار بود چنانچه به اين مسلمان نماها حتي وظايفي را نيز محول مي‌کردند.
و اين دقيقا امري بود که حکومت ايشان را لذت بخش و مفرح کرده بود.
در حکومت ايشان چيزي به عنوان «شهروند درجه دو» وجود نداشت.
گفتن يک «لااله الا الله» و «محمدا رسول الله»،‌ولو به ظاهر، کافي بود که در صورت شايستگي شما حتي فرمانده سپاه او نيز شويد.
دادگاه تفتيش عقايدي وجود نداشت و کسي نبايد «ايمانش» را براي کسي اثبات مي‌کرد.
«سابقه حضور در جهاد» و «طبقه بندي اجتماعي» وجود نداشت.
>>> در يک کلام کسي ادعاي «مسلمان تر» بودن نمي‌کرد. <<<<
اينها جنبه بسيار مهمي از سيره عملي جناب خيرالبشر (صلي الله عليه و آله) است که امثال بنده بايد به آن بيشتر توجه کنيم.
********************
حال اجازه دهيد بنده يک سوال از خدمت شما بپرسم:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب صديق فاروق البارزي
آيا شما وجود «خليفة الله» را قبول داريد يا نه؟

يا علي
44 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 28 بهمن 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام
جناب صديق فاروق البارزي , برادر عزيز اينكه اين ماجرا بعد از 1400 سال بازگو ميشود نه براي اينه كه بقول شما ابروي صحابه ريخته شود يا نه چون اگر افشاي اين ماجرا بقول شما باعث بي ابروي افرادي ميشده از همون اول نمي بايست نقل شود خصوصاً كه خود شما اقرار ميكنيد كه اين حرفها در كتب اهل سنت اورده شده است .
اما نكته مهم نظر شما اين است كه .... زيرا ما معتقد به عصمت خلفا رض نيستيم .... و در قران كريم بنا بگفته الله سبحان تعالي در قران كريم كساني بودند كه معصوم بودند و هيچ گناهي و اشتباهي به وجود مبارك انها راه نداشت .
إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ) الأحزاب : 33
و براي اينكه كسي را داخل اين اهل البيت نكنيد از جناب مسلم النيسابوري برايت نقل ميكنم كه نقل كرده اند :
قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا).

صحيح مسلم: 7 /130 ح 6414
نقل قول از ام المومنين عايشه است انهم در بهتر ين و صحيح ترين كتاب اهل سنت .
حال كه امام علي ( ع ) و امام حسن ( ع ) و امام حسين ( ع ) هستند و شيطان بوجود مبارك انها راه ندارد چرا ما بايد بدنبال انسانهاي هرچند شريف ولي بقول شما خطا كار برويم . البته حرف خودتان است و مسلماً از علماي بزرگوار شماست . از خودتان سوال كنيد چرا بايد بدنبال كساني بمثل اين صحابه برويم در صورتيكه بهتر از اينها وجود داشتند و دارند .

يا علي
45 | رضا حسيني محمد شاهي | | 12:00 - 29 بهمن 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام خدمت برادران اهل تشيع اميدوارم که هميشه سر فراز باشيد. البته که عقل حکم ميکند که درمورد کتابي که ساخته دست بشر است تحريفاتي صورت گرفته و صحيح مسلم و بخاري نيز از آن استثنا نيستند.و اجماع علما نيز اين است که اين کتب بر کتب ديگر ارجاح دارند به دليل اينکه احاديثي که در آن مي باشد بيشتر مورد اعتماد است. نه اينکه همه ي آنها مورد پذيرش باشند. حال در اين زمينه من بيشتر تحقيق خواهم کرد که آيا در صحيحين حديثي وجود ندارد که رد شده باشد. 2:البته که روايتي که در يک کتاب با سند صحيح آمده باشد مورد اعتماد است. اما عقل حکم ميکند که چرا مسله نفاق به اين بزرگي را در کتب معتبره ديگري نمبينيم. 3:در مورد اين مسله که ابن حزم مورد وثاقت است قبول کردم.اماهمانطوري که در بالا نوشتم در صحيحين احاديثي وجود دارد که مورد قبول نيست همان طور که بحار النوار همه اش صحيح نيست. 4:برادر شيعه ي من ،من منظورم را درمورد اينکه عمر و ابوبکر چرا با رسول به مدينه آمدند ياايمان آوردند نتوانستم تحويل دهم.که منظورم اين بود چرا اينها که به رسول دلبسته نبودند و به دين علاقه نداشتند مانند ابوسفيان و ابوجهل در اوج قدرت نمي ماندند.و همانطور که ميدانيم ايندو به گفته اهل تشيع نيز در اوايل که اسلام قدرت نگرفته بود اسلام آوردند. 5:در مورد عشره مبشره اگر دلايلي ديگري از اهل سنت داريد اعلام کنيد که من نيز بايد در همين مورد به تحقيق بيشت نيازمند هستم اين نکته را بگويم که من دانشجوي رشته ي فني و مهندسي هستم و هيچ گونه تحصيلي در حوزه يا غيره نداشته ام.درضمن در مورد همين حديث عشره مشره اگر کتب خوبي سراغ داريد به من معرفي کنيد.ولي اين را بدانيم که در مورد افراد عشره مبشره اختلاف هست من نميدانم شايد اين سعد هم گفته من جزو آنها نيستم حال من بايد بيشتر تحقيق کنم 6:در ضمن قبر که نه آرامگاه فيروز ابو لولو در کاشان قرار دارد و هيچ گونه تخريب و دستبردي به آن زده نشده و همچنان پابرجا است در ضمن چرا ميگوييد خليفه ما مگر به درست يا به ناحق اين چهار نفر (پنج)جانشين پيامبر نبوده اند.در ضمن هرکسي که قاتلان شباب اهل جنه را تکريم کند در نزد ما شافعيان مطمئن باشيد پشيزي ارزش ندارد. در ضمن اينکه راوياني که در مدح ابن ملجم شعر سروده اند را به صورت تفصيلي بفرماييد که چه کساني هستند در ضمن مي توانيد اعلام کنيد به غير از شبهاتي که به اصحاب پيامبر وارد ميکنيد چه شبهاتي به خود اصول و احکام اهل سنت نيز وارد مينمايد. در پايان ميخواستم از شما تشکر کنم.آها يادم رفت قرار بود چند کتاب براي تحقيق به من معرفي نماييد و اسلام علي من اتبع الهدي

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- فرموده‌ايد «اجماع علما نيز اين است که اين کتب (بخاري و مسلم) بر کتب ديگر ارجاح دارند»! بهتر است كمي به سخنان علماي اهل سنت در مورد بخاري و مسلم ، نظر كنيد :
اجماع اهل سنت بر آن است که هرچه بخاري و مسلم صحيح دانستند ، کلام رسول خدا است !!!
وقد قال امام الحرمين لو حلف انسان بطلاق امرأته أن ما في كتابي البخاري ومسلم مما حكما بصحته من قول النبي صلى الله عليه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لاجماع علماء المسلمين .
صحيح مسلم بشرح النووي ، أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي (متوفاي676 هـ) ج 1 ، ص 19 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية .
امام الحرمين (غزالي) گفته است که اگر انساني قسم بخورد که اگر تمامي مطالبي که بخاري و مسلم آن را صحيح مي دانند از کلام رسول خداست ، و اگر چنين نباشد زن خود را طلاق مي دهد ، نه بايد قسم خود را بشکند و نه بايد زن خود را طلاق دهد ؛ زيرا اجماع مسلمانان بر اين مطلب است (که تمامي روايات صحيحين کلام رسول خدا است)
صحيح بخارى كتاب رسول خدا است !!!
أخبرنا أحمد بن محمد بن إسماعيل المهروني سمعت خالد بن عبد الله المروزي سمعت أبا سهل محمد بن أحمد المروزي سمعت أبا زيد المروزي الفقيه يقول كنت نائما بين الركن والمقام فرأيت النبي صلى الله عليه وسلم في المنام فقال لي يا أبا زيد إلى متى تدرس كتاب الشافعي ولا تدرس كتابي فقلت يا رسول الله وما كتابك قال جامع محمد بن إسماعيل .
ذم الكلام وأهله ، شيخ الإسلام أبو إسماعيل عبد الله بن محمد الأنصاري الهروي (متوفاي481هـ) ج 2 ، ص 190 ، ناشر : مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة - 1418هـ -1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عبد العزيز الشبل .
سير أعلام النبلاء ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي (متوفاي748 هـ) ، ج 12 ، ص 438 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي .
هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي (متوفاي852 هـ) ج 1 ، ص 489 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت - 1379 - ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي , محب الدين الخطيب .

از ابا زيد مروزي فقيه شنيدم که مي گفت : در بين رکن و مقام خوابيده بودم ؛ و در خواب رسول خدا (ص) را ديدم که به من فرمودند : اي ابازيد ؛ کتاب شافعي را تدريس مي کني اما کتاب من را تدريس نمي کني ؟!!!
پرسيدم اي رسول خدا (ص) ؛ کتاب شما چيست ؟
در پاسخ فرمودند : جامع محمد بن اسماعيل (صحيح بخاري) !!!

نظر ابن تيميه در باره بخاري و مسلم : علم قطعي داريم که تمامي مطالب بخاري و مسلم را رسول خدا (ص) گفته است :
ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبى قالها .
قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة ، ج 1 ص 87 ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970 ، تحقيق : زهير الشاويش .
مجموع الفتاوى ج 1 ص 257 .

تمامي آنچه در متن صحيحين آمده است ، ائمه حديث بر آن ها اتفاق دارند و آن را قبول کرده اند و برآن اجماع دارند و ايشان علم قطعي دارند که رسول خدا (ص) آنها را گفته است .
خواندن صحيح بخاري رافع مشکلات است!!! كسي کتاب بخاري همراهش باشد ، غرق نمي‌شود!!!!
ابن حجر عسقلاني در مقدمه فتح الباري مي‌نويسد :
ما قرئ في شدة الا فرجت ولا ركب به في مركب فغرق قال وكان مجاب الدعوة وقد دعا لقارئه رحمة الله تعالى .
هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي (متوفاي852 هـ) ج 1 ، ص 13 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت - 1379 - ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي , محب الدين الخطيب .
صحيح بخاري ، در هنگام هيچ سختي خوانده نمي شود ، مگر آنکه آن سختي بر طرف مي شود ؛ و نشده است که کسي همراه با صحيح بخاري سوار بر کشتي شود اما غرق شود ؛ بخاري مستجاب الدعوة بوده است و براي خوانندگان صحيح خويش دعا کرده است !!!

2- فرموده‌ايد «چرا مساله نفاق به اين بزرگي را در كتب معتبره ديگري نميبينيم»! ظاهرا توقع داريد علماي اهل سنت در همه كتاب‌هاي خويش بنويسند كه ابوبكر و عمر و عثمان و... مي‌خواستند رسول خدا (ص) را ترور كنند اما موفق نشدند !! آيا اين مطلب به نظر شما امكان دارد ؟

3- علت اينكه آنها زود اسلام آوردند ،مشخص است ، زيرا به اقرار علماي اهل سنت ، خلفاي شما با يهود ارتباط تنگاتنگي داشته و از آنان خبر نبوت حضرت و قدرت يافتن دين ايشان را شنيده بودند و اميد داشتند كه اگر جزو اولين افرادي باشند كه گرد حضرت را مي گيرند ، بتوانند خلافت را نيز به دست آورند .

4- در مورد عشره مبشره ، به قول معروف «در خانه اگر كس است يك حرف بس است» ؛ وقتي خود سعد بن ابي وقاص اين مطلب را قبول ندارد چطور مي‌توان ادعاي صحت ان را كرد ؟ جداي از اينكه خود عشره با يكديگر جنگيده‌اند ! جداي اينكه چطور مطلبي به اين شهرت ، در مورد ده نفر آن اختلاف است ! آيا اين ده نفر برترين افراد اسلام نبايد باشند ؟ پس چطور در مورد افراد آن اختلاف شده است ؟ در اين زمينه كتابي به نام «افسانه عشره مبشره» چاپ شده است ؛ مي‌توانيد به آن كتاب مراجعه كنيد .

5- در مورد حرم ابولو ، بهتر است بدانيد كه تبديل به پايگاه نيروي انتظامي شده است !

