فصل پنجم‏
ديدار و گفتگو با توده مردم‏



ديدار و گفتگو با توده مردم‏

راستى كه مردم ما، داراى شور، جوشش و احساسات نوع دوستانه بسيار نيرومندى هستند. بسيارى از مردم ما بخاطر اين شور و آگاهى، با خردسال‏ترين حافظ قرآن آشنا شدند و با او جوشيدند و به او اظهار مهر و محبّت كردند و او را تشويق نمودند
او در هر كجا، خيابان، كوچه، بازار، مسجد، مدرسه، دانشگاه، سازمانهاى دولتى، مؤسسات خصوصى و حتى آرايشگاه و صف اتوبوس با مهر مردم روبرو گرديد و آنان در هر فرصت دور او را گرفتند و با او به گفتگو پرداختند
خردسال‏ترين حافظ قرآن نيز به گونه‏اى رفتار مى‏كند و بصورتى از آيات دل‏انگيز و انسانساز و الهام بخش قرآن بجا و سنجيده بهره برده و آنها را بكار مى‏برد كه براستى داستانهاى شنيدنى دارد؛ در اين فصل به نمونه‏هايى از داستانهاى شنيدنى او با توده مردم مى‏نگريم:

درس شكيبايى از قرآن‏
بانويى مسلمان به «علم الهدى» گفت: «پسرم! پاره‏اى از مردها، همسران خود را اذيّت مى‏كنند و به حقوق و حدود خود و خانواده خويش، بهأ نمى‏دهند، به نظر شما بايد با آنان چه كرد؟»
«علم الهدى» پاسخ داد: «بايد از قرآن درس گرفت و در زندگى، اصل شكيبايى و صبر را از ياد نبرد، بايد در برابر ناهمواريها شكيبا بود.»
آن خانم گفت: «چقدر صبر و شكيبايى؟!»
خردسال‏ترين حافظ قرآن اين آيه را خواند كه:
«فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل ... .»(274)
«پس همانسان كه پيامبران نستوه، در برابر مشكلات صبر كردند، شكيبايى كن.»

درس رعايت حرمت پدر و مادر
گروهى از شمال به منزل ما آمده بودند كه ضمن گفتگو با «علم الهدى» يكى از آنان گفت: «آيا اگر شما را به شمال كشور دعوت كنيم، مى‏آييد؟»
او در پاسخ اين آيه را خواند كه:
«... فلن ابرح الارض حتى يأذن لى أبى ... .»(275)
«... من هرگز از اين شهر و سرزمين نمى‏روم تا پدرم به من اجازه حركت دهد ... .»
و آنگاه اين آيه را خواند كه:
«وربّك يخلق ما يشأ ويختار ما كان لهم الخيرْ ... .»(276)
«و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‏آفريند و برمى‏گزيند و آنان اختيارى ندارند ... .»

همه چيز در قرآن هست‏
يكى از حاضران در همان نشست پرسيد: «آيا همه مطالبى را كه شما مى‏گوييد، در قرآن شريف هست؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين آيه را خواند:
«... لارطب ولا يابس الاّ فى كتاب مبين.»(277)
«... و هيچ تر و خشكى نيست، جز اينكه در كتابى روشن به ثبت رسيده است.»
و نيز اين آيه را خواند كه:
«... ما فرّطنا فى الكتاب من شيئ ... .»(278)
«... ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرده‏ايم ... .»
و نيز اين آيه را:
«... لايغادر صغيرْ ولاكبيرْ الاّ احصاها ... .»(279)
«... هيچ كار بزرگ و كوچكى را فروگذار نكرده، جز اينكه همه را به حساب آورده است ... .»

هشدار از دروغ بستن به خدا
فردى از پيش خود واژه‏هايى را به هم پيوند داده و آيه‏اى ساخته و پرداخته بود تا بدينوسيله «علم الهدى» را بيازمايد؛ با اين انديشه، آيه ساخته شده خود را براى او خواند تا ادامه آن را بخواند كه «علم الهدى» خطاب به او كرد و اين آيه را خواند كه:
«... ويلكم لاتفتروا على اللّه كذباً فيسحتكم بعذاب وقد خاب من افترى.»(280)
«... واى بر شما ! به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى سخت نابود خواهد ساخت و هر كس به خدا دروغ بندد، نوميد مى‏گردد.»

يادآورى تدبير و تقدير خدا در آفرينش‏
منزل يكى از دوستان مهمان بوديم كه سفره را آوردند و همه به خوردن غذا پرداختند؛ «علم الهدى» نيز بسان همه شروع به خوردن غذا نمود و پس از صرف غذا كنار رفت، يكى از حاضران به او گفت: «چرا غذا نمى‏خوريد؟»
او در پاسخ ايشان اين آيه را خواند كه:
«ولو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الأرض ولكن ينزّل بقدر ... .»(281)
«و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند، بى‏گمان در زمين، سر به عصيان برمى‏دارند، امّا آنچه را بخواهد به اندازه‏اى كه مصلحت است، فرو مى‏فرستد ... .»

درس عزت نفس و مناعت طبع‏
روز 76/2/12 يكى از دوستان، درب منزل ايستاده و با ما سخن مى‏گفت و چند نان گرم كه تازه خريده بود، در دست داشت. در اين هنگام «مصباح الهدى» به درب حيات آمد و با ديدن نانهاى تازه، چشم به آنها داشت، امّا ايشان به اين موضوع توجّه نداشت كه به او نان تازه بدهد.
«علم الهدى» كه ناظر جريان بود براى توجّه ايشان، اين فراز از آيه را تلاوت كرد كه:
«... يحسبهم الجاهل اغنيأ من التعفّف تعرفهم بسيماهم لايسئلون الناس الحافا ... .»(282)
«... از شدّت خويشتن دارى و عزّت نفس، فرد ناآگاه آنان را توانگر و صاحب امكانات مى‏پندارد، آنان را از چهره و سيمايشان مى‏شناسى و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى‏خواهند ... .»

دعوت به راه راست‏
خانمى در حرم مطهر حضرت معصومه(س) از «علم الهدى» پرسيد: «از چه راهى گام سپاريم و از چه كسى پيروى كنيم تا به فلاح دست يابيم؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين آيه را خواند:
«وانّ هذا صراطى مستقيماً فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرّق بكم عن سبيله ... .»(283)
«و بدانيد اين است راه راست من، پس از آن پيروى كنيد؛ و از راههاى ديگر كه شما را از راه حق پراكنده مى‏سازد، پيروى مكنيد ... .»

هشدار از خودنمايى و جلف بازى‏
به همراه «علم الهدى» به منزل يكى از بستگان رفته بوديم كه صاحب منزل به ايشان گفت: «در اين منطقه‏اى كه ما زندگى مى‏كنيم زنها در فرصتهاى مناسب درب خانه‏ها مى‏نشينند و با هم گفتگو مى‏كنند، نظر شما در اين مورد چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين آيه را خواند كه:
«وقرن فى بيوتكن ولا تبرّجن تبرّج الجاهليّْ الأولى ... .»(284)
«و شما زنان مسلمان، در خانه‏هايتان قرار گيريد و بسان زنان جاهليّت قديم زينتهاى خود را هويدا نسازيد ... .»

خداى بى‏نياز
«علم الهدى» به منزل يكى از بستگانمان رفته بود كه در آنجا فرد محترمى را به او معرّفى مى‏كنند و مى‏گويند: «اين آقا از نظر مالى و مادّى در موقعيّت خوبى است و به محرومان بسيار خدمت مى‏كند.» و بدينوسيله از او تجليل مى‏كنند
«علم الهدى» به آن فرد خطاب مى‏كند و اين آيه را مى‏خواند:
«يا ايّها الناس انتم الفقرأ الى اللّه واللّه هو الغنىّ الحميد.»(285)
«هان اى مردم! شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى‏نياز و ستوده است.»

