بسم الله الرحمن الرحيم

مقدمه :

از دلايلي که اهل سنت و خاصه وهابيون ، برای اثبات کفر شيعه به آن استناد مي‌كنند ، لعن صحابه است ؛ آنان ادعا می‌کنند که شيعيان تمامی صحابه را لعن کرده و اگر کسی ، يکی از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را لعن نمايد ، به آن‌ حضرت جسارت کرده است و کسی که به ايشان جسارت نمايد ، کافر و مستحق قتل است !!!

شگفت آور اين است كه  فقهاي اهل سنت در بسياري موارد فتوى داده‌اند كه اگر کسی به ابوبكر و عمر دشنام داد مستحق قتل است ، ولي نسبت به كسي كه علي بن أبي طالب (عليه‌السلام) را لعن کند نه تنها چنين حكمي نداده‌اند ، بلكه بسياري از كساني كه به امير مومنان دشنام داده و يا با حضرت جنگيده‌اند ، در نزد اهل سنت مورد وثوق و احترام و اعتماد هستند !

سخنان علماي اهل سنت در مورد شيعه و سب صحابه :

در ابتدا سخن عده‌اي از علماي اهل سنت و وهابيت را در اين زمينه نقل مي‌كنيم :

ابن تيميه :

او مي‌گويد :

لا ريب أنه لا يجوز سبّ أحد من الصحابة لا علي ولا عثمان ولا غيرهما، ومن سب أبا بكر وعمر وعثمان فهو أعظم اثما ممن سب علياً . وإن كان متأولا فتأويله أفسد من تأويل من سب علياً ، وإن كان المتأول في سبهم ليس بمذموم لم يكن اصحاب معاوية مذمومين، وإن كان مذموماً كان ذم الشيعة الذين سبوا الثلاثة أعظم من سب الناصبة الذين سبوا علياً وحده، فعلى كل تقدير هؤلاء أبعد عن الحق.

 منهاج السنة النبوية  ج 4   ص 46 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

شكي نيست كه سب هيچ يك از صحابه جايز نيست ؛ نه دشنام به علي و نه عثمان و نه غير آن دو ؛ و كسي كه به ابوبكر و عمر و عثمان دشنام دهد ، گناه او بيشتر از كساني است كه به علي دشنام مي‌دهند !

و اگر براي كار خود توجيهي داشته باشد ، توجيه او باطل‌تر از توجيه كساني است كه به علي دشنام مي‌دهند ! و كساني كه براي اين دشنام دادن به آنها توجيهي داشته‌اند ، مورد نكوهش نيستند .

لشكريان معاويه مورد نكوهش نيستند ؛ و اگر براي آنان نكوهشي باشد ، نكوهش شيعه كه به خلفاي ثلاثه دشنام مي‌دهند ، بيشتر از ناصبي است كه تنها به علي دشنام مي‌دهد !

در هر صورت كساني كه به خلفاي ثلاثه دشنام مي‌دهند از حق دورتر هستند !

احسان الهي ظهير :

 او در كتاب الشيعة واهل البيت مي‌گويد :

علي بن أبي طالب الذي لا يرضى أن يشتم اهل الشام ومحاربه معاوية بن ابي سفيان ويمنع صحبه عن ذلك ، هل يتوقع منه انه يرضى بلعن اهل المدينة ، مدينة النبي  (ص)، وشتم اصحاب النبي ورحمائه واصهاره؟

الشيعة وأهل البيت ص 211

علي بن ابي طالب كه راضي نمي‌شد به اهل شام و دشمنانش معاوية بن ابي سفيان دشنام داده شود ، و جلوي اين كار را مي‌گرفت ، آيا مي‌توان از او توقع داشت كه به لعن اهل مدينه ، مدينه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و دشنام به اصحاب ايشان و دوستدارانش و بستگان سببي (داماد و پدرزن) آن حضرت راضي شود ؟

دكتر ناصر القفاري :

دكتر ناصر القفاري عضو هيئت تدريس دانشگاه محمد بن سعود مي‌نويسد :

اعترفت كتب الشيعة أنّ ابن سبأ اوّل من أظهر الطعن في ابي بكر وعمر وعثمان والصحابة وتبرأ منهم، وادعى انّ علياً أمره بذلك وأراد عليّ قتله لطعنه في الصحابة

 اصول مذهب الشيعة  2 : 768، (ط. الثالثة: 932، عبد الله الجنيد ـ حوار بين السنة والشيعة : 50 ـ 52 ، عن المقالات والفرق : 20

كتاب‌هاي شيعه اعتراف كرده است كه ابن سبا ، اولين كسي بود كه به ابوبكر و عمر و عثمان و صحابه ايراد گرفته و از آنان بيزاري جست ؛ و ادعا كرد كه علي او را به اين كار دستور داده است ؛ علي نيز خواست او را به خاطر اشكال گرفتن به صحابه بكشد !

دكتر مصطفي حلمي :

دكتر مصطفى حلمي ، استاد فلسفه در دانشگاه ام القري مكه ، مي‌گويد :

 تصرّ ايران على سب الصحابة ، وفي مقدمتهم ابو بكر وعمر وعثمان ، وعدم الاعتراف بشرعية خلافتهم.

 نظام الخلافة ص 8

ايران اصرار بر دشنام به صحابه دارد ، و پيشاپيش همه آنها ، ابوبكر و عمر و عثمان هستند ؛ همچنين ايران اصرار بر قبول نكردن مشروعيت خلافت آنها دارد .

دكتر محمد أمحزون :

دكتر محمد امحزون ، استاد تاريخ اسلامي در دانشگاه مولى إسماعيل شهر مكناس مغرب

مي‌گويد :

ومن بدع الشيعة العقدية شتم الصحابة وسبّهم ، بل وتكفيرهم الذي أصبح من لوازم اصول مذهبهم . ويرجع ذلك حسب زعمهم لمخالفة الصحابة النص المزعوم على إمامة عليّ وبذلك يكفّرون الصحابة بتركهم بيعة عليّ (رضي الله عنه) ويتبرأون منهم إلا نفراً قليلا.

تحقيق مواقف الصحابة في الفتنة 2 : 283 ، 338.، رسالة الدكتورة للدكتور محمد أمحزون، جامعة محمد الأوّل ـ المغرب، كليّة الآداب والعلوم الانسانى، بإشراف الدكتور فاروق حمادة.

يكي از بدعت‌هاي عقيدتي شيعه ، دشنام و بدگويي از صحابه و حتي تكفير آنها است ، كه يكي از لوازم اصول دين آنها شده است ! و علت اينكار به گمان آنها ، مخالفت صحابه با سخن رسول خدا در مورد امامت علي است و به همين سبب ، صحابه را به خاطر بيعت نكردن با علي تكفير مي‌كنند و از عموم آنها جز گروهي اندك بيزاري مي‌جويند .

همچنين در جاي ديگر مي‌گويد :

السبّ المذكور هو ما اصبح يسميه البعض في العصر الحاضر بالنقد العلمي لتأريخ الصحابة ، وهو بعينه السبّ الذي سبّ به السبئية والروافض والخوارج والمعتزلة والزنادقة اصحاب رسول الله (ص) وهو السبّ الذي دسه الرواة الكذابون خصوصاً الشيعة.

همان مصدر ج 1 ص 142

اين دشنام ، همان چيزي است كه در عصر ما آن را نقد علمي تاريخ صحابه مي‌نماند ! و اين همان دشنام است كه طرفداران عبد الله بن سبا و روافض و خوراج و معتزله و زنادقه اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را به همين صورت دشنام مي‌دادند ؛ و اين همان دشنامي است كه راويان دروغ‌گو ، و به خصوص شيعه ، در ميان روايات وارد كردند !

و نيز مي‌گويد :

عندما كثر سب الصحابة ـ من الشيعة ـ وضعت أحاديث في فضلهم او في فضل جمع منهم.

همان مصدر ج 1 ص 54

هنگامي كه دشنام به صحابه توسط شيعه زياد شد ، عده‌اي در مقابل در فضيلت گروهي از صحابه يا همه آنها روايت جعل كردند !

دكتر غالب عواجي :

دكتر غالب بن علي عواجي عضو هيئت تدريس دانشگاه اسلامي مدينه مي‌گويد :

انّ كتبهم مملوءة بالسب والطعن في الصحابة ، لا يستثنون الاّ خمسة منهم ، وقيل سبعة عشر من مجموع ذلك العدد الضخم من الصحابة

 فرق معاصرة ج 1 ص 247

 كتب شيعه پر است از دشنام و طعن به صحابه ، و جز پنج نفر و يا هفده نفر را از اين مجموعه بزرگ از صحابه استثنا نمي‌كنند !

همچنين در جاي ديگر مي‌نويسد :

لا فائدة للاسلام والمسلمين من شخص يدعي الاسلام ثم يلعن الصحابة ويكفرهم ويحكم عليهم بالردة.

همان مصدر ج1 ص 171

كسي كه ادعاي اسلام دارد اما صحابه را لعن كرده و آنان را كافر دانسته و سپس حكم به ارتداد آنان مي‌كند ، هيچ فائده‌اي براي اسلام و مسلمين ندارد .

فتواي بن جبرين در مورد كفر شيعه :

او كه از بزرگترين علماي وهابي و از مفتيان عربستان سعودي بود ، مي‌گويد :

فالرافضة بلا شكّ كفّار لأربعة أدلة :

الأول: طعنهم في القرآن... .

الثاني: طعنهم في السنّة وأحاديث الصحيحين ، فلا يعملون بها ؛ لأنّها من رواية الصحابة الذين هم كفّار في اعتقادهم، حيث يعتقدون أنّ الصحابة كفروا بعد موت النبي صلى اللّه عليه وسلم إلاّ  عليّ وذرّيته ، وسلمان وعمّار ، ونفر قليل ، أمّا الخلفاء الثلاثة، وجماهير الصحابة الذين بايعوهم فقد ارتدّوا ، فهم كفّار ، فلا يقبلون أحاديثهم ، كما في كتاب الكافي وغيره من كتبهم .

الثالث : تكفيرهم لأهل السنّة... .

الرابع : شركهم الصريح بالغلّو في عليّ وذرّيته ، ودعاؤهم مع اللّه.

 اللؤلؤ المكين من فتاوى فضيلة الشيخ ابن جبرين ص39.

شيعيان ، بدون شك به چهار دليل كافر هستند :

1- به قرآن اشكال وارد مي‌كنند ! ...

2- به سنت و روايات صحيحين اشكال وارد كرده و به آنها عمل نمي‌كنند ! چون اين روايات را صحابه‌اي كه در نظر آنها كافر هستند ، نقل كرده‌اند ؛ زيرا آنان اعتقاد دارند كه همه صحابه بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كافر شدند ، جز علي و خاندان او و سلمان و عمار و گروهي اندك ؛ اما خلفاي سه‌گانه و همه صحابه كه با او بيعت كردند ، مرتد شدند ؛ و به همين سبب روايات آنان قابل قبول نيست ! همانطور كه در كافي و غير آن از كتب شيعه آمده است !

3- اهل سنت را كافر مي‌دانند !...

4- صريحا مشرك شده و در مورد علي و خاندان او غلو كرده و آنان را به همراه خدا مي‌خوانند !

شيخ عادل كلباني:

شيخ عادل الكلباني ، امام جمعه مسجد الحرام در مصاحبه‌اي كه با شبكه بي بي سي داشت ، عنوان كرده بود كه :

لا أستطيع أن أقول عن شخص يعلم مكانة أبي بكر رضي الله عنه، ثم يسبه و يتقرب إلى الله ببغضه و التحذير منه و لعنه أنه مسلم، ... ، هذا لا شك في كفره.

من نمي‌توانم بپذيرم کسي که جايگاه خليفه اول را مي‌داند ، او را ناسزا مي‌گويد و با بغض و عداوت او، به خداوند تقرب مي‌جويد و او را لعن مي‌کند ، من به چنين فردي، نمي‌توانم مسلمان بگويم و شکي در کفر او نيست.

نظر علماي اهل سنت در مورد ساب الصحابة :

علماي اهل سنت ، در مورد كسي كه به صحابه دشنام دهد ، احكام مختلفي بيان كرده اند ، كه در ابتدا فهرست‌وار آنها را بيان مي‌كنيم :

سب صحابه از فواحش محرمات و از كبائر است ؛ هركس به صحابه طعنه زده يا دشنام دهد ، از دين خارج مي‌شود ؛ حتي هنگام دفن به او دست نزنيد ! نقل روايت از ساب صحابه حرام است ؛ ساب صحابه حق ندارد  از فيء استفاده كند ؛ ساب صحابه يا اعدام مي‌شود و يا تعزير! و...

سب صحابه از فواحش محرمات و از كبائر است :

نووي در شرح صحيح مسلم مي‌گويد :

اعلم أن سب الصحابة حرام من فواحش المحرمات سواء من لابس الفتن منهم وغيره لأنهم مجتهدون في تلك الحرب ومتأولون وقال القاضي وسبُّ أحدهم من المعاصي الكبائر

تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي ج 10   ص 249 ، اسم المؤلف:  محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم المباركفوري أبو العلا الوفاة: 1353 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت

شرح صحيح مسلم للنووي ، هامش باب تحريم سب الصحابة

بدان كه سب صحابه حرام و از فواحش است ، فرقي ندارد كه صحابي از كساني باشد كه دچار فتنه شده و يا خير ؛ زيرا همه آنان در جنگ‌ها اجتهاد كرده و تاويل داشته‌اند .

وقاضي نيز گفته است : سب يكي از صحابه از گناهان كبيره است .

ذهبي نيز مي‌گويد :

من الكبائر، سبّ أحد من الصحابة

 كتاب الكبائر للذهبي ص 233

يكي از گناهان گبيره دشنام به صحابه است .

سب صحابه موجب خروج از دين

ذهبي در ادامه سخن فوق مي‌گويد :

فمن طعن فيهم أو سبّهم، فقد خرج من الدين ومرق من ملّة المسلمين.

 كتاب الكبائر للذهبي ص 233

هركس كه به صحابه طعنه زده يا به آنان دشنام دهد ، از دين بيرون رفته و از امت اسلام خارج شده است .

ابن تيميه مي‌گويد :

وقال القاضي أبو يعلى: الذي عليه الفقهاء في سبّ الصحابة، إن كان مستحلاً لذلك كَفَر، وإن لم يكن مستحلاً فَسَقَ ولم يُكْفَر سواء كَفَّرَهم أو طعن في دينهم مع إسلامهم.  ... قال محمد بن يوسف الفريابي وسئل عمن شتم أبا بكر قال كافر

الصارم المسلول على شاتم الرسول ج 3   ص 1061 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : دار ابن حزم - بيروت - 1417 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الله عمر الحلواني , محمد كبير أحمد شودري

ابويعلي گفته است : نظر فقهاء در مورد سب صحابه چنين است : اگر اين كار را جايز بداند ، كافر است ، و اگر جايز نداند (ولي انجام دهد) فاسق است ؛ فرقي ندارد كه آنان را كافر بداند ، يا به دينشان - با اينكه مسلمان بوده‌اند- اشكال بگيرد .

... محمد بن يوسف فريابي نيز وقتي از او در مورد كسي كه به ابابكر دشنام دهد ، سوال شد ، در پاسخ گفت : چنين كسي كافر است .

قال ابو حامد المقدسي: قال ابو جعفر الباقر : «من سب أصحاب النبي (صلى الله عليه وآله) فليس من أمة محمد».

رسالة في الرد على الرافضة ص 303

 ابو حامد مقدسي گفته است : ابو جعفر باقر فرموده است كه هركس به اصحاب رسول خدا‌ (صلى الله عليه وآله) دشنام دهد ، از امت پيامبر نيست !

به بدن ساب صحابي دست نزنيد !

قال محمد بن يوسف الفريابي: وسئل عمن شتم أبا بكر؟ قال: كافر. قيل: فيُصلّى عليه؟ قال: لا. وسأله كيف يصنع به وهو يقول لا اله الا الله؟ قال: لا تمسّوه بأيديكم ادفعوه بالخشب حتى تواروه في حفرته.

الصارم المسلول على شاتم الرسول ج 3   ص 1061 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : دار ابن حزم - بيروت - 1417 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الله عمر الحلواني , محمد كبير أحمد شودري

... محمد بن يوسف فريابي نيز وقتي از او در مورد كسي كه به ابابكر دشنام دهد ، سوال شد ، در پاسخ گفت : او كافر است ؛ از او پرسيدند آيا مي‌توان بر او نماز خواند ؟ پاسخ داد : خير ؛ پرسيدند كه با مرده او چكار كنند ؟ او «لا اله الا الله» گفته است (ادعاي اسلام داشته است) ؛ پاسخ داد : او را با دست خويش لمس نكنيد ؛ او را با چوب هل داده درون قبرش بياندازيد !!!

نقل روايت از ساب صحابه حرام است :

سمعت يحيى (بن معين) يقول ... وكل من يشتم عثمان أو طلحة أو أحداً من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم دجال لا يكتب عنه وعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين.

تاريخ ابن معين (رواية الدوري) ج 3   ص 546 ش 2670 ، اسم المؤلف:  يحيى بن معين أبو زكريا الوفاة: 233 ، دار النشر : مركز البحث العلمي وإحياء التراث الإسلامي - مكة المكرمة - 1399 - 1979 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. أحمد محمد نور سيف

يحيي بن معين گفته است كه ... هركس به به عثمان يا طلحه يا يكي از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله) دشنام دهد ، دجال (دروغگو) است و نبايد از او روايت نوشت و لعنت خدا و ملائكه و همه مردمان بر او باد .

ساب صحابه ، حق ندارد از فيء استفاده كند :

أنا علي بن عمر أنا إسماعيل بن محمد قال نا محمد بن عبد الملك الدقيق قال نا إبراهيم بن المنذر قال نا معن بن عيسى قال سمعت مالك بن أنس يقول من سب أصحاب رسول الله فليس له في الفيء حق

شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة وإجماع الصحابة (اعتقاد أهل السنة)  ج 7   ص 1268 ش 2400 ، اسم المؤلف:  هبة الله بن الحسن بن منصور اللالكائي أبو القاسم الوفاة: 418 ، دار النشر : دار طيبة - الرياض - 1402 ، تحقيق : د. أحمد سعد حمدان

از مالك بن انس روايت شده است كه كسي كه به اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دشنام دهد ، حق استفاده از فيء را ندارد !

كسي كه صحابه را مستحق دشنام بداند ، بايد سوزانده شود !

سيوطي مي‌گويد :

بل اذا ظن أنهم يستحقون السب ، اعتقدنا أنه يستحق الحرق وزيادة !

القام الحجر لمن زكى ساب ابي بكر وعمر ص 66  تحقيق مرزوق علي ابراهيم

اگر گمان داشته باشد كه صحابه ، مستحق دشنام هستند ، ما نيز اعتقاد داريم كه او بايد سوزانده شود ، و حتي بيش از سوزاندن !

ساب صحابه يا اعدام مي‌شود و يا تعزير :

در مورد ساب صحابي ، نظرات مختلفي توسط علماي اهل سنت داده شده است:

1- هر كدام از صحابه را دشنام دهد تعزير مي‌شود

2- هر كدام از صحابه را دشنام دهد اعدام مي‌شود

3- كسي كه شيخين و حسنين را دشنام دهد ، اعدام مي‌شود .

4- كسي كه شيخين را تكفير كند ، اعدام مي‌شود و توبه اش نيز مقبول نيست !

5- كسي كه صحابه‌اي را كه پيامبر بشارت به بهشت داده و يا مومن معرفي كرده است ، تكفير كند ، اعدام مي‌شود .

6- كسي كه به زوجات رسول خدا دشنام دهد كشته مي‌شود و كسي كه به شيخين دشنام دهد شلاق مي‌خورد !

تعزير مي‌شود :

ابن حجر مي‌گويد :

تكملة اختلف في ساب الصحابي! فقال عياض: ذهب الجمهور إلى انه يعزر.

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج 7   ص 36  ، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب

در مورد كسي كه به صحابه دشنام دهد اختلاف شده است ،‌ عياض گفته است كه نظر جمهور آن است كه او تعزير مي‌شود

نووي نيز گفته است :

 قال القاضي وسب أحدهم من المعاصي الكبائر ومذهبنا ومذهب الجمهور أنه يعزر ولا يقتل .

شرح صحيح مسلم للنووي هامش باب تحريم سب الصحابة.

قاضي (عياض) گفته است : سب يكي از صحابه از گناهان كبيره است و نظر ما و نظر جمهور آن است كه او را تعزير كرده و نمي‌كشند .

دشنام دهنده صحابه بايد كشته شود

تكملة اختلف في ساب الصحابي ... وعن بعض المالكية يقتل.

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج 7   ص 36  ، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب

در مورد كسي كه به صحابه دشنام دهد اختلاف شده است ... عده‌اي از مالكيان گفته‌اند كه او كشته مي‌شود .

فمن طعن فيهم فهو ملحد منابذ للإسلام دواؤه السيف إن لم يتب.

أصول السرخسي  ج 2   ص 134 ، اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن أبي سهل السرخسي أبو بكر الوفاة: 490 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت

هر كس به يكي از صحابه اشكال بگيرد ، كافر است و از اسلام بيرون رفته است و چاره او شمشير است ، اگر توبه نكند !

ساب شيخين و حسنين كشته مي‌شود :

تكملة اختلف في ساب الصحابي ... وخص بعض الشافعية ذلك (القتل) بالشيخين والحسنين فحكى القاضي حسين في ذلك وجهين.

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج 7   ص 36  ، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب

در مورد كسي كه به صحابه دشنام دهد اختلاف شده است ...  بعضي از شافعيان قتل را مربوط به سب شيخين و حسنين مي‌دانند ؛ قاضي حسين در اين زمينه دو جهت ذكر كرده است .

ساب شيخين كشته مي‌شود و توبه‌اش نيز مقبول نيست !

وَكَذَا يُقْتَلُ حَدًّا بِسَبِّ الشَّيْخَيْنِ أَوْ الطَّعْنِ فِيهِمَا وَلَا تُقْبَلُ تَوْبَتُهُ عَلَى مَا هُوَ الْمُخْتَارُ لِلْفَتْوَى ، كَذَا فِي الْجَوْهَرَةِ .

درر الحكام شرح غرر الأحكام  ج 3 ص 416 ، اسم المؤلف:  محمد بن فراموز الشهير بمنلا خسرو (المتوفى : 885هـ) الوفاة: 885

اگر به ابوبكر و عمر دشنام دهد ، يا به آنان اشكال بگيرد ، حد او كشتن است ! و طبق نظر مولف ، توبه‌اش نيز مقبول نيست ! در جوهره چنين آمده است !

حدثنا محمد بن عاصم حدثنا أبو أسامه عن سفيان بن عيينة عن خلف بن حوشب عن سعيد بن عبد الرحمن بن أبزي قال قلت لابي ما تقول في رجل سب أبا بكر رضي الله عنه؟ قال: يقتل. قلت: سبّ عمر رضي الله عنه؟ قال: يقتل.

جزء الأصبهاني  ج 1 ص 103 ش 24، اسم المؤلف:  محمد بن عاصم الوفاة: 262 هـ

عبد الرحمن بن ابزي مي‌گويد به پدرم گفتم نظر شما راجع به كسي كه به ابوبكر دشنام دهد چيست ؟ گفت بايد كشته شود ، گفتم اگر به عمر دشنام داد چه ؟ گفت بايد كشته شود!

قال فِي الْأَشْبَاهِ: كُلُّ كَافِرٍ تَابَ فَتَوْبَتُهُ مَقْبُولَةٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ إلَّا الْكَافِرَ بِسَبِّ نَبِيٍّ أَوْ بِسَبِّ الشَّيْخَيْنِ أَوْ أَحَدِهِمَا

تنقيح الفتاوى الحامدية  ج 2   ص 178 ، اسم المؤلف:  ابن عابدين ، محمد أمين بن عمر (المتوفى : 1252هـ) الوفاة: 1252

در كتاب «اشباه» گفته است : هر كافري توبه‌اش در دنيا و آخرت قبول است مگر كسي كه به سبب دشنام به پيامبر (صلى الله عليه وآله) يا شيخين يا يكي از آن دو كافر شود !

الثَّانِيَةُ الرِّدَّةُ بِسَبِّ الشَّيْخَيْنِ أبي بَكْرٍ وَعُمَرَ رضي اللَّهُ عنهما وقد صَرَّحَ في الْخُلَاصَةِ وَالْبَزَّازِيَّةِ بِأَنَّ الرَّافِضِيَّ إذَا سَبَّ الشَّيْخَيْنِ وَطَعَنَ فِيهِمَا كَفَرَ وَإِنْ فَضَّلَ عَلِيًّا عَلَيْهِمَا فَمُبْتَدِعٌ ولم يَتَكَلَّمَا على عَدَمِ قَبُولِ تَوْبَتِهِ

وفي الْجَوْهَرَةِ من سَبَّ الشَّيْخَيْنِ أو طَعَنَ فِيهِمَا كَفَرَ وَيَجِبُ قَتْلُهُ ثُمَّ إنْ رَجَعَ وَتَابَ وَجَدَّدَ الْإِسْلَامَ هل تُقْبَلُ تَوْبَتُهُ أَمْ لَا قال الصَّدْرُ الشَّهِيدُ لَا تُقْبَلُ تَوْبَتُهُ وَإِسْلَامُهُ وَنَقْتُلُهُ وَبِهِ أَخَذَ الْفَقِيهُ أبو اللَّيْثِ السَّمَرْقَنْدِيُّ وأبو نَصْرٍ الدَّبُوسِيُّ وهو الْمُخْتَارُ لِلْفَتْوَى اه

البحر الرائق شرح كنز الدقائق ج 5   ص 136  ، اسم المؤلف:  زين الدين ابن نجيم الحنفي الوفاة: 970هـ ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، الطبعة : الثانية

دوم : مرتد شدن به سبب سب شيخين ابوبكر و عمر ؛ در كتاب «خلاصه» و «بزاريه» صريحا گفته است كه رافضي وقتي به شيخين دشنام دهد يا اشكال بگيرد ، كافر است ؛ و اگر علي را بر آن دو برتري دهد ، بدعت گذار است و در مورد قبول يا عدم قبول توبه او سخن نگفته‌اند .

در «جوهره» گفته است كه كسي كه به شيخين دشنام دهد يا اشكال بگيرد ، كافر است و بايد كشته شود ؛ حال اگر از اين كار بازگشت و توبه كرد ، و دوباره اسلام آورد ، آيا توبه‌اش قبول است يا خير؟

«صدر شهيد» گفته است كه توبه و اسلام او قبول نيست و او را خواهيم كشت ؛ و فقيه «ابوالليث سمرقندي» و «ابونصر دبوسي» نيز همين مطلب را گفته‌اند ، و نظر ما نيز همين است‌!

ساب شيخين يا مبشرين بالجنة كشته مي‌شود :

تكملة اختلف في ساب الصحابي ... وقواه (القتل) السبكي في حق من كفر الشيخين وكذا من كفر من صرح النبي صلى الله عليه وسلم بايمانه أو تبشيره بالجنة إذا تواتر الخبر بذلك عنه لما تضمن من تكذيب رسول الله صلى الله عليه وسلم

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج 7   ص 36  ، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب

در مورد كسي كه به صحابه دشنام دهد اختلاف شده است ...‌ سبكي قتل را در حق كسي كه شيخين را كافر بداند ، قوي دانسته است ؛ و همچنين كسي كه رسول خدا  او را مومن معرفي كرده و يا بشارت به بهشت داده‌اند  در صورتي كه مدرك اين مطلب متواتر باشد ؛ زيرا اين كار سبب تكذيب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مي‌شود .

ساب ابوبكر و عمر شلاق مي‌خورد و ساب امهات مومنين كشته مي‌شود!

قال أبو محمد رحمه الله نا أَحْمَدُ بن إسْمَاعيلَ بن دُلَيْمٍ الْحَضْرَميُّ نا محمد بن أَحْمَدَ بن الْخَلَّاصِ نا محمد بن الْقَاسمِ بن شَعْبَانَ نا الْحَسَنُ بن عَليٍّ الْهَاشميُّ ني محمد بن سُلَيْمَانَ الْبَاغَنْديُّ نا هشَامُ بن عَمَّارٍ قال سَمعْت مَالكَ بن أَنَسٍ يقول من سَبَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ جُلدَ وَمَنْ سَبَّ عَائشَةَ قُتلَ قيلَ له لمَ يُقْتَلُ في عَائشَةَ قال لأََنَّ اللَّهَ تَعَالَى يقول في عَائشَةَ رضي الله عنها «يَعظُكُمْ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لمثْله أَبَدًا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (النور 17) قال مالك فَمَنْ رَمَاهَا فَقَدْ خَالَفَ الْقُرْآنَ وَمَنْ خَالَفَ الْقُرْآنَ قُتلَ.

قال أبو محمد رحمه الله قَوْلُ مَالكٍ ههنا صَحيحٌ وَهيَ رِدَّةٌ تَامَّةٌ وَتَكْذيبٌ للَّه تَعَالَى في قَطْعه بِبَرَاءَتهَا وَكَذَلكَ الْقَوْلُ في سَائرُ أُمَّهَات الْمُؤْمنِينَ وَلاَ فَرْقَ.

المحلى  ج 11   ص 414 ، اسم المؤلف:  علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456 ، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي

از هشام بن عمار روايت شده است كه از مالك بن انس شنيدم كه مي‌گفت : هركس به ابوبكر و عمر دشنام دهد شلاق مي‌خورد و كسي كه به عائشه دشنام دهد ، كشته مي‌شود !

به او گفتند چرا حكم سب عائشه قتل است و حكم سب ابوبكر و عمر شلاق ؟

در پاسخ گفت : زيرا خداوند در ماجراي افك مي‌گويد «خداوند به شما توصيه مي‌كند كه اگر مومن هستيد ، ديگر شبيه اين كار را انجام ندهيد !» ؛ پس هر كس به عائشه تهمتي بزند ، با قرآن مخالفت كرده است و هركس با نص قرآن مخالفت كند ، بايد كشته شود !

ابن حزم مي‌گويد : قول مالك در اين زمينه صحيح است ؛ و سب عائشه ، ارتداد است و تكذيب خداوند است كه او را طاهر شمرده است !

در مورد ساير همسران رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نيز سخن چنين است ! و فرقي در ميان نيست !

سبّ خلفا و صحابه بهانه‌اي براي فتوى به قتل شيعه و غارت اموال آنان !

ابن كثير و ابو‌الفداء نقل مي‌كنند كه عده‌اي از شيعه را به بهانه سب ابوبكر و عمر كشته و اين امر را وسيله‌اي براي غارت اموال آنان قرار دادند !

غير ذلك من الحوادث في هذه السنة، أعني سنة سبع وأربعمائة، قتلت الشيعة بإفريقية، وتتبع من بقي منهم فقتلوا، وكان سببه أن المعز بن باديس ركب في القيروان، فاجتاز بجماعة، فسأل عنهم فقيل له: هؤلاء رافضة، يسبون أبا بكر وعمر، فقال المعز رضي الله عن أبي بكر وعمر، فثارت بهم الناس، وأقاموا الفتنة وقتلوهم طمعاً في النهب.

المختصر في أخبار البشر  ج 1   ص 250، اسم المؤلف:  أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (المتوفى : 732هـ) الوفاة: 732

الكامل في التاريخ  ج 8   ص 114، اسم المؤلف:  أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : عبد الله القاضي

از ديگر حوادث سال 407 كشتن شيعه در آفريقا بود ؛ هرچه از شيعه باقي مانده بود تحت تعقيب قرار داده و كشتند !

علت اين كار اين بود كه معز بن باديس به قيروان رفته عبورش به گروهي افتاد و در مورد آنان سوال كرد ؛ در پاسخ گفتند كه اينان رافضي بوده و به ابوبكر و عمر دشنام مي‌دهند ؛ معز گفت : خدا از ابوبكر و عمر راضي شده است ! به همين علت بود كه مردم بر آنان شوريده و فتنه برپا كرده و آنان را به طمع غارت اموال كشتند !

هركس يك رافضي (ساب ابوبكر و عمر) را بكشد ، بهشت بر او واجب مي‌شود !

در اصطلاح علماي اهل سنت ، رافضي كسي است كه به ابوبكر و عمر دشنام دهد !

وأنبأنا الخطيب أبو الحسين عن أبي حفص بن شاهين حدثنا اسماعيل بن علي حدثنا عبدالله بن أحمد بن حنبل قال سألت أبي عن الرافضي؟ قال: الذي يسب أبا بكر وعمر رضي الله عنهما.

طبقات الحنابلة  ج 1   ص 182، اسم المؤلف:  محمد بن أبي يعلى أبو الحسين الوفاة: 521 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محمد حامد الفقي

پسر احمد بن حنبل مي‌گويد از پدرم پرسيدم رافضي كيست ؟ گفت كسي كه به ابوبكر و عمر دشنام دهد .

سلطان مراد چهارم عثماني ، قصد جنگ با ايران را داشت و خواست براي اينكار از فتواي علما براي برانگيختن جنگ داخلي بين مسلمانان ، استفاده كند ؛ اما هيچ يك از علما با او موافقت نكرد جز جواني به نام «نوح أفندي» كه فتوايي با عنوان ذيل بر ضد تمام شيعيان و به قول او «رافضه» داد :

«من قتل رافضيا واحدا وجبت له الجنة»!

هركس يك رافضي (كسي كه به ابوبكر و عمر دشنام دهد) را بكشد ، بهشت بر او واجب مي‌شود !

من توقف في كفرهم والحادهم ووجوب قتالهم وجواز قتلهم فهو كافر مثلهم .... فيجب قتل هؤلاء الأشرار الكفار تابوا ام لم يتوبوا!

ولا يجوز تركهم عليه باعطاء الجزية ولا بأمان موقت ولا بأمان مؤبد ويجوز استرقاق نسائهم لأن استرقاق المرتدة بعد ما لحقت بدار الحرب جائز وكل موضع خرج عن ولاية الامام الحق فهو بمنزلة دار حرب ويجوز استرقاق ذريتهم تبعا لأمهاتهم!

عن كتاب العقود الدرية في تنقيح الفتاوي الحامدية ص 102 و 103.

هر كس كه در كفر آنان ، و جواز كشتن آنان شك داشته باشد ، مانند خود آنان كافر است ...

بايد اين اشرار كفار را كشت ، توبه كنند يا نكنند ! و جايز نيست كه آنان را با گرفتن جزيه زنده گذاشت ! دادن امان موقت و يا دائمي نيز به آنان جايز نيست !

جايز است كه زنان آنان را به كنيزي گرفت ، زيرا كنيز گرفتن زن مرتد بعد از آنكه در بلاد حربي رفت جايز است ؛ و هرجايي كه خارج از ولايت امام باشد ، مانند دار حرب است ! و جايز است كه فرزندان آنان را نيز به تبع مادرانشان به بردگي گرفت !

اين فتوا سبب شد كه هزاران نفر از مسلمانان در اين جنگ‌ها كشته شوند ؛ تنها در كشتار حلب 40000 نفر شيعه به خاطر اين فتوا كشته شدند !

 رك : مجلة تراثنا ج 6 ص 32 موقف الشيعة من هجمات الخصوم.

ادامه اين هجوم تا عصر حاضر :

اين هجوم و بهانه تراشي بر ضد شيعه تا امروز نيز ادامه دارد ؛ و فتواي بن جبرين ، مفتي عربستان سعودي ، و سخنان شي  عادل الكلباني ، امام جماعت مسجد الحرام و نيز سخن ساير علماي معاصر اهل سنت كه در ابتداي مقاله گذشت نيز در همين راستا است .

يك بام و دو هوا ! برخوردهاي دوگانه ، با سب خلفا و سب يا قتال علي بن ابي طالب‌!

بخاري در صحيحش از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت مي‌كند كه آن حضرت فرمود :

قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ تَابَعَهُ محمد بن جعفر عن شُعْبَةَ.

صحيح البخاري  ج 5   ص 2247 ش 5697 بَاب ما يُنْهَى من السِّبَابِ وَاللَّعْنِ ، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمودند : دشنام به مسلمان ، سبب فاسق شدن و كشتن او (جنگ با او)‌ كفر است !

وقتي بحث به سب صحابه و يا خلفا مي‌رسد ! فتوا به كشتن مرتكب اين عمل مي‌دهند ! اما وقتي بحث در مورد قتل علي بن ابي طالب (عليه‌السلام) و يا دشمني با او باشد ، تنها سخن اهل سنت اين است كه اجتهاد كرده و اشتباه كرده‌اند و به خاطر اجتهاد خويش ثواب هم مي‌گيرند ! و حداكثر در صورتي كه با شخص ، دشمني داشته باشند ، او را تعزير مي‌كنند !

گناه سب علي كمتر از سب ابوبكر و عمر و عثمان است !

ابن تيميه مي‌گويد :

ولا ريب أنه لا يجوز سبّ أحد من الصحابة لا علي ولا عثمان ولا غيرهما ومن سب أبا بكر وعمر وعثمان فهو أعظم إثماً ممن سبّ علياً.

منهاج السنة النبوية  ج 4   ص 46 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

شكي نيست كه سب هيچ يك از صحابه جايز نيست ، نه علي و نه عثمان و نه غير آن دو ؛ و كسي كه به ابوبكر و عمر و عثمان دشنام دهد ، گناه او از كسي كه به علي دشنام دهد بيشتر است !

آيا در مورد دشنام به ابوبكر و عمر و عثمان ، روايت خاصي وارد شده است كه در مورد دشنام به علي (عليه‌السلام) چنين روايتي نيست ؟

آيا مدرك حرمت دشنام به صحابه ، روايات عامه‌اي نيست كه از لعن همه صحابه نهي مي‌كند ؛ پس چه فرقي بين دشنام به ابوبكر و عمر و عثمان ، با دشنام به امير مومنان علي بن ابي طالب (عليه‌السلام) است ؟

ساب ابوبكر و عمر و عثمان كشته شود و جسدش سوزانده ، اما ساب علي ، تنها تعزير !

شخصي كه به امير مومنان (عليه‌السلام) دشنام داده بود ، به محكمه بردند و از خود او سوال كردند اگر كسي اين دشنام‌ها را به ابوبكر و عمر و عثمان داده بود حكم او چه بود ؟

در پاسخ گفت : قتل و سوزاندن ! اما در انتها خود او را تنها 30 ضربه شلاق زدند !

ادعاء رجل على سالم (بن ابراهيم بن ابي‌بكر بن عياش) بأنه سبّ علياً ومحاكمته

وكان إبراهيم بن أبي بكر بن عياش يلزم المسجد الجامع ... ونازع ابنا له يدعى سالما رجلا في السلف وتفضيلهم فادع الرجل على سالم أنه ذكر عليا عليه السلام فقال : كان عاديا قتالا للنفس الحرام غير مستحق للخلافة فشهد عليه بذلك رجلان لم يشهدا عند قاض قط أحدهما يعلم الحمام لأصحاب الحمام ... ثم أحضر جماعة من الفقهاء فيهم يحيى بن عبد الحميد الحماني وقطنة بن العلاء والوليد بن حماد وبنو أبي شيبة وأحضر سالما وخصمه وعدل الشاهدين عليه ... فأقبل عليه يحيى بن عبد الحميد وقال : يا سالم أرأيت هذه المقالة التي حكيت عنك في علي لو ثبتت عندك على رجل قالها في أبي بكر أو عمر أو عثمان ما كنت موجبا عليه ؟ قال هذا القول ؟ قال : نعم هذا القول قال : القتل والإحراق.

فأقبل على غسان فقال أصلح الله القاضي قد أوجب على نفسه شيئاً لا نوجبه عليه ... وجئ بسير موثوق فيه فضرب سبعة وعشرين سوطاً وأحدث في ثوبه وكملت له ثلاثون .

أخبار القضاة  ج 3   ص 191 ، اسم المؤلف:  محمد بن خلف بن حيان الوفاة: 306هـ ، دار النشر : عالم الكتب - بيروت

ادعاي شخصي بر ضد سالم كه او به علي دشنام داده و محاكمه سالم :

ابراهيم بن ابي بكر بن عياش هميشه در مسجد جامع بود ... روزي پسر او كه سالم نام داشت ، با شخصي در مورد خلفا و مقام آنان بحث نمود ؛ آن شخص ادعا كرد كه سالم گفته است علي تجاوزكار و قاتل مردم به صورت حرام و عدم لايق براي خلافت بود .

دو نفر هم بر اين مطلب شهادت دادند كه تا آن وقت در نزد قاضي هيچ شهادتي نداده بودند و يكي از آنان كسي بود كه به شاگردان حمام ، دلاكي ياد مي‌داد !...

عده‌اي از فقها از جمله يحيي بن عبد الحميد حماني و قطنة بن علاء وليد بن حماد و خاندان ابي شيبه آمده و سالم و طرف مقابل و شهود را نيز احضار كردند ! ...

سپس از سالم پرسيدند كه اگر اين جمله‌اي را كه از تو در مورد علي نقل شده است ، شخصي در مورد ابوبكر و عمر يا عثمان مي‌گفت چه فتوايي در مورد او مي‌دادي ؟

گفت : كشتن و سوزاندن !

غسان رو به قاضي كرده و گفت : او بر خود حكمي را ثابت كرد كه ما آن را براي او لازم نمي‌دانيم ! ...

در انتها او را با دست بسته آورده 27 ضربه شلاق زدند ، در اين هنگام او در لباسش كثافت كرد! سپس سه ضربه ديگر زده و 30 شلاق تمام شد !

نظر اهل سنت راجع به قاتلين عثمان!

كلام ابن حزم :

ابن حزم در مورد قاتلين عثمان مي‌گويد :

وعمار رضي الله عنه قتله أبو العادية يسار ابن سبع السلمي شهد بيعة الرضوان فهو من شهداء الله له بأنه علم ما في قلبه وانزل السكينة عليه ورضي عنه فأبو العادية رضي الله عنه متأول مجتهد مخطئ فيه باغ عليه مأجور أجرا واحدا وليس هذا كقتلة عثمان رضي الله عنه لأنهم لا مجال للاجتهاد في قتله لأنه لم يقتل أحدا ولا حارب ولا قاتل ولا دافع ولا زنى بعد إحصان ولا ارتد فيسوغ المحاربة تأويل بل هم فساق محاربون سافكون دما حراما عمدا بلا تأويل على سبيل الظلم والعدوان فهم فساق ملعون.

الفصل في الملل والأهواء والنحل ج 4   ص 125، اسم المؤلف:  علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548 ، دار النشر : مكتبة الخانجي – القاهرة

عمار را ابوالغاديه يسار بن سبع سلمي كه در بيعت رضوان حاضر بود كشت ؛ و او از كساني است كه خدا شهادت داده است كه آنچه در دل آنهاست را مي‌داند و سكينه بر آنان نازل داشته و از آنان راضي شده است ؛ به همين سبب ابوالغادية براي كشتن عمار ، تاويلي داشته و اجتهاد كرده و در اجتهادش اشتباه كرده و بر عمار سركشي كرده است ، و به همين سبب يك پاداش دارد !

اما قاتلين عثمان اينگونه نبودند ، آنها جايي براي اجتهاد در قتل او نداشتند ، زيرا او نه كسي را كشته بود ، و نه با كسي سر جنگ داشت ، و نه كسي را راند ، و نه زناي محصنه انجام داد ، و نه مرتد شد كه بتوان در راه قتل او اجتهاد كرد !

قاتلين او فاسقين ، محاربين و كساني بودند كه به عمد و حرام و بدون اجتهاد و در راه ظلم و كينه خون مي‌ريختند ! به اين علت ، قاتلين او فاسق و ملعونند !

كلام ابن تيميه :

ابن تيميه نيز مي‌گويد :

فإنه لم يقتله إلا طائفة قليلة باغية ظالمة.

منهاج السنة النبوية  ج 6   ص 296

كساني كه او را كشتند جز گروهي سركش و ظالم نبودند !

و در جاي ديگر نيز مي‌گويد :

وأما الساعون في قتله فكلهم مخطئون بل ظالمون باغون معتدون

منهاج السنة النبوية  ج 6   ص 297، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

كساني كه در راه كشتن او تلاش كردند ، همگي در اشتباه بوده ظالم ، سركش و تجاوزكار بودند!

كلام ابن كثير :

ابن كثير نيز در مورد قاتلين عثمان مي‌گويد :

وكان قد كتبه مروان بن الحكم على لسان عثمان ... وعنده أن هؤلاء الذين خرجوا على أمير المؤمنين عثمان رضي الله عنه من جملة المفسدين في الأرض ولا شك أنهم كذلك ... هؤلاء البغاة الخارجين على الإمام ... وإنما هؤلاء الجهلة البغاة متعنتون خونة ظلمة مفترون

البداية والنهاية  ج 7   ص 186 حوادث سنة 35 هـ. ، اسم المؤلف:  إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت

مروان بن حكم ، نامه‌اي از زبان عثمان نوشت ... او اعتقاد داشت كه كساني كه بر عثمان خروج كرده‌اند ، مفسد في الارض بودند ... و شكي نيز در اين مطلب نيست (كه آنان اينچنين بودند) ... آنان سركشاني بودند كه بر امام خروج كرده بودند ... آنان جاهلاني سركش ، سختگير ، خائن ، ظالم و تهمت‌زننده بودند !

كلام ذهبي :

ذهبي نيز در مورد آنان چنين نقل مي‌كند كه :

وروى سليمان بن أبي شيخ ، عن عبد الله بن صالح العجلي قال : أقبل الحكم بن هشام يريد مندلا ، فلما جلس قال له أصحاب مندل : يا أبا محمد ، ما تقول في عثمان قال : كان والله خيار الخيرة ، أمير البررة ، قتيل الفجرة ، منصور النضرة ، مخذول الخذلة . اما خاذله فقد خذل ، وأما قاتله فقد قتل ، وأما ناصره فقد نصر

تاريخ الإسلام، ج 11 ص 93

روزي حكم بن هشام (از علما و ثقات راويان اهل سنت) مي‌خواست به نزد مندل برود؛ وقتي كه نشست ، اصحاب مندل از او پرسيدند : اي ابا محمد ! نظر تو در مورد عثمان چيست‌؟

گفت : او به خدا برترين برترين‌ها بود ؛ امير نيكان ، و كسي كه به دست بدكاران كشته شد ؛ كسي كه بزرگان او را ياري كردند و افراد ذليل او را خوار ساختند ؛ و هركس كه او را خوار كرد ، خود خوار شد ؛ و هر كس كه او را كشت ، خود كشته شد ؛ و هركس كه او را ياري كرد ، خود ياري شد .

كلام عبد العزيز دهلوي :

لقد بغى على الخليفة الثالث جمع من أهل مصر وخرجوا عليه، وساعدهم على ذلك من أسلم من اليهود والنصارى والمجوس في عهد الخليفتين وطبعاً كان هدفهم الإطاحة بالاسلام.

تحفه اثنا عشرية ص 8 

گروهي از مردم مصر بر خليفه سوم خروج كرده و بر او شوريدند ؛ و عده‌اي از كساني كه از يهود و نصارا و مجوس در زمان دو خليفه اسلام آورده‌ بودند او را ياري كردند ؛ و طبيعتا هدف آنان نابودي اسلام بود .

همچنين مي‌گويد :

انّ المحاصرين لعثمان بغاة.

 الشيعة وأهل البيت ص 152

كساني كه بر عثمان خروج كردند ، خارجي بودند .

و در جايي ديگر چنين مي‌گويد :

انّ قتلته أو من ساعد قاتليه على قتله هم الذين أيّدوا السبئية، ومنهم تكوّنت... .

الشيعة والتشيع ص 77

قاتلين عثمان ، يا كساني كه در كشتن او كمك كردند ، همان كساني هستند كه به سبئيان كمك كرده و فرقه سبئيه از همان‌ها به وجود آمد !

كلام محمد بن عبد الوهاب :

او مي‌گويد :

انّ عبد الله بن سبأ لما نفاه عثمان إلى مصر إلتفّ حوله جمع كثير، فبدأ بتحريض الناس على عثمان حتى كفّروه واتفقوا على خلعه إلى أن آل الأمر إلى ما آل.

  مجموعة المؤلفات ج 4 ص 316

عبد الله بن سبا ، وقتي كه عثمان او را به مصر تبعيد كرد ، گروه بسياري گرد او جمع آمدند ؛ او نيز شروع به تحريك مردم بر ضد عثمان كرد ، تا حدي كه عثمان را تكفير كرده و اجماع كردند كه او را از خلافت عزل كنند ، و اين سبب شد كه كار به آنجا كه رسيد ، برسد !

و در جاي ديگر ، اين كساني كه به گفته او فريب عبد الله بن سبا را خوردند معرفي مي‌كند ! جالب است كه در ميان آنها نام بعضي از صحابه از جمله عمرو بن الحمق نيز به چشم مي‌خورد :

قاد فتنة قتل عثمان عشره: كميل بن زياد، الاشتر النخعي، علقمة بن قيس النخعي، ثابت بن قيس النخعي، جندب بن زهير العامري، جندب بن كعب الأزدي، عروة بن الجعد، وعمرو بن الحمق الخزاعي، وصعصعة بن صوحان واخوه زيد بن صوحان وابن الكوّاء وهؤلاء نفاهم عثمان من العراق إلى الشام فاكرمهم معاوية ونصحهم فتمادوا في غيهم وجهالتهم وشرهم، فنفاهم معاوية عن الشام، فآووا إلى الجزيرة واستقروا بحمص حتى كانت الفتنة التي قادوها لقتل عثمان.

مجموعة المؤلفات ج 4 ص 314

فرماندهان قاتلين عثمان ، ده نفر بودند : كميل بن زياد ، (مالك) اشتر نخعي ، علقمة بن قيس نخعي ، ثابت بن قيس نخعي ، جندب بن زهير عامري ، جندب بن كعب ازدي ، عروة بن جعد ، عمرو بن الحمق خزاعي ، صعصعة بن صوحان و برادرش زيد بن صوحان ف ابن كواء ؛ اينان بودند كه عثمان ، آنها را به از عراق بن شام تبعيد كرد ؛ معاويه آنان را گرامي داشته و نصيحت كرد ؛ اما در گمراهي و جهالت و پليدي خويش باقي ماندند ؛ به همين سبب معاويه آنان را از شام نيز تبعيد كرد ؛ آنها به جزيره پناه برده و در حمص مستقر شدند ؛ تا زماني كه فتنه شروع شد و آنان اين فتنه را براي كشتن عثمان به راه انداختند !

نظر علماي اهل سنت در مورد دشمنان امير مومنان و قاتل حضرت !

قاتل علي (عليه‌السلام) اجتهاد كرد و ثواب برده است !

ابن حزم ، مي‌گويد اجماع بين مسلمانان است كه ابن‌ملجم ، براي كشتن حضرت علي (عليه‌السلام) اجتهاد كرده و خود را بر حق مي‌دانست!!!

وَلاَ خلاَفَ بين أَحَدٍ من الْأُمَّة في أَنَّ عَبْدَ الرحمن بن مُلْجَمٍ لم يَقْتُلْ عَليًّا رضي الله عنه إِلاَّ مُتَأَوِّلاً مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ على صَوَابٍ  وفي ذلك يقول عمْرَانُ بن حطَّانَ شَاعرُ الصِّفْرِيَّة :

يا ضَرْبَةً من تَقيٍّ ما أَرَادَ بها       إِلاَّ ليَبْلُغَ من ذي الْعَرْشِ رِضْوَانًا

 إنِّي لأذكره حينا فَأَحْسَبُـهُ       أوفي الْبَــرِّيَّة عنْــدَ اللَّه ميزانًا

المحلى  ج 10   ص 484 ، اسم المؤلف:  علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456 ، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي

اجماع بين مسلمانان است كه ابن‌ملجم ، براي كشتن حضرت علي (عليه‌السلام) اجتهاد كرده و خود را بر حق مي‌دانست ، و به همين علت عمران بن حطان شاعر صفريه (گروهي از خوارج) در مي‌گويد :

چه ضربتي زد آن نيكوكار كه از آن  جز رسيدن به رضاي خدا هدفي نداشت !

من وقتي او را به ياد مي‌آورم ،او را كسي مي‌بينم كه ترازوي عمل او نزد خدا از همه پرتر است !

در كتاب الأم شافعي ، مختصر مزني ، المجموع نووي ، مغني المحتاج و الجوهر النقي نيز شبيه همين مطلب را در دفاع از ابن‌ملجم مطرح كرده‌اند !

كتاب الأمّ للشافعي: 4/229، مختصر المزني لإسماعيل المزني: 256، المجموع للنووي: 19/197، مغني المحتاج لمحمد بن الشربيني: 4/124، الجوهر النقي للمارديني: 8/58.

قاتل علي (عليه‌السلام) اهل روزه و نماز بود و براي محبت خدا او را كشت!

ابن تيميه نيز مي‌گويد :

والذي قتل عليّاً كان يصلّي ويصوم ويقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحب قتل عليّ، وفعل ذلك محبة للّه ورسوله في زعمه ، وإن كان في ذلك ضالاً مبتدعاً.

 منهاج السنة ج 1ص153.

كسي كه علي را كشت ، نماز مي‌خواند و روزه مي‌گرفت و قرآن مي‌خواند ، و او را با اين اعتقاد كشت كه خدا و رسول او كشتن علي را دوست مي‌دارند ، و اين كار را به گمان خويش در راه محبت خدا و رسولش انجام داده بود ! اگر چه در اين كار گمراه و بدعت‌گذار بود !

قاتل علي (عليه‌السلام)  عابدترين مردم بود !

و در جاي ديگر مي‌نويسد :

قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع كونه كان من أعبد الناس وأهل العلم.

منهاج السنة ج 5 ص47

يكي از خوارج علي را كشت كه نام او عبدالرحمن‌ بن ملجم مرادي بود ، كه با اينهمه از عابدترين مردم زمان و از اهل علم بود !

چطور ممكن است كه كسي را كه رسول خدا او را «أشقى الناس» معرفي كرده و او را مانند كشنده ناقه صالح مي‌دانند ، اينگونه مجتهد معرفي شود ، اما كساني كه با عثمان مخالفت كرده و او را كشتند ، حق اجتهاد نداشتند ؟!

سخن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در مورد قاتل اميرمومنان علي (عليه‌السلام)

ابن حجر هيثمي در «الصواعق المحرقة» روايت ذيل را نقل كرده و سند آن را نيز تصحيح مي‌كند كه :

وروى الطبراني وأبو يعلى بسند رجاله ثقات إلا واحدا منهم فإنه موثق أيضا أنه صلى الله عليه وسلم قال له يوما من أشقى الأولين قال الذي عقر الناقة يا رسول الله قال صدقت قال فمن أشقى الآخرين ؟ قال لا علم لي يا رسول الله قال : الذي يضربك على هذه وأشار صلى الله عليه وسلم إلى يافوخه

 الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ج 2   ص 362 ، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط

طبراني و ابويعلي با سندي كه همه راويان آن ثقه هستند ، غير از يك نفر ، كه او نيز توثيق شده است ، از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت مي‌كند كه روزي به علي (عليه‌السلام) فرمود : چه كسي شقي‌ترين امت‌هاي اولين است ؟ در پاسخ فرمود : كسي كه ناقه را پي كرد ، اي رسول خدا !

آن حضرت فرمودند : راست گفتي . سپس فرمودند : چه كسي شقي‌ترين امت‌هاي آخرين است ؟ فرمود : اي رسول خدا ! آگاه نيستم .

آن حضرت فرمودند : كسي كه به تو در اينجا ضربه خواهد زد ، و با دست به پيشاني آن حضرت اشاره كردند .

شبيه اين روايت در مصادر ذيل نيز ذكر شده است :

المعجم الكبير  ج 2 ص 247 و ش 2037 ج 8   ص 38 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي.

الاستيعاب  ج 3   ص 1125 لابن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي

المبسوط للسرخسي  ج 30   ص 212 لشمس الدين السرخسي الوفاة: 483 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت

الكشاف  ج 2   ص 115 للزمخشري الخوارزمي الوفاة: 538 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : عبد الرزاق المهدي.

المنتظم  ج 5   ص 174 لابن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى

اسد الغابة  ج 4   ص 126 لابن الأثير الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عادل أحمد الرفاعي

الطبقات الكبرى ج 3 ص 35

الإمامة و السياسة ج 1 ص 182

أنساب الأشراف ج 3 ص 259

تاريخ دمشق ج 42 ص 550

مسند احمد ج 1 ص 130

خصائص اميرالمومنين نسائي ص 39

سنن كبراي بيهقي ج 8 ص 59

چطور مي‌شود كه وقتي رسول خدا (صلى الله عليه وآله) قاتل اميرمومنان علي (عليه‌السلام) را «شقي‌ترين اين امت» معرفي مي‌كند ، او مجتهد به شمار آمده و مجتهد نيز طبق روايات صحيحه اهل سنت و كلام علمايشان ، براي اجتهاد خويش ثواب مي‌گيرد! اما قاتلين عثمان حق اجتهاد نداشتند (با اينكه در ميان قاتلين عثمان نيزافرادي مانند «عبد الرحمن بن عديس» از اصحاب بيعت شجره حضور داشتند) ؟!

ابن جوزي در المنتظم مي‌گويد :

عبدالرحمن بن عديس البلوي بايع رسول الله صلى الله عليه وسلم تحت الشجرة وروى عنه عليه السلام وشهد فتح مصر واختط بها وكان رئيس الخيل التي سارت من مصر إلى عثمان

المنتظم في تاريخ الملوك والأمم ج 5   ص 114 ، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ج 3   ص 531 ، اسم المؤلف:  شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى

الإصابة في تمييز الصحابة ج 4   ص 334 ش 5167، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي

عبد الرحمن بن عديس بلوي ، با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در زير درخت بيعت كرده و از آن حضرت روايت نقل كرد ؛ در فتح مصر حاضر بوده و جزو فرماندهان بود ؛ او فرمانده سواره نظامي بود كه از مصر به سمت عثمان آمدند .

چه فرقي بين عبد الرحمن بن عديس - از مهاجمان به عثمان- و ابن ملجم  است ؟ چه فرقي بين مهاجمين به عثمان و دشمنان امير مومنان است ؟ چه فرقي بين قاتلين عمار با قاتلين عثمان وجود دارد ، كه قاتلين عمار مي‌توانستند اجتهاد كنند ، اما قاتلين عثمان خير ؟!


 

بررسي نظر شيعه و اهل سنت در مورد صحابه :

نظر شيعه در مورد صحابه :

براي اينكه مشخص شود كه آيا مقصود شيعه از مطرح كردن بحث لعن دشمنان دين ، دشمني با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و تمامي صحابه نيست ، در ابتدا بايد نظر شيعه را در مورد صحابه بيان نماييم .

شيعه نمي تواند همانند اهل سنت حكم به عدالت تمام صحابه كرده و براي  آنان مقام فوق عصمت قائل شود و معتقد باشد كه هيچ گناهي از صحابه نوشته نمي شود و آنان مشمول آيات وعيد قرآن نمي شوند؛ زيرا خداوند متعال نسبت به پيامبر گرامي (صلى الله عليه وآله) كه اشرف خلائق و افضل پيامبران مي‌باشد می فرمايد :

لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنْ الْخَاسِرِينَ

سوره زمر آيه 39

اگر شرک بورزی عملت نابود شده و از زيانکاران خواهی بود .

و نيز خطاب به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مي‌فرمايد :

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

سوره الحاقة آيات 44 تا 46

و اگر پاره‌اي گفتارها بر ما بسته بود ، دست راستش را سخت مي‌گرفتيم ، سپس رگ قلبش را پاره مي‌كرديم .

همچنين خطاب به آن حضرت مي فرمايد :

وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا

سوره إسراء آيات 74 و 75

و اگر تو را استوار نمي‌داشتيم ، قطعا نزديك بود كمي به سوي آنان متمايل شوي ؛ در آن صورت حتما تو را دو برابر (در) زندگي و دو برابر (پس از) مگر (عذاب) مي‌چشانديم ؛ آنگاه در برابر ما براي خود ياوري نمي‌يافتي .

شيعه با اين كه صحبت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) را بالاترين شرف براي افراد مي‌داند، ولي با الهام از آيات قرآن و روايات نبوي و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم‌السلام) معتقد است كه صحابه بر سه گروه بودند:

گروه اول از صحابه :

كساني كه تابع احكام الهي و اوامر رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) بودند و عده‌اي از آنان در ركاب حضرت به شهادت رسيدند ، شيعه تمامي افراد اين دسته را متدين و اهل بهشت مي‌داند که به نمونه‌هايي از اين افراد اشاره مي‌نماييم :

1- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به شهادت رسيدند :

كليه اصحابي كه خالصانه از اسلام دفاع كردند و در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در اين راه به شهادت رسيدند و طبق مدارك اهل سنت ، تنها كساني كه در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در جنگ ها به شهادت رسيده اند  259 نفر بوده است .

ر.ك : رحمة للعالمين، سيرة النبي الأمي صلى الله عليه وسلم باب حروب رسول الله (ص) ، تأليف: القاضي محمد سليمان سلمان المنصورفوري وترجمة د. سمير عبدالحميد إبراهيم/ دار السلام / الرياض

2- کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با ايمان از دنيا رفتند :

کسانی که در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با ايمان کامل از دنيا رفتند که اين گروه نيز خود جمعي كثير از صحابه خواهند شد .

3- کسانی که در اعتقاد به امامت علي (عليه‌السلام) ثابت ماندند :

آنان كه بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلى الله عليه وآله) مطابق وصيت حضرت معتقد به امامت و خلافت حضرت امير (عليه‌السلام) شدند و از آن حضرت دفاع نمودند .اين‌ها اگر چه تعدادشان اندک بود ولي  همگی از بزرگان صحابه به شمار می روند ؛ در کتاب خطط الشام نام تعدادی از ايشان را می برد که عبارتند از :

سلمان ، ابوذر ، ابو سعيد خدری ، عمار ياسر ، حذيفة بن يمان ؛ ابو ايوب انصاری ، خالد بن سعيد ، قيس بن سعد.

وي مي‌گويد :

عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلى الله عليه وسلم ، مثل سلمان الفارسي ، القائل : بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين ، والائتمام بعلي بن أبي طالب ، والموالاة له

ومثل أبي سعيد الخدري القائل : أمر الناس بخمس ، فعلموا بأربع ، وتركوا واحدة ، ولما سئل عن الأربع قال : الصلاة والزكاة والصوم والحج ، قيل فما الواحدة التي تركوها ؟ قال : ولاية علي بن أبي طالب ، قيل له : وإنها لمفروضة معهن ؟ قال نعم هي مفروضة معهن

ومثل أبي ذر الغفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن اليمان وذي الشهادتين ، وأبي أيوب الأنصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .

وأما ما ذهب إليه بعض الكتاب من أن التشيع من بدعة عبد الله بن سبأ ، فهو وهم ، وقلة معرفة بحقيقة

خطط الشام  محمد كرد علي ج 5 ص251

عده‌اي از بزرگان صحابه ، به دوستي علي در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شناخته مي‌شدند ؛ مانند سلمان فارسي كه گفته بود با رسول خدا بيعت كرديم كه با مردم خيرخواه باشيم و علي را امام و ولي خويش بدانيم !

و مانند ابوسعيد خدري كه گفته بود مردم به پنج چيز مامور شدند كه چهار تا را انجام داده و يكي را ترك كردند ؛ وقتي از آن چهار چيز سوال شد ، گفت : نماز و زكات و روزه و حج ؛ به او گفته شد آن يكي كه مردم تركش كردند چه بود ؟ پاسخ داد : ولايت علي بن ابي طالب ؛ به او گفتند : آيا ولايت علي نيز همراه آنان واجب شد ؟! گفت آري ولايت علي نيز همراه آنان واجب شد .

و ماننى ابوذر غفاري و عمار ياسر و حذيفه بن يمان و ذي‌الشهادتين و ابو ايوب انصاري و خالد بن سعيد و قيس بن سعد .

اما آنچه كه عده اي از نويسندگان گفته‌اند كه شيعه از بدعت‌هاي عبد الله بن سبا است ، توهم است ! و از كمي آشنايي با حقيقت مذهب شيعه است .

صبحي صالح نيز علاوه بر جمع فوق عده ديگری را اضافه می کند که عبارتند از :

مقداد بن أسود ، جابر بن عبد الله ، أبي بن كعب ، أبو الطفيل عمر بن وائلة ، عباس بن عبد المطلب ، همه فرزندان عباس

او مي‌گويد :

كان بين الصحابة حتى في عهد النبي (صلى الله عليه وآله) شيعة لربيبه علي، منهم: أبو ذر الغفاري، والمقداد بن الأسود، وجابر بن عبد الله، وأبي بن كعب، وأبو الطفيل عمر بن وائلة، والعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه، وعمار بن ياسر، وأبو أيوب الأنصاري .

النظم الإسلامية ص 96

در ميان صحابه حتي در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) عده‌اي شيعه‌ علي ، تربيت شده پيامبر بودند ؛ كه از ميان ايشان ابوذر غفاري و مقداد بن اسود و جابر بن عبد الله و ابي بن كعب و ابو الطفيل عمر (عامر)‌ بن وائلة و عباس بن عبد المطلب و همه فرزندان او و عمار ياسر و ابو ايوب انصاري .

4- کسانی که پس از مدتي، به طرف امير مومنان (عليه‌السلام) برگشتند :

تعدادي از صحابه كه پس از مدتي جدايي از اميرمومنان علي (عليه‌السلام) ، عاقبت به صف پيروان حضرت پيوسته و در جنگ جمل و صفين و نهروان در ركاب حضرت جنگيدند ويا به شهادت رسيدند و يا تا آخر عمر با امام بودند و در حمايت از حضرت نهايت تلاش خود را به كار بستند.

صحابه مدافع امير مومنان در جنگ جمل :

تعدار صحابه ای که در جنگ جمل در ركاب حضرت علي (عليه‌السلام) بودند، در کتب شيعه 1500 نفر و در کتب اهل سنت حدود 800 نفر ذکر شده اند !!!

شيخ طوسي و قاضي نعمان مغربي مي‌نويسند:

 شهد مع علي ( عليه السلام ) يوم الجمل ثمانون من أهل بدر ، وألف وخمسمائة من أصحاب رسول الله ( صلى الله عليه وآله ).

 الأمالي للطوسي ص 726 ش 1527 ، شرح الأخبار ج 1 ص 489 ش 350 .

همراه با علی (عليه‌السلام) در جنگ جمل هشتاد نفر از اهل بدر و هزار و پانصد نفر از صحابه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بودند .

ذهبي نيز مي‌نويسد:

وقال سعيد بن جبير : كان مع علي يوم وقعة الجمل ثمانمائة من الأنصار ، وأربعمائة ممن شهدوا بيعة الرضوان . رواه جعفر بن أبي المغيرة عن سعيد.

 وقال المطلب بن زياد ، عن السُدّي : شهد مع علي يوم الجمل مائة وثلاثون بدريا وسبعمائة من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم

تاريخ الإسلام، ج 3، ص 484 ، تاريخ خليفة بن خياط ص 138 ، العقد الفريد ج 3 ص 314.

سعيد بن جبير گفته است که در جنگ جمل هشتصد نفر از انصار و چهار صد نفر از اهل بيعت رضوان، همراه علی بودند .

و از سُدِّی نقل شده است که همراه با علی در جمل 130 نفر از اهل بدر و 700 نفر از صحابه حاضر بودند ...

صحابه مدافع امير مومنان در جنگ صفين :

مسعودی گفته است :

كان ممن شهد صفين مع علي من أصحاب بدر سبعة وثمانون رجلا ... وشهد معه من الأنصار ممن بايع تحت الشجرة ؛ وهي بيعة الرضوان من المهاجرين والأنصار من أصحاب رسول الله (صلى الله عليه وآله) تسعمائة ، وكان جميع من شهد معه من الصحابة ألفين وثمانمائة .

  مروج الذهب ج 2 ص 361

از کسانی که در جنگ صفين همراه علی بودند هشتاد و هفت نفر از اهل بدر ... و از يارانی که در زير شجره با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بيعت کردند از مهاجر و انصار 900 نفر ؛ و همه صحابه ای که همراه امير مومنان بودند 2800 نفر بوده است .

گروه دوم از صحابه :

افرادي كه مخالفت احكام الهي كردند و قرآن از آنان با صراحت، فاسق تعبير مي‌كند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا

سوره حجرات آيه 6

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! اگر فاسقي برايتان خبري آورد ، نيك وارسي كنيد .

و يا قلب آنان را دچار بيماري مي‌داند:

وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا

سوره أحزاب آيه 12

و هنگامي كه منافقان و كساني كه در دل‌هايشان بيماري است مي‌گفتند : خدا و فرستاده‌اش جز فريب به ما وعده‌اي ندادند !

و مهم تر از همه اينكه برخي از صحابه با آرزوي مرگ رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) و ازدواج با همسران آن حضرت ، زمينه اذيت و آزار ايشان را فراهم كردند:

وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا

سوره أحزاب آيه 53

و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقا (نبايد) زنانش را پس از (وفات) او به نكاح خود در آوريد ؛ چرا كه اين (كار) نزد خدا همواره (گناهي) بزرگ است .

 با اين كه قرآن با صراحت به كساني كه پيامبر گرامي را اذيت كنند ، لعنت فرستاده و وعده آتش جهنم به آنان داده است :

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا

سوره أحزاب آيه 57

بي‌گمان كساني كه خدا و پيامبر او را آزار مي‌رسانند ، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابي خفت آور آماده ساخته است .

در سنت نبويه نيز در مورد اين دسته ، روايات فراوان آمده است ؛ در حديث مشهور حوض با صراحت بيان شده كه عده زيادي از صحابه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) از مسير حق منحرف شدند و جز تعداد اندكي، گرفتار آتش جهنم  خواهند شد :

 فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.

 صحيح البخارى  ج 7 ص 207  ح 6587  كتاب الرقاق باب في الحوض

پس نمي بينم كه از بين اين افراد (از اصحاب من) جز به اندازه گله‌اي شتر بي ساربان ، (از عذاب) رهايي يابند !

گروه سوم از صحابه :

دسته سوم از صحابه منافقان هستند كه خداوند در قرآن يك سوره مستقل در باره آنان نازل فرموده و تصريح كرده است كه تشكيلات منافقين به قدري پيچيده است كه حتي پيامبر گرامي (صلى الله عليه وآله) آنان را نمي‌شناسد:

 وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ

سوره توبة آيه 101

و برخي از باديه نشينان كه پيرامون شما هستند ، منافقند ؛ و از ساكنان مدينه (نيز)‌ عده‌اي بر نفاق خو گرفته‌اند ؛ تو آنان را نمي‌شناسي ؛ ما آنان را مي‌شناسيم .

و به پيامبر (صلى الله عليه وآله) وعده داد كه منافقين را از روي سخنان و كردار آنان خواهد شناخت :

وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ

سوره محمد آيه 30

و اگر بخواهيم ، آنان را به تو مي‌نمايانيم تا ايشان را به چهره بشناسي ؛ و (اكنون) از آهنگ سخن به حال آنان پي خواهي برد ؛ و خداست كه كارهاي شما را مي‌داند .

و در منابع معتبر اهل سنت نسبت به آلودگي برخي از صحابه به بيماري نفاق صراحت شده، در  صحيح مسلم از پيامبر گرامي (صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود:

 في أصحابي إثنا عشر منافقاً

 صحيح مسلم ج 8  ص 122 (رقم9ـ2779) كتاب صفات المنافقين

در اصحاب من دوازده نفر منافق هستند .

وبخاري از ابن مليكة نقل مي‌كند كه گفته است:

أدركت ثلاثين من أصحاب النبي صلى اللّه عليه وآله وسلم كلّهم يخاف النفاق على نفسه

صحيح البخاري، ج 1، ص 17، كتاب الإيمان، باب خوف المؤمن من أن يحبط عمله وهو لا يشعر

سي نفر از صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) را درك كردم ، كه همه آنها بر خويش از نفاق مي‌ترسيدند !

و در نقل هيثمي پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) 36 نفر از منافقين را در ميان صحابه معرفي نمود:

 قال: إنّ منكم منافقين، فمّن سميّت فليقم! ثمّ قال: قم يا فلان! قم يا فلان! قم يا فلان! حتّى سمّى ستّة وثلاثين رجلاً.

مجمع الزوائد، ج 1، ص 112

پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند : بدرستيكه عده اي از شما منافق هستند ؛ هر كس كه را نام بردم بايد بايستد ؛ سپس فرمودند فلاني بايست ؛ فلاني بايست ؛ فلاني بايست تا اينكه سي و شش نفر را نام بردند‌!

با توجه به نكات ياد شده ، شيعه نمي‌تواند اعتقاد داشته باشد كه تمامي صحابه عادل و مستحق بهشت‌اند !  بلكه برخي از آنان اهل بهشت و برخي فاسق و برخي منافق هستند و اين عقيده مطابق قرآن و سنت مي باشد.

کلام علمای شيعه در مورد صحابه :

مرحوم شرف الدين عاملی از علماي سرشناس شيعه می نويسد :

إنّ من وقف على رأينا في الصحابة، علم أنّه أوسط الآراء، إذ لم نفرّط فيه تفريط الغلاة الذين كفرّوهم جميعاً، ولا أفرطنا إفراط الجمهور الذين وثّقوهم أجمعين .

 فإنّ الكامليّة ومن كان في الغلوّ على شاكلتهم، قالوا: بكفر الصحابة كافّة، وقال أهل السنّة : بعدالة كلّ فرد ممّن سمع النبي صلى اللّه عليه وآله أو رآه من المسلمين مطلقاً، واحتجّوا بحديث كلّ من دبّ أو درج منهم أجمعين أكتعين أبصعين.

أمّا نحن، فإنّ الصحبة بمجرّدها وإن كانت عندنا فضيلة جليلة ، لكنّها - بما هي ومن حيث هي - غير عاصمة ، فالصحابة كغيرهم من الرجال . فيهم : العدول ، وهم عظماؤهم وعلماؤهم ، وأولياء هؤلاء ، وفيهم : البغاة ، وفيهم : أهل الجرائم من المنافقين ، وفيهم : مجهول الحال.

فنحن نحتجّ بعدولهم ونتولّاهم في الدنيا والآخرة، أمّا البغاة على الوصيّ، وأخي النبي، وسائر أهل الجرائم والعظائم كابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن أرطاة، وأمثالهم، فلا كرامة لهم، ولا وزن لحديثهم.

ومجهول الحال نتوقّف فيه حتّى نتبيّن أمره

هذا رأينا في حملة الحديث من الصحابة وغيرهم، والكتاب والسنّة بنينا على هذا الرأي، كما هو مفصل في مظانّه من اصول الفقه.

أجوبة مسائل جار الله ص 14

کسی که اطلاع از نظر ما در مورد صحابه داشته باشد می داند که ميانه‌روترين نظرها است ؛ زيرا نه مانند غلاتی که همه ايشان را تکفير کرده‌اند ، زياده روی کرده و نه مانند جمهور (اهل سنت) که همه ايشان را مورد اعتماد شمرده‌اند ، سهل‌انگاری نموده ايم .

پس بدرستيکه فرقه کامليه و کسانی که در غلو مانند ايشان هستند همه صحابه را کافر می‌دانند ؛ و اهل سنت نيز همه مسلمانانی را که از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) چيزی شنيده و يا ايشان را ديده باشد ، عادل می‌شمرند و به حديث تمامی ايشان ، بدون هيچ استثنا تمسک مي‌جويند .

 اما ما ، اگر چه صحابه بودن را به تنهايي فضيلتی والا می دانيم اما آن را سبب عصمت (از گناه و عدالت) نمی‌دانيم ؛ صحابه از اين جهت مانند ديگران هستند که در بين ايشان عادل ديده می شود ، که ايشان بزرگان و علما و اوليا در بين صحابه هستند ؛ و در بين صحابه سرکشان نيز يافت می‌شوند ؛ و ايشان اهل گناه از منافقين هستند ؛ و در بين ايشان مجهول الحال نيز وجود دارد .

ما به عادلان ايشان تمسک جسته و در دنيا و آخرت ايشان را دوست خواهيم داشت ؛ اما کسانی که بر وصی رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و برادر وی سر کشی کرده و نيز ساير اهل گناه و بدی از صحابه مانند فرزند هند جگر خوار ، و فرزند نابغه و فرزند زرقاء و ابن عقبة و ابن ارطاة و امثال ايشان گرامی نبوده و هيچ ارزشی ندارند .

وکسی که حال او مجهول است در مورد او توقف کرده تا وضعيت وی مشخص گردد .

اين نظر ما است در مورد صحابه‌ای که حديث نقل کرده اند و غير ايشان ؛ و کتاب خدا و سنت در بين ما است و شاهد بر نظر ما ؛ و اين نظر ما به طور مفصل در کتب اصول فقه آمده است .

خلاصه نظر شيعه :

شيعيان تعداد بسيار زيادی از صحابه را اهل بهشت مي‌داند و در مورد گروهی از صحابه كه با مخالفت خود با پيامبر گرامي (صلى الله عليه وآله) ، قلب پاك آن بزرگوار را رنجاندند و يا حضرت را اذيت كردند وآنان كه با ديدن آن همه دليل و برهان نفاق پيشه کردند ، شيعه به حکم آيات قرآن آنان را اهل جهنم مي‌داند و در مورد برخي از صحابه که مجهول هستند، سکوت می کند .

نظر اهل سنت در مورد صحابه :

نظر اهل سنت در مورد صحابه مشهور است ؛ اهل سنت همه صحابه را عادل و اهل بهشت مي‌دانند !

صحابه همگي عادل ، جزو اولياي الهي و برترين مخلوقات بعد از انبيا هستند !

قرطبي مي‌نويسد :

فالصحابة كلهم عدول أولياء الله تعالى وأصفياؤه وخيرته من خلقه بعد أنبيائه ورسله . هذا مذهب أهل السنة والذي عليه الجماعة من أئمة هذه الأمة .

الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي)  ج 16   ص 299 ، اسم المؤلف:  أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب - القاهرة

همه صحابه عادلند و از اولياي الهي و برگزيدگان او و برترين مردم بعد از انبيا و رسل !

اين نظر ، مذهب اهل سنت است و آنچه همه امامان اين امت به آن اعتقاد داشته‌اند !

البته بهتر است در ابتدا تعريف اهل سنت را در مورد صحابه بدانيم :

تعريف صحابی در نظر اهل سنت :

بخاری در تعريف صحابه می گويد :

وَمَنْ صَحِبَ النبي صلى الله عليه وسلم أو رَآهُ من الْمُسْلِمِينَ فَهُوَ من أَصْحَابِهِ

صحيح البخاري  ج 3   ص 1335 كتاب فضائل الصحابة بَاب فَضَائِلِ أَصْحَابِ النبي صلى الله عليه وسلم ورضي الله عنهم

هر مسلمانی که با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) همراه بوده يا ايشان را ديده است ، از اصحاب حضرت است .

احمد بن حنبل نيز مي‌گويد :

أصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلّم كلّ من صحبه شهرا أو يوما أو ساعة أو رآه.

 أسد الغابة ج 1ص12، العدّة في أصول الفقه ، الفراء الحنبلي ج3 ص 988

اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله)‌ تمام كساني هستند كه يك ماه يا يك روز يا يك ساعت همراه حضرت بوده و يا ايشان را ديده‌اند !

عدد صحابه در نظر اهل سنت :

ابن جوزی وسيوطي از ابوزرعه نقل كرده‌اند که گفته است :

 قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم عن مائة ألف وأربعة عشر ألفا من الصحابة

تلقيح فهوم أهل الأثر ابن جوزی  ج 1   ص 73 ، تدريب الراوي ج 2 ص 220.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از دنيا رفتند در حاليکه صد و چهارده هزار (000/114) صحابی داشتند!

ابن كثير نيز نقل كرده  است:

انّ عددهم يبلغ مائة الف وعشرين ألفا.

البداية والنهاية ج 5  ص 397 .

عدد آنان به صد و بيست هزار نفر مي‌رسد !

صحابه شناخته شده در نظر اهل سنت:

در اين ميان عدد صحابه ای که شناخته شده اند (با اسم يا کنيه) حدود هشت هزار نفر است ؛ يعنی کمتر از 15 درصد کل صحابه!! که تعداد زيادي از آن‌ها در زمان خود رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از دنيا رفته و يا به شهادت رسيده بودند .

ابن حجر عسقلاني مي‌نويسد:

وقرأت بخط الحافظ الذهبي من ظهر كتابه التجريد: لعل الجميع ثمانية آلاف إن لم يزيدوا لم ينقصوا ؛ ثم رأيت بخطه أن جميع من في  أسد الغابة سبعة آلاف وخمسمائة وأربعة وخمسون نفساً.

الإصابة في تمييز الصحابة  ج 1   ص 3.

به خط ذهبی در پشت کتاب تجريد ديدم که تمامی صحابه ای که با نام و يا کنيه شناخته شده‌اند حدود  هشت هزار (8000) نفر هستند ؛ سپس به خط وی ديدم که تمامی کسانی که در كتاب «اسد‌الغابة» معرفی شده‌اند هفت‌هزار و پانصد و پنجاه و چهار (7554) نفرند .

وی در ادامه می گويد علت اينکه بيشتر صحابه شناخته نشده‌اند آن است که آن است که بيشتر آنها بيابان نشين بودند (و با جامعه آن روز ارتباطی نداشتند) ؛ و تنها رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را (يکبار آنهم) در حجة الوداع ديده بودند .

حال آيا ممكن است با وجود اين سخنان اهل سنت در مورد صحابه و آيات و روايات ذكر شده ، حكم به عدالت و وثاقت همه صحابه كرد و آنان را از همه مخلوقات بعد از انبيا برتر دانست ؟


 

معنی لعن :

يكي از عللي كه سبب برداشت غلط در مورد لعن شده است ، اشتباه در فهم معناي آن و يكي دانستن معناي آن با سب و دشنام است ؛ به همين جهت ، لازم است در ابتدا معناي لعن و سب و فرق آن دو را بيان كنيم .

لعن در لغت : راندن و دوركردن از خوبي‌ها

اللعن : الطرد والابعاد من الخير .

صحاح جوهری ج 6 ص 2196 - لسان العرب ج 13 ص 387

لعن : راندن و دور کردن از خوبی ها است .

فإن اللعن في اللغة هو الطرد والابعاد

شرح صحيح مسلم نووي ج 9 ص 141

لعن در لغت به معنی راندن و دور کردن است .

سب در لغت و فرق آن با لعن  :

زبيدي مي‌نويسد:

والسب : الشتم.

تاج العروس ج 2 ص 63

سب : به معني شتم است.

ابن منظور مي‌نويسد:

 الشتم : قبيح الكلام وليس فيه قذف.

لسان العرب ج 12 ص 318.

شتم به معني كلام زشت است و لازم نيست كه در آن تهمت نيز باشد .

بنا بر اين از جهت لغوي بين لعن و سب فرق بسيار است ، كه در لعن تنها طلب دوري از خير مقصود است ، و در سب ، بد دهاني و كلام زشت به كار بردن .