6- طبق استدلال شما لابد يزيد را هم به خاطر اينكه نام خليفه رسول خدا را يدك مي‌كشيد احترام قائل شد ؟

7- در مورد احكام اهل سنت احتياجي نيست كه ما شبهه وارد كنيم ، خود علماي اهل سنت روايات بسياري در مطابق نبودن اعمالشان با سنت رسول خدا (ص) دارند ! امام شما شافعيان در كتاب خوبش روايتي نقل مي‌كند كه :

عن وَهْبِ بن كَيْسَانَ قال رأيت بن الزُّبَيْرِ يَبْدَأُ بِالصَّلَاةِ قبل الْخُطْبَةِ ثُمَّ قال كُلُّ سُنَنِ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم قد غُيِّرَتْ حتى الصَّلَاةِ.
الأم، اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204، ج 1 ، ص 235، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1393، الطبعة: الثانية.
8- ابتدا موضوع تحقيق خود را مشخص كنيد تا براي شما منبع معرفي شود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

46 | رضا حسيني محمد شاهي | Iran - Khorramshahr | 12:00 - 29 بهمن 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلا م خدمت برادران شيعه من الان پيرامون مذاهب و اديان مختلف تحقيق ميکنم تا ببينم کذام يک از مذاهب بر حق مي باشد البته اکنون مسلمان و سني مذهب ميباشم و در لحظه اي که حقانيت مذهبي برايم ثابت شود من به آن مذهب رو خواهم کرد و با تمام وکمال آن را مي پذيرم و ممنون ميشم اگه شما هم من را راهنمايي کنيد اما در مورد مطالب بالا چند مسله براي اين حقير پيش آمد که پاسخ گويي شما برادارن به اين موارد خالي از لطف نمي شود اولا :در مورد صحت وثقم حديثي بايد به كتبي رجوع داده شوند كه مورد قبول باشند كه حديثي كه ديديم در هيچ كدام از كتب معتبر ه ي صحاح سته ديده نمي شود اما حرف نگارنده اين نيست كه كتب بيهقي و الدر منثور سيوطي كتب غير معتبر ي باشند خير بلكه اين را عرض ميكنم كه در اين كتب و حتي صحاح سته احاديثي وجود دارد كه نه تنها مورد اختلاف است بلكه رد نيز شده است.حال ما چگونه حديثي را بپذيريم كه تنها در دو كتاب آمده باشد. دوما:حالتي را داريم كه اين حديث را بپذيريم در قسمتي كه نوشته فلان و فلان به گفته ي ابن حزم اندلوسي كه اصحاب پيامبر مي باشند ببينيد تنها كسي كه اين را گفته ابن حزم اندلوسي است شما به جاي اينكه صلاحيت وليد ابن عبدالله را برسي كنيد صلاحيت ابن حزم اندلوسي را بررسي ميكرديد كه اين ابن حزم اندلوسي را كه اختراع كرده.البته از ياد نبريد كه اين حديث را ببينيد آيا در كتب معتبره وجود دارد يا نه سوما:به فرض اين مسله كه عمر و طلحه و زبير و ابوبكر مي خواستند حضرت را بكشند كه اگر مي خواستند خيلي احمق بودند زيرا طلحه و ابوبكر قبل لز اسلام بسيار ثروتمند و قدر قدرت بو دند اما بعد از اسلام (ابوبكر به گفته ما اولين و به گفته ي شما دومين نفر بود كه ايمان آورد)به حضيض نكبت سقوط كردند آنها هم مانند ابو سفيان مي ماندند حال كاري نداريم با اينها عرض ميكردم كه اينها ميخواستند حضرت را ترورر كنند پس بعد از مرگ حتما به مجازات ترورر در قعر جهنم ميرفتند اين كه باحديث معروف عشره مبشره كه پيامبر به ابوبكر و عثمان و علي و عمر و طلحه وزبير و... بشارت بهشت را داد در تناقض آشكار است. چهار:به فرض كه ابوبكر و عثمان و عمر و طلحه و به گفته ي شما همان منافقان به قعر جهنم ميروند و اين حديث عشره هم ساختگي است!!!!(علارغم حديث امام صادق كه گفته بود كه من دو بار از ابوبكر متولد شدم)به اهل سنت چه اهل سنت به غير از اين كه به اصحابي كه پيامبر آنها را تكريم ميكرد احترام بگذارد چه كاري ديگري كرده مگر ما عمر را مي پرستيم كما آنكه شما علي را مي پرستيد خدا شاهد است خودم از يكي از علماي شما شنيدم كه ميگفت در مجلس سوگواري امام حسين ميگويند لا اله الا علي نعوذباالله.مگر اهل سنت براي ابن ملجم مرادي بارگاه درست كرده كه شما براي فيروز ابو لو لو بارگاه درست كرديد كه در نزديكي كاشان قرار دارد در پايان من سر درگم شده ام شايد شما راست بگوييد شايد اهل سنت نميدانم ولي در اين مورد اين بود نظارت من خوشحال ميشم باهم مكاتبه بكنيم و شبهاتي كه من دارم برطرف كنيد شايد روزي من هم برگشتم

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «در اين كتب و حتي صحاح سته احاديثي وجود دارد كه نه تنها مورد اختلاف است بلكه رد نيز شده است.حال ما چگونه حديثي را بپذيريم كه تنها در دو كتاب آمده باشد»!
ا. اگر روايتي حتي در يك كتاب ، با سند صحيح آمده باشد ، بايد مورد پذيرش قرار گيرد ! معني وثاقت راوي و صحت سند همين است !
ب. طبق اجماع علماي اهل سنت (غير از متاخرين كه مخالفت با اجماع كرده‌اند) روايتي كه در بخاري و مسلم بيايد ، بايد مورد قبول و پذيرش قرار گيرد (و حتي ابن تيميه نيز اين مطلب را تاييد كرده است)
2- فرموده‌ايد «شما به جاي اينكه صلاحيت وليد ابن عبدالله را برسي كنيد صلاحيت ابن حزم اندلوسي را بررسي ميكرديد كه اين ابن حزم اندلوسي را كه اختراع كرده»!
ابن حزم ، اگر چه به خاطر مخالفت ، با برخي مسائل فقهي ابوحنيفه ، مورد غضب حنفيان قرار گرفته است ، اما از جهت وثاقت ، كسي در وثاقت او ترديد نكرده است !
ذهبي در مورد او و كتاب «المحلي» كه اين مطلب از آن نقل شده است ، مي‌گويد :
99 ابن حزم
الإمام الأوحد البحر ذو الفنون والمعارف أبو محمد علي ابن أحمد بن سعيد بن حزم ... الفقيه الحافظ المتكلم الأديب الوزير الظاهري صاحب التصانيف ...
قال الشيخ عز الدين بن عبدالسلام وكان أحد المجتهدين ما رأيت في كتب الإسلام في العلم مثل المحلى لابن حزم وكتاب المغني للشيخ موفق الدين ؛ قلت لقد صدق الشيخ عز الدين وثالثهما السنن الكبير للبيهقي »
سير أعلام النبلاء ج 18 ص 184 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي
3- فرموده‌ايد «به فرض اين مسله كه عمر و طلحه و زبير و ابوبكر مي خواستند حضرت را بكشند كه اگر مي خواستند خيلي احمق بودند زيرا طلحه و ابوبكر قبل لز اسلام بسيار ثروتمند و قدر قدرت بو دند اما بعد از اسلام (ابوبكر به گفته ما اولين و به گفته ي شما دومين نفر بود كه ايمان آورد)به حضيض نكبت سقوط كردند آنها هم مانند ابو سفيان مي ماندند حال كاري نداريم با اينها»!
شايد شما با اينها كاري نداشته باشيد ، اما علماي اهل سنت ، همين افراد را به عنوان اعلام دين و بزرگان اسلام و مدرك مذهب معرفي كرده‌اند !
4- فرموده‌ايد «عرض ميكردم كه اينها ميخواستند حضرت را ترورر كنند پس بعد از مرگ حتما به مجازات ترورر در قعر جهنم ميرفتند اين كه باحديث معروف عشره مبشره كه پيامبر به ابوبكر و عثمان و علي و عمر و طلحه وزبير و... بشارت بهشت را داد در تناقض آشكار است»!
حديث عشره يكي از ادعاهايي است که ادله فراوان بر رد آن وجود دارد و حتي خود عشره نيز آن را قبول نداشته‌اند !
مي‌توانيد به صحيح بخاري كتاب الفضائل ، باب مناقب عبد الله بن سلام مراجعه كنيد كه «سعد بن ابي وقاص» كه به ادعاي اهل سنت ، خود يكي از عشره است ، صريحا منكر وجود چنين روايتي مي‌شود !
5- روايت «ولدني ابوبكر مرتين» نيز جزو مطالبي است که هيچ سند صحيحي براي آن وجود ندارد ! و در آدرس ذيل در مورد آن به صورت مفصل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=574
6- فرموده‌ايد «نعوذباالله.مگر اهل سنت براي ابن ملجم مرادي بارگاه درست كرده»!
ظاهرا خبر نداريد كه بعضي بزرگان اهل سنت و راويان صحيح بخاري ، در مدح ابن ملجم شعر سروده‌اند ! بهتر است در مورد عمران بن حطان كمي تحقيق كنيد !

يا خبر نداريد كه علماي شما در مورد يزيد و عمر سعد چه گفته‌اند ! يزيد را اميرالمومنين و عمر سعد را راوي ثقه معرفي كرده‌اند !
البته اگر كسي(به زعم شما)‌ قاتل عمر را تكريم كند (كه چنين نيست و همانطور كه همه مي‌دانند قبر منسوب به ابولولو در ايران تخريب شده است و اگر گروهي نيز چنين كنند ما مسئول آن نيستيم) ، كسي را مدح كرده‌است كه به اعتقاد او يكي از مخالفان اميرمومنان را كشته است ، اما شما اگر از ابن ملجم تعريف كنيد ، كسي را مدح كرده‌ايد كه خليفه شما را كشته است !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

47 | مهدي نظري | | 12:00 - 01 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام خاک پاي همه رهجويان نور و روشنايي سرمه چشمان من. قدمهايتان روي سر من. و من الله التوفيق
48 | فاروق صديق البارزي | Iran - Qazvin | 12:00 - 03 اسفند 1388 |
2
 
 
0
پاسخ نظر
سلام سئوال كرده بوديد ايا خليفه الله داريم؟ بله حتما داريم خلفاي راشدين رض خليفه الله هستند.

پاسخ:

!!!

49 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 04 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام جناب عقيل العزيز ميبخشيد اما انها ادعاي خليفه اللهي نكردند " يعني به عقلشان نرسيد " اما ادعاي خليفه نبي بودن را كردند كه بازهم كذاب و دروغ بود. يا علي
50 | momen abdullah | | 12:00 - 04 اسفند 1388 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب صديق فاروق بارزي
سلام عليکم
از اينکه سوال بنده را پاسخ گفتيد بنده بسيار متشکر هستم. انشاء الله همين سوالات و جوابها باعث حل اختلافات ما و يا حداقل روشن شدن مواضع شود.
شما صاحب عقيده‌اي هستيد و ما نيز عقايد خودمان را داريم.
بحث ريشه‌اي ما و شما همين عقايد است.
اگر اجازه فرماييد بنده عقيده شما را نقد کنم.
*****
عقيده اهل سنت: ابوبکر و عمر و عثمان خليفه الله هستند.
*****
**** اشکال اول ما بر اين عقيد اهل سنت *****
خليفة الله مقامي است که تنها الله متعال خود مي‌تواند جاعل آن باشد و مردمان از جعل آن ناتوان هستند.
دلايل ما:
****
1) آيه شريفه :
«و إِذ قال ربّك للملاءكة إِني جاعل في الْأَرضِ خليفةً قالُوا أَتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بِحمدك و نقدِّس لك قال إِني أَعلم ما لا تعلمون»

ملائک خداوند کيستند؟
آيا از آنها پاک تر و بي‌گناه تر هم مخلوقي است؟
آيا از آنها عالم تر هم مخلوقي بود؟
ايا از آنها خيرخواه تر هم مخلوقي بود؟
آيا از آنها با ايمان تر هم مخلوقي بود؟
پس چرا در «تشخيص» خليفه دچار مشکل شدند؟ چرا خليفه را نشناختند؟
آيا مردمان گناه‌کار و پر از هوي و هوس و با علم بسيار ناقص و هزار مشکل ديگر مي‌توانند خليفه خدا را جعل کنند؟
آيا راي خداوند در اين «جعل»‌ برتر و بالاتر از تمامي مخلوقات نبود؟

براستي نص صريح اين آيه کافي نيست که «جعل» خليفه الله را فقط در انحصار الله متعال بدانيم و بس؟
****
2) آيه شريفه:
«يا داود إِنّا جعلناك خليفة في الأَرضِ فاحكم بين النّاسِ بالحقِّ و لا تَتَّبِعِ الْهوي فيضلَّك عن سبيلِ اللّهِ إنَّ الَّذين يضلُّون عن سبيلِ اللّهِ لهم عذابٌ شديدٌ بما نسوا يوم الحساب»(سوره ص آيه 26)