دشمنى شيطان
گروهى از شاعران و سرايندگان به همراه شمارى از علماى مذهبى به خانه ما آمده بودند كه در آن مجلس يكى از حاضران از خردسال‏ترين حافظ قرآن در باره رابطه با آمريكا پرسيد و گفت: «نظر شما در باره رابطه با آمريكا چيست؟»
ايشان در پاسخ او اين آيه را خواند كه:
«انّ الشيطان لكم عدوّ فاتّحذوه عدوّا ... .»(286)
«در حقيقت، شيطان، دشمن شماست، شما نيز او را دشمن گيريد ... .»

ساده زيستى‏
يكى از برادران روحانى كه در بعضى از كشورهاى اروپايى، مسئوليت پيام رسانى انقلاب را به عهده دارد به منزل ما آمده بود، او ضمن گفتگو به خردسال‏ترين حافظ قرآن گفت: «در اروپا پاره‏اى به ساده زيستى ما ايراد مى‏گيرند و مى‏گويند: شما به عنوان نماينده و پيام رسان انقلاب ايران، بايد بهترين ماشين و خانه و امكانات را داشته باشيد، نظرتان در اين مورد چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين فراز از آيه را خواند كه:
«او يكون لك بيت من زخرف او ترقى فى السمأ ... .»(287)
«ما به تو ايمان نخواهيم آورد تا خانه‏اى از طلا داشته باشى و يا به آسمان بالا روى ... .»
و بدينوسيله روشن ساخت كه بهانه جويى آنان، بى‏اساس است

هشدار از وسوسه وهابيت‏
ايشان در ادامه سوالهايشان، گفتند: «در كشورهاى اروپايى، وهابيون در تلاش و كوشش هستند، نظر شما در مورد وهابيت چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين فراز از آيه شريفه را تلاوت كرد كه:
«من يضلل اللّه فلا هادى له ... .»(288)
«هر كس را خدا گمراه سازد، براى او هيچ هدايتگر و راهنمايى نيست ... .»

گذشت و بخشش در تربيت كودكان‏
روز 76/3/9، در نشستى با گروهى از برادران در قم بوديم كه يكى از آنان رو به «علم الهدى» كرد و پرسيد: «در تربيت و سازندگى كودكان آيا مى‏توان اصل تنبيه بجا و بمورد را گنجانيد و از آن استفاده كرد؟ در اين مورد، ديدگاه قرآن را چگونه يافته‏ايد؟»
ايشان در پاسخ اين پرسش، درس گذشت و بخشش قرآن را يادآور گرديد و اين آيه را خواند كه:
«... وان تعفوا اقرب للتقوى ولا تنسوا الفضل بينكم انّ اللّه بما تعملون بصير.»(289)
«... و گذشت نمودن و بخشيدن شما به پرواپيشگى نزديكتر است و در ميان خود به كرامت و بزرگوارى رفتار كنيد و فضل و بخشش را فراموش نكنيد، چرا كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست.»

درس ادب در ورود به خانه‏
و حريم زندگى ديگران‏

روز 2/15/ 76 به همراه يكى از دوستان و خردسال‏ترين حافظ قرآن به خانه يكى از علماى قم مى‏رفتيم، هنگامى كه به پشت درب خانه رسيديم، آن دوست بسوى درب خانه رفت و «علم الهدى» خطاب به او اين آيه را خواند:
«يا ايها الّذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا وتسلّموا على اهلها ذلكم خيرٌ لكم لعلّكم تذكّرون.»(290)
«هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به خانه‏هايى كه خانه‏هاى خودتان نيست وارد مشويد تا اينكه از صاحبان و ساكنان آنها اجازه بگيرى و بر اهل آن سلام گوييد؛ اين براى شما بهتر است، باشد كه پند گيريد و باادب باشيد.»

درس رعايت حقوق و حدود
روز 76/2/15 به خانه يكى از دوستان رفتيم، در آنجا به «علم الهدى» گفته شد: «گروهى از خانمها در اتاق مجاور هستند و دوست دارند شما را ببينند و با شما گفتگو كنند، اگر ممكن است به اتاق آنان برويد.»
او در پاسخ اين آيه را خواند كه:
«لو كان فيهما الهْ الاّ اللّه لفسدتا ... .»(291)
«اگر در آسمانها و زمين، جز خداى يكتا، خدايان ديگرى بود، بى گمان زمين و زمان تباه مى‏گشت ... .»

هشدار از به دوش كشيدن بار گناه ديگران‏
يكى از دوستان از سفر حجت باز گشته بود و ما به ديدارش رفتيم؛ هنگام صرف غذا، يكى از حاضران مقدارى سالاد برداشت تا به «علم الهدى» بدهد؛ ايشان اين فراز از آيه شريفه را خواند كه:
«ألاّ تزر وازرْ وزر أخرى.»(292)
«كه هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى‏گيرد ... .»
با تلاوت اين آيه، آن آقا گفت: «اين آيه شريفه، ربطى به موضوع نداشت.»
«علم الهدى» گفت: «چرا، بسيار هم ربط داشت.» و آنگاه ادامه داد كه:
«... ما يكون لى أن أقول ما ليس لى بحق ... .»(293)
«... من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم ... .»
و نيز اين آيه را خواند كه:
«... فالحقّ والحقّ أقول.»(294)
«... به حق سوگند! و حق را مى‏گويم.»

درس يارى رسانى به حق و طرفداران حق‏
روز 76/4/9 در راه رفتن به درس بوديم كه در ميان راه، استاد را ديديم
او، در حالى كه بار سنگينى در دست داشت به طرف محل درس و شركت در درس راه مى‏پيمود كه ماشينى ايستاد و او را نيز سوار كرد و از زحمت بردن آن بار سنگين، نجاتش داد. او در حالى كه نفس راحتى مى‏كشيد متوجّه خردسال‏ترين حافظ قرآن شد ولى پيش از آنكه او چيزى بگويد، «علم الهدى» اين آيه را خواند كه:
«وجأ من اقصى المدينْ رجل يسعى قال يا قوم اتبعوا المرسلين.»(295)
«و در اين ميان، مردى از دورترين جاى شهر، دوان دوان آمد و گفت: هان اى مردم! از اين فرستادگان خدا پيروى كنيد.»
استاد نامبرده كه مدرس لغت عربى است در لابلاى گفتگوى خويش در كلاس درس از «علم الهدى» پرسيد: «شما در ميان ميوه‏ها موز را بيشتر دوست داريد يا انگور را؟»
او در پاسخ استادش اين آيه را خواند كه:
«... ونفضّل بعضها على بعض فى الأكل انّ فى ذلك لايات لقوم يعقلون.»(296)
«... پاره‏اى از آنها را در ميوه از نظر مزه و چگونگى و كيفيت بر برخى ديگر برترى مى‏دهيم، بى‏گمان در اين كار شگفت انگيز براى مردمى كه خرد خويشتن را بكار مى‏اندازند دليلهاى روشن از يكتايى و قدرت خداست

خدا مى‏داند كجا رسالت خود را بنهد
روز 76/2/18 خانمى از «علم الهدى» پرسيد: «پسرم! شما در اين خردسالى چگونه توانستى همه قرآن شريف را حفظ كنى؟ و چگونه مى‏توانى آيات آن را جالب و مناسب بكار ببرى؟»
او در پاسخ اين جمله را خواند كه:
«... اللّه اعلم حيث يجعل رسالته ... .»(297)
«... خدا بهتر مى‏داند كه رسالت خويش را در كجا قرار دهد ... .»

