نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (5)
کد مطلب: 11583 تاریخ انتشار: 19 مهر 1396 - 18:14 تعداد بازدید: 558
خارج کلام مقارن » عمومی
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (5)

جلسه پنجم 96/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجم 96/07/19

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در رابطه با هجمه‌ای بود که بعد از نبی گرامی اسلام متوجه مکتب اهلبیت و ائمه طاهرین (علیهم السلام) بوده است. نواصب، مخالفین و کسانی که در طول 23 سال از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) ضربه دیده بودند با تمام توان به میدان آمدند.

دشمنان به این نتیجه رسیدند که به صورت مستقیم نمی‌توانند با نبی گرامی اسلام مبارزه کنند و به همین خاطر با کسی که نبی گرامی اسلام برای استمرار رسالت و نبوت خویش معین فرمود مبارزه کردند.

بهترین و جامع‌ترین کتاب پیرامون حضرت ولی عصر(ارواحنافداه)

«شیخ صدوق» روایت مفصلی از قول «ابوبصیر» به نقل از امام صادق (علیه السلام) در کتاب خود آورده که من تلاش می‌کنم این روایت را در کتاب نشان بدهم. روایت در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» بیان شده است.

«شیخ صدوق» می‌گوید: من این کتاب را به این خاطر نوشتم که مشاهده کردم در آغاز غیبت صغری و بریدن دست شیعیان از دامان معصومین و امامان (علیهم السلام)، اذهان بعضی افراد مشوش شده و عقایدشان در حال تزلزل است.

بنابر نقلی «شیخ صدوق» خوابی دیده بود و حضرت به او اشاره کرده بودند که این کتاب را بنویسد. او می‌گوید: "هدف از نوشتن این کتاب این بود که بحث غیبت که برای حضرت ولی عصر پیش آمده مطلب تازه‌ای نیست، بلکه در گذشته برای انبیاء بزرگ هم اتفاق افتاده است. پیروانشان در دوران غیبت سرگردان بودند، اما دست از اعتقاد به رسالت آن رسولان نکشیدند."

شاید بتوان گفت این کتاب بهترین و جامع‌ترین کتابی است که پیرامون حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) نوشته شده است. ایشان در این کتاب صفحه 267 روایتی را نقل می‌کند که نبی گرامی اسلام فرمودند:

«خداوند عالم از میان روزها جمعه را انتخاب کرد، از میان ماه‌ها ماه رمضان را انتخاب کرد، از میان شب‌ها لیلة القدر را انتخاب کرد و از میان انبیاء هم مرا انتخاب کرد. از اهلبیت من علی را انتخاب کرد و او را بر تمام اوصیاء انبیاء برتری داد. از اهلبیت علی بن أبی طالب فرزندانش امام حسن و امام حسین را انتخاب کرد و از امام حسین هم اوصیاء فرزندان او را انتخاب کرد» این بزرگواران؛

«ینْفُونَ عَنِ التَّنْزِیلِ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ»

کسانی که تحریف غالیان و شبهه‌گران را از قرآن نفی می‌کنند.

«وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ»

شر باطلانی که لباس دین می‌پوشند و به نام دین با دین مبارزه می‌کنند را کم می‌کنند.

«وَ تَأْوِیلَ الْمُضِلِّینَ»

گمراهانی که قرآن را طبق آراء و اهواء خود تأویل می‌کنند را نیز دور می کنند.

«تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ بَاطِنُهُم»

نهمین فرزند حضرت سید الشهدا حضرت مهدی است که هم دوران ظهور دارد و هم دوران غیبت دارد.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 281، ح 32

این روایت نشان می‌دهد که بعد از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مسئولیت حفاظت از دین و شریعت به عهده ائمه اهلبیت گذاشته شده است.

در کتاب «ذخائر العقبی» از «طبری» متوفای 694 روایتی از قول خلیفه دوم وارد شده است که رسول گرامی اسلام فرمودند:

«فی کل خلوق من أمتی عدول من أهل بیتی»

در هر نسلی از امت من افراد عادلی از اهل بیت من هست.