به نص صريح قرآن مجيد خداوند حضرت داوود را خليفه خود در زمين قرار داد تا بين مردم به حق حکومت کند. بنا بر تفسير مفسران اهل سنت اين آيه شامل تمامي پيامبران الهي مي‌شود.
****
3) آيه شريفه:
«و جعلناهم أَءِمَّةً يهدون بِأَمرِنا و أَوحينا إِليهِم فعل الخيرات و إِقام الصَّلوة و إيتاء الزَّكاة و كانوا لنا عابدين»
(سوره انبياء آيه 73)
****
4) آيه شريفه:
«و جعلنا منهم أَءِمَّةً يهدون بِأَمرِنا لمّا صبروا و كانوا بِآياتنا يوقنون» (سوره سجده آيه 24)
**************
جناب آقاي بارزي
همانطوري که مشاهده مي‌فرماييد خداوند عظيم و اعلي «بلااستثناء» در تمام موارد خود خليفه و امام را «جعل»‌کرده است.
حتي يک مورد نيز نداريم که «خليفة الله» و يا «امام» بوسيله غير خدا «جعل» شده باشد.
حال اجازه فرماييد سوالي از خدمت شما کنم:
*>*>*> اگر مسلمين قادر بودند که خليفة الله را جعل کنند پس چرا ديگر در تاريخ اين عمل تکرار نشد؟<*<*<*

اگر مي‌فرماييد که با شوري خليفه الله انتخاب مي‌شود پس چرا در مورد عمر شورايي تشکيل نشد؟
آيا براستي ممکن است مردماني که به تازگي مسلمان شده بودند و تا چندي قبل سنگ مي‌پرستيدند و شراب مي‌نوشيدند به آن درجه از علم برسند که خليفه براي خداوند انتخاب کنند؟؟؟

***** اشکال دوم ما بر عقيده اهل سنت *****
نداشتن صفات ممتاز محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) از جانب عمر و عثمان و ابوبکر.

جناب آقاي بارزي
وجود مبارک محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بهترين الگو براي شناختن خليفه الله است.
آيا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) از سوي الله متعال بر جنيان مومن حاکم نبودند؟

آيا عمر و عثمان و ابوبکر ، اصلا حتي ادعاي اين کردند که بر علم جنيان تفوق و برتري دارند؟
چگونه ممکن است افرادي که علمشان از جنيان کمتر بود بر آنها از جانب خداوند قضاوت کنند؟

آيا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) خلق عظيم و اسوه حسنه نبودند؟
چگونه ممکن است عمر و عثمان و ابوبکري که مکارم اخلاقي آنها کامل نشده بود خليفه الله باشند؟
آيا لازمه کامل شدن مکارم اخلاق احاطه کامل به دستورات اخلاقي قرآن نيست؟
آيا عمر و عثمان و ابوبکر حافظ قرآن مجيد بودند؟

آيا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) منبع علم الهي و سرآمد دانشمندان نبودند؟
براستي علم اين سه تن تا چه حدي بود؟

****** اشکال سوم ما بر عقيده اهل سنت ********
اعمال و رفتار و عقايد غلط سه خليفه:

آيا شخصي که فرزند رسول اکرم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را تهديد مي‌کند مي‌تواند خليفة الله باشد؟
آيا شخصي که زکات عبادي را تبديل به خراج اجباري مي‌کند مي‌تواند خليفة الله باشد؟
ايا شخصي که تا يک سال قبل از مرگش از حکم جزيه مجوسان خبرنداشت مي‌تواند خليفة‌ الله باشد؟
آيا شخصي که خالد زناکار و خونريز را مجازات نمي‌کند مي‌تواند خليفة الله باشد؟
آيا شخصي که معاويه ملعون به لسان رسول اکرم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را والي شام مي‌کند مي‌تواند خليفة الله باشد؟
آيا شخصي که «پان عربيسم» را وارد اسلام کرده و نظام طبقاتي و نژادپرستانه «موالي» را وارد اسلام مي‌کند مي‌تواند خليفة الله باشد؟
آيا شخصي که براي خود در مدينه کاخ مي‌سازد(عثمان) مي‌توند خليفة الله باشد؟
آيا شخصي که بيت المال را بي‌حساب و کتاب به نزديکانش مي‌بخشيد مي‌تواند خليفة الله باشد؟
آيا شخصي که ابوذر غفاري(رحمة الله عليه) را تبعيد به بياباني مي‌کند مي‌تواند خليفة الله باشد؟

**********
جناب آقاي صديق فاروق بارزي
سوال آخر بنده اين است:

فرض کنيد فردا به طريقي معجزه‌آميز نام عمر و اعمال و رفتار و گفتار او از تمام کتب حذف شود.
به بنده بفرماييد چه نقصي در دين اسلام پديد خواهد آمد و چرا؟

اسلام بدون عمر چه نقصي دارد؟
تفسير قرآنش نقص برمي‌دارد؟
ارزشهاي اخلاقي‌اش ناقص مي‌شود؟
علوم آن ناقص مي‌شود؟

پس چرا تو اي هم وطن من به او دل بسته اي؟ آيا شفيع است؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
51 | فاروق صديق البارزي | | 12:00 - 04 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام :سئوال كرده بوديد ايا شما خليفه الله را قبول دار يد؟!!!!!!!بله اتفاقا فقط ما معتقد به خليفه الله هستيم نه به امامت ان گونه شما قبول داريد.
52 | سيد ال رسول | Iran - Bushehr | 12:00 - 04 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
السلام علي من اتبع الهدي اگر دشمن کمين کرده است ماکه نبايد ازعقايدمان دست برداريم حضرت اميرالمومنين درصحنه جنگ جواب شبهات را مي داد اگر دوستانه تاريخ را بررسي کنيم چه مشکلي پيش ميآيد؟چراموقعي که گيرميکنيم به توهين روميآوريم؟فبشر عباد...کدام عباد؟الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه.لطفا بادرايت ومستند ادامه دهيد خداوند توفقتان دهد انشاءالله.
53 | عقيل العزيز | Iran - Tehran | 12:00 - 04 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليکم جميعا.... سئوال كرده بوديد ايا خليفه الله داريم؟ جواب : بله يک خليف الله بود که نامش امير المومنين. مولا الموحدين. علي ابن ابي طالب(صلوات الله و سلامه عليه) بود. و به جز ايشان آنهايي که قبل ايشان و بعد شهادت رسول الله ادعاي خليفه اللهي کردند کذاب و دروغ پرداز بوده اند. و اگر اين طور خلافتي است. نه خلفاي راشدين خليفه بودند . نه اين گونه خليفه اللهي وجود داراد. اصلا خلفاي راشدين در برابر مولانا علي(ع) مردوووووووووووووووووووووووووووووووووووووود و مترووووووووووووووووووود الله جل جلاله هستند. تنها خليفه الله امير المومنين. مولانا و مقتدانا علي ابن ابي طالب(صلوات الله و سلامه عليه) است. تمام.
54 | فاروق صديق البارزي | Iran - Qazvin | 12:00 - 05 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
وعليك السلام :جواب شمادر دو جمله كوتاه :جعل خليفه به دست خدا به اين معني نيست كه خداوند فرد را اتخاب مي كند وفعل مستقيم خداست ايات مذكور مثل ايه ائنتم تزرعونه ام نحن زارعون است خداوند فعل زراعت را كه كار مردم است به خود نسبت مي دهد زيرا تمام افعال خير انسان منتصب به خداست.وما رميت اذ رميت ولكن الله رمي .ثانيا سلمنا كه جعل خليفه الله فعل مستقيم خداوند باشد ان خليفه الله مخصوص انبيا است.وان غير از مانحن فيه است زيرا بحث ما در خليفهاي است غير از انبيا.
55 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 12:00 - 07 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب فاروق صديق البارزي
سلام عليکم
خيلي ببخشيد. ولي در آيه‌اي که ذکر کرده‌ايد خداوند حتي عمل زراعت را به خود نسبت مي‌دهد آنهم عملي که بشر هزاران سال آن ار انجام مي‌داده است. حال چگونه شما آن را در جواب بنده ذکر مي‌کنيد؟؟ اتفاقا خود اين آيه دليل بر ناتواني ذاتي بشر و احتياج او به خداوند در ساده‌ترين امور يعني زراعت را دارد:
بگذاريد کمي ‌دقيق تر شويم و با ديد علمي به عمل زراعت نگاه کنيم:
*****
دانه‌اي در خاک قرار مي‌گيرد. اين دانه پس از جذب مواد و آب شکفته‌شده و شروع به رشد مي‌کند.
در طي ساليان مدام رشد کرده تا آنجا که به درختي تنومند و پربار تبديل مي‌شود.
*****
حال با شجره طيبه يعني خليفة الله مقايسه کنيد:
نطفه‌اي پاک از صلبي پاک در رحمي پاک و مطهر قرار مي‌گيرد. خداوند از روح خود در آن جنين مي‌دمد. کودکي چشم به جهان مي‌گشايد.
سپس اين کودک گام به گام فضائل اخلاقي و انساني و الهي را فرا مي‌گيرد.
و سپس در دوران بلوغ از تمام گناهان دوري کرده و به دنبال مکارم اخلاقي مي‌رود.
نماز و روزه و جهاد و امر به معروف و نهي از منکر و هجرت و ... را به نحو احسنت انجام مي‌دهد.
و آنگاه پس از رياضت و تحمل سختي بسيار به مقام خليفة الله مي‌رسد.

حال سوال بنده از شما اين است:
آيا بقيه آدميان مي‌توانند فردي را از «گناه» دور کنند؟
آيا جماعت آدميان مي‌تواند فردي را «صاحب اخلاق» کنند؟
آيا مردمان مي‌توانند فردي را مصر در در صلاة و صيام کنند؟
آيا مردمان مي‌توانند که فردي را سالک و متقي و مومن و مهدي و مهتدي کنند؟؟؟؟؟
************
«ثانيا سلمنا كه جعل خليفه الله فعل مستقيم خداوند باشد ان خليفه الله مخصوص انبيا است.وان غير از مانحن فيه است زيرا بحث ما در خليفهاي است غير از انبيا.»

بازهم خيلي ببخشيد چون اين جمله شما در تضاد است با فرمايش قبلي شما:
«خلفاي راشدين رض خليفه الله هستند.»
«بله اتفاقا فقط ما معتقد به خليفه الله هستيم نه به امامت ان گونه شما قبول داريد.»

پس شما معتقد هستيد که تا زمان محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) خداوند خودش خليفه خود را مستقيم انتخاب مي‌کرد ولي پس از ايشان «خليفه الله» غير مستقيم انتخاب شد؟؟؟ بله؟
جناب فاروق
بسم الله الرحمان الرحيم
«««« چرا انتخاب ابوبکر و عمر و عثمان را به صورت غير مستقيم به خداوند نسبت مي‌دهيد؟ »»»»

دليل شما چيست؟ ادعا کرده‌ايد. دليل خود را بگوييد:

آيا در انتخاب آنها بر پايه دستورات خداوند بوده است؟

اگر بوده است آن دستورات چه هستند؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
56 | منادي | | 12:00 - 08 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
و السلام علي من اتبع الهدي من نه به ابن حزم کار دارم و نه به وليد. من در اينجا با پيامبر و حديفه کار دارم. معمولاً هر کس قصد بيان سري را دارد به دنبال مطمئن ترين افراد مي رود که اصولاً از تقوا و ايمان مستحکمي برخوردارند. حال حذيفه به عنوان امين پيامبر شهرت دارد که پيامبر اسراري را به او گفته و از جمله آنها اسامي منافقين که هيچ گاه بازگو نکرد. و انتخاب اين افراد از جانب پيامبر براي همراهي به سبب اعتماد ايشان به اين افراد بود. و مسئله اينجاست که حذيفه وعمار اسمي را ذکر نکرده اند. که اگر ذکر کرده باشند در امانت خيانت نموده اند و خيانت از صفات بارز منافقين است. و اگر بگوييد اين اسامي جزء اسرار پيامبر نبوده است پس بايد پيامبر اين اسامي را قبل از فوتشان با نزديکان و يا کسي ديگر بيان مي داشتند که با بررسي تاريخ چنين فرضيه اي منتفي مي شود. و براي ثابت کردن مطلبتان بايد بگوييد که يکي از اين دو در اسرار پيامبر خيانت نموده اند که از منافقين مي باشد و همچنين خداوند در مورد اطرافيان پيامبر سکوت مي نموده تا پيامبر اسرار خود را با منافقين بازگويد. حالا خود دانيد ××××× گر به خانه کس است يک حرف بس است ديگه نمي دونم با اين توضيحات مي خوايد اين دفعه چه کسي رو متهم کنيد و براش دادگاه تشکيل بديد.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «حال حذيفه به عنوان امين پيامبر شهرت دارد که پيامبر اسراري را به او گفته و از جمله آنها اسامي منافقين که هيچ گاه بازگو نکرد»!
اتفاقا وقتي با سند صحيح ثابت شود كه حذيفه كه همه او را امين پيامبر (ص) مي‌دانند ، اين مطلب را نقل كرده است ، مشخص مي‌شود كه قطعا دستوري از رسول خدا (ص) براي افشاي سر در مواقع خاص داشته است !
از جمله به نظر اهل سنت ، بيان اين افراد براي اميرمومنان علي عليه السلام بوده است :
وَقَال أبو إسحاق ، عن هبيرة بن يريم : شهدت عليا وسئل عن حذيفة ، فقال : سأل عن أسماء المنافقين وأخبر بهم.
تهذيب الكمال ج 5 ص 501 ، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. بشار عواد معروف
2- فرموده‌ايد «مسئله اينجاست که حذيفه وعمار اسمي را ذکر نکرده اند. که اگر ذکر کرده باشند در امانت خيانت نموده اند و خيانت از صفات بارز منافقين است»!
به عكس ، در امانت عمار و حذيفه شكي نيست ، پس اگر زماني رسيد كه سر را آشكار كردند ، مشخص مي‌شود كه وظيفه آنان آشكار كردن اين سر بوده است !
3- فرموده‌ايد «اگر بگوييد اين اسامي جزء اسرار پيامبر نبوده است پس بايد پيامبر اين اسامي را قبل از فوتشان با نزديکان و يا کسي ديگر بيان مي داشتند که با بررسي تاريخ چنين فرضيه اي منتفي مي شود»!
ا. آيا تمام قضاياي تاريخي براي شما نقل شده است ؟ كه چنين مي‌گوييد ؟!
ب. در تاريخ دو قضيه نقل شده است كه رسول خدا (ص) اسماء منافقين را آشكار كردند :
مورد اول :

قال بن عباس : أنزل الله أسماء المنافقين وكانوا سبعين رجلا ثم نسخ تلك الأسماء من القرآن رأفة منه ورحمة لأن أولادهم كانوا مسلمين والناس يعير بعضهم بعضا
تفسير القرطبي ج 8 ص 196 ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب – القاهرة
مورد دوم :
22402 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا وَكِيعٌ ثنا سُفْيَانُ عن سَلَمَةَ عن عِيَاضِ بن عِيَاضٍ عن أبيه عن أبي مَسْعُودٍ قال خَطَبَنَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خُطْبَةً فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه ثُمَّ قال ان فِيكُمْ مُنَافِقِينَ فَمَنْ سَمَّيْتُ فَلْيَقُمْ ثُمَّ قال قُمْ يا فُلاَنُ قُمْ يا فُلاَنُ قُمْ يا فُلاَنُ حتى سَمَّى سِتَّةً وَثَلاَثِينَ رَجُلاً ثُمَّ قال ان فِيكُمْ أو مِنْكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ قال فَمَرَّ عُمَرُ على رَجُلٍ مِمَّنْ سَمَّى مُقَنَّعٍ قد كان يَعْرِفُهُ قال مالك قال فَحَدَّثَهُ بِمَا قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال بعد الك سَائِرَ الْيَوْمِ
مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 273 ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

57 | فاروق صديق البارزي | | 12:00 - 10 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليك ورحمه الله :خدارا شاكرم كه در اين سايت مبارك بحث علمي وارام مي بينم واز توهين و... خوداري مي شود.. .اما بعد:برادر مسلمان تمام اعمال شايسته انسان جهت تبرك به خداوند متعال نسبت داده مي شود .اگر ايه وجوب خمس را تلاوت كرده باشيد حرف بنده را تاييد مي كنيد .فعلموا...فخمسه للله و لرسوله ولذي القربي و...اينكه اول لله بيان شده است اكثريت مفسرين مسلمان از جمله علماي شيعه قائلند كه جهت تبرك است. انتخاب ابوبكر رض ازاين جهت كه فيه خيرا كثيرا است منصوب به حضرت حق است مفهوم حرف بنده اين نيست كه ابوبكر رض منصوب از طرف خداوند است واحدي از علماي ما چنين ادعايي نكرده اند بلكه انتخاب مردم مورد تاييد حضرت حق جل جلاله است .بدليل دو روايت صحيحه بلكه متواتره :1/لاتجتمع امتي علي الخطا’ 2/الحق مع الجماعه.اين دو روايت با ضميمه روايت سر(پدر تو وتو بعد از من به خلافت مي رسند) كه شما به صدور ان از نبي مكرم اسلام ص اعتراف كرديد ازمجموع ادله مذكور خلافت حضرت ابوبكر رض ثابت مي شود.واگر چنين شد تاييد خداوند حاصل مي شود واگر چنين شد اوخليفه الله است.-ثانيا اگربپذيريم (سلمنا)دلايل ما بر اثبات مدعايمان كافي نيست شما چه دليلي بر خليفه الهي ائمه اثني عشريه داريد؟؟؟ لطفا كلي گويي نكنيد واز احاديث مجهول ويااخبار احاد مانند حديث جابر بن عبدالله رض استفاده نكنيد .و دست از نقل حديث غدير نيز برداريد كه كثرت وتكرار استدلال شما به اين حديث مجمل وذو اطراف في تفسير ملالت اور شده است.انشا’الله خداوند متعال همه مارا هدايت كند.امين

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «...ايه وجوب خمس ...اينكه اول لله بيان شده است اكثريت مفسرين مسلمان از جمله علماي شيعه قائلند كه جهت تبرك است»
اين نظر ، در بين علماي اهل سنت ، طرفداران بسيار دارد ، اما در بين علماي شيعه چنين نيست ! بلكه علماي شيعه اين نظر را قبول ندارند !
نتيجه نظر اهل سنت اين است كه خمس بايد به پنج وجه تقسيم شود ! اما نظر شيعه چنين نيست ! شيعه مي‌گويد بايد به شش بخش تقسيم شود !
2- فرموده‌ايد « انتخاب ابوبكر رض ازاين جهت كه فيه خيرا كثيرا است منصوب به حضرت حق است»!
در اين سخن چند اشكال وجود دارد :
اول : بايد ثابت كنيد كه در انتخاب ابوبكر خير كثير است ؛ كه البته خليفه دوم اين مطلب را به صراحت در صحيح بخاري منكر شده و گفته است بيعت ابوبكر «فلتة من فلتات الجاهلية» بود كه «وقي الله شرها» !
يعني هم جاهلي بود ؛ و هم شر داشت و ... اما خداوند مانع اثر گذاري شر آن شد !
دوم : بر فرض خير بودن ، آيا هر خيري را مي‌توان اينگونه كه شما گفته‌ايد به حضرت حق نسبت داد ؟
3- فرموده‌ايد ؟« مفهوم حرف بنده اين نيست كه ابوبكر رض منصوب از طرف خداوند است واحدي از علماي ما چنين ادعايي نكرده اند بلكه انتخاب مردم مورد تاييد حضرت حق جل جلاله است»
سخن شما چند وجه قابل توجه دارد :
أ‌. اقرار به اينكه نمي‌توان ادعا كرد خلافت ابوبكر نصب از جانب خداوند است ! (حال اگر اين خلافت با خليفه منصوبه از جهت خداوند تعارض كند كدام مقدم است ؟)
ب‌. ادعا كرده‌ايد كه انتخاب مردم بود ! كدام مردم ؟ آيا در كتب اهل سنت نيامده است كه اكثر عرب با خلافت ابوبكر مخالفت كردند و او نيز در ميان آنان شمشير كشيد ؟ آيا در كتب اهل سنت نيامده است كه بسياري از آنان گفتند ما خمس را قبول داريم اما ابوبكر را به خلافت قبول نداريم تا به او خمس دهيم اما ابوبكر به اين بهانه آنان را از دم تيغ گذراند ؟ آيا اميرمومنان و فاطمه زهرا و عباس و ... جزو مردم نبودند ؟
ت‌. اصلا آيا خلافت انتخابي است يا انتصابي ؟ شما هنوز ثابت نكرده‌ايد كه خلافت انتخابي است و بعد مي‌گوييد مورد رضاي حق تعالي بود !
البته ما ثابت كرده‌ايم كه خلافت انتصابي است و نه انتخابي :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=21#22
4- فرموده‌ايد علت رضايت خداوند از خلافت ابوبكر دو روايت است « .بدليل دو روايت صحيحه بلكه متواتره :1/لاتجتمع امتي علي الخطا’ 2/الحق مع الجماعه» اين سخن شما بيشتر به يك مزاح شبيه است تا دليل !
روايت دوم كه «الحق مع الجماعة» است ، يك سند براي آن نقل نشده و تنها يك منبع آن را بدون سند نقل كرده است ! جداي از اينكه مخالف با نص صريح قرآن است كه «اكثرهم لا يعقلون» و...
روايت اول نيز اجماع امت را آورده است ! آيا خلافت ابوبكر و عمر با اجماع امت بود ؟! مخالفت يك نفر از امت رسول خدا (ص) با خلافت ابوبكر و عمر سبب مي‌شود كه ديگر اين روايت نتواند مشروعيت خلافت او را ثابت كند !
5- فرموده‌ايد «.اين دو روايت با ضميمه روايت سر(پدر تو وتو بعد از من به خلافت مي رسند) كه شما به صدور ان از نبي مكرم اسلام ص اعتراف كرديد ازمجموع ادله مذكور خلافت حضرت ابوبكر رض ثابت مي شود»! پس در واقع شما ضمنا اعتراف كرديد كه هيچ دليل مستقيمي براي خلافت ابوبكر نداريد و بايد با ضميمه كردن چند دليل كه هيچ كدام هم صحيح نيست ، به نحوي كاري كنيد كه شايد خلافت ابوبكر درست شود ! البته قبلا نيز گفته شد كه اهل سنت نمي‌توانند به روايت سر استدلال كنند ! چون به نظر آنان رسول خدا (ص) علم غيب ندارد ! حال چطور براي اقناع خود به چيزي استدلال مي‌كنند كه خود قبول ندارند !
6- فرموده‌ايد «شما چه دليلي بر خليفه الهي ائمه اثني عشريه داريد»! ما روايات صحيحه از رسول خدا (ص) داريم ! از اين بالاتر ؟
7- فرموده‌ايد «لطفا كلي گويي نكنيد واز احاديث مجهول ويااخبار احاد مانند حديث جابر بن عبدالله رض استفاده نكنيد» آيا شما تا به حال به صحيح بخاري و مسلم مراجعه كرده و حديث دوازده خليفه را در اين دو كتاب ديده‌ايد كه حال از شيعه سند مي‌خواهيد ؟ آيا شما اصلا حديث جابر را ديده‌ايد ؟ اين روايت با چندين سند صحيح از جناب جابر نقل شده است ! و اينكه ائمه خلفاء الله ورسوله هستند ، در نزد شيعه امري اجماعي است و روايات آن نيز متواتر !
يعني در واقع ما احتياج به دليل آوردن براي عدد ائمه نداريم ! شما اهل سنت بايد پاسخگو باشيد كه چرا بر خلاف قول رسول خدا (ص) عدد ائمه و خلفاء را دوازده نمي‌دانيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

58 | منادي | | 12:00 - 10 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با تشکر از جوابتون بايد در مورد صحت اين روايات بررسي شود.
59 | حامدپ | Iran - Rasht | 12:00 - 10 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خيلي عالي بود.ممنون اززحماتتون.اجرتون با آقا امام زمان(ع)
60 | فاروق صديق البارزي | | 12:00 - 11 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليكم ورحمه الله:ميلاد با بركت حضرت خاتم الانبيا’ محمد مصطفي ص وفرزند گراميش امام جعفر صادق رئيس مذهب شيعه وهفته وحدت را به تمامي مسلمانان جهان وشما برادران سايت ولي عصر تبريك عرض مي نمايم.واما بعدبر فرض كه ما بپذيريم ادله شما صحيح است وادله ما نقص دارد(چنانكه فبلا با كلمه سلمنا تنزل كرده بوديم)اما خلاصه به هر صورت اين اتفاق نيافتاد وخلافت به اين شكل در امد حضرت امير (كرم الله وجهه) هم تلاش كرد مانع شود موفق نشد وبه همان اوضاع تن داد وبا خلفائ همكاري كرد ووحدت مسلمين را ازبين نبرد وحتي وقت دفن ان بزرگواران مطالبي را در شان انها فرمود واز انها تعريف كرد(نهج البلاغه)وابراز غم واندوه از درگذشت انها كرد.ائمه شما هم گاها تعريفاتي از انها كرده اند وبعضي ها را كه قصدجسارت وتوهين به خلفا را داشتند از اين كار منع مي كردند ويا از نزد خود بيرون مي كردند علماي سلف شيعه هم اين مسلك را ادامه مي دادند وهيچ مشكلي بين شيعه وسني نبود همه با هم حج مي كردند به مهماني هم مي رفتند با هم ازدواج مي كردند.علماي به هم احترام مي گذاشتند شاگردي هم مي كردند.شما زندگي همان شيخ مفيد رض را مطالعه كنيد خود شاگرد علماي اهل سنت بود واستاد تعدادي از علماي اهل سنت.(البته خواهش مي كنم همه اين برخوردها را حمل بر تقيه نكنيد كه قطعا چنين نبوده است)چه شده است ما مسلمانان اين گونه در مقابل همديگر موضع مي گيريم ؟!!!يكي جناب مهران مي شود وبرادران مسلمان خود را كافر و...معرفي ميكندو ديگري در مقابل برخلاف سيره بزرگان سلف شيع به خلفا’ رض توهين مي كند. مشتركات ما بيش از 90درصد است ايا نمي شود در اين ده درصد همديگر را تحمل كرد ؟خيلي از دشمنان اسلام فقط بايك وجه اشتراك وان دشمني با اسلام است همديگر را تحمل مي كنند!!!البته منكر بحث علمي با اهلش ودر مكانش نيستم چون ما همه مومنيم وخدا فرمده بعضهم اوليا ئ بعض يامرون بالمعروف وينهون عن المنكر.چه عيب دارد همه به خلفاي راشدين رض احترام بگذاريم و به ائمه اهلبيت رض احترام بگذاريم تا به وحدت واقعي برسيم واگر مرديم چون تلاش كرديم ومخل امنيت اسلام نبوديم معذوريم واگر مانديم ومهدي موعود س تشريف اوردند تكليف نهايي را روشن مي كند.وراه مستقيم را به همه نشان مي دهند.به اميد روزي كه ايشان بيايند ودين جدش را اصلاح كنند وهمه را به سعادت برسانند.

پاسخ:

با سلام
جناب فاروق!
1- ما نيز متقابلا اين عيد را به همه مسلمانان تبريك مي‌گوييم !
2- فرموده‌ايد «واما بعدبر فرض كه ما بپذيريم ادله شما صحيح است وادله ما نقص دارد(چنانكه فبلا با كلمه سلمنا تنزل كرده بوديم)»
اين سخن شما در واقع فرار از پاسخگويي است ! فرض بگيريد كه ما تا آخرين مرحله پاسخ سوالات شما را داديم و شما نيز هر بار با سلمنا پايين آمديد ! در پايان مي‌گوييد ما گفته‌ايم «سلمنا» و هيچ كدام را قبول نداريم !
بهتر است پاسخ‌هاي قبلي را به صورت كامل بدهيد و يا علنا در مورد پذيرش آنها سخن بگوييد (ونه با سلمنا) و بعد به سراغ مراحل بعد برويد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

61 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | 12:00 - 12 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب آقاي فاروق صديق بارزي
با عرض سلام
مسابقه‌اي بين ما و شما در جريان نيست. برد و باختي بين ما و شما در کار نيست.
امام صادق (عليه السلام) در لحظات آخر حيات نوراني خود در اين دنيا فرمودند:
« همانا به شفاعت ما نمي رسد آن کس که نمازش را سبک بشمرد».

حال بنده‌اي که نام مبارک ايشان را تابلوي وجودم کرده‌ام: بالفرض هزار نفر مانند شما را در بحث و مناظره مغلوب کنم. در نهايت چه حاصل اگر خودم را نتوانم آدم کنم؟

بنده از شما بسيار تقدير مي‌کنم که بدون هيچ کتمان و فرافکني نظرات اهل سنت را بيان مي‌کنيد.
ولي هم بنده و هم شما بهتر است با آرامش بنشينيم و کمي در سوالات و جوابها بيانديشيم.
هر چه باشد مساله حيات ابدي در کار است و يوم العظيم در پيش است.
*******
جناب آقاي بارزي
بنده با اجازه شما مي‌خواهم آقاي رجب طيب اردوغان را خليفة الله بنامم!!!
چون تمام شرايطي را که شما براي مقام خليفة الله ذکر کرديد دارا مي‌باشد!!
اولا انتخاب ايشان بسيار شورايي‌تر از انتخاب ابوبکر بود.
دوما علم ايشان نيز بسيار بيشتر از ابوبکر است.

يا علي
62 | طالب حق | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 13 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام ما اهلسنت فكر ميكرديم كه تنها كفار ومنافقين از اصحاب كرام رضوان الله عليهم مي ترسيدند خصوصا از خلفاي ثلاثه اما شما تشيع مي گوييد حتي خدا ورسولش هم از صحابه وخلفا مي ترسيدند العياض بالله مي ترسيدند به چند دليل اولا خداوند قبل از امدن منافقين به رسولش خبر ميداد كه منافقين پيش تو خواهند امد اقرار به ايمان مي کنند انها را باور نداشته باش ايه اذاجاءك المنافقون قالوا.......... اما رسول الله ايمان خلفا را پذيرفته بود که از اول اسلام تا به وفات رسول الله در کنارش باشند و اگر نه چگونه رسول الله حاضر ميشد که هم صحبت منافقين شود دوم خداوند به رسولش امر مي فرمايد که جاهدالکفار والمنافقين واغلظ عليهم چرا برعليه خلفا جهاد نکرد وبرانان سخت نشد ايا رسول الله حکم خدا را اجرا نکرد يا که از خلفا مي ترسيد يا اينکه نياز به کمکشان را داشت سوم در باره منافقين مي فرمايد ولا تقم علي قبره براي لحظه اي اجازه نداري برقبر منافق به ايستي چگونه او با منافقين همراه وهمنشين بود مگر او منافق پسند بود چهارم شما انقدر زياد روايت واحاديث براثبات ظلم وستم خلفا داريد که صدها کتب نوشته شده است وچه جرم جنايتي بالا تر از اينکه نقشه ترور رسول اکرم را کشيده بودند خداوند وعده عذاب به ظالمين را در همين دنيا قبل از مرگشان داده است ولي زندگي انها تمام غرور افرين وپر از افتخار بود انها بودند که بر پاکترين جاي دنيا که مکان نماز خواندن محمدص بود قرار گرفتند به دست انها مرتدين ومنافقين که حکم قطعي اسلام که زکات باشد قبول نکردند بوسيله انها نابود گشتند انها بودند که با تعداد کم وبا سلاح معمولي توانستد که امبراطورهاي بزرگ دنيا راشکست دهند واين افتخار بزرگ را به اسم خود در تاريخ به ثبت برسانند به دست خليفه دوم بود که بيت المقدس فتح گرديد وبه دست انها بودند که جزاير عرب وملک کسري وبلاد شام وارد اسلا م گشتند واسلام به مرزهاي چين و اروپا رسيد تا روزي که انها زنده بودند اسلام در پيشرفت بود وقتي که انها رفتند وشيعه سرکشيد جلوي فتح وپيروزي مسلمين گرفته شد وچه افتخاري بزرگتر که کوچکترين جنگي در زمان انها بين مسلمين در نگرفت جز بين ان منافقين که حکم قطعي اسلام را قبول نداشتند شايد به نظر شما بهترين مسلمين دنيا بودند خلاصه خدمات انها بقدري زياد بودند که در اينجا نامبردنشان غير ممکن است افتخار بزرگتري که خداوند به دو خليفه داد اين است که جسد مطهرشان در کنار رسول الله دفن شدند اگر منافق بودند خداوند ميگذاشت در کنار پيامبر دفن شوند خداوند قدرت نداشت مکان دفن پيامبر را از بوي معفن منافقين پاک سازد پنجم اينکه خداوند به دو خليفه افتخار داد که پدر زن رسول الله باشند وبه خليفه سوم افتخار داد که داماد رسول الله به دو دختر باشد وبه خليفه دوم افتخار داد که داماد علي رض باشد وعلي رض الله انچنان محبت زيادي داشت که فرزندان خود را به اسماي انها نام گذاري کرد موفق باشيد

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- هنوز جواب اشكال‌هاي قبلي ما را نداده‌ايد !
2- فرموده‌ايد «ما اهلسنت فكر ميكرديم كه تنها كفار ومنافقين از اصحاب كرام رضوان الله عليهم مي ترسيدند خصوصا از خلفاي ثلاثه اما شما تشيع مي گوييد حتي خدا ورسولش هم از صحابه وخلفا مي ترسيدند العياض بالله مي ترسيدند»!
ما پاسخ اين ادعا را به صورت مستقل در آدرس ذيل داده‌ايم :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=5752
3- فرموده‌ايد « اما رسول الله ايمان خلفا را پذيرفته بود که از اول اسلام تا به وفات رسول الله در کنارش باشند و اگر نه چگونه رسول الله حاضر ميشد که هم صحبت منافقين شود»!
همانگونه كه در صحيح بخاري آمده است عده‌اي از منافقين در جلسه رسول خدا (ص) با رسول خدا (ص) هم صحبت شده بودند و پس از مدتي به آن حضرت بي‌ادبي كردند به حدي كه عده‌اي خواستند آنها را بكشند !
يا همانگونه كه در صحيح بخاري آمده است گروهي از صحابه در خانه رسول خدا (ص) در ماجراي قرطاس به رسول خدا (ص) نسبت هذيان دادند !
آيا شما به صحت روايات بخاري و مسلم شك داريد ؟
4- فرموده‌ايد «دوم خداوند به رسولش امر مي فرمايد که جاهدالکفار والمنافقين واغلظ عليهم چرا برعليه خلفا جهاد نکرد وبرانان سخت نشد ايا رسول الله حکم خدا را اجرا نکرد»!
شما بگوييد كه پيامبر (ص) با كداميك از منافقين جهاد كرد ؟ آيا رسول خدا (ص) دستور قتال با منافقين را داد ؟ جنگ با منافقين در كدام كتاب تاريخي آمده است ؟
بهتر است كمي در اين زمينه به تفاسير اهل سنت مراجعه كنيد تا براي شما مشخص شود كه مقصود از جهاد بر ضد منافقين ، به تناسب با روش جنگ آنها است ؛ يعني جنگ فرهنگي و...
5- فرموده‌ايد «سوم در باره منافقين مي فرمايد ولا تقم علي قبره براي لحظه اي اجازه نداري برقبر منافق به ايستي چگونه او با منافقين همراه وهمنشين بود مگر او منافق پسند بود»!
به عكس اين آيه به خوبي نشان مي‌دهد كه پيامبر (ص) رفتاري همچون ساير مردم با منافقين داشت (و به نظر اهل سنت) مي‌خواست بر مرده آنها نيز نماز بخواند كه خداوند ايشان را از اين دوكار (استغفار و وقوف بر قبر آنها) منع فرمود .
6- فرموده‌ايد « ولي زندگي انها تمام غرور افرين وپر از افتخار بود»!
ظاهرا مقصود شما فرار در احد و خيبر و... است ! يا اهانت‌هاي مختلف به رسول خدا (ص) كه در جاي جاي تاريخ آمده است !
7- فرموده‌ايد « انها بودند که بر پاکترين جاي دنيا که مکان نماز خواندن محمدص بود قرار گرفتند» مكان نماز خواندن رسول خدا (ص) مدت زماني در اختيار قرامطه بود ! كه جزو خوارج‌اند ! آيا آنان نيز به اين اعتبار كه در محل عبادت رسول خدا (ص) نماز خواندند ، برترين افراد مي شوند ؟
حرم رسول خدا (ص) چندين قرن در دست ترك‌هاي عثماني بود (كه وهابي‌ها آنان را به خاطر ساخت حرم بر قبر رسول خدا كافر مي‌دانند) آيا اين نيز نشان بطلان نظر وهابيت است ؟
8- فرموده‌ايد « به دست انها مرتدين ومنافقين که حکم قطعي اسلام که زکات باشد قبول نکردند بوسيله انها نابود گشتند»
ا. طبق روايت صحيح بخاري ، پيامبر فرمودند خداوند گاهي دين خويش را به وسيله اشخاص فاجر ياري مي‌دهد ! بنا بر اين هر كس مي‌تواند وسيله كمك به دين شود ؛ مومن ؛ يا مسلم يا كافر !
ب. ماجراي كشتن مانعين زكات ، يكي از جنايات سهمگين تاريخ است ! بهتراست كمي در مورد برخورد خالد بن وليد با مالك بن نويره مطالعه كنيد !
ج. آنها منكر زكات نبودند تا بتوان حكم به قتل آنان كرد! به اقرار خليفه دوم ، آنان زكات را قبول داشتند اما چون ابوبكر را به عنوان خليفه نمي‌شناختند ، گفتند زكات را به ابوبكر نمي دهيم !
9- فرموده‌ايد « انها بودند که با تعداد کم وبا سلاح معمولي توانستد که امبراطورهاي بزرگ دنيا راشکست دهند واين افتخار بزرگ را به اسم خود در تاريخ به ثبت برسانند»! مغول‌ها نيز جمعيت فراواني نداشتند ! ولي بسياري از امپراطوري‌ها را شكست دادند !
البته اين جداي از جناياتي است كه در اين فتوحات انجام شد ! كشتن بسياري از مردم تنها براي گرفتن كنيز و احشام و طلا و...!
10- فرموده‌ايد «تا روزي که انها زنده بودند اسلام در پيشرفت بود وقتي که انها رفتند وشيعه سرکشيد جلوي فتح وپيروزي مسلمين گرفته شد»!
به عكس در زمان آنها چنان به سرعت غارتگري شد كه ايران و اروپا و چين قدرت دفاع نداشتند ! اما وقتي كمي‌ گذشت ، تمام اروپا و چين به خاطر چهره خشني كه از اسلام (خليفه دوم و... ) ديدند ، با يكديگر متحد شدند ، تا نگذارند اسلام ديگر جايي را فتح كند !
و همين جنايات فاتحين اسلامي بود كه جلوي پيشرفت فرهنگي اسلام در اروپا و ... را گرفت !
در واقع خليفه دوم و... با اين فتوحات كاري كردند كه اسلام نتواند به راحتي تمام دنيا را با فرهنگ بگيرد !
11- فرموده‌ايد « افتخار بزرگتري که خداوند به دو خليفه داد اين است که جسد مطهرشان در کنار رسول الله دفن شدند»!
ا. بدن رسول خدا (ص) به نظر وهابيت ارزشي ندارد ! و كنار آن حضرت دفن شدن نيز ارزشي ندارد ! قبر رسول خدا (ص) هيچ فايده‌اي ندارد !
ب. آيا آنها به درخواست و اجازه رسول خدا (ص) در آنجا دفن شدند ، تا ادعا شود اين كار مستند به آن حضرت بوده و فضيلت براي آنان به حساب آيد ! يا به درخواست خود آنان ؟
ج . آيا محلي كه در آن دفن شدند ، جزو ورثه رسول خدا (ص) نبود ؟ اهل سنت مي‌گويند تمام اموال رسول خدا (ص) بعد از آن حضرت ، صدقه است و ملك فقرا ! به چه اجازه‌اي در آنجا دفن شدند ؟
12- فرموده‌ايد «پنجم اينکه خداوند به دو خليفه افتخار داد که پدر زن رسول الله باشند»!
طبق استدلال شما يهود خيبر نيز شرف يافتند كه پدر زن رسول خدا (ص) شدند !
13- بحث نامگذاري در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437
14- تقاضاي ما از شما اين است كه اگر مايل به بحث علمي هستيد ، قبل از پاسخ دادن به اين اشكالات و مطالعه آنها ، نظر جديدي ارسال نكنيد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