كارها را شايسته و اساسى انجام دهيد
روز 76/2/17 دو تن از مسؤلان شهرستانى، به ديدار «علم الهدى» آمده بودند كه يكى او آن دو با اشاره به دوست خود به خردسال‏ترين حافظ قرآن گفت: «ايشان شهردار هستند؛ بنظر شما در شهر خود، چه كارهايى انجام دهند تا بهتر و ماندگارتر باشد؟»
«علم الهدى» در پاسخ اين فراز از آيه را خواند كه:
«قالوا ابنوا له بنياناً ... .»(298)
«گفتند: بنايى براى او بسازيد ... .»

درس رعايت حجت‏اب و عفاف‏
روز 76/2/17 ميهمان داشتيم؛ «علم الهدى» وارد يكى اطاقها گرديد و بناگاه خانم ميهمان را ديد كه پوشش و روسرى ندارد، خطاب به او اين آيه را خواند كه:
«... وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ ... .»(299)
«... بايد روسرى خود را برگردن خويش فرو اندازند ... .»

تحقيق و انتخاب، نه دنباله‏روى كوركورانه‏
روز 76/2/17 گروهى به منزل ما آمده بودند و در آنجا بحث در مورد انتخابات رياست جمهورى، داغ بود و سخن از فرد شايسته و يا شايسته‏تر به ميان آمد كه: «چگونه بايد او را شناخت؟»
«علم الهدى» خطاب به حاضران گفت:
«... فاسألوا اهل الذّكر ان كنتم لاتعلمون.»(300)
«... پس اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد.»

اندرزى از قرآن شريف‏
روز 76/2/17 در كنار گروهى از مسئولان بوديم كه آنان از خردسال‏ترين حافظ قرآن خواستند با آيه‏اى از قرآن شريف آنان را پند و اندرز دهد؛ او در برابر خواسته آنان دو فراز از دو آيه خواند كه بسيار درس آموزند:
«... اعملوا ما شئتم انّه بما تعملون بصير.»(301)
«... هر آنچه مى‏خواهيد انجام دهيد كه او به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست .»
و آنگاه اين آيه را خواند كه:
«ألم يعلم بأنّ اللّه يرى.»(302)
«مگر ندانسته است كه خدا مى‏بيند؟!»

درس ستايش هماره خدا
روز 76/3/25 امام جمعه يكى از شهرستانها به همراه شمارى از روحانيون آنجا به منزل ما آمده بودند. يكى از آنان به «علم الهدى» گفت:
«كيف اصبحت؟»
«شب را چگونه به سحر آوردى و يا حالت چطور است؟»
او در پاسخ اين آيه را خواند كه:
«فسبحان اللّه حين تمسون وحين تصبحون.»(303)
«هنگامى كه شام مى‏كنيد و به بامدادان وارد مى‏شويد، تسبيح گوييد.»

درس اخلاص‏
در پايان همان نشست به هنگام خداحافظى يكى از روحانيون به خردسال‏ترين حافظ قرآن گفت: «به خواست خدا، جايزه خوبى براى شما فراهم خواهم آورد.»
ايشان در پاسخ وعده آن آقا، اين آيه را خواند كه:
«انّما نطعمكم لوجه اللّه لانريد منكم جزأ ولا شكورا.»(304)
«ما براى خشنودى خداست كه شما را اطعام مى‏كنيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهيم.»

پرسش از راز تشرّف‏
روز 76/3/25 فرمانده نيروى انتظامى يكى از شهرستانها، به منزل ما آمده بود تا با «علم الهدى» ديدار و گفتگو كند؛ ايشان ضمن گفتگو از نامبرده پرسيد: «به نظر شما من چگونه مى‏توانم به ديدار جان جانان و اميد اميدواران بامعرفت و باايمان، كعبه مقصود و قبله موعود، حضرت مهدى(ع) مفتخر گردم؟ آيا از آيات قران چيزى الهام مى‏شود؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين فراز از آيه را خواند كه:
«يا ايها الّذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجويكم صدقْ ذلك خير لكم واطهر ... .»(305)
«هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر گاه با پيامبر خدا گفتگوى محرمانه‏اى مى‏كنيد، پيش از ديدار و گفتگوى محرمانه خود، صدقه‏اى تقديم داريد، اين كار براى شما بهتر و پاكيزه‏تر است ... .»

نترسيدن از ملامت سرزنش كنندگان
فرمانده مذكور پرسيد: «من با اينكه فرمانده نيروى انتظامى هستم، در محرّم و صفر و برخى مناسبتها در مجالس سوگوارى براى خاندان وحى و رسالت(عليهم السلام) حاضر مى‏گردم و مصيبت مى‏خوانم؛ پاره‏اى به من اعتراض مى‏كنند كه اين كار براى شما چندان مناسب نيست، به اعتقاد شما من چه كنم؟»
«علم الهدى» در پاسخ ايشان اين آيه را خواند كه:
«... يجاهدون فى سبيل اللّه ولا يخافون لومْ لائم ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشأ واللّه واسع عليم.»(306)
«... آنها در راه خدا جهاد مى‏كنند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى نمى‏هراسند، اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد مى‏دهد و فضل خدا، وسيع و خداوند داناست.»

هماره بياد خدا باشيم‏
روز 76/2/12 يكى از خبرنگاران پس از مصاحبه با اين كودك هوشمند، به هنگام خدا حافظى به او گفت: «بر ما منّت گذاشتيد كه ساعتى با ما به گفت و شنود نشستيد.»
«علم الهدى» در پاسخ ايشان اين فراز از آيه شريفه را خواند كه:
«... بل اللّه يمنّ عليكم ان هديكم للاًّيمان ان كنتم صادقين.»(307)
«... بلكه اين خداست كه با هدايت كردن شما بسوى ايمان، بر شما منّت مى‏گذارد، اگر راستگو باشيد.»

درس رعايت مقررات و مرزهاى شرعى‏
روز 76/3/13 به تهران رفتيم و به هنگام ورود به خانه برادرم، زن عموى «علم الهدى» پيش آمد تا ايشان را ببوسد، امّا او مانع گرديد و اين فراز از آيه را خواند كه:
«... لاهنّ حلّ لهم ولاهم يحلّون لهنّ ... .»(308)
«... نه آن زنان براى شما روا و حلال هستند و نه آن مردان بر اين زنان حلالند ... .»

لطف و مهربانى، مخصوص خداست‏
زن عموى ايشان ضمن عرض خير مقدم به او گفت: «شما لطف كرديد كه به منزل ما تشريف آورديد.»
او در پاسخ اين آيه را خواند كه:
«اللّه لطيف بعباده يرزق من يشأ وهو القوىّ العزيز.»(309)
«خدا نسبت به بندگانش مهربان است؛ به هر كه بخواهد روزى مى‏دهد و اوست توانا و شكست ناپذير.»

آيا زنان مى‏توانند به رياست جمهورى برگزيده شوند؟
روز 76/3/13 كه ما در تهران بوديم، پاره‏اى از دوستان، پيشنهاد ديدار با ميهمانان خارجى دهه فجر انقلاب اسلامى را كه در يكى از هتلهاى تهران بودند، به ما دادند و خواستند كه در آنجا برنامه‏اى داشته باشيم
ما ضمن پذيرش اين پيشنهاد، در آنجا حاضر شديم، در آن نشست يكى از خانمها از «علم الهدى» پرسيد: «آيا خانمها مى‏توانند مسؤليت رياست جمهورى را بعهده گيرند و رئيس جمهور شوند؟»
ايشان در پاسخ اين فراز از آيه را خواند كه:
«الرجال قوّامون على النسأ بما فضّل اللّه بعضهم على بعض وبما انفقوا من اموالهم ... .»(310)
«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند به دليل برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى‏كنند ... .»

مسيح(ع) زنده است
از «علم الهدى» در رابطه با عقيده مسيحيان درباره به صليب كشيده شدن حضرت مسيح(ع) سؤال شد و خواسته شد كه در اين مورد، نظر خويش را بگويد
او در پاسخ اين فراز از آيه شريفه را خواند كه:
«... وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبّه لهم وان الذين اختلفوا فيه لفى شك منه مالهم به من علم الاّ اتباع الظن وما قتلوه يقيناً.»(311)
«... آنان، حضرت مسيح(ع) را نكشتند و به صليب نكشيدند، بلكه كار او بر آنان مشتبه گرديد و كسانى كه در مورد مسيح(ع) دچار كشمكش شدند، قطعاً در مورد او دستخوش شك و ترديد شدند و هيچ دانش و آگاهى در اين مورد ندارند جز آنكه از پندار خود پيروى مى‏كنند و به يقين او را نكشتند.»

اداى امانتها
روز 76/3/14، ميهمان داشتيم، «علم الهدى» عباى كوچك خود را به دوش افكنده و در كنار او نشسته بود. ايشان عباى او را گرفت و به شوخى به دوش افكند و به هنگام رفتن نيز عبا را به دوش داشت و گويى قصد داشت آن را ببرد كه «علم الهدى» خطاب به ايشان اين آيه را خواند كه:
«انّ اللّه يأمركم ان تودّوا الامانات الى اهلها ... .»(312)
«خدا به شما فرمان مى‏دهد كه امانتها و سپرده‏هاى ديگران را به صاحبان آنها برگردانيد ... .»

پديد آوردن رستاخيز بر خدا آسان است
از ايشان پرسيده شد:
«عمّ يتسائلون * عن النّبأ العظيم.»(313)
«در باره چه چيزى از يكديگر مى‏پرسند؟ از آن خبر بزرگ رستاخيز كه درباره آن با هم بگو مگو مى‏كنند.»
و ايشان بجاى خواندن ادامه آيات، اين آيه را تلاوت نمود كه:
«... انّ ذلك على اللّه يسير.»(314)
«بى‏گمان پديد آوردن رستاخيز براى خدا آسان است.»

هوشمندى و حضور ذهن‏
شخصى به «علم الهدى» رسيد و گفت:
«هل اتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً.»(315)
موسى به او گفت: «آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است، به من بياموزى؟»
او بى‏درنگ در پاسخ گفت:
«... انّك لن تستطيع معى صبراً.»(316)
«... تو هرگز نخواهى توانست پا به پاى من بيايى و شكيبايى پيشه سازى.»

بالا برنده درجات‏
در بعثه مقام رهبرى بوديم، روزى وارد آسانسور شديم تا به طبقه‏اى كه اتاق ما در آنجا بود، برويم. شخصى از «علم الهدى» پرسيد: «به كدام طبقه مى‏رويد؟»
او در پاسخ اين جمله را خواند كه:
«رفيع الدرجات ذوالعرش ... .»(317)
«اوست بالا برنده درجات، خداوند عرش ... .»

ادب ميهمانى‏
در غذا خورى بعثه رهبرى بوديم، گروهى غذايشان را خورده بودند، امّا همچنان سر ميز نشسته بودند و صحبت مى‏كردند و جاى كسانى را كه مى‏خواستند غذا بخورند، تنگ نموده بودند
در اين هنگام «علم الهدى» رو به آنان كرد و اين آيه را خواند كه:
«... فاذا طعمتم فانتشروا ولامستأنسين لحديث ... .»(318)
«... و هنگامى كه غذايتان را خورديد پراكنده شويد بى آنكه سرگرم گفتگو و سخنى بشويد ... .»

حرمت قرآن‏
روزى «علم الهدى» گروهى از بچه‏ها را ديد كه به آيه‏اى از قرآن شريف دست مى‏زنند، جلو رفت و ضمن هشدار به آنان اين آيه را خواند كه:
«لايمسّه الاّ المطهرون.»(319)
«اين قرآن را جز پاكان، دست نمى‏زنند.»

آيات متشابه قرآن‏
يكى از دوستان از «علم الهدى» از يكى از آيات متشابه قرآن پرسيد
او در پاسخ اين آيه را خواند كه:
«اللّه نزّل أحسن الحديث كتاباً متشابها مثانى تقشعرّ منه جلود الّذين يخشون ربّهم ثم تلين جلودهم وقلوبهم ... .»(320)
«خدا زيباترين سخن را به صورت كتابى متشابه كه در بردارنده وعده و وعيد است، فرو فرستاده است؛ آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد، آنگاه پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد ... .»

هشدار از مرگ و سكرات آن‏
روز 75/9/30 براى اجراى برنامه‏اى روى سن رفتيم، امّا پرده‏ها هنوز ا فتاده بود؛ مجرى برنامه گفت: «پرده‏ها را كنار بزنيد!»
پرده‏ها را كنار مى‏زدند كه «علم الهدى» اين آيه بجا و مناسب را خواند كه:
«... فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد.»(321)
«ما پرده را از برابر ديدگانت برداشتيم و چشمانت امروز تيز بين است.»

در عكاسى
روز 75/10/1 به منظور گرفتن عكس به عكاسى رفتيم. عكاس به «علم الهدى» گفت: «شما حاضريد؟»
او در پاسخ گفت:
«وأنّا لجميع حاذرون.»(322)
«و ما همگى به حال آماده باش در آمده‏ايم.»

در پاسخ سلام‏
روز 75/6/6 يكى از دوستان از راه رسيد به ايشان سلام كرد، او در پاسخ اين آيه را خواند كه:
«واذا جأك الّذين يؤمنون باياتنا فقل سلام عليكم ... .»(323)
«و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزدت آيند، بگو: درود بر شما !»

درس فروتنى و تواضع‏
روز 75/10/6 پس از اجراى برنامه حفظ، يكى از دوستان كه در جلسه حضور نداشت و در پايان برنامه رسيده بود، ضمن تشويق «علم الهدى» گفت: «متأسفانه ما كه امروز از تماشاى برنامه جالب و زيباى ايشان، محروم شديم.»
«علم الهدى» در پاسخ او با فروتنى و أدب گفت: «خواهش مى‏كنم.» و آنگاه اين آيه را خواند كه:
«بل نحن محرومون.»(324)
«نه! بلكه ما از حضور شما محروم شديم.»

با دو تن از دوستان‏
دو تن از دوستان حافظ قرآن به منزل ما آمده بودند و ساعتى با هم بوديم؛ يكى از آن دو به «علم الهدى» گفت: «من يك چاى خوردم و چاى ديگرى مى‏خواهم به نظر شما، آيه بيانگر آن چيست؟»
«علم الهدى» در جواب اين فراز از آيه شريفه را خواند كه:
«... لن نصبر على طعام واحد ... .»(325)
«ما بر يك نوع خوراك، تاب نخواهيم آورد ... .»

من منظور او را دريافتم‏
اتاق پر از ميهمانانى بود كه به ديدار «علم الهدى» آمده بودند و جلسه بسيار طول كشيد
او محصور بود، امّا من نمى‏دانستم؛ در اين هنگام يكى از حاضران از او پرسيد: «اوّل صفحه اين آيه چيست؟» و آيه‏اى را در اين مورد خواند
«علم الهدى» با استفاده از فرصت گفت:
«... أو جأ احد منكم من الغائط ... .»(326)
«... و يا قضاى حاجت كرده‏ايد ... .»
پرسش كننده پنداشت كه ايشان اشتباه جواب داده، امّا من منظور او را دريافتم و فهميدم اجازه بيرون رفتن مى‏خواهد

اشتباهش در تلاوت‏
روزى «علم الهدى» به قرآن نگاه مى‏كرد و مى‏خواند كه بطور تصادفى اشتباه خواند، به او گفتم: «پسرجان! چشمهايت اشتباه مى‏كند؟»
او گفت: «خير!» و آنگاه اين آيه را خواند كه:
«مازاغ البصر وماطغى.»(327)
«ديده منحرف نشد و از مرز در نگذشت (آنچه ديد واقعيّت بود).»

چه انتخاب جالبى!
فردى از بخشى از قرآن شريف كه «علم الهدى» هنوز بر آن بخش، خوب مسلّط نبود سؤال كرد و ايشان در برابر پرسش اين آيه را خواند كه:
«يا ايّها الّذين آمنوا لاتسئلوا عن اشيأ ان تبدَلكم تسؤُكم ... .»(328)
«هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهگين مى‏كند، پرسش نكنيد ... .»

بهره‏ورى از عمر و فرصتهاى زندگى‏
روز 75/11/11 «علم الهدى» قرآن شريف را برگرفت و بسان هميشه به اندازه‏اى كه مقرّر بود تلاوت نمود و آيات را تكرار كرد، آنگاه قرآن را كنار گذاشت و كتابى بر گرفت و اين آيه را خواند:
«فاذا فرغت فانصب.»(329)
«پس هنگامى كه از كار مهمّى فارغ مى‏شوى به مهمّ ديگرى پرداز.»

كنايه‏اى جالب!
روز 75/11/9 ميهمان داشتيم و «علم الهدى» در حال نقّاشى بود كه بچّه يكى از ميهمانان، يكى از مدادهاى رنگى او را برداشت و رفت. «علم الهدى» در واكنش به كار نادرست او گفت:
«... فذروه فى سنبله ... .»(330)
«و آنچه را درويديد، در خوشه‏اش وا گذاريد ... .»

بر سر سفره شام‏
شامگاه 75/12/3 بود و ما به همراه گروهى از روحانيون در جايى ميهمان بوديم و بر سر سفره غذا نشستيم. هنگام خوردن غذا «علم الهدى» گوشت را بوسيله چنگال و قاشق از هم جدا كرد و گفت:
«... كانتا رتقا ففتقناهما ... .»(331)
« آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، ما آن دو را از هم جدا ساختيم ... .»

در جزيره قشم‏
در جزيره «قشم» بوديم كه براى آزمون «علم الهدى» به آغاز يكى از آياتى كه پرسيده مى‏شد به جاى «ف'» «و» اضافه كرده و گفتند: ادامه اين آيه را بخوانيد كه مى‏فرمايد: «وويل للمصلّين ... .»(332)
«پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافلند ... .»
ايشان گفت: «آغاز آيه‏اى كه شما خوانديد «و» ندارد يا اشتباه خوانديد و يا خود آگاهانه به آن افزوديد.» سپس اين آيه را خواند كه:
«اًّنْ هذا، الاّ قول البشر.»(333)
«اين جز سخن بشر نيست.»

موج دريا
هنگام بازگشت از جزيره «قشم» دريا ناآرام بود و موج داشت و آب آن از هر سو به داخل قايق و بر صورت سرنشينان آن مى‏پاشيد؛ «علم الهدى» با تماشاى اين منظره اين آيه را خواند كه:
«... ويقذفون من كلّ جانب.»(334)
«... و از هر سو، هدف قرار مى‏گيرند.»
يكتايى آفريدگار جهان
روز 75/12/22 «علم الهدى» در خانه، مشغول تلاوت قرآن بود و من نيز در چند قدمى او با صداى رسا به تلاوت قرآن پرداختم. پس از چند دقيقه او ايستاد و گفت: «من به اين صورت نمى‏توانم قرآن بخوانم.» و آنگاه اين آيه را خواند كه:
«لو كان فيهما الهْ الاّ اللّه لفسدتا ... .»(335)
«اگر در آسمانها و زمين جز خدا، خدايانى ديگر بود، قطعاً زمين و آسمان تباه مى‏شد ... .»

تحذير از كشيدن سيگار
روز 75/12/20، به مناسبت ولادت دخت ارجمند حضرت كاظم(ع)، كريمه اهل بيت(س)، مجلس جشنى بود و ما نيز حضور داشتيم. پس از صرف غذا يكى از حاضران سيگارى را براى روشن كردن از جيب در آورد و از «علم الهدى» پرسيد: «كشيدن و يا نكشيدن اين، در كدام آيه آمده است؟»
او در پاسخ گفت:
«... ولا تلقوا بايديكم الى التهلكْ ... .»(336)
«... و با دست خود، خويشتن را به هلاكت ميفكنيد ... .»

تقليد در فروع دين‏
روز 75/12/24 «علم الهدى» كتابى را در دست داشت و آن را مطالعه مى‏كرد، امّا برخى از جملات را گاه با صداى بلند مى‏خواند، به اين رسيد كه: «امّا فروع دين را بايد تقليد كرد.» و از فقيه عادل و آگاه آموخت و پيروى كرد. آنگاه اين آيه را خواند كه:
«... فاسئلوا اهل الذّكر ان كنتم لاتعلمون.»(337)
«... پس اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد.»

فيلم امام على(ع)
او شبى به فيلم امام على(ع) نگاه مى‏كرد، لحظه‏اى كه تصوير «مالك» در صفحه تلويزيون ظاهر شد و او شروع به سخن كرد، «علم الهدى»، اين آيه را خواند كه:
«ونادوا يا مالك ليقض علينا ربّك ... .»(338)
«و فرياد برآورند كه: هان اى مالك! بگو پروردگارت جان ما را بستاند ... .»

دخترك‏
در يكى از سفرها در منزل ميزبان به دختر كوچكى برخورديم كه روسرى بر سر داشت، امّا موهايش مقدارى نمايان بود
اين دختر آمد و كنار «علم الهدى» نشست، ايشان نگاهى به او كرد و به او گفت: دختر! تو كه از القواعد من النسأ(339) نيستى تا پيدا بودن موهايت اشكالى نداشته باشد، پس موهايت را بپوشان.»(340)
هشدار به امام جماعت
روز 75/9/29 به قصد خواندن نماز بسوى مسجد حركت كرديم كه پيش از رسيدن در راه، با امام جماعت روبرو شديم
ايشان نزديك مسجد ايستاده بود و با كسى سخن مى‏گفت و بى آنكه توجّه داشته باشد، نوك عصاى خود را بر لبه يك گودال نهاده بود و هر لحظه احتمال مى‏رفت كه به آن چاله بگذارد؛ «علم الهدى» براى توجّه دادن به او به عصايش اشاره كرد و اين آيه را خواند كه:
«... وكنتم على شفأ حفرْ من النار فانقذكم ... .»(341)
«... و شما بر لبه پرتگاه آتش بوديد كه خدا شما را از آن خطر رهانيد ... .»


نمونه‏هايى از پاسخهاى تلفنى‏
خردسال‏ترين حافظ قرآن در پاسخ به تلفنهاى دوستان و آشنايان نيز خوشمزگيها و گاه نكات درس آموز و جالبى از آيات مى‏آورد، براى نمونه به جاست كه به برخى بنگريم:

سپاسگزارم‏
روزى يكى از دوستان به خانه ما زنگ مى‏زند و «علم الهدى» گوشى را برمى‏دارد
پس از سلام، ايشان مى‏پرسد: «علم الهدى! حالت چطور است؟»
او در پاسخ مى‏گويد:
«... اعملوا آل داود شكراً... .»(342)
«هان اى خاندان داود! سپاسگزار باشيد ... .»(343)

درود و سلام بر شما باد
روز 75/10/15 يكى از دوستان عرب زبان به منزل ما تلفن مى‏كند كه «علم الهدى» گوشى را برمى‏دارد
پس از سلام و احوالپرسى ايشان با همان لهجه پخته عربى مى‏پرسد: «آيا مرا مى‏شناسى؟»
ايشان پاسخ مى‏دهد كه: «بله!»
مى‏پرسد: «از كجا و چگونه؟»
در پاسخ اين فراز از قرآن را مى‏خواند كه:
«... ولتعرفنّهم فى لحن القول ... .»(344)
«... مى‏توانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى ... .»

چگونه؟
روز 75/10/5 يكى از دوستان در ادامه گفتگوى تلفنى خود به ايشان مى‏گويد: «علم الهدى! بيا با برادر كوچك من حرف بزن.»
«علم الهدى» پاسخ مى‏دهد كه:
«... كيف نكلّم من كان فى المهد صبيّاً.»(345)
«... چگونه با كسى كه در گهواره است و كودكى خردسال، سخن بگوييم؟»

براى اطمينان قلبى‏
فردى بوسيله تلفن از «علم الهدى» نشانى آيه‏اى را پرسيد و گفت: «اين آيه در كدامين سوره است؟»
«علم الهدى» به قرآنى كه در كنارش بود، مراجعه كرد و پاسخ صحيح را داد
تلفن كننده پرسيد: «مگر شما حافظ قرآن نيستيد؟»
او پاسخ داد كه: چرا، «... ولكن ليطمئن قلبى.»(346)
«براى اطمينان قلب، در اين مورد به قرآن نگاه مى‏كنم.»

مجرمان از چهره‏هايشان شناخته مى‏شوند
يكى از دوستان كه سابقه شوخيهاى سنجيده و متين دارد، روزى به منزل ما تلفن مى‏كند و مى‏گويد:
«... سلام عليكم طبتم ... .»(347)
«... درود بر شما، خوش و رستگار گرديد ... .»
«علم الهدى» پاسخ مى‏دهد:
«فسلام لك من اصحاب اليمين.»(348)
«پس از سوى ياران راست و نجات يافته بر تو درود و سلام باد.»
آنگاه «علم الهدى» مى‏پرسد: «شما آقاى فلانى هستيد؟»
او پاسخ مى‏دهد: «آرى! از كجا مرا شناختيد؟»
«علم الهدى» اين آيه را مى‏خواند كه:
«يعرف المجرمون بسيماهم ... .»(349)
«مجرمان از چهره‏هايشان شناخته مى‏شوند ... .»

شوخى سنجيده و پرمعنا بوسيله آيات مناسب‏
پاره‏اى مزاح و شوخى را بطور كلّ زشت و ناپسند مى‏دانند و بر اين باورند كه با وقار و كرامت انسان سازگار نيست و انسان را در نظر ديگران كوچك و بى‏اعتبار مى‏كند و چه بسيار كه كار را به درگيرى و كشمكش در آورده و يا سر از غيبت، تهمت و گفتار ناهنجار و ناروا در مى‏آورد، امّا پاره‏اى مزاح و شوخى را داراى انواع و اقسامى مى‏دانند كه از ميان اقسام آن، شوخيهاى سنجيده و درست و برابر مقررات را نه تنها ناروا نمى‏دانند كه نمك زندگى به حساب مى‏آورند؛ و به باور ما، اين ديدگاه درست است
خردسال‏ترين حافظ قرآن به گونه‏اى كه از سخنانش پيداست، گاه شوخى مى‏كند، امّا سنجيده و با الهام از قرآن؛ و روشن است كه شوخى برخاسته از آيات جالب و درس آموز از آب در مى‏آيد در اين سطور به نمونه‏هايى از شوخيهاى سنجيده و درست و درس آموز او مى‏نگريم كه از پدر بزرگوارشان «حجت الاسلام والمسلمين آقاى طباطبايى» نقل شده است:

يك شوخى جالب‏
در نشستى يكى از قرآن پژوهان و آشنايان با علوم قرآنى از «علم الهدى» و يكى ديگر از حافظان قرآن، پرسش مى‏كرد و ايشان به سرعت پاسخ مى‏داد و نوبت به آن حافظ ديگر قرآن نمى‏رسيد. حاضران از حاضر جوابى او شگفت زده شده بودند كه رو به پرسش كننده نمود و اين جمله را خواند كه:
«... انّ لنا لاجراً ان كنّا نحن الغالبين.»(350)
«... اگر ما، در پيكار سرنوشت ساز خود پيروز گرديم، آيا پاداشى هم خواهيم داشت يا نه؟»

ناقه صالح
در «منى» بوديم كه «علم الهدى» مشغول خوردن غذا بود، امّا يكى از برادران گويى فرصت خوبى پيدا كرده بود و مرتب از او پرسش مى‏كرد و او بوسيله آيات پاسخ وى را مى‏داد
«علم الهدى» گويى مى‏خواست از دست او نجات پيدا كند و غذايش را بخورد امّا او نيز رها نمى‏كرد كه بناگاه اين آيه را خواند كه:
«... فذروها تأكل فى ارض اللّه ولا تمسّوها بسؤ ... .»(351)
«... پس آن را واگذاريد تا در زمين بخورد و گزندى به او نرسانيد ... .»
و بدينسان خود را به ناقه صالح و آن بنده خدا را به قوم صالح و پى كننده ناقه تشبيه كرده است

نورٌ على نور
در چادرهاى «منى» بوديم كه حجت‏اج يكى پس از ديگرى از مراسم قربانى باز مى‏گشتند و سرهاى خود را مى‏تراشيدند و نورانى مى‏كردند
يكى از دوستان كه سرش را تراشيده بود، آمد كنار «علم الهدى» نشست؛ و چند لحظه بعد برادرش نيز كه سرش را همانند او تراشيده بود از راه رسيد و طرف ديگر او نشست
«علم الهدى» نگاهى به طرف راست و چپ خود كرد و به شوخى گفت:
«نورٌ على نور ... .»(352)
«نورى است بر فراز نورى.»

اين هم از آن فقيران‏
يكى از دوستان در حالى كه دستش را بسوى «علم الهدى» گشوده بود گفت: «يكى از آن پسته‏ها را به من بده!»
او پسته‏اى از جيب خود در آورد و بسوى او تقديم داشت و اين فراز از آيه را خواند كه:
«للفقرأ المهاجرين الّذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم ... .»(353)
«اين غنيمتها نخست از آن بينوايان مهاجرى است كه از ديار و داراييهايشان رانده شده‏اند ... .»

بچه نارنگى‏
او در حال خوردن نارنگى بود كه ديد نارنگى، يك قاچ كوچك از ديگر قاچها بيشتر دارد و به اصطلاح، نارنگى، بچّه دارد
پس از خوردن قطعات و قاچهاى بزرگ هنگامى كه خواست آن قاچ كوچك را بخورد به شوخى گفت:
«... الحقنا بهم ذريّتهم ... .»(354)
«... و فرزندانشان را نيز به آنان ملحق خواهيم ساخت ... .»