«ینفون عن هذا الدین تحریف الغالین»

کسانی که تحریف غالیان و شبهه‌گران را از قرآن نفی می‌کنند.

«وإنتحال المبطلین»

شر باطلانی که لباس دین می‌پوشند و به نام دین با دین مبارزه می‌کنند را کم می‌کنند.

«وتأویل الجاهلین»

گمراهانی که قرآن را طبق آراء و اهواء خود تأویل می‌کنند را دور می کنند.

«ألا وأن أئمتکم وفدکم إلی الله عز وجل»

امامان شما رهبران شما به طرف خداوند تبارک و تعالی هستند که پیشاپیش شما به طرف خدا حرکت می‌کنند.

«فانظروا بمن توفدون»

ببینید پشت سر چه کسی حرکت می‌کنید.

ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، اسم المؤلف: محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری، دار النشر: دار الکتب المصریة – مصر، ج 1، ص 17، باب ذکر أخباره أنهم سیلقون بعده أثرة

حضرت می فرماید لازم است ببینید رهبران شما چه کسانی هستند؟ آیا جزء ائمه ای هستند که «یدعون الی النار»!؟ یا «یهدون بامرنا» هستند!؟

لذا ما مشاهده می‌کنیم در طول تاریخ دغدغه ائمه طاهرین (علیهم السلام) از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تا امام حسن عسکری (علیه السلام) حفظ شریعت و جلوگیری از تحریف تحریف‌گران بود است.

ائمه طاهرین (علیهم السلام) تا این اندازه جلو رفتند که خود را فدای دین و مذهب کردند.

اگر مقداری دقت کنید و تاریخ را ملاحظه کنید خواهید دید که از سال 40 هجری تا سال 60 هجری بنی امیه چه بلاهایی که بر سر دین و شریعت نیاوردند و چه تحریف‌هایی در شریعت بنیانگذاری نکردند!! مبارزه با اهلبیت (علیهم السلام) به جایی رسید که؛

«کانت بنو أمیة إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه»

اگر کسی نام فرزند خود را علی می‌ گذاشت بنی امیه آن فرزند را می‌کشتند.

تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 41، ص 481، ح 4906

«رباح» پدر «علی بن رباح» می‌گفت: نام فرزند من «علی» نیست، بلکه «عُلِی» است. خود علی بن رباح نیز، کسانی که نام او را «علی» یا «عُلِی» گذاشتند لعنت می‌کرد.

در حقیقت کار به جایی رسید که این افراد احساس می‌کردند چون آنچه برای مبارزه با نبی گرامی اسلام هدف داشتند نتوانستند عملی کنند باید انتقام آن را از اهلبیت (علیهم السلام) بگیرند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می‌فرماید:

«اللهم إنی أستعدیک علی قریش فإنهم أضمروا لرسولک ضروبا من الشر و الغدر فعجزوا عنها و حلت بینهم و بین‌ها»

خدایا قریش تصمیم داشتند پیغمبر اکرم را نابود کنند، اما تو بین مکر بنی امیه و قریش و پیغمبر اکرم حائل شدی و آنها نتوانستند نقشه خود را عملی کنند.

«فکانت الوجبة بی و الدائرة علیّ»

آنها انتقام رسول اکرم را امروز از من می‌گیرند.

«اللهم احفظ حسنا و حسینا»

خدایا حسن و حسین مرا محفوظ بدار.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 298، ح 413

عزیزان دقت کنند این مطالب نکته‌های بسیار ظریفی است که در تاریخ برای ما مانده است. با توجه به جایگاهی که اهلبیت در حفظ شریعت داشتند، دشمنان، هم از نظر فیزیکی با تمام توان برای نابودی اهلبیت به میدان آمدند و هم از نظر فرهنگی و ترور شخصیتی آمدند.