63 | عمر ايراني | Iran - Tehran | 12:00 - 15 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
در جواب مطلب بالا : اولا اين جمله از آيه شريفه سوره توبه آيه 74 كه از منافقان بحث مفرمايد : ...... وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا..... توبه -74 1-نه ازسوء قصد به جان پيامبر سخن گفته 2- نه به پيغمبر اشاره دارد 3- نه از صحابه و ياران پيامبر صحبت فرموده 4- نه اسم ابابكر يا عمر يا عثمان يا طلحه و سعد ابي وقاص را ذكر كرده 5- نه به برگشتن پيامبر از نبرد تبوك و بين راه و گردنه و دو نفر همراه و چه و چه در ميانه راه اشاره دارد.... مولف اين مقاله خواسته با مشغول كردن خواننده براي پيدا كردن سوء قصد كنندگان داستان سوء قصد به جان پيامبر را اثبات شده نشان دهد در صورتي كه با اين آيه هيچگونه نقشه سوء قصد نه به جان پيامبر نه به جان شخص ديگري ثابت نميشود . حالا: آن قسمت از آيه كه ميفرمايد: ..... ...... وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا..... توبه -74 در واقع اول صحبت از منافقان است دوم : آيه ميفرمايد و قصد كردند (منافقان ) براي آنچه كه به آن نرسيدند . سوال اين است براي چه چيزي قصد كردند كه به آن نرسيدند ؟ جواب : براي "مسلمان ماندن" و اين جواب در كلمات قبل آيه ثبت است ميفرمايد: .... وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ .... يعني كافر شدند ( منافقان) بعد از مسلمان شدن و به دنبال آن ميفرمايد: ....وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا... يعني قصد مسلماني كردند ولي به مسلماني يا به مسلمان ماندن نرسيدند. به بيان ديگر "هموا " عطف شده به ِاسْلامِهِم و اين ويژگي دقيق منافقان است كه اول به اسلام ميگروند و تصميم به مسلماني ميگيرند آنگاه اعمال و گفتار كافرانه به زبان مياورند و پايش هم به الله قسم ميخورند تا لو نروند در همان آِيه ميفرمايد: يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ. و كلمه كفر همان دروغي است كه برايش اسم الله را شاهد ميگيرند و از اين راه سرپوشي بر نفاق خود ميگذارند . سپس رب قادر متعال ريشه نفاق آنها را در ادامه بيان ميفرمايد، ميفرمايد: وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ ....بيانش اين است : كينه كشي انتقام جويانه منافقان كه به صورت پنهان سازي نفاق خود و قسم دروغ خوردن به نام الله كه تماما گفتار و كردار نفاق است انجام ميگيرد فقط بدليل آن است كه در لواي مسلماني و در جمع مسلمانان بودن به غنا رسيده اند كه آن به فضل الله تعالي و رسالت رسولش است . به بيان ديگر منافقان نميخواهند غنايي كه بوسيله اسلام و مسلماني بدست آورده اند از دست بدهند و همين غنايي كه از اسلام و مسلماني بدست آورده اند آنها را بر كفر و نفاق حريص كرده است تا جائي كه بوسيله گفتار و كردارشان كفر و نفاق آنها بر ملا ميشود . و رب رحمان و رحيم درب توبه را در ادامه آيه به روي منافقان باز فرموده و در پايان در صورت توبه نكردن وعده عذاب داده است : فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ. التوبه / 74.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

بهتر است به جاي اين تفاسير ، كه دور از شان نزول‌هاي ذكر شده در كتب اهل سنت است ، نگاهي به تفاسير اهل سنت در اين زمينه بكنيد !

گروه پاسخ به شبهات

64 | طالب حق | United Arab Emirates - Dubai | 12:00 - 16 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام دوستان گرامي شما برادران عزيز مسئولين اين سايت اگر قول بدهيد که نوشتهايم را علني ميکنيد من پاسخ اين همه سئوالات شما را خواهم داد. مطمئن باشيد که من به کسي توهين نمي کنم زيرا سابقه داريد که چند بار انها را علني نکرده ايد خداوند من وشما را توفيق گفتن حق عطا بفرمايد اگر به سبب اين نوشتهاي من وشماهرکس گمراه شود تا قيامت گناه او برگردن من وشما باقي خواهد ماند قيامت خيلي سخت است بايد ان روز را فراموش نکنيم تنها کوشش نکنيم که ثابت کنيم حق با ماست بايد حق پذير هم باشيم . موفق باشيد.

پاسخ:

!!!