چرا نتوانم؟
روز 75/9/23 «علم الهدى» در حال خوردن پسته بود، يكى از دوستان به شوخى به او گفت:
«پسرجان! كمتر بخور تا امشب كه ميهمان هستى بتوانى درست غذا بخورى.»
او تبسّم كرد و گفت: «چرا نتوانم؟ من كه «فمالئون منها البطون»(355) نكردم كه نتوانم غذا بخورم.»
يادآورى مى‏گردد كه آيه شريفه در مورد دوزخيان است كه مى‏فرمايد: «آنگاه شما اى دوزخيان گمراه و دروغپرداز! بى‏گمان در دوزخ از درختى كه از زقوم است، خواهيد خورد و از آن شكمهاى خود را خواهيد آكند.»

پاسخ به شوخى
روز 76/3/8 در آرايشگاه بودند، آرايشگر كه عراقى بود و او را مى‏شناخت، پس از سلام و احوالپرسى و گفتگوهاى عادى به شوخى گفت: «آقاى طباطبايى! موهايت همانند موهاى زنها شده است.»
او در پاسخ آرايشگر اين جمله از آيه شريفه را خواند كه:
«... وليس الذّكر كالأنثى ... .»(356)
«... و پسر، بسان دختر نيست... .»

پرهيز از سخن گفتن بدون علم
آرايشگر آيه‏اى از قرآن شريف را اشتباه تلاوت كرد، «علم الهدى» پرسيد: «اذ قال و يا واذ قال»؟
او دستخوش ترديد گرديد و رو به «علم الهدى» نمود و گفت: «كداميك درست است؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين آيه را خواند كه:
«... تقولون بافواهكم ما ليس لكم به علم ... .»(357)
«... و با زبانهاى خود، چيزى را كه بدان دانشى نداشتيد مى‏گفتيد ... .»

تواضع براى مؤمنان
آرايشگر خواست موهاى پشت سر او را اصلاح كند، از اين رو به وى گفت: «آقاى طباطبايى! لطف كنيد سرتان را پايين بيندازيد تا موهاى پشت سر و گردنتان را كوتاه كنم.»
او در پاسخ اين فراز از قرآن شريف را خواند كه:
«... واخفض جناحك للمؤمنين.»(358)
«... و بال تواضع و فروتنى خويش را بر ايمان آوردگان و حقجويان فرو گستر.»

فرشته نيستم
آرايشگر كه سخت تحت تأثير او قرار گرفته بود به او گفت: «راستى كه تو فرشته‏اى نه بشر.»
«علم الهدى» در جواب او اين آيه را تلاوت كرد كه:
«... ولا اقول لكم عندى خزائن اللّه ولا اعلم الغيب ولا اقول لكم انّى ملك ... .»(359)
«... من به شما نمى‏گويم كه گنجينه‏هاى خدا نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام ... .»

كلام آخر
«سيّد محمد حسين طباطبايى»، «علم الهدى»، كودك خردسالى است كه جهان را متوجّه نبوغ و استعداد شگرف خود در كلام اللّه مجيد و استدلالهاى قوى خود ساخته و كماكان مورد توجه محافل علمى و مذهبى در داخل و خارج كشور است
يك گزارش در همين زمينه حاكى است: اين كودك هفت ساله همچنان به تلاش خستگى‏ناپذير خود براى تعميق يافته‏هاى قرآنى ادامه مى‏دهد با اين هدف كه بتواند افق روشن فرداى خود را به بهترين وجه ترسيم نمايد
بسيارى از شخصيّتها و بزرگان حوزه علميه قم نيز پس از مشاهده اين پديده جديد، آن را نوعى اعجاز توصيف كردند
بدين ترتيب وى توانست در مدّتى كمتر از يك سال توجه بسيارى را در داخل و خارج از كشور به خود جلب نمايد. اضافه بر اين، حضور موفقيّت آميز او در مراكز و محافل اسلامى در كشورهاى مختلف، بيش از پيش به تبيين جايگاه «علم الهدى» كمك كرد
«علم الهدى» اكنون به همراه خانواده‏اش در يكى از كوچه‏هاى شهر مقدّس قم، در حال و هوايى سرشار از ايمان و معنويّت، مشغول فراگيرى درسهاى تازه‏اى از كلام‏اللّه مجيد است
پدرش حجت‏ت الاسلام سيّد محمد مهدى طباطبايى در گفت و گويى با خبرگزارى جمهورى اسلامى، درباره وى چنين گفت:
«وقتى در سن دو سالگى، اولين نشانه‏هاى استعداد قرآنى او مشاهده شد، برنامه‏ريزيهاى منظم و فشرده‏اى را به منظور شكفته شدن نبوغش، آغاز كرديم.»
وى گفت: «سيّد محمد حسين از همان زمان كه به همراه مادرش در جلسات قرآنى شركت مى‏كرد، مطالب را به خاطر مى‏سپرد و ما پس از اطّلاع از اين قضيّه، شروع به اين اقدامات كرديم.»
وى افزود: «در اوايل به همان روش معمول خود با وى كار كردم، اما بعداً با ابداع روش جديد «اشاره‏اى» كه تنظيم قواعد آن، سه سال طول كشيد، توانستم آموزش وى را به كمك اين روش جديد، ادامه دهم
در انگلستان، اين روش حفظ قرآن ثبت شد. و با اجراى اين روش، افرادى كه سواد ندارند نيز مى‏توانند به راحتى به فراگيرى و حفظ قرآن بپردازند.»

خانواده قرآنى
وى در همين زمينه گفت: «در خانه ما، همه اهل قرآن هستند و در اين خانه از ابتدا، هميشه صداى دلنشين قرآن به گوش مى‏رسد. مادرش در دوران كودكى در موقع شير دادن نيز با وضو بود كه تأثيرى شگرف در وى داشته است.»
پدر «محمّد حسين» كه خود فرد روحانى است و در هفده سالگى ازدواج كرده، اكنون در سى و دومين سال زندگى بسر مى‏برد. وى داراى چهار فرزند است و همچنين داماد وى نيز، حافظ كل قرآن و طلبه حوزه علميه قم مى‏باشد
وى سپس در مورد «سيّد محمد حسين» افزود: «وى اولين شخصى است كه در پنج سالگى با تمام معانى و استفاده از آيات و روش جديد اشاره، پيشرفت شگرفى در علوم قرآنى و علوم ديگر داشته است و به گفته علماى شيعه و اهل سنّت، تاكنون چنين فردى پا به عرصه وجود نگذاشته است
«محمد حسين» در بسيارى از كنفرانسهاى اسلامى قرآن و حقوق بشر حضور يافته و با برخى از سران، رؤساى جمهورى و مقامات علمى و مذهبى كشورهاى مختلف ديدار و گفتگو داشته است
طباطبايى گفت: «وى به چندين كشور دنيا از جمله: تركيه، سوريه، انگليس، اسكاتلند، قطر، عربستان، بوسنى و اسلونى سفر كرده است و بسيارى از كشورها نيز از وى دعوت كرده‏اند.»

موفقيّتهاى روزافزون او
وى در مورد درسهاى مورد مطالعه «محمد حسين» گفت: «تاريخ اسلام، نهج البلاغه، شعر فارسى و عربى و داستان، توسط اساتيد مجرب به وى تدريس مى‏شود
«علم الهدى» هم اكنون به زبان عربى تسلط كافى دارد و بزودى با شروع تدريس زبان انگليسى تا يك سال ديگر نيز به اين زبان مسلط خواهد شد
وى روزى يك ساعت در دانشكده «باقر العلوم»(ع) قم، درس مى‏خواند و چهار ساعت نيز درسهاى داده شده را در خانه، تمرين مى‏كند و بقيّه ساعات را نيز به بازى و تفريح كودكانه خود مشغول مى‏شود.»