ما به قسمت‌هایی که مربوط به بحث فیزیکی بوده کاری نداریم؛ بحث ما سر این است که در رابطه با مسائل فرهنگی و ایجاد شبهه در اذهان مردم این افراد چکار کردند و اهلبیت (علیهم السلام) در برابر شبهات آنان چه مقاومت‌هایی را انجام دادند؟

کلاس درس روش پاسخگوئی به شبهات امام حسن عسکری(علیه السلام)

شما اگر تاریخ 250 ساله از زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تا زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) و مناظراتی که ائمه طاهرین با زنادقه، دهریین، منحرفین، و اصحاب فرقه ضاله داشتند را ملاحظه بفرمایید به این حقیقت پی خواهید برد که یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های ائمه طاهرین (علیهم السلام) جلوگیری از شبهات و پاسخگویی به شبهات معاندین بود.

تا جایی که امام حسن عسکری (علیه السلام) مشاهده می‌کند افرادی آمده‌اند و قرآن را زیر سؤال می‌برند. و تلاش می‌کردند شبهاتی پیرامون قرآن کریم ایجاد کنند:

«أَنَّ إِسْحَاقَ الْکنْدِی کانَ فَیلَسُوفَ الْعِرَاقِ فِی زَمَانِه أَخَذَ فِی تَأْلِیفِ تَنَاقُضِ الْقُرْآنِ وَ شَغَلَ نَفْسَهُ بِذَلِک وَ تَفَرَّدَ بِهِ فِی مَنْزِلِهِ»

اسحاق کندی فیلسوف عراق در زمان خودش کلاسی در منزل خود گذاشته بود و تناقضات قرآن را برای شاگردان خود تدریس می‌کرد.

«وَ أَنَّ بَعْضَ تَلَامِذَتِهِ دَخَلَ یوْماً عَلَی الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ أَمَا فِیکمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ یرْدَعُ أُسْتَاذَکمُ الْکنْدِی عَمَّا أَخَذَ فِیهِ مِنْ تَشَاغُلِهِ بِالْقُرْآنِ فَقَالَ التِّلْمِیذُ نَحْنُ مِنْ تَلَامِذَتِهِ کیفَ یجُوزُ مِنَّا الِاعْتِرَاضُ عَلَیهِ فِی هَذَا أَوْ فِی غَیرِه»

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«أَ تُؤَدِّی إِلَیهِ مَا أُلْقِیهِ إِلَیک»

اگر من به شما پاسخگویی به شبهات را یاد بدهم حاضرید با استاد خود مناظره کنید؟

«قَالَ نَعَمْ»

شاگردان گفتند: بله.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 10، ص 392، ح 1

مشاهده کنید این مسئله چقدر برای امام حسن عسکری اهمیت دارد که خود می‌نشیند و برای شاگردان «اسحاق کندی» کلاس آموزشی پاسخگویی به شبهات می‌دهد!!

شاگردان می‌روند با استاد خود بحث و مناظره می‌کنند و زمانی که استاد شبهه را مطرح می‌کند شاگردان به او می‌گویند: آیا حرفی که می‌زنید امر قطعی است یا احتمالی است که بر ذهن شما می‌آید؟! او معطل ماند و نتوانست جواب بدهد!

شاگردان به «اسحاق کندی» می‌گویند: اگر این موضوع به ذهن تو می‌آید به ذهن دیگران هم چیز دیگری می‌آید. ما از کجا بدانیم اینکه شما می‌گویید حق است یا مطالبی که دیگران می‌گویند حق است؟! خط‌کشی برای ما بیان کنید که ما بدانیم حرف‌های تو حق است یا حرف‌های دیگران حق است؟!

استاد سر خود را پایین می‌اندازد و جوابی برای گفتن ندارد. او می‌بیند که اگر بگوید آنچه خود او می‌گوید حق است چه دلیلی برای این حرف دارد، زیرا این مسئله به ذهن او آمده است و ممکن است به ذهن دیگران مسائل دیگری بیاید.