65 | صديق فاروق البارزي | Iran - Qazvin | 12:00 - 17 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام عليكم بما صبرتم:جواب هاي صريح بنده:مفدمه :اگر به اصطلاحات علمي اشنا بوديد اصطلاح (سلمنا)به معناي فرار نيست بلكه به معني نزول از مواضع است يعني پذيرش اجمالي نظريه مخالف البته باحفظ حيثيت علمي .(بنده قريب به 55 سال سن دارم ودر بين علماي اهل سنت اعتباري دارم و... اياصريح تر از اين مي توان سخن گفت؟!!!رعايت حال ما رابكنيد ...اين نوشته ها را ده ها نفر شيعه وسني مي بينند)لذا خواهش مي كنم تعبير به فرار از واقعيت نكنيد.بنده خدا را شاهد مي گيرم كه بعد از حاجي شدنم در همان سرزمين مقدس تصميم گرفتم هيچ گاه از واقعيت فرار نكنم بلكه طالب ان باشم اگر مي بينيد در اين سايت شما واردشدم ووقت مي گذارم دنبال همان واقعيت هستم. اما بعد:ا/ايه خمس .جاي تعجب است كه شما نظر خود را به اهل سنت و علماي شيعه نسبت مي دهيد. علماي اهل سنت خمس را فقط در غنائم جنگي مي دانند.البته بنده با كمال احترامي كه براي علماي اعلام رض قائلم اين نظر را نمي پذيرم زيرا (غنم) هم در لغت وهم در اصطلاح اعم از غنائم جنگيست ونظر علماي اماميه رض به واقعيت نزديكتر است. اما نظر علماي اماميه(شيعه)رض ان گونه كه شما تقرير فرموديد نيست.زيرا احدي از انها قائل به تقسيم بالاصاله به شش قسم نيست بلكه اين تقسيم را تقسيم عرضي يا ثانيا بالعرض مي دانند.شما بزرگوارن بين اين دو مبحث خلط كرديد.علماي شيعه خمس را با لالصاله حق الله مي دانند واحيائ اين حق را بر عهده امام معصوم مي دانند اين حق در زمان رسول الله ص به عهده ايشان بود بما هو امام المعصوم ودر زمان امام علي رض به ايشان منتقل شد ودر زمان هر يك از ائمه اثني عشريه به ان امام منتقل شد ودر زمان غيبت كبري به مجتهد جامع الشرائط (ولي امر)به عنوان نائب امام معصوم منتقل شد.وايشان خمس را بر دو قسم تقسيم مي كنند سهم للامام وسهم للسادات(يتيم , فقير و مسكين) واين به ان معني نيست كه اين اصناف سه گانه شركائ اما محسوب مي شوند بلكه به عنوان عائله امامند.وبر امام است كه از انها سرپرستي كند چنا نكه در مورد اين اصناف از غير سادات از زكات انها را تامين نمايد. .در نتيجه خمس فقط حق الله است بالاصل دراختيار امام براي امور تعيين شده .(لطفا به مباحث خارج فقه ايت الله مشكيني رض رجوع كنيد) 2/براي بنده هم ثابت نشده است كه در انتخاب حضرت ابوبكر رض خير كثير بوده يا خير؟؟چنانكه حضرت عمر رض فرمودند.---در صورت تعارض بين حكم الله وانتخاب مردم معلوم است كه حكم خدا مقدم است (لا حكم الا للله )(يدالله فوق ايديهم) اما شما چگونه مي خواهيد ثابت كنيد كه در اين زمينه دستوري غير از انتخاب مردم وجود دارد؟؟؟تا به مرحله تعارض برسد؟؟؟ 3/ قبول دارم اكثريت مردم خلافت ابوبكر را نپذيرفتند (ارتدوا الناس قاطبه,ارتدوالعرب كله,ارتدو الناس الا خمس و...)اين احاديث اگر چه خبر واحداند لفظا اما متواتر معنوي اند .---بنده هم دنبال اين هستم كه بدانم ايا خلافت واقعا انتخابي است يا انتصابي؟؟؟زيرا بنده دليل محكمي بر انتخابي بودن ندارم ودلائل شما هم بنده را قانع نكرده است. 4/ حق باشماست 5/ دليلي را ضميمه دليل ديگر كردن به معني عدم تاميت ان دليل نيست بلكه به عنوان پشتوانه ان است. 6/اهل سنت در اين رابطه مطالبي نوشته اند .از جمله تعدادي از خلفاي بني اميه مثل عمربن عبدالعزيز وتعدادي از خلفاي بني العباس مثل منصور وخلفاي راشدين را جمع زدند وتعداد را به 12 رسانده اند واين ها همه از قريش اند .ومعتقدند اينها خلفاي اثني عشرند كلهم من قريش. اما بنده سئوالي دارم لطفا مانند بنده صريح جواب دهيد و فقط ملاحظه اخرت نماييد كه انجا براي احدي راه فرار نيست.اين همه اكابر علماي اهل سنت قديما وجديدا كه علماي شيعه به فضل ودانش انها معترفند وبراي انها حتي كنگره مي گيرند مانند: امام فخر رازي(به قول علماي شيعه امام المشككين)ابن جرير طبري ,جار الله زمخشري(تفسيرش در حوزه هاي علمي شما تدريس مي شدكشاف),مولوي امام العارفين,عمر خيام و....چگونه به انحراف رفتند و واقعيت مذهب تشيع را كشف نكردند.نگوييد انظروا الي ما قال ولا تنظروا الي من قال.واقعا در عرف عقلائ عالم مي شود پذيرفت اين نوابغ روزگار اين همه دانش و...را كشف كردند اما مذهب واقعي را نشناختند ويا نعوذ بالله فهميدند اما خيانت كردند.؟!!! من دنبال قانع شدن هستم نه بهانه لطفا اقاي حسيني قزويني شخصا اين حلقه گمشده را براي من پيدا كنند.نه كس ديگر لطف بفرماييد خود ايشان جواب دهند زيرا بنده هم به علم وهم به تقواي ايشان معتقدم. والسلام. الهم اهدنا من عندك فانك يهدي من يشائ الي صراط المستقيم امين.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- ما از شما خواسته بوديم كه پاسخ صريح بدهيد ، و شما فرموده‌ بوديد سلمنا ! اگر در مواد گفته شده قبلي اشكالي داشتيد بايد صريحا مي‌فرموديد تا بحث به صورت علمي پيش برود ! اما همانطور كه در منطق در بخش مغالطات گفته شده است ، يكي از راه‌هاي فرار از جواب آن است كه با عبارت‌هايي مانند «سلمنا» و... تنزل كرده تا خطاي مبناي قبلي مشخص نشود ! اگر شما قصد فرار نداريد ، بهتر است صريحا به اشكالات قبلي پاسخ بدهيد .
2- فرموده‌ايد «اما بعد:ا/ايه خمس .جاي تعجب است كه شما نظر خود را به اهل سنت و علماي شيعه نسبت مي دهيد. علماي اهل سنت خمس را فقط در غنائم جنگي مي دانند.البته بنده با كمال احترامي كه براي علماي اعلام رض قائلم اين نظر را نمي پذيرم زيرا (غنم) هم در لغت وهم در اصطلاح اعم از غنائم جنگيست ونظر علماي اماميه رض به واقعيت نزديكتر است»!
كه تاييد نظر شيعه است !
3- فرموده ايد «اما نظر علماي اماميه(شيعه)رض ان گونه كه شما تقرير فرموديد نيست.زيرا احدي از انها قائل به تقسيم بالاصاله به شش قسم نيست بلكه اين تقسيم را تقسيم عرضي يا ثانيا بالعرض مي دانند»
اگر اندكي به كتب علماي شيعه مراجعه كنيد ، صحت نظر ما و بطلان ادعاي شما ثابت مي‌شود :
13 - فصل في قسمة الخمس وبيان مستحقه يقسم الخمس ستة أقسام
الرسائل العشر - الشيخ الطوسي - ص 207
" باب ذكر قسمة الخمس " قال الله سبحانه : " واعلموا أنما غنمتم من شئ فإن لله خمسه وللرسول ، ولذي القربى واليتامى ، والمساكين وابن السبيل " . فعلى هذا يقسم الخمس ستة أسهم
المهذب - القاضي ابن البراج - ج 1 ص 180
قوله تعالى ( واعلموا أنما غنمتم من شئ فإن لله خمسه ) ( 1 ) وعد ستة أصناف فيجب قسمته على أقسام الآية ، ودل على ذلك أيضا من طريق أهل البيت عليهم السلام روايات ، منها : رواية يونس قال : يقسم الخمس ستة أقسام : سهم لله ، وسهم للرسول ، وسهم لذي القربى ، وسهم لليتامى ، وسهم للمساكين ، وسهم لأبناء السبيل
المعتبر - المحقق الحلي - ج 2 ص 628
و...
دقيقا بر عكس نظر شما بالاصاله علماي شيعه خمس را بر 6 قسم دانسته و تقسيم بندي ثانويه آن دو بخش است ۀ
4- فرموده‌ايد «براي بنده هم ثابت نشده است كه در انتخاب حضرت ابوبكر رض خير كثير بوده يا خير؟؟چنانكه حضرت عمر رض فرمودند.---در صورت تعارض بين حكم الله وانتخاب مردم معلوم است كه حكم خدا مقدم است (لا حكم الا للله )(يدالله فوق ايديهم) اما شما چگونه مي خواهيد ثابت كنيد كه در اين زمينه دستوري غير از انتخاب مردم وجود دارد؟؟؟تا به مرحله تعارض برسد؟؟؟ »!
أ‌. آيا روايات اهل سنت در مورد اينكه انتخاب ابوبكر ، فلتة بود را قبول داريد يا خير ؟ اگر قبول داريد ، بايد بگوييد كه نه تنها خير كثير نبود ، بلكه شر بود !
ب‌. ماجراي غدير خم ، انتخاب خداوند است كه در آدرس ذيل به صورت مفصل اقرار علماي اهل سنت به تواتر (اثبات صحت سند) و دلالت بر خلافت را آورده‌ايم :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=120
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=130
ج . اين سخن شما با سخن بعدي شما كه اكثريت مردم هلافت ابوبكر را نپذيرفتند در تعارض است ! اگر حق انتخاب با مردم است ، اين سخن چيست و اگر نيست ! كه اصل مبناي خلافت زير سوال است !
5- فرموده‌ايد « قبول دارم اكثريت مردم خلافت ابوبكر را نپذيرفتند (ارتدوا الناس قاطبه,ارتدوالعرب كله,ارتدو الناس الا خمس و...)اين احاديث اگر چه خبر واحداند لفظا اما متواتر معنوي اند .---بنده هم دنبال اين هستم كه بدانم ايا خلافت واقعا انتخابي است يا انتصابي؟؟؟زيرا بنده دليل محكمي بر انتخابي بودن ندارم ودلائل شما هم بنده را قانع نكرده است.
5- فرموده‌ايد «اهل سنت در اين رابطه مطالبي نوشته اند .از جمله تعدادي از خلفاي بني اميه مثل عمربن عبدالعزيز وتعدادي از خلفاي بني العباس مثل منصور وخلفاي راشدين را جمع زدند وتعداد را به 12 رسانده اند واين ها همه از قريش اند .ومعتقدند اينها خلفاي اثني عشرند كلهم من قريش»! در شروح صحيح بخاري ، به صراحت تمام نظرات فوق را نقد كرده و با دليل قطعي زير سوال برده است و خود مي‌گويند نمي‌دانيم كه مقصود چيست ! بهتر است به مطالبي كه خود اهل سنت ، صحت آن را منكر شده‌اند ، استدلال نكنيد !
6- فرموده‌ايد «اما بنده سئوالي دارم لطفا مانند بنده صريح جواب دهيد و فقط ملاحظه اخرت نماييد كه انجا براي احدي راه فرار نيست.اين همه اكابر علماي اهل سنت قديما وجديدا كه علماي شيعه به فضل ودانش انها معترفند وبراي انها حتي كنگره مي گيرند مانند: امام فخر رازي(به قول علماي شيعه امام المشككين)ابن جرير طبري ,جار الله زمخشري(تفسيرش در حوزه هاي علمي شما تدريس مي شدكشاف),مولوي امام العارفين,عمر خيام و....چگونه به انحراف رفتند و واقعيت مذهب تشيع را كشف نكردند»
چه كسي گفته است كه حقيقت را كشف نكردند ؟ به عكس ، ما اعتقاد داريم كه بسياري از افرادي كه نام برديد ، حقيقت را فهميده‌اند ! مگر آيه قران در مورد گروهي از مخالفين پيامبران و حقيقت نمي‌فرمايد :
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَسوره النمل آيه 14
7- فرموده‌ايد «ويا نعوذ بالله فهميدند اما خيانت كردند»!
اگر به مقاله دلالت حديث غدير مراجعه كنيد ، اقرار صريح غزالي در مورد حقيقت غدير را خواهيد ديد ! و نيز مي‌گويد هواي نفس و علاقه به خلافت بر خلفا غالب شد و بيعت غدير را شكستند ! آيا واقعا چنين خلافتي مشروعيت دارد ؟! يعني آيا غزالي عالم مشهور اهل سنت اين مطلب را نمي‌فهمد و چنين مي‌گويد ؟
يا كساني كه از يزيد دفاع كردند آيا مقام سيد الشهدا را نمي‌دانستند و با او جنگيدند ؟
يا كساني كه با اميرمومنان علي عليه السلام جنگيدند آيا مقام علي و حكم خروج بر خليفه اسلامي را نمي دانستند ؟!
8- فرموده ايد «لطفا اقاي حسيني قزويني شخصا اين حلقه گمشده را براي من پيدا كنند.نه كس ديگر لطف بفرماييد خود ايشان جواب دهند زيرا بنده هم به علم وهم به تقواي ايشان معتقدم»
از نظر لطف شما نسبت به جناب دكتر قزويني ممنونيم ؛‌ ولي اين بخش ، مربوط به گروه پاسخ به شبهات است و جناب دكتر قزويني ، عموما به خاطر مشغله كاري به پاسخگويي به نظرات نمي‌پردازند ، در صورت علاقه به صحبت با ايشان مي‌توانيد به صورت مستقيم با موسسه تماس بگيريد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

66 | مجاهد | Iran - Khorramshahr | 12:00 - 18 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
انشاالله يك مجاهد واقعي پيدا شود و سر شما مرتدها را از بدن جدا كند
67 | عمر | Iran - Khorramshahr | 12:00 - 18 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
برويد اول به توحيد واقعي دست يابيد که همان هدايت است آيه ي 5 سوره احقاف,3 زمر و000 رامطالعه کنيد شايد هدايت يافتيد واينکه آن 3 خليفه بد بوده اند يا خوب بايد رفت خوب مطالعه کرد و کتب عيانات و چرا سني شده ام! را خواند

پاسخ:

!!!