تجليل جهانيان از حافظ خردسال‏
وى در مورد بازتاب جهانى نبوغ «محمد حسين طباطبايى» گفت: «اين روزها حتى در كشورهاى اسلامى بدون حضور وى اقدام به برپايى كنفرانسهايى در تجليل از خردسال‏ترين حافظ قرآن مى‏كنند، كارى كه كمتر در ايران ديده شده است.»
وى افزود: «در آخرين برنامه كه دو هفته پيش در پاكستان با حضور چهار صد نفر از انديشمندان در كراچى پاكستان برگزار شد، از وى تجليل بعمل آمد.»
آقاى طباطبايى افزود: «دعوتها تنها به نامه، محدود نمى‏شود و روزانه، افرادى از كشورهاى مختلف مى‏آيند و قصد ديدار با «علم الهدى» را دارند كه ما سعى در محدود كردن ديدارهاى او داريم تا وى بتواند به درس خود برسد.»
از سوى ديگر، پدر و مادر «محمد حسين» نيز حافظ قرآن هستند
آقاى طباطبايى همچنين گفت: «تاكنون در مورد ايشان، چهار كتاب چاپ شده است و دو كتاب نيز در دست چاپ مى‏باشد كه جزئيات ديدارها، ملاقاتها و خاطرات وى را بيان كرده است.»
وى گفت: «مسلمانان در اكثر كشورهاى اروپايى و آمريكايى در پى به دست آوردن عكس و نوارهاى ويديويى محمد حسين هستند كه به منظور انسجام بخشيدن به اين كارها در آينده يك مؤسسه فرهنگى داير خواهد شد.»

خردسالترين طلبه حوزه علميه‏
طباطبايى گفت: «محمد حسين تاكنون موفق به كسب مدارج علمى ديپلم از كشور بوسنى و دكترا از دانشگاه لندن شده است
در امتحان دكترا، هشت نفر از اساتيد دانشگاه انگليس با طرح 130 سئوال در مورد آيات قرآنى، تفسير و موارد ديگر، از وى آزمون بعمل آوردند.»
«علم الهدى» در حال حاضر، طلبه حوزه علميه نيز مى‏باشد و دروس صرف و نحو را تمام كرده است
«علم الهدى» حفظ نهج البلاغه و چهار جز از اصول كافى را در برنامه‏هاى درسى خود دنبال مى‏كند
آقاى طباطبايى همچنين گفت: «برادر و خواهرهاى «علم الهدى» نيز در زمينه حفظ قرآن مستعد بوده و تلاش مى‏كنند، اما به اندازه محمد حسين نيستند. نبوغ فكرى محمد حسين بسيار بالا است. بعضى مواقع مسائلى را مطرح مى‏كند كه مجبور به مطالعه چندين كتاب براى پاسخگويى به وى مى‏باشيم
«علم الهدى» از استدلال بسيار قوى برخوردار است به گونه‏اى كه در برخى موارد، اساتيد از پاسخگويى به وى خصوصاً در مسائل قرآنى، عاجز مى‏مانند
پيشنهاد برخى از اساتيد، براى تدريس دروس مختلف در ساعات بيشتر، به دليل رعايت شرايط كودكى وى، مورد پذيرش قرار نگرفت
كتابهاى زيادى از سوى ناشران كشور براى «علم الهدى» فرستاده شده كه هم‏اكنون به صورت كتابخانه‏اى درآمده است.»
وى در ادامه گفت: «محمد حسين در لندن ديدارى نيز با مسيحيان داشت و آنان معترف بودند كه وى جزئيات بيشترى از زندگى حضرت مسيح(ع) را مى‏داند كه باعث تعجب و تحسين آنان شده بود.»
آقاى طباطبايى اضافه كرد: «من خوشحالم كه خداوند چنين موهبتى را به ما عطا كرده و ان‏شأاللّه وى در آينده، دانشمندى خدمتگزار خواهد شد كه جهان اسلام از او بهره خواهد برد.»
آقاى طباطبايى در مورد دوستان محمد حسين گفت: «وى بيشتر با فرزندان خردسال فاميل بازى مى‏كند.»
وى در پايان سخنان خود از مسئولين خواست كه: اهميّت بيشترى براى نخبگان كشور قائل شوند و بإ؛غ‏غّ‏ّض‏ع ايجاد امكانات براى اين سرمايه‏هاى بزرگ ملى و اسلامى در جهت حفظ آنها بكوشند

حسن ختام كتاب‏
آشنايى مختصرى با معلم بزرگوار علم الهدى‏
حجت الاسلام و المسلمين «سيّد محمّد مهدى طباطبايى» در سال 1345 در شهر مقدّس قم بدنيا آمده است.
ايشان از سادات طباطبايى قمّى بوده و پدر و اجداد ايشان جملگى از روحانيون و علمأ بوده‏اند. ايشان تحصيلات كلاسيك را تا سوّم دبيرستان ادامه دادند. و آنگاه در سال 1361 براى تحصيلات علوم اسلامى وارد حوزه علميه قم شدند. دوره سطح را در حدود 8 سال به اتمام رساندند و سپس از دروس خارج آيات عظام: تبريزى، وحيد خراسانى، مكارم شيرازى، شيخ جعفر سبحانى و ... بهره فراوان بردند
ايشان در سن 17 سالگى ازدواج نمود و از همان اوايل ازدواج با همسر مكرّمشان كه از سلسله جليله سادات و روحانيت معظّم هستند، تصميم به حفظ قرآن گرفتند
ايشان در مسابقات سراسرى حفظ قرآن كه از طرف سازمان تبليغات انجام شده بود، نفر اوّل كشور شدند و در سال 1365 از طرف اداره حجت و اوقاف بعنوان نماينده جمهورى اسلامى به مسابقات مكّه معظمه اعزام شدند
پس از آن نيز در سال 1367 در مسابقات بين المللى دمشق شركت كردند. ايشان با تجاربى كه كسب كردند اقدام به تأسيس مركز حفظ قرآن كريم در شهر مقدّس قم نموده و در طى چند سال، صدها حافظ قرآن تربيت كردند. زمانى كه خداوند «علم الهدى» را به خانواده قرآنى طباطبايى عنايت فرمود او در قنداق نيز صداى تلاوت قرآن پدر و مادر بزرگوارش را مى‏شنيد و با هوش سرشار خود در 2 سالگى توانست جز سى قرآن كريم را از حفظ بخواند.
پدر بزرگوار «علم الهدى» با كشف نبوغ فرزند دلبندش درسهايش را طورى تنظيم كرد تا بتواند براى حافظ شدن او وقت كافى داشته باشد. و اين كار را با نظم و صبر و حوصله زياد به پيش برد تا اينكه ايشان در 5 سالگى حافظ كل قرآن مجيد شدند
پس از رسيدن به اين مرحله ايشان متوقف نشدند و با مشورت برخى از اساتيد علوم و فنون مختلف برنامه‏هاى درسى منظمى براى ايشان تنظيم نمودند
و سپس مركز جديدى را بعنوان «جامعْ القرآن الكريم» با كمك برخى از خيرين تأسيس نموده و هم اكنون در اين مركز دهها و صدها نفر از علاقمندان به حفظ قرآن و علوم مربوط به آن، مشغول تحصيل مى‏باشند