فصل اول‏
خردسال‏ترين حافظ قرآن‏
در گفتگو با چهره‏هاى سياسى و علمى‏



خردسال‏ترين حافظ قرآن‏
در گفتگو با چهره‏هاى سياسى و علمى‏


با آيت اللّه خزعلى‏
حضرت آيت اللّه خزعلى از فقهاى بزرگوارى كه حافظ قرآن كريم، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه مى‏باشند، پس از گفتگو با «محمّد حسين طباطبايى» اين خردسال‏ترين حافظ قرآن به گونه‏اى شيفته او شدند كه بارها از او تجليل كردند و از جمله در مورد او، در يك سخنرانى، فرمودند:
«حوزه‏هاى علميّه ما خيلى وزين است؛ والحمد للّه بركات هم دارد مى‏بارد. مردم مسلمان ايران! امسال حجت‏از شما با حضور خردسال طباطبايى زير و رو شد
من پيشتر دو سه جلسه با ايشان ديدار داشتم و برخى از پرسشها را از ايشان نمودم؛ بنظر من به اين كودك خردسال از سوى خدا، الهاماتى مى‏شود كه هيچ جاى توجيه ندارد.»
اينك به نمونه‏هايى از گفتگوى آيت اللّه خزعلى با «علم الهدى» اين خردسال‏ترين حافظ قرآن در تاريخ 76/2/12 مى‏نگريم:

آينده اسرائيل‏
ايشان پرسيدند: «محمّد حسين! شما آينده اسرائيل و فرجام كار اين دولت غاصب و تجاوزكار را چگونه مى‏بينيد؟»
او در پاسخ اين آيه را تلاوت كرد:
«سيهزم الجمع ويولون الدّبر ... .»(35)
«بزودى اين جمع درهم شكسته شده و پشت به ميدان خواهند كرد ... .»

دادگاه ميكونوس‏
آيت اللّه خزعلى پرسش سياسى ديگرى طرح كردند و گفتند: «نظر شما درباره دادگاه ميكونوس آلمان و موج جنجال تبليغات كه بر عليه سران جمهورى اسلامى ايران به راه انداخته‏اند، چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ اين پرسش، اين آيه را خواند:
«وارادوا به كيداً فجعلناهم الاخسرين.»(36)
«و شرك گرايان و خودكامكان خواستند بر ابراهيم خليل نيرنگى بزنند و او را در آتش كينه و فتنه خود بسوزانند، امّا ما آنان را زيانكارترين مردم قرار داديم.»

نوشتن تفسير
آيت اللّه خزعلى افزون بر ديدار و گفتگوى رويارو با خردسال‏ترين حافظ قرآن، گاه بوسيله تلفن، پرسشهايى را از طريق پدر ايشان از او نمودند و از اين راه پاسخ خويش را دريافت داشتند، براى نمونه:
1 - «آينده تفسيرى كه در دست نگارش دارم چگونه است و اصولاً نظرتان در مورد اين تفسير چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ پرسش ايشان با اندك تأمّلى اين فراز از آيه را خواند:
«... فاستغلظ فاستوى على سوقه ... .»(37)
«... محكم شده و بر پاى خود ايستاده است... .»
2 - «بنظر شما من بيشتر روى اين تفسير كار كنم يا به كارهاى ديگر بپردازم؟»
«علم الهدى» در پاسخ اين پرسش اين آيه را خواند كه:
«... ولا تسئموا أن تكتبوه صغيراً أو كبيراً الى اجله... .»(38)
«... و از نوشتن بدهى چه خرد باشد و يا كلان خسته نشويد تا سررسيدش فرا رسد ... .»
و بدينوسيله روشن ساخت كه بايد تا سرحد توان بر روى تفسير كار كرد و هرگز احساس يأس و خستگى ننمود <3
«علم الهدى» در پاسخ اين پرسش اين آيه را خواند:
«قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون.»(39)
«بگو: به فضل و رحمت خداست كه ايمان آوردگان بايد شادمان گردند و اين از هرچه گرد مى‏آورند، بهتر است.»

ديدار و پرسشى ديگر
آيت اللّه خزعلى در ديدار ديگرى در تاريخ 3/10/ 76 با خردسال‏ترين حافظ قرآن در مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر(ع) كه گروهى از روحانيون نيز حضور داشتند، در مورد ظهور جان جانان و اميد اميدواران بامعرفت و باايمان، قلب تپنده جهان بشريت، حضرت مهدى(ع) پرسيدند و گفتند: «محمّد حسين! بنظر شما ظهور حضرت مهدى(ع) نزديك است يا نه؟»
«علم الهدى» اين آيات روشنگر قرآن را خواند:
«فاصبر صبراً جميلاً # اًّنّهم يرونه بعيداً # ونريه قريباً.»(40)
«پس شكيبايى پيشه‏ساز! شكيبايى و صبرى زيبا و نيكو؛ بى‏گمان آنان وعده خدا را دور مى‏بينند امّا ما نزديكش مى‏نگريم.»

ديدارى ديگر
آيت اللّه خزعلى در جلسه‏اى با خردسال‏ترين حافظ قرآن، پس از احوالپرسى از ايشان پرسيد: «آيا به منزل ما در تهران، خواهيد آمد؟»
«علم الهدى» در پاسخ ايشان اين فراز از آيه شريفه را خواند:
«... فلن أبرح الارض حتى يأذن لى أبى ... .»(41)
«من هرگز از اين سرزمين نمى‏روم تا پدرم به من اجازه حركت دهد ... .»
ايشان پرسيدند: «چه جايزه‏اى دوست دارى تا برايت فراهم كنم؟»
«علم الهدى» در جواب اين جمله را خواند كه:
«... ولباس التقوى ذلك خير ... .»(42)
«... امّا بهترين جامه، لباس تقوا و پرواى از خداست ... .»
و بدينوسيله روشن ساخت كه ايشان مى‏تواند لباس، به عنوان جايزه براى خردسال‏ترين حافظ قرآن خريدارى كند

با استاد، علاّمه جعفرى‏
استاد شهير و علاّ مه بزرگوار، آقاى محمّد تقى جعفرى از چهره‏هاى سرشناس علمى است كه بإ؛..ّّض‏ع خردسال‏ترين حافظ قرآن ديدار داشته و از او چيزهايى پرسيده و «علم الهدى» اين حافظ هوشمند قرآن نيز به تناسب پرسش استاد، پاسخ خود را از آيات قرآن داده است.
پدر بزرگوار «علم الهدى» در اين مورد آورده است كه:
روز 3/19/ 76 در تهران، خدمت استاد علاّ مه آقاى جعفرى بوديم. استاد بزرگوار، از ايشان پرسيد: «كداميك از آموزگارانت را بيشتر دوست مى‏دارى؟»
«علم الهدى» بى‏درنگ در پاسخ اين آيات را خواند:
«الرّحمن # علّم القران # خلق الانسان # علّمه البيان.»(43)
«خداى مهربان، قرآن، اين كتاب پرشكوه و پرمعنويت را به پيامبر و مردم آموخت، انسان را آفريد، به انسان بيان و چگونه سخن گفتن را ياد داد.»
استاد جعفرى با شنيدن آيات مناسب و بجايى كه خردسال‏ترين حافظ قرآن در برابر پرسش ايشان خواند، زبان به تحسين و تشويق او گشود و فرمود: «ايشان جواب بسيار خوبى دادند چرا كه آموزگار حقيقى و معلم واقعى و نخستين انسان، خداى فرزانه است و ايشان به اين حقيقت اشاره كردند.»

با حجت الاسلام والمسلمين حسينى قزوينى‏
حجت الاسلام والمسلمين آقاى حسينى قزوينى از محقّقين و فضلاى حوزه علميه، و مسئول مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر(ع) است؛ ايشان با خردسال‏ترين حافظ قرآن آقاى «علم الهدى طباطبايى» ديدار و گفتگو داشته‏اند
نامبرده ضمن گفتگو با «علم الهدى» از او پرسيد: «نظر شما در مورد كتاب در «حريم طوس» كه بتازگى از طرف مؤسسه ولى عصر - روحى له الفدأ - چاپ و انتشار يافته، چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ به اين پرسش فرازى از اين آيه را خواند كه:
«فى بيوت اذن اللّه أَنْ ترفع و يذكر فيها اسمه يسبّح له فيها بالغدوّ والاصال.»(44)
«اين چراغ پرفروغ در خانه‏هايى پرشكوه و بامعنويّت است كه خدا اجازه فرموده است كه مقام و موقعيّت آنها بالا رود و نامش در آنها ياد گردد و در آن خانه‏ها هر بامداد و شامگاه، ذات پاك و بى‏همتاى او را خالصانه و عاشقانه ستايش نمايند.»

در مورد محقّقان مؤسسه‏
نامبرده از او پرسيد: «نظرتان درباره محققان كه در مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر(ع) در تلاش و كوشش علمى و تحقيقى مى‏باشند، چيست؟»
«علم الهدى» در پاسخ ايشان فرازى از اين آيه را تلاوت كرد كه:
«قال اللّه هذا يوم ينفع الصّادقين صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابداً رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم.»(45)
«خدا فرمود: اين روزى است كه راستى راستگويان، به آنها سود مى‏بخشد؛ براى آنان بوستانهايى پرطراوت و زيبا در بهشت جاودانه خواهد بود كه از زير درختان آنها جويبارها روان است، آنان هماره در آنجا ماندگارند، خدا از آنان خشنود است و آنان نيز از او خشنود، اين است رستگارى بزرگ.»

با حجت الاسلام والمسلمين قرائتى‏
ايشان با «علم الهدى» چندين ديدار داشته و با او به گفتگو نشسته و پرسشهاى گوناگونى مطرح كرده و پاسخهاى مناسب را از زبان او و از آيات قرآن دريافت داشته و شگفت زده شده است
آقاى قرائتى در وصف او مى‏گويد:
«من ريشم را در تفسير سفيد كردم و اينك بيست سال است كه در تفسير كار مى‏كنم، امّا پس از ديدار اين حافظ خردسال قرآن خود را باختم و ديدم پوچم
من، آيت اللّه خيلى مى‏بينم، امّا خودم را نمى‏بازم و با خود مى‏گويم اگر او آيت اللّه است، من هم حجت الاسلام هستم، امّا در برابر اين حافظ عزيز قرآن احساس پوچى مى‏كنم.»
و نيز مى‏گويد:
«اين آقازاده، خورشيدى بود كه در حجت‏از درخشيد و در برابر اين خورشيد ديگران بسان ستاره كم شدند
ما در دنيا حافظ قرآن زياد داريم، امّا اهميّت ايشان در اين نكته است كه مثل فضّه، آن زن انديشمند كه هر چه به او مى‏گفتند و از او مى‏پرسيدند، بيست سال با قرآن پاسخ مى‏داد، ايشان نيز هر پرسش شما را با آيات مناسب پاسخ مى‏دهد و ما در جلساتى كه با شركت او داشتيم علمايى كه بيست و يا چهل سال با قرآن بوده‏اند و آن را تلاوت و مطالعه كرده‏اند، هرچه از «علم الهدى» پرسيدند، او با آيات قرآن پاسخ داد و همه را شگفت زده كرد.»
و نيز حجت الاسلام قرائتى در مورد او مى‏افزايد:
«كارى كه اين كودك عزيز در مراسم حجت امسال كرد به گونه‏اى شگفت انگيز بود كه وهابيهايى كه توسل به امام صادق(ع) را شرك مى‏گويند، بوسيدن قبر امام حسن(ع) را با توحيد، ناسازگار مى‏پندارند، همانها، ته استكان چاى او را بعنوان تبرّك جويى نوشيدند كه يك نمونه‏اش وزير كشور سعودى بود كه ته استكان «علم الهدى» را نوشيد و گفت: من اين را بعنوان تبرّك مى‏خورم
و نيز علماى يمن، قاضيهاى كشورهاى ديگر اسلامى، حافظان قرآن، همه در برابر او زبان به تحسين گشودند، حتى استاد دانشگاهى كه يكصد و بيست جلد كتاب نوشته است، هنگامى كه او را ديد حيرت زده شد
اينك به نمونه‏هايى از پرسشهايى كه آقاى قرائتى، طرح كرده و «علم الهدى» پاسخ داده‏اند، مى‏نگريم:

نمونه‏هايى از پرسشها و پاسخها
حجت‏الاسلام آقاى قرائتى آورده است كه:
ما براى آشنايى بيشنر با «علم الهدى» اين خردسال‏ترين حافظ قرآن جلسه‏اى گرفتيم و من در آغاز رو به او كردم و گفتم:
«سلامٌ عليكم.»
او در پاسخ گفت:
«سلام قولاً من رب رحيم.»(46)
«از سوى پروردگارى مهربان به آن بهشتيان نيك بخت، سلام گفته مى‏شود.»
آرى! آقاى قرائتى مى‏گويد: پس از سلام و دريافت پاسخ خويش با آيه‏اى مناسب از «علم الهدى» به او گفتم: «بفرماييد!»
او گفت:
«ادخلوها بسلام آمنين.»(47)
«به بهشتيان خواهند گفت: با سلامت و امنيت كامل به بهشت پرطراوت و بوستانهاى آن درآييد.»

شمارش اعداد از يك تا ده با آيات‏
به او گفتم: «مى‏توانى از يك تا ده با بهره‏ورى از آيات قرآن برايم بشمارى؟»
«علم الهدى» گفت:
«قل انّما اعظكم بواحدْ اَن تقوموا للّه مثنى وفرادى‏ ثم تتفكروا ... .»(48)
«هان اى پيامبر! بگو: من به شما تنها يك اندرز مى‏دهم كه: دو دو و يا به تنهايى براى خدا بپاخيزيد و آنگاه نيك بينديشيد ... .»
«علم الهدى» با تلاوت آيه‏اى كه گذشت عدد يك و دو را در پاسخ پرسش آقاى قرائتى آورد آنگاه اين آيه را تلاوت كرد:
«... ألن يكفيكم انْ يمدّكم ربّكم بثلاثْ آلاف من الملائكْ منزلين.»(49)
«... آيا شما را بسنده نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرود آمده، يارى نمايد؟»
در آيه نيز عدد سه را آورد و آنگاه براى آوردن عدد چهار از قرآن، اين آيه را تلاوت كرد كه:
«ألم تر انّ اللّه يعلم ما فى السماوات و ما فى الأرض ما يكون من نجوى ثلاثه الاّ هو رابعهم ... .»(50)
«آيا ندانسته‏اى كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مى‏داند؟ هيچ گفتگوى محرمانه‏اى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آنهاست ... .»
پس از آن براى آوردن عدد پنج اين آيه را خواند:
«بلى ان تصبروا و تتقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخمسْ الاف من الملائكْ مسوّمين.»(51)
«آرى! اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان كه نشانه‏هايى با خود دارند، مدد خواهد داد.»
از پى آن براى آوردن عدد شش اين آيه را تلاوت كرد:
«ولقد خلقنا السموات والارض وما بينهما فى ستّْ ايّام ... .»(52)
«و به يقين ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست، در شش هنگام و شش روز آفريديم و هرگز احساس رنج و درماندگى نكرديم ... .»
و در مورد عدد هفت و هشت، اين آيه را آورد كه:
«سخّرها عليهم سبع ليالٍ و ثمانيْ ايام حسوماً فترى القوم فيها صرعى‏ كانّهم اعجاز نخل خاويْ.»(53)
«خداوند اين تندباد توفنده را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنان مسلط ساخت و در آن مدّت، مردم را فرو افتاده مى‏ديدى، تو گويى آنان تنه‏هاى نخلهاى پوك و ميان تهى هستند كه بر خاك افتاده‏اند.»
در مورد آوردن عدد نُه، اين آيه از قرآن را آورد كه:
«وكان فى المدينْ تسعْ رهط يفسدون فى الارض ولايصلحون.»(54)
«و در آن شهر نُه گروهك بودند كه در آن سرزمين فساد مى‏كردند و از درِ اصلاح و سازندگى در نمى‏آمدند.»
و سرانجام با تلاوت اين آيه، عدد ده را آورد كه مى‏فرمايد:
«من جأ بالحسنْ فله عشراً مثالها ... .»(55)
«هر كس كار شايسته و نيكى بياورد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت ... .»

شمارشى ديگر با آيه قرآن‏
در همان نشست پدر «علم الهدى» نقل كرد كه از شخصى پرسيدم: «شهر شما چقدر جمعيّت دارد؟»
او پاسخ داد: «يكصد هزار نفر، و شايد هم بيشتر.»
«علم الهدى» كه با ما بود و اين كلام را شنيد اين آيه شريفه را تلاوت نمود:
«وارسلناه الى مأئْ الف او يزيدون.»(56)
«و او را بسوى جمعيّت يكصد هزار نفرى يا بيشتر، فرستاديم.»

علاقه به بازى‏
آقاى قرائتى مى‏افزايد: به او گفتم: «علم الهدى! آيا بازى هم دوست دارى؟»
در پاسخ اين آيه را خواند:
«... ولا تنس نصيبك من الدنيا ... .»(57)
«... و بهره خود را از دنيا فراموش مساز ... .»

ميل به غذا
پرسيدم: «پسرم! غذا هست، آيا غذاى ديگرى ميل دارى؟»
در پاسخ اين آيه را خواند:
«واذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربّك يخرج لنا مما تنبت الارض ... .»(58)
«و هنگامى را بياد آوريد كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز بر يك نوع غذا، تاب نخواهيم آورد، بنابراين از خداى خود بخواه تا از آنچه زمين مى‏روياند ... براى ما بروياند و غذاهاى ديگرى بدهد ... .»

در پاسخ به اجابت خواسته او
در اين هنگام رياست حجت به او گفت: «ما شما را به مكّه آورده‏ايم، ان شأ اللّه به همين صورت به عمره هم خواهيم آورد، آيا خواسته ديگرى از ما دارى؟»
«علم الهدى» در پاسخ او اين آيه شريفه را خواند:
«قل ما سألتكم من اجرٍ فهو لكم ... .»(59)
«هان اى پيامبر! بگو: هر مزد و پاداشى كه از شما خواستم آن پاداش از آن خودتان باشد ... .»
در اين شرايط بود كه از شدّت علاقه به او گفتم: «پسرجان! چگونه در اين خردسالى به اين موقعيّت و شرايط و آگاهى از قرآن و انتخاب درست آيات دست يافتى؟»
در پاسخ من اين آيه را مى‏خواند:
«يؤتى الحكمْ من يشأ ومن يؤت الحكمْ فقد اوتى خيراً كثيراً ... .»(60)
«خداى فرزانه به هر كس كه بخواهد و شايسته بداند حكمت مى‏بخشد و به هر كس نعمت حكمت ارزانى گرديد، به راستى كه به او خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان كسى اندرز نمى‏پذيرد و به خود نمى‏آيد.»