68 | گمنام | Iran - Tehran | 12:00 - 19 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسمالله العالم سلام خدمت بعضي برادراي ديني.................... عمر ببين بچه اوني كه بايد هدايت بشه تو و ايل و قبيلته. خوب چشمات باز كن و پنبه ها رو از گوشت در بيار شايد به حقايق پي بردي.................... اين كتاب هم مثل بقيه چيزاتون من دراورديه. شما برو كتاب آنگاه هدايت شدم از دكتر تيجاني رو بخون.......... خدا رو چه ديدي شايد تو هم هدايت شدي؟؟؟ اگه اون خليفه ها خوب بودن واسه پيغمبر چرا نقشه ترور كشيدن؟؟؟؟ شما در مورد صحيفه ملعونه اي يه كم تحقيق كن خليفه هات كه شناختي همدستاشم پيدا ميكني............ حتما اينم دروغه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد ادعا هم ميكنيد كه ما به سنت پيغمبر عمل ميكنيم... هه هه هه هه ما شيعه ها بدون تبري روزمون شب نميشه.... عمر به پيغمبر لااله الا الله لقب هذيان گفتن ميده...... يه دروغي هم واسه اين بسازيد. شما كه تو جعل حديث از هم ارث ميبرين........ يا علي كه جان همه شيعيان به فداي نامش.
69 | سعد الله | Iran - Tehran | 12:00 - 20 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بسم الله القاصم الجبارين.!!!!!!!!!!!!!!! سلام به برادر متعصب و موحد خودم جناب ((گمنام)) عزيز . ما شا الله برادر. ماشا الله. همگان بدانند که ما بي تبري از قاتلان بي بي زهرا(سلام الله عليها) روزمان شب نميشود و نمازمان به دل نمينشيند. و دشمنان اهل بيت(عليهم السلام جميعا ) بدانند >>>>>>>>>> ما هستيم <<<<<<<<<<< ما فداييان حيدريم. ما پيروان خط ولايتيم. ما تا زنده هستيم نميگذاريم تا اين واقعه از اذهان جهانيان پاک و نابود شود و نميييييييييييييييييييييييشود.!!!!!!!!! تبري در خون ماست و به شما مطمئن باشيد که. بي تبري بويي از بهشت به مشام هييييييييچ بني بشري نخواهد رسيد. حتي اگر روز ها را روزه دار باشيد و شبهارا تا صبح به عباذت بپردازيد. ما پيروان حيدريم. فداييان رهبريم. و آنان که ميگويند در ايران آزادي ديني ندارند يک نگاهي به بلا هايي که سر جناب عثمان آل عارف آوردند بياندازند تا بفهمند کجا آزادي هست و کجا آزادي نيست و يهود است؟ مشرک شماهاييد يا ما کافر شمايانيد يا ما.! ملحد شمايانيد يا ما ها.؟! در آخر من اول خودم را و بعد تمام موحدان را به تقوا الله دعوت ميکنم. کوري چشم دشمنان. ما به سر مهر ولايت علي(ع) داريم. دست خدا بر سر ما. که علمداري مثل سيد علي(دامت برکاته ) داريم. ابا الفضل علمدار.!!! خامنه اي نگهدار.!!!
70 | وهابي واقعي | Iran - Tehran | 12:00 - 21 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب مجاهد.! تو ...... کي باشي که بخوايي سر از تن شيعيان جدا کني.؟ ببين .... زيادي نخور بشين سر جات تا ننشوندن سر جات.؟!؟!؟ دنبال مجاهد نگرد دنبال منافق بگرد..... چون هميشه مجاهدان شما منافقانند که نوکر آمريکا و اسرائييلند. اي کاش کسي باشه که زبان شما رو از حلقومتان در بياورد.؟؟؟؟؟؟؟ يا الله.
71 | فائز | Cambodia - Phnom Penh | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
به عمر : شما دعوت کرديد که بدون تعصب خودمان به سراغ قرآن برويم . آيا قبول داريد که قرآن علاوه بر معاني سطي داراي معاني عمقي تري است ؟آيا به تفسير قرآن فکر کرده ايد ؟.
يکي از مسائل مهم اين است که شما خلفاي خود را معصوم نمي دانيد و قائل به خطاکار بودن آنها هستيد و مي گوئيد قرآن و ساير کتب خود را خودتان ميخوانيد و مطابق فهم خود از آن برداشت مي کنيد . و اين مسئله را در جواب به اشکال شيعيان در رابطه با فتاواي عجيب و غريب علمايتان بيان ميکنيد . ( البته منظورم شخص شما نيست بلکه با توجه به کل مناظرات اهل تسنن ) . اصلا من به نظر تمام شيعيان کاري ندارم خودم وقتي کلاه خود را قاضي مي کنم به اين نتيجه مي رسم که هر ديني هرقدر کامل باشد نياز دارد همواره شخصي کامل و بدور از هر اشتباهي مديريت آن را بر عهده بگيرد وگرنه پس از گذشت چند سال اثري از آن دين باقي نمي ماند يا دين دچار تحريفات خطر ناکي مي شود . و اصلا خدا هم هيچ وقت اين ظلم را در حق بنده هايش نمي کند که آنها را ملزم به انجام آئيني کند که براي آن معلمي نفرستاده . و نکته مهم اين است که اين معلم بايد همواره حضور داشته باشد تا انسانها در هر عصري امکان هدايت شدن را داشته باشند . که اين معلمان براي ما همان 12 امام ما هستند . سوالي که در باره شما پس از خواندن مناظرات در ذهنم نقش بست اين بود که اگر سرکرده هاي مذهبتان از همان ابوبکر و عمر و عثمان و حضرت علي گرفته تا الان معصوم نيستند و آيات قرآن را مطابق فهم خود تفسير مي کنند و امکان خطا در تفاسيرشان هست پس ديگر چه فرقي با امثال من و شما دارند ؟ خب من هم مي توانم بيايم به فرض فتوا بر شهادت در اثر آنفلوانزاي خوکي بدهم و همانطور هم که مي بينيد هر کدامتان آيات قران را به نحوي متفاوت و مطابق سليقه خود تفسير مي کنيد . به علاوه اگر دين واقعي اين است پس خدا بايد خيلي ظالم باشد که علمايي خطاکار را بر من حاکم کرده و انتظار دارد که من خودم با عقل ناکامل خودم خوب را از بد تشخيص دهم .
دليل اينکه گفتم بحث با کساني که کتابي چون صحيحين را در اختيار دارند و هنوز سني مذهبند بي فايده است همين است . در جاي جاي کتاب نويسندگان کتاب که خود سني مذهبند رواياتي ضد مذهب خود بيان کرده اند . و يا از کامل نبودن خلفاي راشدين نوشته اند. و يا رواياتي مجعول که به عقل جور در نمي آيد را بيان کرده اند . که اين نشاندهنده مردود بودن نويسندگان است که تابع ديني شده اند که سر پرستانش بعد از پيامبر داراي نقص هاي فراواني بوده اند . اما وقتي به شيعه نگاه مي کنم مي بينم تمامي نيازهايم به عنوان يک انسان ناکامل که قصد تکامل را دارد در نظر گرفته شده و به علاوه داراي معلماني است که از ازل تا ابد نظير نداشته اند و نخواهند داشت . بله ما قائل به معصوميت امامان خود هستيم و در سراسر طول زندگي آنها نمونه اي از انجام عمل خطا را نمي يابيم بلکه پيوسته مي بينيم پاي خود را دقيقا در جاي پاي پيامبر خود گذاشته اند و در تمام موارد سيره او را پيش گرفته اند . پس چه کساني بهتر از آنها ؟
نياز به تحقيق زيادي نيست .
حق مانند خورشيد نمايان است . اين ما هستيم که وسط روز با شمع به دنبال خورشيد مي گرديم !!!
72 | فائز | Cambodia - Phnom Penh | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
بحث با کساني که کتابي چون صحيحين را در اختيار دارند و هنوز سني مذهبند بي فايده است . با توجه با بحثهاشان به زور مي توان گفت حتي يک بار اين کتاب را روخواني کرده باشند . اينها که خودشان از حرفهاي علماشان خبر ندارند و ما بايد روايات را برايشان از کتابهاشان جدا کنيم و به آنها عرضه کنيم با چه اعتماد به نفسي در اين بحث ها شرکت مي کنند من يکي که نمي دانم!!!!
از گروه پاسخ به شبهات بخاطر منطق قوي در پاسخها بسيار متشکرم .
73 | صديق | Cambodia - Phnom Penh | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
از مهران و عمر و تمام برادران اهل سنت نهايت تشکر را مي کنم که در اين بحث ها شرکت مي کنند . نوشته هاي شما بسيار جالب است و از خواندن آنها بسيار لذت بردم . از شما مي خواهم ساکت ننشينيد و جواب شيعيان را بدهيد .برادران خسته نباشيد . وجود همچون شمايي باعث مي شود هرلحظه اعتقادمان به شيعه بودنمان قوي تر شود و از اينکه خداوند ما را گرفتار چنين بي خبري و جهل عظيمي نکرده بيش تر از پيش شکرگزار باشيم . بالاخره خوبي ها در کنار زشتي ها معني پيدا ميکنند . مطمئنا سنيان زيادي با خواندن مطالب شما خجل شده اند و شمار زيادي از آنها به فکر تجديد نظر در باره عقايد شان افتاده اند . اين استعداد شما در نوع خود بي نظير است . پس لطفا همين طور بي منطق و بي علم به اين بچه رافضي ها !! پاسخ بدهيد . اميدوارم خداوند در ادامه دادن اين مورد توسط شما ياريتان کند . از شيعيان مي خواهم خون خود را کثيف نکنند . تا زماني که امثال مهران و عمر هستند نبايد هيچ نگراني به دل راه داد . يا علي
74 | صديق | Cambodia - Phnom Penh | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
آقاي عمر من تقريبا تمام بحث ها را مطالعه کردم خصوصا وقتي ميديدم کامنتهايي با نام شما و مهران ثبت شده بيش از پيش دقت مي کردم . من يک شيعه دوازده امامي هستم . وقتي به طور اتفاقي با اين سايت آشنا شدم ايضا به اين قضيه فکر کردم که اسلام ارثي فايده ندارد . بنابر اين شروع به مطالعه مطالب سايت با ديدي باز و به دور از غرض ورزي کردم . به علاوه برايم جالب بود که با عقايد اهل تسنن بيشتر آشنا شوم . اما دلايل شما و مهران و ديگران از اهل تسنن يا بسيار بسيار از عقل به دور بودند يا داراي اسناد معتبري نبودند . هرجا که کم مي آورديد يا ادامه نمي داديد و يا با پريدن از شاخه اي به شاخه ي ديگر قصد فرار از پاسخگويي شفاف را داشتيد . به جد مي گويم تناقض را به راحتي مي توان در عقايد شما احساس کرد . در يک مناظره چيزي را مي گوييد و به شدت از آن دفاع مي کنيد و در مناظره ديگر نه از روي قصد بلکه خيلي نا خود آگاه و بدون اينکه خود بدانيد آن مسأله زير پا ميگذاريد . آخر اين ديگر چه ديني است که هر ورق از کتابهاي معتبرش که عالمانش گردآوري کرده اند ورق قبل را نفي ميکند .و داشتن دو عقيده مشخص در کنار هم را غير ممکن .( زيرا هريک سبب لغو ديگري ميشود ).براي پي بردن به حقيقت دانستن عقايد افراد عالم و محقق اهل تسنن چون شما که در همچنين بحث هايي شرکت مي کنيد و نهايت علم خود را براي اثبات عقايد خود به کار ميگيريد کافي است و فکر نمي کنم نيازي باشد که به سايت هاي اهل تسنن رجوع کرد. و در آخر پيشنهاد ميکنم کتابهاي معتبر خود و شيعه را بار ديگر و بانهايت روشن دلي و بي طرفي مرور کنيد .
75 | momen abdullah | Malaysia - Bayan Lepas | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
جناب عمر
علت عناد و کينه شما با قرآن کريم چيست؟
مگر خداوند در قرآن مجيد صراحتا نفرموده است:
«فإذا بلغن أجلهن فأَمسكوهن بمعروف أَو فارِقوهن بِمعروف وأَشهِدوا ذوي عدل منكم وأقيموا الشهادة لله ذلكم يوعظ به من كان يؤمن بالله واليوم الاخرِ ومن يتقِ الله يجعل له مخرجا»
پس چرا شما با سخن خداوند مي‌جنگيد و براي طلاق شاهد نمي‌آوريد؟
براستي حيف نيست انسان با کلام خالقش بجنگد؟
يا علي
76 | عمر | Iran - Khorramshahr | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
من براي آخرين بار در اين سايت نظر ميدهم واز شما خواهشمندمهمانطور که من اين سايت شما را مطالعه کردم شما هم برويد دنبال سايت هاي اهل سنت برويد شايد بدرد فائز وصديق هم بخورد در ضمن مطمئن باشيد که من هم کتابهاي شما وهم کتابهاي خودمان را مو به مو خوانده ام شما هم بايد دنبال کتابهاي اهل سنت برويد و ببينيد آيا چيزهايي که در اين سايت هست صحت دارد يا نه؟
77 | عمر | Iran - Khorramshahr | 12:00 - 24 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خداوند را شاکرم که ما را جز شيعيان ويهوديان قرار نداد من توصيه ميکنم که سري به مطالب واقعي سني بزنيد هدايت يافتن شما جز خير و صواب چيزي تراي من ندارد اگر اسلام ارثي باشد به نظر من هيچ ارزشي ندارد من خودم اول صوفي بودم ولي وقتي به قرآن وسنت روي آوردم ديدم توحيد آن چيزي نبود که من ميدانستم پس از همهي شما خواهش ميکنم بدون تعصب خودمان سراغ قرآن برويم
78 | ريزه خوار مولا | Iran - Tehran | 12:00 - 26 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خدا قوت پهلوون . براي سلامتي و توفيق روز افزون شما دعاگويم.
دست يداللهي مولام علي عليه السلام نگهدار شما و همکاران مخلصلتون
79 | نصر | Iran - Tehran | 12:00 - 28 اسفند 1388 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
آقاي عمر اين روساي شمان که هم پيمانان يهود تو منطقه اين ماييم که داريم با يهود مي جنگيم اون وقت کي يهوديه؟ والله خجالتم خوب چيزيه
لا اقل به يهودي پرست بودنتون افتخار کنيد
80 | حجت | Iran - Tehran | 12:00 - 01 فروردين 1389 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
تو را خدا ارجيف و اين حرفهاي مسخره را ول كنيد ما كه همه چيزمان از غربيهاست و اين دامهاي تفرقه و اين دروغهاي شاخدار از ايمه اطهار (ع) را بس كنيم وديگر دنيال هذيانهاي مراجه تقليد نياشيم كه هزاران دسته گل از انها ديديم و بو گند سخنان انها اينك همه جا را پر كرده است . نمي خواهي هم ادامه بده تا آخرالزمان هي دروغ ونقل قول دروغ وتوهين ودشنام با تفسير نادرست ايات واحاديث جعلي جعل خود را تا مردن سر گرم كنيد . اصل آيا شما هم جز همان مزد بگيرها انگليسي كه هم شيعه وهم سني را به جان هم مي اندازند نيستيد ؟ كانال مي زنند كه حرفها علمي بزنند ؟ كه را بهتر زندگي را نشان دهند ؟ كه ذهنيت ما را به روشنايي جهت دهند ؟ نه بابا براي به جون هم افتادن است ؟ عجب وقاحتي !!!!! عجب حماقتي !!!!! عده اي هم شايد ناآگاهانه شده اند آتش بيار معركه ......
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :