خطبه حضرت زهرا(س)

در پايان اين بخش، بى‌مناسبت نخواهد بود كه منتخبى از خطبه فدكيه صديقه شهيده سلام الله عليها را از كتاب‌هاى اهل سنت نقل كنيم.

ابن اثير جزرى در كتاب منال الطالب، باب أحاديث الصحابيّات، دو خطبه از صديقه شهيده سلام الله عليها، با موضوع دادخواهى از ابوبكر نقل كرده است.

وى در باره اين حديث مى‌گويد:

هذا الحديث أكثر ما رُوي من طريق أهل البيت، و إن كان قد رُويَ من طُرُق أخري، أطولَ من هذا وأكثر.

وقال ابن قتيبة: قد كنت كتبتُه وأنا أري أنّ له أصلاً.

خطبه فدكيه بيشتر از اهل بيت نقل و روايت شده است؛ اگر چه از راههاى ديگر نيز با تفصيل بيشتر نقل شده است، ابن قتيبه مى‌گويد: اين خطبه را در حالى نوشتم كه مى‌دانستم، مستند است.  

جايگاه ابن أثير جزري در ميان اهل سنت :

بهتر است كه پيش از نقل اين خطبه با شخصيت صاحب كتاب منال الطالب يعني ابن اثير جزرى از ديدگاه بزرگان اهل سنت آشنا شويم تا كسى به اين بهانه كه ابن اثير در نزد اهل سنت اعتبار ندارد، بر اصل خطبه خرده نگيرد.

ذهبى در سير اعلام النبلاء در مورد جايگاه او مى‌نويسد:

252 - ابن الأثير. القاضي الرئيس العلامة البارع الأوحد البليغ مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد بن محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد الشيباني الجزري ثم الموصلي، الكاتب ابن الأثير صاحب ( جامع الأصول ) و ( غريب الحديث ) وغير ذلك.

قال الإمام أبو شامة: قرأ الحديث والعلم والأدب، وكان رئيسا مشاورا... وكان ورعا، عاقلا، بهيا، ذا بر وإحسان...

قال ابن الشعار: كان كاتب الانشاء لدولة صاحب الموصل نور الدين أرسلان شاه بن مسعود بن مودود، وكان حاسبا، كاتبا، ذكيا، إلى أن قال: ومن تصانيفه كتاب... و (شرح غريب الطوال).

ابن اثير، قاضى رئيس، علامه ، بي‌نظير، بليغ، معروف به جزرى سپس موصلى، نويسنده و صاحب كتاب جامع الاصول و غريب الحديث و غير اين دو.

ابو‌شامه در باره او مى‌نويسد: حديث و دانش و ادب را فرا گرفت، و رئيسى مشاور بود...پرهيزگارى عاقل و با هيبت و اهل احسان و نيكوكارى بود...

ابن شعار گفته است: ابن اثير نويسنده‌ى دربار موصل، نور الدين ارسلان شاه بن مسعود بن مودود بود، وى فردى حسابرس، باهوش بود و كتاب‌هايى از جمله شرح غريب الطوال دارد.

. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 21، ص 488، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

بخش‌هاي منتخب از خطبه فدكيّه

از جمله فرازهاي نوراني اين خطبه اين فرازهاست:

]كلَُّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ[ (المائده/64) أو نَجَم قَرْنٌ للضَّلالة، أو فغَرَتْ فاغرةٌ للمشركين، قذف أخاه عليّا في لهَوَاتِها، فلا ينكفيءُ حتّي يطأْ ضِماخَها بأخْمَصِه، وَيُخْمِدَ لَهَبَها بِحدِّه، مَكْظُوظاً في طاعةِ ‌الله وطاعةِ رسوله، مُشَمِّّراً، ناصحاً، مُجِدّاً، كادِحاًَ، وأنتم في بُلَهْنِيَةٍ وادِعُونَ، وفي رَفاهيةٍ فَكِهُون، تأكُلُون العَفْوَ، وتشرَبُونَ الصَّفوَ، تَتَوكَّفُون الأخبارَ، وتَنْكِصُونَ عندَ النِّزال.

هر زمانى كه اين‌ها آتش جنگ را روشن مى‌كردند خدا آن را خاموش مى‌كرد، يا هر زمانى كه شاخى براى گمراهى ظاهر مى‌شد و يا هرگاه دهان بازكننده‌ از مشركان باز مى‌شد، رسول خدا ، علي عليهما السلام ،برادرش را در حلقوم آنان مى‌انداخت ، علي باز نمى‌گشت مگر آن‌گاه كه گوش آنان را زير پايش له مى‌كرد و شعله آتش آنان را با شمشير خاموش مي‌نمود.

 علي عليه السلام در راه خدا در سختى و فشار بود و در راه انجام دستورات خداوند سختكوش و پر تلاش بود ، او هميشه آماده و خير خواه بود و با جديّت فعاليت مى‌كرد و حال آن كه شما ساكت و آ‌رام بوديد و خوشگذارانى مى‌كرديد ،‌ غذا مى‌خورديد و آب گوارا مى‌نوشيديد و در انتظار شنيدن اخبار بوديد و از هنگامه خطر عقب نشينى و فرار مى‌كرديد.

فلمّا اختاره اللهُ لنبيِّه دارَ أنبيائه، ومَحلَّ أصْفيائِه، ظَهَرتْ حَسِيكَةُ النِّفاق، وانْسَمَلَ جِلْبابُ الدِّينِ، وأخْلَق عَهْدُه، وانْتَقَضَ عَقْدُه، ونَطَقَ كاظِمٌ، وَنَبغ خامُلٌ، وَهَدَر فَنِيقُ الباطِل؛ يَخْطِرُ في عَرَصاتِكم، وأطْلَعَ الشَّيْطانُ رأسَه مِن مَغْرِزِه، صارِخاً بكم،‌ فأَلفاكم لدعوتِهِ مُصِيخِين ... ]أَلَا فىِ الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُ بِالْكَفِرِين‏ [.   

       التوبه / 49.

 

هنگامى كه خداوند براى پيامبرش، خانه پيامبرانش و جايگاه برگزيدگانش (بهشت) را اختيار كرد ( يعني آن‌گاه كه رحلت نمود) ،‌ خار و خاشاك‌هاى نفاق در شما پيدا شد ،‌ لباس و جامه دين كهنه گشته و پيمان‌هايش پاره گرديد،‌ خاموش گمراهان،  به سخن درآمد و آنان كه رتبه پستى داشتند،‌ منزلت يافتند، و ناز پرورده اهل باطل به سخن درآمد و وارد خانه‌هاى شما شد ، و شيطان سرش را از مخفيگاه بيرون آورد و فرياد برآورد و شما را پاسخگوى خويش يافت ] آگاه باشيد كه در فتنه در افتاديد و بدانيد جهنم بر كتمان‌كنندگان حقيقت احاطه دارد[.

وأنتم الآن تزعُمون أنْ لا إِرثَ لَنا، ولا حَظَّ ] أَ فَحُكْمَ الجَْاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُون‏[.

     المائده /50.

 

و شما اكنون گمان مى‌كنيد كه ما ارث نمي‌بريم، آيا به دنبال حكم جاهليت هسنيد ؟ و براى اهل يقين، ن چه حكمى، يكوتر از حكم خداوند است؟

وَيْهاً مَعْشَرَ المُسلِمة، أَ أُبْتَزُّ إرْثيَهْ [يابن أبي قحافة]؟ أَفِي كتابِ اللهِ أن تَرِثَ أباكَ وَلا أَرِثُ أبِيَهْ؟ لَقَد جِئْتَ شَيْئاً فَريّاً.

اى مسلمانان! آيا بر ارثم مغلوب شديم، اى پسر ابوقحافه! آيا در كتاب خدا هست كه تو از پدرت ارث ببري؛ ولى من از پدرم ارث نبرم، همان سخن دروغ به خدا و رسولش نسبت داده‌اي.

جُرْأَةً منكم علي قطيعةِ الرَّحِم وَنَكْثِ الْعَهْدِ، فَعَلي عَمْدٍ ماتركتم كتابَ اللهِ بينَ أَظْهُرِكم ونَبَذْتُموه.

اين اعمال شما را جرأت بخشيد كه قطع رحم كنيد و پيمان شكنى نماييد،‌ آيا دانسته و به صورت عمد كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر مى‌اندازيد؟

ثم عدلت إلي مجلس الأنصار، فقالت:

يا مَعْشَرَ الفِئَةِ، وأَعْضادَ المِلّة، وَحَضَنَةَ الإسلامِ، ما هذه الغَمِيزَةُ في حَقّى، وَالسِّنَةُ عن ظُلامَتِي؟ أَما قال رسولُ اللهِ(ص) «المرءُ يُحْفَظُ فِي وَلَدِهِ» لَسَرْعانَ ما أَحْدَثْتُم! وعَجْلانَ ذا إِهالةً!.

إيهاً بني قَيْلَةَ! أ اُهْتَضَتمُ تُراثَ أبي وأنتم بمَرْأًي منِّي ومَسْمَع؟

سپس حضرت به مجلس انصار روى آورد و فرمود: اى گروه جوانمردان! و اى بازوان ملت! اى حافظان اسلام! اين ضعف و غفلت در باره حق من چيست؟ و چرا از دادخواهى من سهل انگارى مى‌كنيد؟

آيا پدرم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نفرمود: حرمت هر كسى را در باره فرزندان او حفظ كنيد؟ چه سريع اين اعمال را انجام دايد، و چه عجولانه آب بينى بزغاله فروريخت.

اى پسران قَيْلَه! آيا من در باره ميراث پدرم مورد ستم واقع شوم؛ در حالى كه شما مرا مى‌بينيد و سخن مرا مى‌شنويد؟

وفي حديث آخر: روي أنها مرضت قبل وفاتها،‌ فدخل إليها نساء المهاجرين والأنصار، يَعُدْنَها، فقلن لها:‌ كيف أصبحت من علّتك يا إبنة رسول الله؟

در روايت ديگرى آمده است: فاطمه پيش از اين اين كه از دنيا برود مريض شد، زنان مهاجر و انصار به عيادتش آمدند، پرسيدند: اى دختر رسول خدا (ص) با اين بيمارى چگونه صبح كردى؟

فقالت: أصْبحْتُ، واللهِ، عائفةً لِدنياكُنَّ، قاليةً لرِجالِكُنَّ، لَفَظْتُهم بَعْدَ أن عَجَمْتُهم، وشَنِئتُهم بعد أن سَبَرْتُهم، فقُبحاً لفُلُولِ الحَدَِ وخَطَلِ الرَّأىِ وَخَوَرِ القَناةِ ]لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لهَُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ[.

فرمود: صبح كردم و حال آن كه نسبت به دنياى شما بى ميل هستم و او از مردانتان ناراحت و غضبناك، آنان را از دهان خويش دور افكندم، آنان را دور افكندم پس از آن كه در حالاتشان تعمّق ورزيدم، چه زشت است كندى شمشيرها، و آراء فاسد را انحراف انگيز، ]و چه بد ذخيره‌اى براى خويش پيش فرستاند كه خدا بر آنان خشم گرفت[.

ما الذي نَقَمُوا من أبى حَسَنٍ؟ نَقَمُوا، واللهِ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ، وَنَكالَ وَقْعَتَِهِ وَنَكيرَ سَيْفِهِ، وَتَنَمُّرَه فِي ذاتِ اللهِ.

و چه باعث شد كه از علي انتقام بگيرند؟ به خدا قسم از او انتقام نگرفتند مگر اين كه او دشمنان را به شدت مى‌گرفت و مى‌كشت، و براى عبرت آموزى ديگران آنان را مى‌گذاشت، و شمشير برانى داشت، و غضب او در راه خدا بود.

. الجزري، أبو السعادت المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاي544هـ)، منال الطالب في شرح طوال الغرائب، ص501 ـ 534، ناشر: مركز البحث العلمي وإحياء التراث الإسلامي، كلية الشريعة والدراسات الإسلامية، مكة المكرمة جامعة أم القري.

مخالفت‌هاي امير مؤمنان (ع)با حديث ابوبكر

بى‌اعتبارى حديث مورد ادعاى ابوبكر زمانى روشن تر مى‌شود كه نگاهى به روش برخورد امير مؤمنان علي(ع) نيز داشته باشيم. مخالفت امير مؤمنان و موضع آن حضرت در برخورد با قضيه و فدك و دفاع آن حضرت از حق حضرت زهرا (با توجه به جايگاه امير مؤمنان ) بطلان ادعاى ابوبكر را بيش از پيش روشن‌تر خواهد ساخت .

جايگاه آن حضرت(ع) در منابع اهل سنت :

قبل از ورود با اين بخش نگاهي هرچند كوتاه به جايگاه ايشان در منابع اهل سنت، خالي از لطف نخواهد بود .

 علي و حق جدايي ندارند

أبو يعلي موصلى در مسند خود و ابن حجر عسقلانى در المطالب العالية در اين باره مى‌نويسند:

حدثنا محمد بن عباد المكي حدثنا أبو سعيد عن صدقة بن الربيع عن عمارة بن غزية عن عبد الرحمن بن أبي سعيد عن أبيه قال كنا عند بيت النبي صلى الله عليه وسلم في نفر من المهاجرين والأنصار فخرج علينا فقال ألا أخبركم بخياركم قالوا بلى قال خياركم الموفون المطيبون إن الله يحب الخفي التقي قال ومر علي بن أبي طالب فقال: « الحق مع ذا الحق مع ذا ».

... ابوسعيد مى‌گويد: با جمعى از مهاجر و انصار كنار خانه رسول خدا بوديم، از خانه بيرون آمد و فرمود: آيا شما را از بهترين شما خبر ندهم؟ گفتند: آرى، فرمود: بهترين شما وفا كنندگان و پاكان مى‌باشند، خداوند دانايان پرهيزگار را دوست دارد، ابوسعيد مى‌گويد: علي (عليه السلام) از آنجا مى‌گذشت، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «حق با اين است، حق با اين است ».

أبو يعلى الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثنى (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلى، ج 2، ص 318، ح1052، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م؛ العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل(متوفاي852هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 16، ص 147، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية - 1419هـ .

هيثمى هم پس از نقل اين روايت در باره سند آن مى‌گويد:

رواه أبو يعلى ورجاله ثقات.

الهيثمي، أبو الحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7، ص 235، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

علي (ع) با قرآن و قرآن با او است

حاكم نيشابورى در المستدرك علي الصحيحين، طبرانى در المعجم الصغير، زمخشرى در ربيع الأبرار، جلال الدين سيوطى در الفتح الكبير و عاصمى مكى در سمط النجوم درباره اين ويژگي ممتاز حضرت مى‌نويسند:

أخبرنا أبو بكر محمد بن عبد الله الحفيد ثنا أحمد بن محمد بن نصر ثنا عمرو بن طلحة القناد الثقة المأمون ثنا علي بن هاشم بن البريد عن أبيه قال حدثني أبو سعيد التيمي عن أبي ثابت مولى أبي ذر قال كنت مع علي رضي الله عنه يوم الجمل فلما رأيت عائشة واقفة دخلني بعض ما يدخل الناس فكشف الله عني ذلك عند صلاة الظهر فقاتلت مع أمير المؤمنين فلما فرغ ذهبت إلى المدينة فأتيت أم سلمة فقلت إني والله ما جئت أسأل طعاما ولا شرابا ولكني مولى لأبي ذر فقالت مرحبا فقصصت عليها قصتي فقالت أين كنت حين طارت القلوب مطائرها قلت إلى حيث كشف الله ذلك عني عند زوال الشمس قال أحسنت سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول : « علي مع القرآن والقرآن مع علي لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض » هذا حديث صحيح الإسناد وأبو سعيد التيمي هو عقيصاء ثقة مأمون ولم يخرجاه.

غلام ابوذر مي‌گويد: در جنگ جمل در خدمت علي(عليه السلام ) بودم، چشمم به عائشه افتاد، مانند مردم ديگر به شك افتادم تا اينكه وقت نماز ظهر فرا رسيد و شك من بر طرف شد، پس از پايان يافتن جنگ در مدينه به ديدن ام‌ّسلمه رفتم و گفتم: براي تقاضاي خوراك نيامده‌ام، من غلام ابوذر هستم، به من خوش آمد گفت، داستان را تعريف كردم، امّ‌سلمه گفت: در هنگامه متزلزل شدن دلها چه كار كردي؟ گفتم: موقع ظهر خداوند شك را از من دور كرد، گفت: آفرين، از رسول خدا شنيدم مي‌فرمود: « علي با قرآن است و قرآن با علي، از يكديگر جدا نمي‌شوند تا در حوض به من ملحق شوند ».

اين حديث سندش صحيح است، اگر چه بخاري و مسلم آن را نياورده اند، و ابو سعيد تيمى، اسمش عقيصاء و ثقه است.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 134، ح4628، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م؛ الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الصغير ( الروض الداني )، ج 2، ص 28، تحقيق: محمد شكور محمود الحاج أمرير، ناشر: المكتب الإسلامي، دار عمار - بيروت، عمان، الطبعة: الأولى، 1405هـ ـ 1985م؛ الزمخشري الخوارزمي، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، ربيع الأبرار، ج 1، ص 133؛ السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير، ج 2، ص 230، تحقيق: يوسف النبهاني، ناشر: دار الفكر - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1423هـ ـ 2003م؛ العاصمي المكي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي (متوفاي1111هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، ج 3، ص 63، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية؛ المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، التيسير بشرح الجامع الصغير، ج 2، ص 146، ناشر: مكتبة الإمام الشافعي - الرياض، الطبعة: الثالثة، 1408هـ ـ 1988م.

 

خليل بن كيكلدى علايي ، سند روايت حاكم را معتبرمي‌داند مى‌داند:

وأخرج الحاكم في مسنده بسند حسن عن أم سلمة رضي الله عنها أن النبي صلى الله عليه وسلم قال : « علي مع القرآن والقرآن مع علي لن يفترقا حتى يردا علي الحوض».

حاكم با سند حسن در مسندش از امّ السلمه و او از رسول خدا نقل مي كند كه فرمود: علي با قرآن است و قرآن با علي، از يكديگر جدا نمي شوند تا در حوض به من ملحق شوند.

العلائي، خليل بن كيكلدي (متوفاي761هـ)، إجمال الإصابة في أقوال الصحابة، ج 1، ص 55، : تحقيق: د. محمد سليمان الأشقر، ناشر: جمعية إحياء التراث الإسلامي - الكويت، الطبعة: الأولى، 1407هـ.

پس از اين چند سخن كوتاه در جايگاه ممتاز اميرمؤمنان (ع)اكنون به مخالفت هاى آن حضرت با ابوبكر و همراهى با فاطمه در باز پس گيرى ميراثش مى‌پردازيم:

1.همراهي حضرت زهرا (س) در مطالبه‌ي ارث

اميرمؤمنان در مطالبه ارث همراه فاطمه زهراء (س) بود، كه خود نشانگر مخالفت او با حديث ابوبكرمي‌باشد زيرا كه اگر اين حديث را قبول مي‌داشت، اين همراهي را در پي نمي‌داشت.

خلاصه آن كه: نفس همراهي كسي كه حق از او جدايي ندارد، دليلي بر سستي ادعاي ابوبكر است.

اين همراهي در منابع بسياري از منابع اهل سنت نيز انعكاس يافته است از جمله :

محمد بن سعد در الطبقات الكبرى مى‌نويسد:

أخبرنا محمد بن عمر، أخبرنا هشام بن سعد عن زيد بن أسلم عن أبيه قال: سمعت عمر يقول: لما كان اليوم الذي توفي فيه رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بويع لأبي بكر في ذلك اليوم، فلما كان من الغد جاءت فاطمة إلى أبي بكر معها علي فقالت: ميراثي من رسول الله أبي، صلى الله عليه وسلم،... فدك وخيبر وصدقاته بالمدينة أرثها كما يرثك بناتك إذا مت!

زيدبن اسلم از پدرش و او از عمر نقل مى‌كند كه گفت: در روز وفات پيامبر براى ابوبكر بيعت گرفته شد، فرداى آن روز فاطمه همراه علي نزد ابوبكر آمدند، فاطمه گفت: ميراث پدرم را مى‌خواهم،...از فدك و خيبر و آنچه در مدينه باقى مانده ارث مى‌برم همانگونه كه تو اگر مُردى دخترانت از تو ارث مى‌برند.

و در ادامه مى‌نويسد:

أخبرنا محمد بن عمر، حدثني هشام بن سعد عن عباس بن عبد الله بن معبد عن جعفر قال: جاءت فاطمة إلى أبي بكر تطلب ميراثها، وجاء العباس بن عبد المطلب يطلب ميراثه، وجاء معهما علي.

فاطمه نزد ابوبكر آمد و تقاضاى ميراث كرد، عباس و علي هم آمدند.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 2، ص315، ناشر: دار صادر – بيروت

2.مطالبه مستقيم :

اميرمؤمنان (ع) علاوه بر همراهي بانوي دو سرا (س) در مطالبات ارث و شهادت دادن به مالكيت فدك، مستقيما ميراث رسول خدا (ص) را، چه در زمان ابوبكر و چه در زمان عمر، مطالبه نمود، اين قطعه از تاريخ در معتبرترين منابع اهل سنت انعكاس يافته است از جمله:.

مسلم بن حجاج نيشابوري، در صحيح خود گله‌گذاري عمر از حضور علي (ع) و عباس و درخواست ميراث رسول خدا (ص)، در زمان ابوبكر و نيز در زمان خودش را، چنين روايت مي‌كند:

... ثم أقبل على العباس وعلي فقال:... فلما توفي رسول الله صلى الله عليه و سلم قال أبو بكر أنا ولي رسول الله صلى الله عليه و سلم فجتئما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ ... ثُمَّ جِئْتَنِى أَنْتَ وَهَذَا وَأَنْتُمَا جَمِيعٌ وَأَمْرُكُمَا وَاحِدٌ فَقُلْتُمَا ادْفَعْهَا إِلَيْنَا.

عمر به عباس و اميرالمؤمنين عليه السلام رو كرد وگفت:...زماني كه رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت: من جانشين پيامبرم، شما دو نفر آمديد، و تو اى عباس! ادعاى ارث برادرزاده‌ات را خواستار شدى و علي، سهم همسرش از پدرش را طلب كرد سپس ابوبكر از دنيا رفت ومن جانشين او شدم ... سپس تو و علي آمديد با يك هدف و آن گرفتن و گفتيد: آن را به ما بده... .

. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

3. بيان مخالفت حديث ابوبكر با قرآن و اعتراف گرفتن از وي

اميرمؤمنان (ع) براى دفاع از حق غصب شده همسرش با استناد به آيات قرآن با ابوبكر محاجه كرد.

پيش از اين گذشت كه طبق روايات صحيح السندى كه در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، علي همواره با قرآن و قرآن همواره با علي است و استدلال امير مؤمنان(ع) به آيات قرآن در محكوميت ابوبكر، بهترين دليل بر بطلان ادعاى او است.

محمد بن سعد در الطبقات الكبرى در اين مورد مى‌نويسد:

أخبرنا محمد بن عمر، حدثني هشام بن سعد عن عباس بن عبد الله بن معبد عن جعفر قال: جاءت فاطمة إلى أبي بكر تطلب ميراثها، وجاء العباس بن عبد المطلب يطلب ميراثه، وجاء معهما علي فقال أبو بكر: قال رسول الله لا نورث، ما تركنا صدقة، وما كان النبي يعول فعلي، فقال علي: «ورث سليمان داود»وقال زكريا «يرثني ويرث من آل يعقوب».

فاطمه(عليها السلام) همراه عباس نزد ابوبكر آمده و در خواست ارث كردند، علي (عليه السلام) نيز حضور داشت، ابوبكر گفت: رسول خدا فرمود: ما چيزي به ارث نمي گذاريم ؛ بلكه صدقه است، علي(عليه السلام) پاسخ داد: قرآن مي فرمايد: «سليمان از داود ارث بُرد» و زكريا گفت: «فرزندي كه از من و از آل يعقوب ارث بَرَد عنايت فرما».

الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج2، ص315، ناشر: دار صادر - بيروت.

حضور علي(ع) و استدلال او به قرآن در ميدان دادخواهى زهراء عليهما السلام، خليفه را مجاب مى‌كند؛ تا جايى كه پس از سخنان امير مؤمنان راهى جز تصديق سخن آن حضرت نمى‌يابد:

ابن سعد در اين‌باره نيز مي‌نويسد:

فقال أبو بكر: قال رسول الله لا نورث، ما تركنا صدقة، وما كان النبي يعول فعلي، فقال علي: ورث سليمان داود وقال زكريا يرثني ويرث من آل يعقوب؛ قال أبو بكر: هو هكذا.

ابو بكر پس از در خواست فاطمه گفت: رسول خدا فرمود: ما ارث نمى‌گذاريم آنچه مى‌ماند صدقه است، علي گفت: سليمان از داوود ارث برد، زكريا تقاضاى فرزند كرد تا از او و آل يعقوب ارث ببرد، ابوبكر گفت: اين چنين است.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج2، ص315، ناشر: دار صادر - بيروت.

4. دعوت ابوبكر به پايبندي به قرآن

پس از اقرار ابوبكر به اين كه در قرآن به ارث پيامبران تصريح شده است، باز هم از آن طفره رفت، لذا اميرمؤمنان (ع) او را دعوت به پايبندي به قرآن مي‌نمايد.

ابن سعد در اين‌باره نيز مي‌نويسد: 

أخبرنا محمد بن عمر، حدثني هشام بن سعد عن عباس بن عبد الله بن معبد عن جعفر قال: جاءت فاطمة إلى أبي بكر تطلب ميراثها، وجاء العباس بن عبد المطلب يطلب ميراثه، وجاء معهما علي، فقال أبو بكر: قال رسول الله لا نورث، ما تركنا صدقة، وما كان النبي يعول فعلي، فقال علي: ورث سليمان داود وقال زكريا يرثني ويرث من آل يعقوب؛ قال أبو بكر: هو هكذا وأنت والله تعلم مثلنا أعلم، فقال علي: هذا كتاب الله ينطق! فسكتوا وانصرفوا.

فاطمه(عليها السلام) همراه عباس نزد ابوبكر آمده و در خواست ارث كردند، علي (عليه السلام) نيز حضور داشت، ابوبكر گفت: رسول خدا فرمود: ما چيزي به ارث نمي گذاريم بلكه صدقه است، علي(عليه السلام) پاسخ داد: سليمان از داود ارث بُرد و زكريا گفت: «فرزندي كه از من و از آل يعقوب ارث بَرَد عنايت فرما»، ابوبكر تاييد كرد و گفت: به خدا سوگند كه تو از همه داناترى، علي(عليه السلام) فرمود: اين كتاب خدا است كه چنين سخن مي‌گويد، (سپس) همه سكوت نموده و بازگشتند.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج2، ص315، ناشر: دار صادر - بيروت

5. درغگو وگنهكار و ظالم و خائن دانستن ابوبكر

امبرمؤمنان (ع)پس از بكار نيافتادن اقدامات گذسته و اصرار ابوبكر بر حديثش و برمحروميت اهل بيت (ع) از ميرات رسول خدا (ص) ،  به صراحت تمام نظر خود را در مورد شخصيت ابوبكر بيان نموده و او را دروغگو ، گنه‌كار ، ظالم و خائن معرفي نمود، اين مطلب را نيز منابع فراواني از اهل سنت ظبط كرده و انعكاس داده‌اند از جمله :

مسلم در صحيح خود از عُمر بن خطاب چنين روايت مي‌كند:

... . قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ... .

...عمر (در زمان خلافتش رو به اميرمؤمنان (ع) و عباس نمود) گفت : چون رسول خدا از دنيا رفت ، ابوبكر گفت : من جانشين پيغمبرم ، شما دو نفر( عباس و علي عليه السلام) آمديد وتو تقاضاي ميراث پسر برادرت را مطرح كردي و علي سهم همسرش فاطمه را خواستار شد ، ابوبكر گفت : پيغمبر فرموده است : ما ارث نمي گذاريم ؛ بلكه آنچه مي ماند صدقه است ؛ لذا شما دو نفر او را دروغگو ، گناهكار ، حيله گر و خائن دانستيد ، با اينكه خدا مي داند او راستگو ، نيكوكارو پيرو حق بود... .

 النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

7. برخورد عملي در مقابل ابوبكر

علاوه بر معرفي شخصيت او اميرمؤمنان به برخورد عملى در مقابل ابوبكر برآمدند،

 از جمله در تشييع و تكفين و نماز بر پيكر مجروح همسرش زهراى مرضيه ابوبكر را خبر نكرده و با استفاده از تاريكى شب به انجام آنها مبادرت ورزيدند، با آن‌كه در آن زمان، نماز بر ميت را خليفه مى‌خواند، اين اقذامات در حقيقت نشاندهنده رنجش عميق فاطمه و علي عليهما السلام از دستگاه بود.

بخاري در صحيح خود در اين باره چنين مي‌نويسد:

... فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِىٌّ لَيْلاً، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا... .

ابوبكر از دادن ارث فاطمه امتناع ورزيد ، ولذا از وى غضبناك شد وبا او سخن نگفت تا از دنيا رفت، مدت زندگى زهرا پس از پدرش ششماه بيشتر نبود، هنگامى كه از دنيا رفت همسرش علي او را شبانه دفن كرد وبه ابوبكر اطلاع نداد وخود بر بدن همسرش نماز خواند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.