امتحانى ديگر
در همان نشست يكى از آقايان آيه‏اى را براى آزمون او به غلط تلاوت كرد و به آهستگى به من گفت: «بگذار ببينم، مى‏فهمد!»
در اين هنگام «علم الهدى» اين آيه را خواند تا روشن سازد كه شما آگاهانه قرآن را به غلط مى‏خوانى:
«ما سمعنا بهذا فى الملّْ الاخرْ ان هذا الاّ اختلاق.»(61)
«اين را ما در دين و آيين اخير نشنيده‏ايم، اين جز دروغى ساخته و پرداخته نيست.»
دگر باره آن آقا آيه‏اى را آگاهانه اشتباه خواند و «علم الهدى» براى بيان اشتباه بودن آيه خوانده شده، گفت:
«اًّن هذا الاّ قول البشر.»(62)
«اين جز سخن انسان عادى نيست.»
و بدينسان روشن ساخت كه شما آيه قرآن تلاوت نكردى بلكه چيزى از خود، بافتى، ساختى و خواندى!
پيرامون روابط خانوادگى‏
به او گفتم: «محمّد حسين! با خواهران و برادرانت چطورى؟»
او در پاسخ گفت:
«... فبئس القرين.»(63)
گفتنى است كه اين جمله، ادامه اين آيات است كه مى‏فرمايد:
«ومن يعْش عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطاناً فهو له قرين ... حتّى اذا جأنا قال ياليت بينى وبينك بُعد المشرقين، فبئس القرين.»
«و هركس از ياد خداى مهربان دل بگرداند، بر او شيطانى مى‏گماريم تا براى وى دمساز باشد. و بى گمان آن شيطان و شيطان صفتان، آنان را از راه باز مى‏دارند و آن تيره‏بختان مى‏پندارند كه راه يافتگانند
تا آنگاه كه او با دمسازش به حضور ما مى‏آيد و به شيطان مى‏گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود و با هم دمساز نبوديم، چرا كه بد دمسازى هستى.»
از او پرسيدم: «آيا پدرت تاكنون به شما خشم كرده است؟»
در پاسخ من اين آيه را خواند:
«... واذا ما غضبوا هم يغفرون.»(64)
«و هنگامى كه خشمگين مى‏گردند، مى‏بخشند و مى‏گذرند.»

امروز عذر نياوريد
آقاى قرائتى در ادامه سخن مى‏افزايد: من به دوستان گفته بودم از آن نشست و گفتگو فيلم تهيه شود و آنان فيلمبردارى مى‏كردند كه نوار تمام شد
مسؤل دستگاه گفت: «نوار تمام شد اجازه بدهيد ... .»
«علم الهدى» اين آيه را خواند:
«وتمّت كلمتُ ربّك صدقا وعدلاً ... .»(65)
«و سخن پروردگارت به راستى و درستى و داد، سرانجام يافته است ... .»
فيلمبردار گفت: «معذرت مى‏خواهم.»
«علم الهدى» اين آيه را خواند:
«... لاتعتذروا اليوم انّما تجزون ما كنتم تعملون.»(66)
«امروز عذر نياوريد، چرا كه در برابر آنچه در زندگى انجام مى‏داديد، كيفر داده مى‏شويد.»
در اين هنگام من به او گفتم: «پسرجان! با اين انتخاب درست و بجاى آيات، مرا گيج كردى و به حيرت افكندى.»
او در پاسخ من اين آيه را خواند:
«... وترى النّاس سكارى وما هم بسكارى ولكنّ عذاب اللّه شديد.»(67)
«و مردم را مست مى‏بينى در حالى كه مست نيستند، امّا عذاب خدا، سخت است.»
در اين هنگام پدرش به او گفت: «محمّد حسين! آقاى قرائتى است كه با شما گفتگو مى‏كند، با او خوب سخن بگو!»
و حافظ خردسال قرآن، در پاسخ پدرش اين آيه را خواند:
«... ما قلت لهم الاّ ما امرتنى به أن اعبدوا اللّه ربّى وربّكم ... .»(68)
«... مسيح رو به بارگاه خدا كرد و گفت: پروردگارا ! جز آنچه مرا بدان فرمان دادى، چيزى به آنان نگفتم، گفته‏ام كه خداى يكتا، پروردگار من و پروردگار خودتان را، بپرستيد ... .»
با خواندن اين آيه، عده‏اى از حاضران خنديدند كه «علم الهدى» در واكنش به خنده آنان، اين آيه را خواند:
«أفمن هذا الحديث تعجبون # وتضحكون ولاتبكون.»(69)
«آيا از اين سخن تعجّب مى‏كنيد و مى‏خنديد و نمى‏گرييد؟»

تو را دوست دارم‏
آقاى قرائتى در ادامه مى‏گويد: به «محمّد حسين» گفتم: «حقيقت اين است كه خيلى به تو علاقه پيدا كردم و بسيار تو را دوست مى‏دارم.»
او با گزينش بجا و بمورد آيه‏اى از قرآن گفت:
«قال سننظر أصدقت أم كنت من الكاذبين.»(70)
«سليمان در واكنش از دريافت گزارش هُد هُد در مورد كشف سرزمين سبا و جامعه و تمدّن آن، گفت: خواهيم ديد كه آيا راست گفته و درست گزارش آورده‏اى يا از دروغگويان بوده‏اى و به دروغ، گزارش تهيه كرده‏اى.»
آقاى قرائتى مى‏افزايد: به او گفتم: «محمّد حسين! دوست دارى تو را به خانه‏ام دعوت كنم و آنجا بيايى تا بيشتر گفتگو كنيم؟»
او در پاسخ اين آيه را تلاوت كرد:
«... فلن ابرح الارض حتى يأذن لى ابى او يحكم اللّه لى وهو خير الحاكمين.»(71)
«... من هرگز از اين سرزمين نخواهم رفت تا پدرم به من اجازه دهد، يا خدا درباره‏ام داورى كند و او بهترين داوران است.»
با شگفتى بسيار گفتم: «پسر جان! اين همه حرف و اين انتخاب بجا و كاربرد مناسب آيات را از كجا آموخته‏اى؟»
«علم الهدى» در پاسخ اين پرسش، آيه مناسب ديگرى را خواند كه مى‏فرمايد:
«... ذلكما ممّا علّمنى ربّى ... .»(72)
«... اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است ... .»
دوست دارى راه كربلا باز شود؟
و باز جهت گفتگو را تغيير داده و پرسيدند: «آيا دوست دارى راه كربلا باز شود و با برطرف شدن موانع به زيارت سيّد و سالار شهيدان راستين راه خدا، حضرت حسين(ع) و يارانش مشرف گردى؟»
«علم الهدى» در پاسخ، بخشى از اين آيه را كه سليمان خوانده بود بر زبان آورد و گفت:
«فقال انّى احببت حبّ الخير عن ذكر ربّى ... .»(73)
سليمان گفت: «راستى كه من اينان را بخاطر پروردگارم دوست مى‏دارم... .»

بر ما منّت نهادى‏
آنگاه به او گفتم: «راستى كه در اين فرصتى كه با ما بودى بر ما منّت نهادى.»
او در پاسخ اين آيه را خواند:
«ولقد منّنا عليك مرّْ اخرى.»(74)
«ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم.»

دوست دارم تو را بخورم‏
آقاى قرائتى مى‏گويد: از شدّت علاقه به آن كودك دوست داشتنى گفتم: «محمّد حسين! آنقدر تو رإ؛77ّّض‏ع دوست دارم كه مى‏خواهم تو را بخورم.»
در پاسخ بخشى از اين آيه را خواند:
«... أيحب احدكم ان يأكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه واتّقوا اللّه انّ اللّه توّاب رحيم.»(75)
«... آيا كسى از شما دوست مى‏دارد كه گوشت برادر خود را در حالى كه مرده است بخورد؟ به يقين همه شما از اين كار كراهت داريد و برايتان ناخوشايند است، پس پرواى خدا پيشه سازيد كه خدا توبه پذير و مهربان است.»

خسته نيستم‏
گفتم: «پسر جان! خيلى خسته شدى، آرى؟»
در پاسخ به تلاوت بخشى از اين آيه پرداخت كه:
«... لا يمسّنا فيها نصب ولايمسّنا فيها لغوب.»(76)
«نه در اين سراى جاودان، رنجى به ما مى‏رسد و نه سستى و واماندگى.»

قبولى عمل از پرهيزكاران
آقاى قرائتى مى‏گويد: در پايان از او پرسيدم: «آيا حجت ما قبول است؟»
او در پاسخ اين آيه شريفه را تلاوت نمود:
«... انّما يتقبّل اللّه من المتقين.»(77)
«خداوند فقط از پرهيزگاران مى‏پذيرد.»

لباس تقوا
آقاى قرائتى مى‏گويد: در اين هنگام چشمم به پيراهن زيباى عربى او افتاد، به وى گفتم: «محمد حسين! اين پيراهن عربى را بيشتر دوست مى‏دارى يا لباس ايرانى خودت را؟»
او در جواب من اين فراز از آيه شريفه را خواند كه:
«... ولباس التّقوى ذلك خير ذلك من آيات اللّه لعلّهم يذكرون.»(78)
«... لباس تقوا و پرواى از خدا، بهتر و زيباتر است، اينها همه از آيات خدا است تا بخود آيند و نعمتهاى او را بياد آورند.»

دوست داشتن پدر و مادر
به او گفتم: «پدرت را بيشتر دوست دارى يا مادرت را؟»
او در پاسخ به تلاوت اين آيه پرداخت كه:
«وقضى ربّك ان لاتعبدوا الاّ ايّاه وبالوالدين احسانا ... .»(79)
«وپروردگارت فرمان داده است كه جز ذات پاك و بى‏همتاى او را نپرستيد و به پدر ومادر نيكى كنيد

درخواست دعا
از او درخواست دعا كردم و گفتم: «در اين مكان مقدّس در حق ما يك دعا بكن!»
در پاسخ اين آيه را تلاوت كرد:
«... ربّنا اغفر لنا ولاًّخواننا الّذين سبقونا بالايمان ولا تجعل فى قلوبنا غلاًّ للّذين آمنوا ربّنا انّك رؤوف رحيم.»(80)
«پرودگارا ! ما و برادرانمان را كه در ايمان به خدا بر ما پيشى گرفتند بيامرز و در دلهاى ما حسد و كينه‏اى نسبت به ايمان آوردگان قرار مده! كه تو پرودگارا، رؤوف و مهربانى.»

زدودن غفلت
ايشان مى‏افزايد: در ادامه گفتگو با او آيه‏اى از قرآن شريف را تلاوت كردم و از ايشان پرسيدم: «محمد حسين! اين آيه در كدام سوره است؟»
او گفت: «در سوره اعراف.»
گفتم: «نه! در سوره قصص مى‏باشد.»
گفت: «هرگز!»
خيلى اصرار كردم كه گفت: «نه! در سوره اعراف است.»
قرآن را گشودم، ديدم حق با اوست، تا جريان براى همه روشن شد رو به من كرد و اين آيه را خواند:
«لقد كنت فى غفلْ من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد.»(81)
«تو در غفلت و بى خبرى بودى و ما پرده را از برابر ديدگانت كنار زديم، از اين رو اينك سر عقل آمده و چشمت تيز بين است.»

پوشش بدن در احرام
درست در اين هنگام توجّه يافتم كه لباس احرام من كنار رفته و بخشى از سينه‏ام نمايان شده است، هنوز نپوشانده بودم كه خردسال‏ترين حافظ قرآن، بخشى از اين آيه را خواند:
«... ولا يبدين زينتهنّ الاّ لبعولتهنّ ... .»(82)
«و به زنان با ايمان بگو: و زينت خود را جز براى شوهرانشان آشكار نسازند.»
من با شنيدن آيه، لباسم را روى سينه‏ام كشيدم امّا پس از چندى دوباره كنار رفت و «علم الهدى» با اين آيه، يادآورى كرد كه:
«بل بدا لهم ما كانوا يخفون من قبل ولو ردّوا لعادوا لما نهوا عنه ... .»(83)
«آنان در حقيقت از كارهاى نارواى خود پشيمان نيستند بلكه آنچه را پيشتر نهان مى‏داشتند، در برابرشان نمايان شده و اگر باز گردند، باز هم به همان كارهايى كه در دنيا هشدار داده شده بودند، باز مى‏گردند.»

هشدارى به مأمور سعودى‏
گرم گفتگو بوديم كه يكى از مأموران اطلاعاتى سعودى كه مجهز به بى‏سيم بود آمد و پس از سلام نشست
به «علم الهدى» گفته شده: «ايشان از افراد امنيّتى است و با خاندان سعودى مرتبط مى‏باشد و در مراسم حجت، رياست و حراست و كنترل همه خيمه‏هاى ايرانيان به دست ايشان است»
«علم الهدى» به او نگاهى كرد اين آيه را خواند:
«ولولا اًّذ دخلت جنّتك قلت ما شأ اللّه لاقوْ الاّ باللّه ... .»(84)
«چرا هنگامى كه به بوستان سرسبز و پرنعمت خويش در آمدى، نگفتى اين باغ پرنعمت و پربركتى است كه خدا خواسته و خدا ارزانى داشته است؟ وهيچ نيرو وقدرتى جز از سوى خداى يكتا نيست ... .»
گفتنى است كه اين آيه و چند آيه پيش و پس از آن، داستان درس آموز صاحبان دو باغ پرطراوت و زيبا را ترسيم مى‏كند كه يكى ايمان به خدا داشت و در زندگى، همه نعمتها را از سوى او مى‏دانست و ديگرى عنصر گمراه و كفر گرايى بود كه به خدا ايمان نداشت و مى‏پنداشت كه اين جهان را خدايى نيست و رستاخيز و حسابرسى، پاداش و كيفر و بهشت و دوزخى نيز در كار نخواهد بود از اين رو برثروت و اقتدار پوشالى خويش مى‏نازيد

هشدارى تكان دهنده‏
آقاى قرائتى مى‏گويد: باز هم گفتگو ادامه يافت و يكى از آقايان از كار خود سخن گفت و افزود: «من در ايران چنين و چنان مى‏كنم ... .»
«علم الهدى» رو به او كرد و اين آيه شريفه را خواند كه:
«ولاتقولنّ لشئ اًّنّى فاعلٌ ذلك غداً # الاّ انْ يشأ اللّه واذكر ربّك اذا نسيت وقل عسى اَن يهدين ربّى لأقرب من هذا رشداً.»(85)
«وهرگز در مورد كارى مگو: من فردا آن را انجام مى‏دهم؛ مگر اينكه خدا بخواهد؛ و هرگاه فراموش كردى، جبران نما و پروردگارت را بياد آور و بگو: اميد كه پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين، هدايت كند.»

شهر مكّه
و باز آقاى قرائتى زمام سخن را به دست گرفت وگفت: «مكّه چگونه شهرى است؟»
او پاسخ داد:
«بلدْ طيبْ وربّ غفور.»(86)
«شهرى است پاك و پاكيزه وپروردگارى است آمرزنده و مهربان كه اينجا را پديد آورده و بدان حرمت و شكوه بخشيده است.»

وسعت در خانه‏
به او گفتم: «محمد حسين! من در مورد خانه و خانه سازى از ديدگاه قرآن، كار مى‏كنم و تاكنون در اين مورد، 40 اصل تهيه كرده‏ام از آنجايى كه مسكن و خانه، محل سكونت و زندگى است بايد در جايى آرام و بى سر وصدا باشد، بنظر شما چه آيه‏اى براى وسعت و گستردگى خانه داريم؟»
او در جواب اين آيه را خواند كه:
«ولبيوتهم ابواباً و سُرُراً عليها يتّكئون.»(87)
«و براى خانه‏هاى آنان درها و تختهايى زيبا و نقره‏اى قرار مى‏داديم كه بر آن تكيه كنند ... .»
آوردن «ابواب» نشانگر آن است كه خانه بزرگ باشد

ادامه گفتگو
از او پرسيدم: «محمد حسين! سواد دارى؟»
در پاسخ من اين آيه را خواند:
«... ما كنت تدرى ما الكتاب ولا الايمان ولكن جعلناه نوراً نهدى به من نشأ من عبادنا وانّك لتهدى الى صراط مستقيم.»(88)
«... تو پيش از اين نمى‏دانستى كتاب و ايمان چيست و از محتواى قرآن و اسلام آگاه نبودى، امّا ما، آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كه از بندگان خود را كه بخواهيم و شايسته بدانيم، هدايت مى‏كنيم و تو به يقين، به سوى راه راست، راه مى‏نمايى.»
* * *
باز هم دوست داشتم با او گفتگو كنم، به همين جهت گفتم: «محمد حسين! حاضرى بيايى پسر من بشوى؟»
در پاسخ من به تلاوت اين آيات پرداخت كه:
«لا اقسم بهذا البلد ... ووالدٍ وماولد.»(89)
«سوگند به اين شهر مقدس و پرشكوه ... و سوگند به آن پدر گرانمايه، ابراهيم خليل، و فرزندش ، اسماعيل ذبيح.»
* * *
گفتم: «محمد حسين! راستى كه خيلى تو را دوست دارم.»
در پاسخ من اين آيه را خواند كه:
«... وعسى أَن تحبّوا شيئاً و هو شرّ لكم واللّه يعلم وانتم لاتعلمون.»(90)
«... چه بسا، چيزى را دوست بداريد در حالى كه شرّ شما در آن است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.»
* * *
از او پرسيدم: «بنظر شما ما از اينجا براى ايران، سوغات خريدارى بكنيم يا نه؟»
در برابر پرسش من اين را تلاوت كرد كه:
«واحلّ اللّه البيع وحرّم الرّبا فمن جأهُ موعظْ من ربّه فانتهى فله ما سلف ... .»(91)
«... خدا، خريد و فروش را حلال كرده و ربا و رباخوارگى را تحريم فرمود، چرا كه ميان اين دو تفاوت است و اگر كسى اندرزى از سوى پروردگارش به او برسد و از ربا خوارگى دست بردارد، آنچه را پيش از نزول آيه شريفه خورده است، از آن اوست
* * *
و سرانجام براى رفتن آماده شدم و گفتم: «خداحافظ !»
او گفت:
«اذهب انت واخوك باياتى ولا تنيا فى ذكرى.»(92)
«اينك تو و برادرت با آيات روشنگر من برويد و در ياد من كوتاهى نكنيد.»
* * *
باز هم گفتم: «خداحافظ !»
در پاسخ من اين آيه را خواند:
«... فاللّه خيرٌ حافظاً وهو ارحم الراحمين.»(93)
«... و خدا بهترين حافظ و نگهبان است و او مهربانترين مهربانان است.»
با حجت الاسلام آقاى شفيعى‏
حجت الاسلام والمسلمين آقاى شفيعى از دوستان و آشنايان پدر بزرگوار «محمد حسين طباطبايى»، خردسال‏ترين حافظ قرآن شريف است
ايشان از كسانى است كه بارها به ديدار اين كودك هوشمند رفته و با او به گفتگو نشسته و براى پرسشهاى گوناگون عقيدتى، اخلاقى، اجتماعى و شخصى خويش از او پاسخ خواسته و «علم الهدى» نيز با الهام از آيات در برابر هر پرسش او آيه‏اى را به تناسب و بجا برگزيده است كه به يكى چند نمونه مى‏نگريم:

كداميك از پيامبران خدا را بيشتر دوست دارى؟
در روز 76/4/20 ايشان از اين كودك هوشمند پرسيد: «علم الهدى! شما كداميك از پيامبران خدا را بيشتر دوست دارى و او را گراميتر مى‏شمارى؟»
او در پاسخ پرسش، اين آيه را خواند كه:
«آمن الرسول بما انزل اليه من ربّه والمؤمنون كلّ آمن باللّه وملائكته وكتبه و رُسُله لا نفرق بين احد من رُسُله ... .»(94)
«پيامبر خدا به آنچه از سوى پروردگارش بر او فرود آمده است ايمان آورده، و ايمان آورندگان نيز همگى به خدا و فرشتگان و كتابهاى آسمانى و فرستادگان خدا ايمان آورده‏اند و گفتند: ما ميان هيچ يك از فرستادگان وپيامبران خدا فرق نمى‏گذاريم ... .»

هشدارى از گرمى هوا
نزديك ظهر بود وهوا بسيار گرم، ايشان آماده حركت و خداحافظى شدند و همه بر آن بودند كه ايشان بمانند؛ در اين هنگام «علم الهدى» رو به ايشان كرد و فرازى از اين آيه را خواند:
«... لاتنفروا فى الحرّ ... .»(95)
«... در اين گرماى سوزان بيرون نرويد ... .»

با حجت الاسلام آقاى مير باقرى‏
حجت الاسلام والمسلمين آقاى مير باقرى، از روحانيون حوزه علميه و از دوستان پدر خردسال‏ترين حافظ قرآن است. ايشان بارها به ديدار اين كودك هوشمند رفته و با او بارها گفتگو كرده است:
بهترين مردم چه كسانى هستند؟
روز بيستم تيرماه 1376 «علم الهدى» به همراه پدر بزرگوارشان در مسجد بودند، در آنجا حجت الاسلام والمسلمين آقاى مير باقرى از او پرسيدند: «به باور شما بهترين مردم چه كسانى هستند؟»
ايشان در پاسخ اين پرسش به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت:
«يا ايها الّذين آمنوا اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول واولوا الامر منكم ... .»(96)
«هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از خدا فرمان بريد و پيامبر و اولياى امر خود را نيز فرمان بريد ... .»

مرا دعا كن‏
پس از بازگشت از سفر حجت، دوستان و آشنايان، گروه گروه به ديدار «علم الهدى» مى‏آمدند. روز دوم ارديبهشت سال 1376، در ميان ديدار كنندگان، حجت الاسلام والمسلمين مير باقرى نيز وارد شد و هنگام خداحافظى به «علم الهدى» گفت: «برايم دعا كن.»
او در پاسخ اين جمله از آيه شريفه را خواند كه:
«... سوف استغفر لكم ربّى انّه هو الغفور الرحيم.»(97)
«... بزودى از پرودگارم برايتان آمرزش خواهم خواست چرا كه او بسيار آمرزنده و مهربان است.»
آقاى مير باقرى گفت: «منظورتان از «سوف» چه زمانى است؟»
«علم الهدى» جمله ديگرى از قرآن شريف را خواند كه:
«سيعلمون غداً ... .»(98)
«بزودى، فردا خواهند دانست ... .»
آقاى مير باقرى پرسيد: «فردا چه وقت و چه ساعت؟»
او در پاسخ خواند كه:
«اِنّ موعدهم الصبح أليس الصبح بقريب.»(99)
«بى گمان وعدگاه آنان بامداد است، مگر بامداد نزديك نيست؟!»
آقاى مير باقرى گفت: «بطور قطع مرا دعا خواهيد كرد؟!»
او در پاسخ اين جمله را خواند كه:
«... ذلك وعد غير مكذوب.»(100)
«اين وعده‏اى است درست و بى دروغ!»

شب عاشورا
شب عاشورا، برابر با 76/2/26 در مسجد آقاى مير باقرى پيش از سخنرانى از «علم الهدى» پرسيد: «من امشب از كجا آغاز كنم و چه بگويم؟»
ايشان اين آيه را خواند:
«يا ايها الناس قد جأكم برهان من ربّكم وانزلنا اليكم نوراً مبيناً.»(101)
«هان اى مردم! به يقين براى شما از سوى پروردگارتان برهان آمده است وما به سوى شما فروغى تابناك و نورافشان فرو فرستاده‏ايم.»

با حجت الاسلام آقاى حقجو
حجت الاسلام والمسلمين آقاى حقجو از دوستان پدر آقاى «علم الهدى طباطبايى» است و ايشان نيز در ديدارى با او به گفتگو نشسته است

تبليغ بر روى جوانان
ايشان روز بيست و هفتم ارديبهشت 1376 ضمن گفتگو از «علم الهدى» پرسيد: «بنظر شما، ما از نظر پيام رسانى و تبليغى، بايد روى جوانان كشورمان كار كنيم يا ديگر قشرها و طبقات سِنّى؟»
او در پاسخ اين فراز از آيه شريفه را خواند كه:
«فما آمن لموسى الاّ ذرّيٌْ من قومه على خوف من فرعون وملائهم أَن يفتنهم ... .»(102)
«و سرانجام كسى به موسى و رسالت او ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم او در حالى كه بيم آن داشتند كه مبادا فرعون و سردمداران آن جامعه استبداد زده، آنان را آزار رسانند ... .»
آقاى حقجو پرسيد: «شنيده‏ام مى‏خواهى در آينده، تفسير قرآن بنويسى، آيا اين خبر درست است؟»
«علم الهدى» در پاسخ ايشان گفت:
«من انبأك هذا ... .»(103)
«چه كسى اين را به تو خبر داده است؟»
كه در جواب پدرشان گفتند: «من به آقاى حقجو اين موضوع را گفته‏ام.»

با امام جمعه بندر عباس‏
از ميان گروههاى مختلف اجتماعى كه با خردسال‏ترين حافظ قرآن شريف، از نزديك گفتگو داشته‏اند، ائمه جمعه شهرستانها مى‏باشند كه براى نمونه به يك مورد در اين رابطه مى‏نگريم:

هان اى مورچگان!
روز 76/12/16 در بندر عباس و در خانه امام جمعه آن شهر بودند و گروهى از مردم علاقمند به قرآن شريف و شيفته خاندان وحى و رسالت(عليهم السلام) نيز حضور داشتند. همانطوريكه در كنار ايشان نشسته بودند، مورچه‏اى درشت از كنار پاى امام جمعه مى‏گذرد و چشم «علم الهدى» آن را دنبال مى‏كرد و مورچه به پاى امام جمعه نزديكتر شد و «علم الهدى» خطاب به آن حشره اين آيه را خواند كه:
«... يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لايحطمنّكم سليمان وجنوده وهم لايشعرون.»(104)
«هان اى مورچگان! به سراهاى خويش وارد گرديد مباد كه سليمان و لشكريانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند.»

سرگردانى مورچه‏
همه چشمها به اين كودك خردسال دوخته شد و گوشها آيه‏اى را كه او خواند، شنيد و به ادامه جريان چشم دوختند؛ امّا «علم الهدى» فارغ از مجلس و حاضران با مورچه بود و مورچه بيچاره نيز به دور خود مى‏چرخيد كه او اين آيه را خواند:
«قال فانّها محرّمْ عليهم اربعين سنْ يتيهون فى الأرض فلا تأس على القوم الفاسقين.»(105)
«... خدا به موسى فرمود: ورود به آن سرزمين، چهل سال برايشان تحريم گرديد و آنان در اين مدت در اين بيابان سرگردان خواهند بود.»

با يكى از اساتيد دانشگاه‏
از ميان قشرهاى گوناگون مردم مسلمان و علاقمند به قرآن و خاندان رسالت(عليهم السلام) كه با «علم الهدى» به گفتگو مى‏نشينند، گاه و بيگاه از دانشگاهيان نيز ديده مى‏شوند
روز 76/2/31 يكى از اساتيد دانشگاه كه خود از نويسندگان و مدرسين علوم و معارف و مفاهيم قرآنى نيز هست، پس از گفتگوهاى عادى و احوالپرسى، چند سؤال از «علم الهدى» كرد كه ايشان با گزينش درست و سنجيده آيات پاسخهاى لازم را دادند، براى نمونه:

اين كار براى شما بهتر است‏
او پرسيد: «آقاى طباطبايى! نظرتان در مورد تدريس علوم و مفاهيم قرآن بوسيله اينجانب در دانشگاهها چيست؟»
«علم الهدى» اين جمله از آيه شريفه را خواند كه:
«... ذلكم ازكى لكم وأطهر واللّه يعلم وانتم لاتعلمون.»(106)
«اين كار براى شما پر بركت‏تر و پاكيزه‏تر است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.»

بپاخيز و هشدار ده‏
ايشان پرسيد: «آيا پسرم را براى آموختن معارف و مفاهيم اسلامى به حوزه علميه قم بفرستم؟»
«علم الهدى» در پاسخ اين پرسش، اين فراز از آيه شريفه را تلاوت نمود كه:
«... وعسى ان تكرهوا شيأً وهو خير لكم ... .»(107)
«... چه بسيار چيزى را خوش نمى‏داريد كه آن، براى شما خوب است ... .»
و هنگامى كه ايشان با شنيدن اين پاسخ به فكر فرو رفت، «علم الهدى» آيه ديگرى را خواند كه:
«قم فأنذر.»(108)
«برخيز و به مردم هشدار ده!»

من اهل بهشت هستم يا دوزخ؟
ايشان در حالى كه شگفت زده شده بود از خردسال‏ترين حافظ قرآن پرسيد: «علم الهدى! آيا من از بهشتيان خواهم بود يا از دوزخيان تيره بخت؟»
او در پاسخ بخشى از اين آيه شريفه را خواند كه:
«قل ما كنت بدْعاً من الرسل وما ادرى ما يفعل بى ولابكم ... .»(109)
«هان اى پيامبر! بگو: من از ميان پيام آوران خدا نو ظهور و نو درآمدى نيستم، و نمى‏دانم با من و با شما، در سراى آخرت چگونه رفتار خواهد شد ... .»

نظرتان در مورد من چيست؟
ايشان با ديدن ادب و احترامى كه «علم الهدى» در موردشان رعايت مى‏كرد، پرسيد: «اينك كه برايتان روشن شد كه من مدرس علوم ومعارف قرآن هستم، آيا مرا دوست داريد؟»
خردسال‏ترين حافظ قرآن در پاسخ اين جمله را خواند كه:
«... انّك اليوم لدينا مكين امين.»(110)
«... تو امروز نزد ما، داراى منزلت و نيز انسانى، امين و درستكار هستى.»

داراييها و فرزندان‏
ايشان دوباره گفت: «اينك كه به پرسشهاى من با الهام از قرآن و گزينش درست و بجاى آيات پاسخ داديد، نظرتان را در مورد فرزندم بيان كنيد.»
«علم الهدى» در پاسخ اين پرسش اين آيه را خواند:
«المال والبنون زينْ الحيوْ الدنيا والباقيات الصالحات خيرٌ عند ربّك ثواباً و خيرٌ اَملاً.»(111)
«داراييها و پسران، زيور و زينت زندگى اين جهان ناپايدارند و كارهاى شايسته و ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد نيز زيبنده‏تر و شايسته‏تر است.»