اگر بگوید شاید این مطلب حق باشد و شاید باطل باشد خود را محکوم کرده است، به همین خاطر رو به شاگرد می‌گوید: تو مدتی که پای درس من بودی از این حرف‌ها بلد نبودی و حرف‌های خودت نیست. این حرف‌ها را از کجا آورده‌ای؟! با این حرف آنچنان مرا در بن بست قرار دادی که توان پاسخگویی ندارم. شاگردان نقل می‌کنند این مطالبی بود که در کلاس آموزش پاسخ به شبهات امام حسن عسکری (علیه السلام) یاد گرفته بودیم.

لذا یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های ائمه طاهرین (علیهم السلام) همین قضیه بود. نقل شده است زمان امام حسن عسکری قحطی آمده بود و باران نمی‌آمد. از یکی از علمای مسیحی دعوت کردند آمد، دعا کرد و به دعای او باران آمد. مردم خیلی تعجب کردند. به طوری که اذهان عموم مسلمانان مشوش شده بود و یک عده در اعتقاداتشان تزلزل پیدا کرده بودند. که نکند مسیحیت حق باشد و ما باطل. سرانجام مردم تصمیم گرفتند که نزد امام حسن عسکری بروند، زیرا این مشکل تنها به دست آن بزرگوار حل می‌شد.

مردم خدمت حضرت رسیدند و آن حضرت فرمودند: اعلام کنید ما در یک روز معین برای دعای استسقاء خواهیم رفت و از آن شخصی مسیحی هم دعوت کردند که بیاید. امام حسن عسکری به مرد مسیحی گفت: دست به دعا بلند کن.

مرد مسیحی دست‌های خود را بلند کرد، اما امام حسن عسکری مشاهده کرد که در دست او شیئی قرار دارد. حضرت مچ دست او را گرفتند و به او دستور دادند تا دست‌هایش را باز کند. پس از اینکه مرد مسیحی دست خود را باز کرد دیدند تکه استخوانی در دست دارد.

امام حسن عسکری استخوان را از او گرفتند و فرمودند: حال دعا کن! او هرچقدر دعا کرد خبری نشد، سپس حضرت داستان تکه استخوان را از او پرسیدند و او گفت: "این استخوان یکی از پیامبران است. حکمت خداوند متعال بر این است که اگر کسی چنین کاری کند خداوند به احترام استخوان نبی دعای او را به اجابت می‌رساند." بدین وسیله عالم مسیحی مفتضح و رسوا شد و اعتقادات مردم که متزلزل شده بود بازگشت و راسخ شد.

ائمه طاهرین (علیهم السلام) در طول 250 سال هرآنچه برای حفظ شریعت و جلوگیری از تزلزل اعتقادات مسلمین امکان‌پذیر بود، کوتاهی نکردند.

در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 27 روایت بسیار زیبایی از امام صادق(سلام الله علیه) نقل شده است:

«أَنَّهُ ذَمَّ رَجُلًا فَقَالَ لَا قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ لَا قَدَّسَ مِثْلَهُ إِنَّهُ ذَکرَ أَقْوَاماً کانَ أَبِی ائْتَمَنَهُمْ عَلَی حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ کانُوا عَیبَةَ عِلْمِهِ وَ کذَلِک الْیوْمَ هُمْ عِنْدِی مُسْتَوْدَعُ سِرِّی وَ أَصْحَابُ أَبِی حَقّا»

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: افرادی نسبت به اصحاب من حرف‌های بیهوده می‌زنند، آنها مطالبی را مطرح می‌کنند و مردم را نسبت به بعضی از اصحاب من بدبین می‌کنند و آنها را ترور شخصیتی می‌کنند. این افراد صاحبان حفظ اسرار ما ائمه و اصحاب پدرم هستند.

«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ سُوءاً صَرَفَ بِهِمْ عَنْهُمُ السُّوء»

اگر خداوند بخواهد بلایی را از اهل زمین بردارد به برکت همین افراد برمی‌دارد.

«هُمْ نُجُومُ شِیعَتِی أَحْیاءً وَ أَمْوَاتاً»

این افراد ستارگان شیعیان ما از میان زندگان و مردگان هستند.

«(هُمُ الَّذِینَ أَحْیوْا) ذِکرَ أَبِی بِهِمْ یکشِفُ اللَّهُ کلَّ بِدْعَةٍ ینْفُونَ عَنْ هَذَا الدِّینِ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْغَالِینَ ثُمَّ بَکی فَقُلْتُ مَنْ هُمْ فَقَالَ مَنْ عَلَیهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ (وَ عَلَیهِمْ رَحْمَتُهُ) أَحْیاءً وَ أَمْوَاتاً بُرَیدٌ الْعِجْلِی- وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ زُرَارَةُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ»

وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 27، ص 145، ح 33440

مشاهده کنید ائمه طاهرین (علیهم السلام) شاگردانی تربیت کردند و کاملاً هم پشت سر آنها هستند و در تقویت و تبیین جایگاه آنان بین شیعیان کوتاهی نمی‌کنند.

همچنین در رابطه با روایتی که عرض شد باید بگویم که این روایت، روایت بسیار مفصلی است که نسبت به «هشام بن حکم» چنین تعبیر می‌کند:

«وَ هُوَ أَوَّلَ مَا اخْتَطَّتْ لِحْیتُه»

نوجوانی بود که تازه داشت ریش درمی‌آورد.

«فَوَسَّعَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ»

علی رغم اینکه بسیاری از صحابه و ریش سفیدان در مجلس نشسته بودند، امام صادق کنار خودشان جا باز کردند و «هشام بن حکم» را کنارشان نشاندند و فرمودند:

«نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ وَ لِسَانِه»

مشاهده کنید امام صادق برای نوجوانی که 15 سال دارد چه تعبیری به کار می‌برند!! همچنین در آخر روایت وارد شده بعد از اینکه مناظره تمام می‌شود و «حمران بن أعین» و «مؤمن الطاق» مناظره می‌کنند حضرت تک تک مباحث آنها را مورد نقد قرار می‌دهد.

همانطور که مربی فوتبال بعد از تمام شدن بازی فیلم را جلوی بازیکنان باز می‌کند و اشتباهاتشان را بیان می‌کند و نقاط قوت و ضعف بازیکنان را نشان می‌دهد امام صادق (علیه السلام) هم پس از اتمام مناظره می‌فرمایند:

«یا حُمْرَانُ تُجْرِی الْکلَامَ عَلَی الْأَثَرِ فَتُصِیب»

یا حمران مناظره تو مبتنی بر روایات ما اهلبیت است و هم شبهه طرف مقابل را خوب متوجه می‌شوی و هم جواب مناسب می‌دهی.

نظر امام صادق (علیه السلام) نسبت به او این است که می‌فرمایند: آنچه از ما فراگرفتی با اتکاء به روایات ما مناظره می‌کنی. مرحوم «علامه مجلسی» در کتاب «مرآة العقول» این مطلب را دو نوع معنا می‌کند، سپس می‌گوید: معنای اول اصح است.

«وَ الْتَفَتَ إِلَی هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ فَقَالَ تُرِیدُ الْأَثَرَ وَ لَا تَعْرِف»

حضرت رو به هشام بن سالم کردند و فرمودند: می‌خواهی از روایات ما در مناظره استفاده کنی، اما با روایات ما خیلی انس نداری.

«ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی الْأَحْوَلِ فَقَالَ قَیاسٌ رَوَّاغٌ تَکسِرُ بَاطِلًا بِبَاطِلٍ إِلَّا أَنَّ بَاطِلَک أَظْهَر»

حضرت رو به مؤمن الطاق کردند و فرمودند: تنها با قیاس و جدل مناظره می‌کنی و تلاش می‌کنی حرف‌های باطل طرف مقابل را با حرف‌های باطل پاسخ دهی.

حضرت به او فرمودند به جای آنکه باطل طرف مقابل را با حرف حق جواب بدهی با حرف باطل جواب می‌دهی و با جواب نقضی او را قانع و مغلوب می‌کنی!!

به عنوان مثال وقتی مرد شامی از او پرسید چرا آیه‌ای درباره علی بن أبی طالب در قرآن نداریم، او گفت: تو آیه‌ای به من نشان بده که در مورد ابوبکر آمده باشد تا من هم آیه‌ای در مورد علی بن أبی طالب به تو نشان دهم!!

مشاهده کنید یک مرتبه دشمن ادعا می‌کند که درباره علی بن أبی طالب آیه‌ای نداریم و ما در مقابل 10 آیه می‌خوانیم و می‌گوییم که این آیات به دلیل این روایات درباره امیرالمؤمنین نازل شده است. این روش پاسخگویی جواب باطل به حق است.

اما یک مرتبه اتفاق می‌افتد که طرف مقابل ادعا می‌کند که چرا نام علی بن أبی طالب در قرآن کریم نیامده است. ما در جواب می‌گوییم: شما نام ابوبکر را در قرآن کریم به ما نشان بدهید تا ما هم نام علی را نشان بدهیم!!

به طور کلی امام دوست دارد با یک مرد شامی که آمده با امام مناظره کند و به دنبال این است که حرف امام را بشنود، از حرف‌های خودشان به او گفته شود. در حقیقت امام می‌فرماید که از حرف‌های ما به او بگویید و در اینجا مورد فرق می‌کند.

سپس امام صادق خطاب به «قیس ماصر» فرمودند:

«تَتَکلَّمُ وَ أَقْرَبُ مَا تَکونُ مِنَ الْخَبَرِ عَنِ الرَّسُولِ أَبْعَدُ مَا تَکونُ مِنْهُ»

می‌خواهی با روایات پیغمبر اکرم استدلال کنی، اما روش تو روش صحیحی نیست.

مراد از فرمایش امام صادق این است به جای اینکه او طرف را به احادیث پیغمبر اکرم نزدیک کند، دور می‌کند. حضرت در اینجا مباحث خود را صریح بیان می‌کند، سپس می‌فرماید:

«تَمْزُجُ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ قَلِیلُ الْحَقِّ یکفِی عَنْ کثِیرِ الْبَاطِلِ»

یک جواب مختصر بسیار راحت‌تر از چندین جواب باطل است.

«أَنْتَ وَ الْأَحْوَلُ قَفَّازَانِ حَاذِقَان»

شما دو نفر در مناظره می پرید و طرف را نابود می‌کنید و هردو حاذق و متخصص در مناظره هستید.

«قَالَ یونُسُ بْنُ یعْقُوبَ فَظَنَنْتُ وَ اللَّهِ أَنَّهُ یقُولُ لِهِشَامٍ قَرِیباً مِمَّا قَالَ لَهُمَا »

یونس بن یعقوب راوی این روایت می‌گوید: حضرت آنچه برای این افراد گفت برای هشام هم چنین تعبیری به کار بردند.

«فَقَالَ یا هِشَامُ لَا تَکادُ تَقَعُ تَلْوِی رِجْلَیک إِذَا هَمَمْتَ بِالْأَرْضِ طِرْتَ»

امام صادق فرمودند: گاهی اوقات زمانی که نزدیک است مغلوب شوی همت می‌کنی برمی‌خیزی و طرف را به زمین می‌زنی.

«مِثْلُک فَلْیکلِّمِ النَّاسَ»

مثل تو باید با این افراد مناظره کند.

«اتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَائِک»

از لغزش اجتناب کن و بدان شفاعت ما پشت سر تو هست.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 23، ص 11، ح 12

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :