لذا ما پس از آگاهى وشناخت حقيقت اهل بيت (ع ), نبايد از عوام الناس , در كارهايشان تقليد كنيم بـدون آنـكـه بـحـث وبـررسـى بـنـمـاييم ,بلكه بايد يادواره عاشوراى حسينى را با خواندن مقتل ويادآورمصيبت هاى اهل بيت عصمت وطهارت , در حزن وگريه وفريادبگذرانيم عبرت در آن است كه قلب , با انسان هماهنگ شود وهمراه باديدگان بگريد, تمام اعضا وجوارح گريه كنند ودر برابر ياد خداوچيزى كه بحق از طرف بارى تعالى نازل مى شود خضوع وخشوع كنند وبا پروردگار خود عـهـد كـنـند وپيمان ببندند كه در راه حسين كه همان راه پيامبر واهل بيتش (ع ) مى باشند, گام بردارند.
وبدينسان عاشورا با عزايش واندوهش وبسيار گريستنش وزنده نگهداشتن يادش والگو گرفتن از مواضع قهرمانانش , خالص ومنزه براى شيعيان مخلص وپاكى كه پيرو سنت راستين پيامبرورفتارها واقـوال ائمـه اطـهار سلام اللّه عليهم اجمعين , هستند مى ماندولى كارهاى عوام شيعيان , پيوسته جاى انتقاد دارد ومتاسفانه موردسؤ استفاده خرابكارانى است كه در آب گل آلود ماهى مى گيرند تاعقايد شيعيان را بد جلوه دهند وآنان را از اهل بيت جدا سازندوتكفيرشان كنند.
بار الها! تورا حمد وسپاس بى پايان مى گوييم كه مارا از شيعيان ومستبصرانى قرار دادى كه از راه بحث وتحقيق به سوى حق راه يافتيم واز جمله شيعيان عوام قرار نگرفتيم .
بـر خـواننده گرامى است كه با تبعيت والتزام به سنت راستين پيامبر كه از طريق امامان پاك اهل بيت (ع ) اسلام رسيده است خودراالگو قرار دهد.
لازم بـه تـذكـراسـت كـه بسيارى از علما مانند مرحوم سيد محسن امين ((ره )) وامروز نيز رهبر مـعـظـم انقلاب , حضرت آية اللّه سيد على خامنه اى وحضرت آية اللّه سيد محمد حسين فضل اللّه , فتوا به ناروابودن وحرمت قمه زدن داده اند وحتى آنان كه جايز دانسته اند آن رامشروط به دو شرط كـرده انـد, مـراعات ضرر وزيان آن به انسان وعدم وهن مذهب , يكى از علماى گذشته مى فرمود: شـمـشـيـرهـايـى كه درگذشته , شيعيان آن را در برابر ظالمان بلند مى كردند, امروز براى زدن به سرهاى خود, از آن استفاده مى كنند تا جايى كه انگليسى ها مقدار زيادى از شمشير بر دسته هاى عـزادارى ـ در كـربلا ـ تقسيم مى كردند! گرچه اين برنامه ها از هندوستان آمده بود, ولى در شهر كربلا نيز چنين كارهايى را رايج كردند وبه تدريج جز سنت هاى عزادارى در آمد, امابحمداللّه امروز, بـا پيدايش رشد فكرى در ميان مسلمانان وفتواى علماى دين , قمه زدن از رده خارج مى شود ودر جمهورى اسلامى ايران تا 98% از بين رفته وهمچنين در عراق ولبنان , بهرحال اين عبارت جاهلان وسـاده انـديـشـان اسـت كـه قـضـيـه امـام حسين را بالاتر از فتواى مراجع دين مى دانند وبه نحو دلـخـواهـشان مى خواهند از اين قضيه مهم ,بهره بردارى كنند نه آنچه را امامان اهل بيت ومراجع مى خواهند.

شيعه ونماز گزاردن

يـكـى از اعـتـراض هاى جوانان اهل سنت به شيعيان , اهميت ندادن به اقامه نماز وعدم خشوع در آن اسـت مـثلا هنگامى كه در برخى مناسبت ها وكنفرانس ها با برادران شيعه شان مى خواهند نماز بـخـوانـنـد,مى بينند كه برخى نماز گزاران شيعه , اهميتى به ترتيب صف هاى جماعت وكنار هم ايستادن با نظم خاص , نمى دهند.
بسيار ديده شده است كه صف اول هنوز كامل نشده , ولى صفهاى ديگر پشت سر امام جماعت بدون هـيـچ نظمى بسته مى شودوبرخى نمازگزاران شيعه , در هنگام نماز جماعت , وارد مسجديا از ان خـارج مـى شوند وبين نمازگزاران راه مى روند وحايل ميان آنهاوقبله مى شوند كه نزد اهل سنت , اين كار, نمازشان را باطل مى كند.
حق اين است كه برگزارى نماز جماعت نزد اهل سنت , منظم تراز شيعيان است .
پـس اگـر با آنها نماز بخوانى , مى بينى امام جماعت , قبل از آغازنماز, به نمازگزاران مى نگرد وبه آنها دستور مى دهد كه صفهايشان رامرتب ومنظم كنند ومى گويد: ((استووا رحمكم اللّه )) واز آنها مى خواهدكه ميان خودشان فاصله اى نياندازند وهمه كنار يكديگر, يك صف واحدرا تشكيل دهند, ونـمـازگـزاران را مـى بـيـنى كه به هم مى پيوندندوبراى پر كردن جاهاى خالى از يكديگر سبقت مى گيرند.
الـبـته اين كارها, درست وجالب است ولى متاسفانه مساجداهل سنت را مى بينى كه بيشتر به نقش ونـگـارش اهـمـيـت مـى دهـنـدوعـلـمايشان بيشتر موعظه مى كنند ولى هيچ اهميتى جدى به طهارت وپاكيزگى ودورى از نجاسات نمى دهند واين در مذاهبشان بويژه حنبلى ها جايزاست مثلا نسبت به پوشيدن طلا نزد مردان بى بندوبارى آنقدر زياداست كه مى پنداشتيم مذاهبشان آن را روا دانـسـته ونمازخواندن با طلارا جايز مى داند در حالى كه تمام مذاهبشان آن را براى مردان تحريم مـى كـنند ودر حالى كه مى گويند صف هارا پر كنيد تاشيطان در ميان شما داخل نشود, متاسفانه پشت سر هر خوب وبدى , خواندن نمازرا جايزمى دانند وچه بسا در صف اول جماعت , حاكم كافرى همراه بامزدورانش باشند, كه اين خود شيطان است , بدون كم وزياد!.
ولـى شـيعيان مساجدرا براى خدا مى دانند وآنهارا سنگرمسلمانان به حساب مى آورند وساختمان مـسـجـد خـيـلـى سـاده ومـعـمـولـى وبـدون زيـنـت زيـادى است ومساجد آنها به وسيله خود مـردم بناشده است نه با پول دولتها واز طرفى هم بسيار اهميت به پاكى وطهارت مسجد مى دهند ونـمـى گـذارنـد لـحظه اى مسجد, نجس شود,بهرحال مسجد داراى احكام زيادى است كه علما پـيـوسـتـه آنـهـارا بـراى مـردم بـيان مى كنند اين انتقاد نسبت به مسجد شيعيان هم مى شود با چـنـدسـخـنرانى يا آويزان كردن پوسترهايى براى توجه مردم به اين مسئله آن را از بين برد در هر صورت امروز وضعيت مساجد شيعيان در ايران ,لبنان وسوريه بسيار بهتر ومنظم تر شده است .
مگر ما مامور نيستيم كه با مردم , رفتارى خوب ونيكو داشته باشيم چرا آنقدر به خاطر بى نظمى يا راه رفتن كسى در ميان صف ها,خشونت به خرج دهيم تا جايى كه حتى بعضى از جوانان اهل سنت به خاطر اين شدت ها وسختگيرى ها نيز حاضر نيستند, به مسجدهاى خودشان بروند.
مـا بـرايـمـان مـهـم تراست كه جوانان وارد مسجد شوند ودر آنجاتربيت گردند نه اينكه تا كسى روبروى ما آمد يا در ميان نمازگزاران حركت كرد, سر او فرياد بزنيم واورا از مسجد برانيم پس بايد با اخلاق اسلامى پيشرفته رفتار كنيم نه با خشونت صحرانشينان بدوى .
بـهـرحـال اهل سنت اهميت زيادى مى دهند كه كسى در اثناى نماز, در ميان صف ها حركت نكند زيـرا طبق روايات خودشان ,معتقدند اگر كسى روبروى نمازگزار راه رود, نمازش قطع مى شود ودربـرخـى روايـاتشان آمده كه اگر كسى روبروى نماز گزار راه برودشيطانى است كه بايد آن را راند!!.
از آن سوى , شيعيان هم خيلى به اين مسائل بى اهميت اند من پشت سر بسيارى از علما ومراجع در كـشورهاى مختلف نماز خوانده ام ولى نديده ام يك بار هم , امام جماعت روبه مردم كند وبگويد كه بايدصف هارا پيوسته ومنظم كنند وهيچ كس را نديدم حركت مردم را درميان صفوف جماعت منع كند ((157)).
الـبته قطع دارم كه در مذهب اهل بيت , هيچ اشكالى ندارد اگركسى روبروى نمازگزار بايستد يا راه رود, واز نـظـر عـقـلـى ونـقـلـى ,هـمـيـنطور بايد باشد زيرا مبطلات نماز نزد شيعه وسنى , معروف است وهيچ جا گفته نشده است كه به خاطر راه رفتن كسى در برابرنمازگزاران , نماز آنها باطل مى شود.
بـخارى در صحيحش نقل كرده است كه نزد عائشه چنين گفته شد كه نماز قطع نمى شود جز با حـائل شـدن سـگ يـا خـر ويا زن ! ميان انسان نمازگزار وقبله ! عايشه خيلى ناراحت شد وگفت : ((مـارا بـه خرهاوسگ ها, تشبيه كرديد به خدا قسم پيامبررا ديدم كه نماز مى گذارد ومن بر روى تخت ميان او وقبله فاصله انداخته بودم )) ((158)).
وايـن نـزد اهـل سـنـت دلـيـلـى قوى وبرهانى قانع كننده است براى اينكه با فاصله انداختن بين نمازگزار وقبله , نماز باطل نمى شود ولى هر جايزى , پسنديده نيست , واگر مسلمان احتياط كند تـا بـر گـرده نمازگزاران پا نگذارد وبا گامهايش , آنهارا مورد اهانت قرار ندهد درحالى كه براى پروردگارشان به خاك افتاده اند, كار پسنديده ومستحبى انجام داده است واز نظر تربيت اخلاقى , مـورد پـذيـرش هـمـگـان است واسلام بر آن صحه مى گذارد, زيرا احترام وتقدير نمازگزاران در آن نهفته است , وبى گمان دشواراست بر انسان كه در حال مناجات باپروردگارش باشد, وشخصى , خضوع وخشوع اورا به هم بزند.
مـگـر نـه رسـول خـدا(ص ) از نشستن در ميان راه نهى كرد زيرا درآن بر عبور كنندگان سخت مى گذرد بويژه بر زنانى كه قطعا بر آنهادشواراست در خيابانى راه بروند كه مردان در دو طرفش نشسته اند.
حـال كه سخن از حق به ميان آمده وما در تمام بحث هايمان بر آن تكيه مى كنيم وقرآن كريم به ما فهمانده است كه خداى متعال از حق گفتن خجالت نمى كشد, پس حق اين است كه در اين زمينه شيعيان ازبرادران اهل سنت خويش استفاده كنند واين تربيت اخلاقى را براى خود برگزينند وبراى نـمـازگـزاران , حرمت وقداستى بالاتر قائل شوند,مادام كه در برابر پروردگارشان ايستاده , يا به ركوع رفته ويا ساجدند.
اين سخن را با برخى از پيشوايان وبزرگان تشيع در ميان گذاشتم , وآنها هم اعتراف به كوتاهى در ايـن زمـيـنـه كـردند ولى يكى ازآنان به من اعتراض كرد كه اين مسائل , سطحى وبى ارزش است وفايده در محتواى نمازاست .
گـفـتـم : چندان هم سطحى نيست , زيرا اين يك نوع نظم وترتيبى است كه هيبت ووقاررا در پى دارد وديـگـران را بـه احـتـرام وامـى دارد, وديـن ما دين نظم وترتيب است كه از هرج ومرج بى زار وبه نظم وترتيب علاقه منداست مگر خداى متعال نفرموده است ((بـر نـمـازهـاى خـود ونـمـاز مـيـانـه مـحـافظت كنيد وبا خضوع وخشوع در برابرخدا به نماز بايستيد)) ((159)).
ومگر نفرموده است ((خـداونـد دوسـت مـى دارد آن مـؤمـنان را كه در صف جهاد كافران , مانندسد آهنين , همدست وپايدارند)) ((160)).
وايـن سـوره بـه سـوره صـف نـامـيـده شـد چـرا كـه صف ونظم نزدخداوند از اهميت زيادى بر خورداراست ((161)).
وشـايـد مـشكلات تاريخى شيعه در خصوص نماز جماعت ,چنين سهل انگارى را برايشان به وجود آورده , زيـرا دوران هـاى سـختى بر آنان گذشته است وبراى آنها دشوار بود كه به امامت اهل سنت نـمـازبگذارند, چرا كه اهل سنت در همان حال كه احكام نمازرا مى خواستندبه خوبى انجام دهند, عـادت كـرده بـودنـد كه در ميان نماز, به امام على واهل بيت ناسزا گفته ولعن كنند! از آن سوى نـمـى تـوانـستند جداگانه نمازجماعت برگزار كنند چرا كه فورا متهم به رافضى بودن شده واز بين مى رفتند ولذا بيشتر اوقات از روى تقيه با اهل سنت نماز مى خواندندوپس از نماز فورا به خانه خود باز مى گشتند وبسيارى نمازرا اعاده مى كردند.
نـتـيـجـه مى گيريم كه مخالفين اهل بيت وشيعيانشان بدان جهت به نام ((اهل سنت وجماعت )) مـعـروف شدند كه اغلب مسلمانان از آنان پيروى كردند ومانند آنها وهمراه آنها نماز خواندند ودر جماعتشان حاضر مى شدند, ولى شيعيان پشت سر امامشان نماز مى خواندندوبقدرى عددشان كم بود كه مانند نقطه سفيد در لباس سياه مشخص شده بودند وفرقه اى ديگر به شمار مى آمدند.
وپـس از آنـكـه به عنوان يك فرقه اسلامى ويژه , به منصه ظهوررسيدند وفقه اهل بيت را در جهان مـطـرح كـردند, طبق نصوص وارده ازاهل بيت , نمازرا تنها پشت سر امامان جماعتى عادل , زاهد ودانـشـمـند,برگزار مى كردند, به عكس اهل سنت كه نمازرا پشت سر هر مؤمن وفاسقى , صحيح مى دانند.
از ايـن روى وقـتـى شـيـعـيـان بـه مـسجدى وارد مى شوند كه امامش رانمى شناسند, در يكى از گـوشـه هـا, نمازرا به صورت فرادى مى خوانندزيرا به امام اطمينان ندارند, از آن سوى اهل سنت وجماعت , چنانكه ذكر شد, پشت سر هر مؤمن وفاجرى روا مى دانند.
مگر نه عبداللّه بن عمر, پشت سر يزيد بن معاويه وهمچنين پشت سر حجاج بن يوسف ثقفى وحتى پشت سر نجده خارجى نمازخواند وهمه اينان متجاهر به فسق وفجور وتبهكارى بودند.
واگـر شـيـعـيان افراط مى كنند در اين زمينه , وپشت سر هر كس نماز نمى خوانند وحتى بسنده نـمـى كـنـنـد بـه ده ها نمازگزار كه با امام جماعتى مشغول نمازند, به خاطراين است كه در دين احـتياط مى كنندومى خواهند نمازشان را به نحو احسن انجام دهند تا مورد رضايت حق تعالى قرار گـيـرد گـويـا انـسان شيعى مى پندارد نمازش از نظر شرعى مقبول نيست اگر پشت سر امامى ناشناخته باشد وگويا خداوند اورامجبور به جستجوى دقيق در امور دين كرده است .
علاوه بر مسائل وامورى كه ذكر شد, يادم مى آيد يكى ازمسئولين جمهورى اسلامى ايران روزى به مـن مـى گـفـت : او ودوسـتانش آرزو داشتند, حكومت بدست آنها افتد, از جمله راديو وتلويزيون ولى وقتى انقلاب به پيروزى رسيد, با مشكلات زيادى روبرو شدند.
شـيـعـه ـ چـنانكه ياد شد ـ از صحنه به زور خارجشان مى كردندولذا فتواهايشان بسيار با احتياط وشـدت هـمراه بود, مثلا بسيار اهميت مى دهند به مقدمات نماز از قبيل طهارت ودقت در غسل ووضـو تـاجـايى كه مسجدى را نمى يابى كه خالى از وسواسى هايى در زمينه طهارت , قرائت وعدد ركعات باشد!.
بـهـرحـال مـن بـر اين باورم كه اسلام دين فطرت است وفطرت ,ميانه روى در اموراست خداوند مى فرمايد ((واينچنين ما شمارا امتى ميانه رو قرار داديم ((162))
)).
ورسول خدا(ص ) فرمود ((بهترين كارها, ميانه روى در آنهااست , نه افراط ونه تفريط ((163))
)).
پـس ايـن سخن اهل سنت كه مبالغه در سهل انگارى مى كنندونمازرا پشت سر هر مؤمن وفاسقى مى خوانند,افراطاست .
وآن هـمـه سختگيرى كه شيعيان دارند تا جايى كه خواندن نمازجماعت را روا نمى دارند جز پشت سر امام عادل ويژه اى از هر نظر, اين هم افراطاست .
اسـلام اهـل بـيـت , امـام فـاجـررا نمى پذيرد ودر شرايط امام جماعت , كافى مى داند كه علنا فسق وفـجـورى را مـرتـكـب نشود اين شرط براى امام عادل كافى است ((164))
وپيامبر(ص ) همواره به اصحابش سفارش مى كرد ((آسان بگيريد وسخت نگيريد بشارت دهيد ومردم رامتنفر نسازيد)) ((165)).
ومى فرمود ((بر خود سخت نگيريد تا خدا بر شما سخت نگيردچنانكه با بنى اسرائيل رفتار كرد)).
پـس اسلام دين يسر وآسانى است البته مقصودم تنازل وسهل انگارى در احكام شرع نيست هرگز, بـه خـدا پـنـاه مـى بـرم از آن , ومن خودخشمناكم بر آن مذاهبى كه طبق آرا ونظرات خود عمل مـى كـنـنـدواحـكـام الـهـى را بـا هـواى نفس خويش كم وزياد مى كنند ولى اگر آن همه تشديد وسـختگيرى را از اجتهادات بشر ـ نه از صميم دين ـ مى بينى ,قطعا متاثر مى شوى وتو خود سخن خداى متعال را در قرآن مى خوانى كه فرموده است ((وهمانا خداوند, سختى را در دين براى شما قرار نداد)) ((166)).
وفرموده است ((خداوند, يسر وآسانى را براى شما مى خواهد, نه شدت وسختى )) ((167)).
وانـگـهى به كارها ورفتار وسواسيان وسختگيران كه مى نگريم ,دين را كابوسى مى يابيم كه با توان انـسـان , مـطـابقت ندارد, آنجاست كه ممكن است شيطان به قلبت راه يابد وشك وترديد, تورا فرا گـيـردوهمانابدترين بيمارى , همين است كه انسان مسلمان , دچار وسواس شود پس نداند چقدر نماز خوانده وكى خوانده وچگونه خوانده وشيطان هم بااو بازى كند وقلبش را پر از وسوسه نمايد, واى بـسـا هـمـيـن وسـوسـه ازعـبادات به معاملاتش نيز سرايت كند وزندگيش قابل تحمل , نه براى خود ونه براى همراهان وخويشانش باشد خداوند ما وشمارا از آن درامان نگهدارد.
فقهاى ما نيز چنين اشخاصى را بيمار مى دانند وآنهارا جدا ازوسوسه بر حذر مى دارند.

شيعه ونماز جمعه

از امور مهمى كه اهل سنت , شيعيان اهل بيت را مورد انتقاد قرارمى دهند, كم اهميت دادن به نماز جـمـعـه است كه برخى از آنان بقدرى افراط مى كنند كه شيعيان را به خاطر اهميت ندادن به نماز جمعه , كافرمى دانند!! زيرا از رسول خدا(ص ) حديثى را نقل مى كنند كه فرمود ((هر كه سه هفته در نماز جمعه شركت نكند, از اسلام بى زاراست )).
يا اينكه از حضرتش سئوال كردند, عاقبت كسى كه نمازجمعه را ترك مى كند چيست ؟ فرمود ((او در دوزخ ‌است )) ((168)).
واما در ميان شيعيان اختلاف است كه در عصر غيبت امام مهدى ((عجل اللّه فرجه )) آيا نماز جمعه واجـب اسـت يا خير فقها منقسم شدندبين كسى كه قائل به وجوبش در هر زمان است وبين كسى كه معتقداست واجب نمى شود جز با شرايطش واز شرايطش اين است كه حاكمى عادل آن را برگزار نمايد.
لازم بـه گـفتن است كه قبل از تشيعم از آقاى خالصى كه در حرم امام موسى كاظم (ع ) در بغداد (كاظمين ) نماز جمعه را برگزار مى كرد,خوشم مى آمد وگاهى از نجف يا كربلا به بغداد مى رفتم كـه در نمازجمعه شركت كنم وتعجب مى كردم از شجاعت آقاى خالصى كه هيچ اعتنايى نمى كرد به انتقاد برخى علما كه نماز جمعه را واجب نمى دانستند, وبا بهترين وجهى آن را برگزار مى نمود مـن در آن دوران كـه سـال 1968 مـيـلادى بود, مردم زيادى را مى ديدم كه با او اقامه نمازجمعه مى كردند ((169)).
از سـوى ديـگـر تـعـجـب مى كردم از آنهايى كه بر او خرده مى گيرندكه چرا نماز جمعه برگزار مى كند ومى گفتم : چگونه اينها مجتهدى رامورد انتقاد وطعن قرار مى دهند به صرف اينكه نماز جمعه را مى خوانددر حالى كه خداوند فرموده است ((اى مؤمنان هر وقت اعلام نماز جمعه شد, به سرعت براى ياد خدا (اقامه نماز جمعه ) به آن سوى بشتابيد)) ((170)).
مـن هـمـچنان سرگردان ماندم بين دو اجتهاد: اقامه نماز جمعه ياعدم اقامه اش , تا اينكه انقلاب اسـلامـى ايـران بـه پـيروزى رسيدوجمهورى اسلامى بر پا شد, واز اولين روز در آنجا نماز جمعه بـرگـزارشـد, وجمهورى اسلامى تمام توان خودرا به كار گرفت تا وحدت مسلمين را جامه عمل بـپـوشـانـد آنجا بود كه ارزش شيخ خالصى رادريافتم ويقين كردم مرد با اخلاصى است واميدوارم روزى اورا ببينم وبا او همنشين گردم .
بـهـرحـال شيعيان همچنان تا به امروز منقسم اند بين كسانى كه نماز جمعه را بر پا مى دارند وبين كسانى كه آن را رها مى كنند ومنتظرظهور امام مهدى ـ عجل اللّه فرجه ـ هستند.
ومن اميدوارم وآرزوى قلبى دارم كه نماز جمعه در هر شهروروستاى شيعيان برگزار گردد چرا كه در آن اجر ومزد بسيارزيادى است كه جز خداوند كسى نمى داند.
مـن در بـسيارى از سخنرانيهايم در ميان شيعيان در تمام سرزمينهايى كه زيارت كردم فرياد زدم كـه حـتـمـا بـايـد پـيـروى ازجـمهورى اسلامى ورهبر عظيم وبزرگوارش (امام خمينى قدس سـره )بـكـنـنـد وبـراى تاليف قلوب مسلمانان وايجاد الفت ومودت ميان سنى وشيعه جهان , نماز جـمعه را بر پا دارند وحتما اين كاررا بكنند از خداى بزرگ مسئلت دارم مارا توان ذكرش وشكرش بخشد ودر پرستش وعبادتش به نحو احسن توفيقمان دهد وقلوب مارا به يكديگر نزديك كند تا در پرتو نعمتش باهم برادر شويم چرا كه او شنونده واجابت كننده دعاهاست .

سيگار كشيدن در مساجد

يـكـى از انـتـقـادهـاى زياد اهل سنت واعتراضشان بر شيعيان ,سيگار كشيدن در مساجداست كه مى گويند كار زشتى است واز اعمال شياطين مى باشد.
حق اين است كه در مساجد شيعيان , معمولا چنين چيزى ديده مى شود يادم مى آيد اولين بارى كه بـه نـجـف اشرف , مشرف شده بودم ,چنين مساله اى را ديدم وسخت يكه خوردم وهمانگاه با برخى ازعلمابحث كردم كه از جوابشان چندان قانع نشدم .
بـرخى مى گفتند: سيگار كشيدن حرام نيست وحتى مكروه هم نمى باشد زيرا نصى از رسول خدا وائمه اطهار(ع ) بر آن نداريم وقياس نزد ما باطل است .
بـرخـى ديـگـر مـى گـفتند: ما در مساجد سيگار نمى كشيم بلكه تنهادر حسينيه ها وتكايا سيگار مى كشيم وحسينيه غير از مسجداست .
در پاسخ اول مى گويم : البته اين درست نيست كه گفته شود: هرچه نص بر حرمتش نيست , جايز وحـلال است زيرا برخى از نصوص عام است وشامل تمام خبائث محرمه مى گردد مانند سخن حق تعالى كه مى فرمايد ((بـگـو ـ اى پـيـامـبـر ـ پـروردگـارم هـر گـونه اعمال زشت وناروارا چه پيداوچه پنهان , حرام گردانيده است )) ((171)).
يا قول رسول خدا(ص ) ((هر مسكرى حرام است )) ((172)).
يا.
((ضرر وضرار در اسلام نيست )) ((173)).
وامـا بـرخـى از نـصـوص كه مى فرمايد, خاص است , ونظر به يك امر حرام دارد مانند سخن خداى متعال كه مى فرمايد ((نزديك زنا نشويد)) ((174)).
((آدم نكشيد)) ((175)).
((ربا نخوريد)) ((176)).
يا سخن پيامبر(ص ) كه مى فرمايد ((هر كه غش كند از ما نيست )) ((177)).
يا.
((هر كه بر من دروغ گويد بايد جايگاه خودرا در دوزخ ‌بيابد)) ((178)).
بـنابر اين با توجه به اينكه سيگار در زمان پيامبر وائمه اطهار(ع )نبوده است هيچ دستور روشنى از خـدا ورسـولش وامامان در اين باره نخواهى يافت , مانند بسيارى از محرماتى كه هم اكنون هست ومشمول نصوص عام مى شوند مثل : كارت بخت آزمايى وبازيهايى كه با پول ـوبدون زحمت ـ انجام مى پذيرد ومسائل ديگر.
اما بهرحال سيگار مشمول اين سخن خداونداست كه مى فرمايد ((اسـراف نـكـن چـرا كـه اسـراف كـنـنـدگـان بـرادران شياطين اند وشيطان به پروردگارش كافراست )) ((179)).
ورسول خدا(ص ) فرمود ((اسراف به اين است كه يك درهم را در چيزى كه فايده اى براى تو ندارد, مصرف نمايى )).
چـه اسـرافـى بـالاتر از اين كه انسان اموالش را صرف چيزهاى زيان بارى كند كه صحتش را تهديد وزندگيش را به خطر اندازد؟!.
حتى قاعده ((لا ضرر ولا ضرار)) نيز شامل سيگار كشيدن مى شودوچه ضررى بالاتر از آنچه دانش روز آن را بـه اثـبـات رسـانـده كـه تـمام سيگاركشان , در معرض خطر سرطان وآسم وتنگى نفس هـسـتـنـدوهـمـانا ماده ((نكوتين )) كه در سيگار وجود دارد, جز مواد مخدراست كه سيگاركش نمى تواند از آن رهايى يابد جز با درمان مستمر.
وهمانا علماى جامعه شناسى در كشورهاى متمدن , به خطرسيگار كشيدن پى بردند, ولذا آن را در مجامع عمومى ومراكز دولتى وحتى در هواپيماها, قطارها واتومبيل ها منع كردند.
واخـيـرا كـشـور انـگـلستان وكشور فرانسه آن را در ((مترو)) نيز منع كردند زيرا طب نوين , ثابت كرده است كه سيگارى نه تنها خودش را به خطر مى اندازد كه همراهانش را نيز بيمار مى سازد ولذا مسئولين , آن رادر اماكن عمومى بكلى منع كردند وسيگارى را مجبور كردند كه براى دود كشيدن , از مـردم دورى جـويـد واين نه تنها به خاطر احترام ديگران است , بلكه براى حفظ سلامتيشان نيز واجب است .
واينكه حضرت رسول (ص ) مى فرمايد ((لا ضرر ولا ضرار)).
نـه تـنها همنشينان سيگارى را در بر مى گيرد, بلكه براى خود فردسيگارى نيز, سيگار كشيدن را تحريم مى نمايد, زيرا سخن رسول اللّه برانسان مسلمان حرام مى كند كه به خويشتن ضرر برساند, چنانكه ضرربه ديگران نيز تحريم مى كند.
مگر نمى بينى كه اسلام , خودكشى را تحريم مى كند وآن را ازگناهان بزرگ مى شمرد پس مسلمان حـتـى در بـدن خود نيز آزاد نيست ,چرا كه بدنش , ملك خداست نه ملك خودش پس نبايد كارى كند جزآنچه خداى سبحان را خشنود مى سازد.
اگـر امـروز مـى شـنويم دولتهاى پيشرفته , مشروب را براى رانندگان در حين رانندگى ممنوع مى كنند زيرا عامل تصادفهاى كشنده وخطرناك مى شوند چنانكه سيگار كشيدن را نيز در مجالس وامـاكـن عمومى منع مى كنند, زيرا سيگارى ها به ديگران آزار مى رسانند, اينان فقط به قاعده ((لا ضـرار)) عـمل مى كنند ولى قاعده ((لا ضرر))را كنارمى گذارند, به اين اعتبار كه انسان در بدن خـويـش آزاداسـت وهـر كـارى رانـسـبـت به خودش مى تواند انجام دهد به شرط آنكه به ديگران اذيت نرساند اما اسلام هرگز به آزادى مطلق انسان اعتراف نمى كندونمى گذارد انسان خودش را به خطر بياندازد, خداوند مى فرمايد ((با دست خود, خويشتن را به هلاكت نياندازيد)) ((180)).
ورسول خدا(ص ) مى فرمايد ((لا ضرر ولا ضرار)).
((نه زيان به خود ونه زيان به ديگران )).
بـهـرحـال اگـر هـم بـپـذيـريم كه مسلمانان حق دارند سيگار بكشندزيرا نصى در آن باره نازل نـشـده اسـت , قـطـعـا نبايد اجازه دهيم در مسجدوجايگاه هاى مخصوص عبادت ونماز ودر ميان اجتماع مسلمانان ,سيگار بكشند بلكه بايد احترام ديگران را نگه دارند.
وامـا در مـورد پاسخ دومشان كه مى گويند: سيگار كشيدن درمساجد ممنوع ولى در حسينيه ها اشكال ندارد.
براى آنان كه نمى دانند مى گويم : حسينيه ها جايگاه هايى است كه شيعيان آنهارا بنا كرده اند وبه نام حـضـرت امـام حـسـين (ع ) وقف نموده اند در آن اماكن , مناسبت هاى مواليد ووفيات ائمه اطهار وعزاى عاشورا وجشن عيد غدير برگزار مى شود وخلاصه اينكه جشن هاومجالس عزا وسوگوارى ومـجـالـس خوشحالى وعيد در آن مراكزبرقراراست اين حسينيه ها پر از فرش هاى سنگين قيمت وباارزش است وبيشتر آنها داراى محراب نماز نيز مى باشد (هر چندمسجد نيست ).
پـس اگـر شيعه اى بگويد: سيگار كشيدن در حسينيه جايزاست چون مسجد نيست , اولا ـ اعتراف كرده است به اينكه در مسجد روانيست .
ثـانـيـا ـ حسينيه ها چه در حال برقرارى مجالس عزا وچه مجالس شادى باشند, مجالسى است كه پـراسـت از نـام خـدا وصلوات بر محمدوآل محمد پس آيا سزاواراست , جايى كه نام خدا ورسولش وائمـه اطـهـار در آن بـرده مـى شـود وفرشتگان با بالهاى خود آن را زير نظر دارندوبراى مؤمنان , اسـتـغـفـار مـى كنند, با بوهاى بد وپليد سيگار كه براى بشرزيانباراست چه رسد به ملائكه , آلوده گردد؟!.
مـن شـخـصـا تعجب مى كنم كه برخى از مراجع شيعه , بازى باشطرنج را حرام دانسته ولى سيگار كـشـيـدن را جـايـز مى دانند, وچقدرفرق است ميان اين دو ومن بر اين وضعيت سخت متاثر بودم وبـسـيـارمـى شـد كـه اين مطلب را با برخى از علما در ميان مى گذاشتم ولى جرات كافى نزد او نمى يافتم كه آن را تحريم ومنع كنند (نه در ميان شيعيان ونه اهل سنت ).
يـادم مـى آيـد كـه مرحوم شهيد صدر هرگز سيگار نمى كشيد ووقتى درباره سيگار كشيدن از او پـرسيدم , فرمود: ((من خودم سيگارنمى كشم وهر مسلمانى را نصيحت مى كنم كه سيگار نكشد)) اما به صراحت آن را تحريم نمى كرد.
گـفـته مى شود يكى از مراجع آن را براى شروع كنندگان آن (سيگار) تحريم كرده وبراى كسانى كـه اكنون سيگار مى كشند مكروه دانسته است البته برخى نيز آن را تحريم مى كنند ولى تصريح به آن نمى نمايند, از ترس اينكه مردم اورا به قياس متهم سازند.
مـى گـويـم : بـر مراجع است كه در آن به صراحت راى بدهند وازسرزنش هيچ سرزنش كننده اى وحـشت نكنند وبر آنان است كه آن راتحريم كنند ولو از راه اجتهاد باشد زيرا هم در آن ضرر وزيان به خوداست وهم به ديگران , گذشته از اينكه يكى از موارد قطعى اسراف است ((181)).
وبـه فـرض ايـنـكـه نـص روشـنـى دربـاره دود كـشـيـدن نرسيده باشدوسخن خداوند (لاتبذر تـبذيرا) ((182))
نيز شاملش نشود, اما مجال براى علماومراجع بازاست كه در آن اجتهاد كنند وبه خـاطـر ضـررهـاى زيـادى كـه دارد ومـوجـب هـلاكـت انسان مى گردد, آن را تحريم نمايند اما درست نيست كه به خاطر برخى مشكلات , ونپذيرفتن مردم , علما از آن ساكت شوند يا ممكن است از عـكـس الـعـمل سيگارى ها وحشت داشته باشندوحتى كراهتش را هم اعلام نكنند يكى از آنان مى خواست مرا قانع كندكه سيگار داراى فوايد بسيارى است واين به خدا كار خطرناكى است وابعاد وحـشـتناكى در بر دارد, گواينكه همان شخص برخى از جوانان راتشويق به ادامه سيگار كشيدن مى كرد.
وايـن در حـالـى اسـت كه بنيادهاى خيرى ومؤسسات اجتماعى درجهان الحادى , مبالغ زيادى را مـصـرف مـى كـنـنـد تـا عـلـيـه سـيگاروسيگارى ها تبليغ نمايند وتبليغات به نفع سيگاررا منع كرده وكارخانه هاى توليد سيگاررا موظف مى نمايند كه حتما واژه ((خودكشى )) بر سيگارهاى خود بنويسند تا مردم را از آن متنفر سازندامامتاسفانه در جوامع مذهبى واسلامى , اقبال شديد بر سيگار ديده مى شود وحتى زنها نيز از حمل جعبه هاى سيگار در محافل ومجالس مذهبى ابا ندارند.
قـطـعـا اگر كودكى ديدگانش را بر پدر ومادرش بگشايد كه سيگارمى كشند, تقليد آنها مى كند پـيـش از آن كـه تقليد مرجع دينى كند, واگر برعلاقه به سيگار, رشد كرد وبا سيگار تخدير شد, خـيـلـى مـشـكـل اسـت درسـالـخـوردگـى , اورا بـاز داشت بويژه كه پدرش را حتى در مساجد ومراكزعبادت , با سيگار ديده است .
مـسـلـمـانان نمى دانند كه به خاطر سيگار, چه زيان مالى واقتصادى بزرگى را متحمل مى شوند, وگر نه قطعا متاثر مى شدند.
بـا يـك جمع وتفريق ساده , پرده از اين خطر بزرگ بر داشته مى شود امروز در جهان , يك ميليارد مـسـلـمـان وجـود دارد, واگر هرخانواده متشكل از پنج نفر فقط يك نفرشان را سيگارى بدانيم , دويـسـت مـيـليون سيگارى خواهيم داشت اگر فرض كنيم روزى يك دلار صرف سيگار مى شود (وايـن پـايـيـن ترين قيمت براى يك پاكت سيگارمعمولى است ) كه در اين حالت آنان كه دو يا سه پاكت در روزمى كشندرا شامل نمى شود وآنان كه سيگارهاى گران قيمت را نوش جان مى كنند در بر نمى گيرد, نتيجه چنين خواهد بود 200 ميليون سيگار* يك دلار روزانه دويست ميليون دلار واگراين مبلغ روزانه را ضرب در يكسال (365 روز) كنيم , چيزى در حدود73000 ميليارد دلار در سال مى شود! يعنى در كمترين حساب , ساليانه مسلمانان 73000 ميليارد دلار صرف سيگار مى كنند كه با آن بيماريهاى مهلك بخرند.
اگـر بـه آن اضـافه كنى , مبالغ هنگفتى كه مسلمانان صرف درمان دراثر سيگار مى كنند از قبيل بـيـمـارى سـرطـان , تنگى نفس , آسم , برونشيت ,خرابى دندان ولثه وبيماريهاى ديگر, بى گمان مـبـالـغـى خـيـالـى بدست مى آيد كه عقل نمى تواند آن را باور كند واگر مسلمانان فقط ده سال اين اموال را ذخيره كنند, بهشتى بر روى زمين خواهند داشت ويك مسلمان فقير ديده نخواهد شد وديـگر هيچ نيازى ندارند كه دستشان رادر برابر كفار دراز كنند وقطعا فقر وگرسنگى وبيماريها وعـقـب افـتـادگى را از ميان بر مى دارند, وتكنولوژى نوين براى پيشرفت خودمى خرند ودر تمام زمينه ها, بر ديگران پيشى مى گيرند.
خلاصه بر مسلمانان است كه بر خود حرام كنند چيزى را كه زيان دارد ونفع ندارد, هر چند نصى در آن نـداشـتـه بـاشـنـد, زيـرا دينشان به آنهادستور مى دهد واز هر چه پليدى است برحذر مى دارد خداوندمى فرمايد ((وپاكى هارا بر آنها حلال كرده وپليدى هارا بر آنها حرام مى گرداند)) ((183)).
واگـر رسول خدا(ص ) اصحاب خودرا نهى فرمود كه در روزجمعه سير نخورند تا نمازگزاران از بـوى بـدش اذيت نشوند, با اينكه سير داراى فوايد بهداشتى بى شمارى است , گواينكه بويش قابل قياس با بوى بد سيگار نيست , چرا كه از دهان سيرخوار بخارى بيرون نمى آيد كه فضارا آلوده سازد ـ چنانچه در سيگار كشيدن ديده مى شود ـبا اين حال پيامبر(ص ) از روى قاعده ((لا ضرار)) آن را نـهـى مى كند, پس آيا در اين نهى پيامبر عبرتى براى خردمندان وجود دارد يا نه ؟ از آن كه بگذريم كسى كه سير بخورد قطعا از آن بهره مى برد ولى در روز جمعه خوردنش كراهت دارد زيرا ديگران از بـويش اذيت مى شوند تازه كسى كه از بوى سير, اذيت مى بيند, فقط از بدى بويش است وگر نه هـيـچ مـرض ودردى , همراهش نيست چنانچه در مورد سيگار, ديگران رابيمار ساخته وآزار جدى براى آنان دربر دارد.
واگـر مجتهدان , بازى با ورق وبازى با شطرنج را تحريم مى كنندهر چند برد وباختى در آن نباشد وغـنـا ومـوسـيـقـى وديـگـر كـارهاى لهوى را حرام مى كنند كه نص صريحى در آنها شايد وجود نـداشته باشد ((184))
, چرا امرى را حرام نمى كنند كه براى مسلمانان هم زيان داردوهم بيمارشان مـى سـازد! واگـر شيعيان اصرار ورزند بر حلال بودن سيگار, پس به ديگران كه سيگار نمى كشند احـتـرام بـگـذارنـد بـويـژه امـاكـن عـبـارت ونـمـازرا احـتـرام وتـقـدير كنند چنانكه اهل سنت چنين مى كنندخودت مى توانى آزمايش كنى : اگر وارد يكى از مساجد اهل سنت شوى ودر دستت سيگار باشد, فورا تورا منع مى كنند وتورا از آن باز مى دارند وشايد برخى تورا اذيت نيز نمايند!!.
بـجـان خويش قسم مى خورم كه سيگار كشيدن بسيار بداست وحتما خدا ورسولش از آن متنفرند چـرا كـه عـقل وفطرت ومنطق از آن متنفراست وشايد همين هم باعث شد كه برخى از اهل سنت پـس ازديدار با مراكز تشيع , از آن بى زار شوند چرا كه از تشيع ـ متاسفانه ـچيزى جز آن مظاهر بد نفهميدند وندانستند از اين روى پيوسته مى گويم : چه زيبا ودلپسنداست سخن امام صادق (ع ) كه به شيعيانش مى فرمايد ((بـا اعـمـال خـود مـردم را بـه سـوى مـا روانـه كـنـيـد نه بااقوالتان براى ما مايه زينت باشيد نه نفرت )) ((185)).
چه بسا كارهايى كه نظاره كننده را مورد تنفر وانزجار قرار دهدوپس از آن هيچ سخنى را نپذيرد هر چند حق باشد, بهرحال در اين زمينه , هر سخنى به شيعيان گفته مى شود, در مورد اهل سنت نيز صدق مى كند.
در خـاتـمه مى گويم : بايد اصلاح كرد وهمانا بازگشت به حق ,فضيلت است وكسى توهم نكند كه اگـر قـرن هـا بر كار غلطى گذشت ,نمى توان آن را اصلاح كرد البته تلاش لازم است وانگيزه بايد باشد تااينكه به يارى خداوند از اين بيمارى مهلك رهايى يابيم هر چند دردراز مدت .

اشهد ان عليا ولـي اللّه

اذان در اسـلام عـبـارت اسـت از اعـلام مـردم به رسيدن وقت نماز,ونصى در قرآن در اين زمينه نـرسيده است كه هيچ زياد وكمى نتوان درآن كرد, وذكر شهادت سوم (اشهد ان عليا ولى اللّه ) در اذان بقصدوجوب نيز جايز نيست .
امـا اذان نـزد اهل سنت , در كتابهاى آنان گاهى مى نويسند كه اذان وجود نداشته وعبداللّه بن زيد انـصـارى , آن را در خـواب شـنيد, پس به پيامبر عرض كرد وپيامبر آن را پذيرفت !! وشايد به همين خـاطـر بـود كه وقتى خليفه دوم , عمر بن خطاب در خواب بود, مؤذن اورا با اين سخن بيدار كرد: الـصـلاة خير من النوم ـ نماز از خوابيدن بهتراست , اورا اين سخن خوش آمد پس گفت : حتما در اذان صبح آن را تكرار كنيد!!.
پـس چـرا ايـنقدر حساسيت نشان مى دهند از جمله ((اشهد ان علياولى اللّه )) حال كه آنها مبالغه مى كنند وجمله ((الصلاة خير من النوم ))راجز اذان مى دانند, چرا بر ما خرده مى گيرند از گفتن شهادت سوم دراذان با اينكه هيچ فقيه شيعى آن را جز اذان نمى داند.
ولى بهر حال اين يكى از موارد انتقاد شديد اهل سنت ازشيعيان است هر چند از گذشته تا به حال , شيعه اين جمله را به عنوان تبرك واستحباب ذكر مى كند وهمه اجماع دارند بر اينكه اين جمله ,جز اذان واقـامـه نيست ودر زمان رسول خدا, نبوده است وحتى اگركسى آن را به قصد ونيت جزئيت بگويد, اذان واقامه اش باطل است اين سخن علما ومراجع شيعه است .
وما كه مبنايمان بر حق گويى است وهدف وانگيزه مان به سخن خدا ورسول عمل كردن است , پس لازم اسـت بـراى ديگران همان رابخواهيم كه براى خودمان خوش مى داريم وبراى آنها بد انگاريم , هرچه براى خود بد مى انگاريم .
واگـر در بـحـثـهـاى گـذشـتـه از عمر بن خطاب انتقاد كرديم كه چراجمله ((الصلاة خير من الـنـوم ))را در اذان اضافه كرده وجمله ((حي على خير العمل ))را جدا كرده است وگفتيم : اين از نظر شرعى باطل وغلطاست چرا كه بدعت مى باشد ودر زمان رسول خدا(ص )نبوده است وبه سخن اهـل سنت قانع نمى شويم كه اين جمله استحبابادر اذان صبح گفته مى شود, زيرا نصوص هرگز نـمـى تـواند در برابر آراشخصى وهواهاى نفسانى خضوع كند وكوتاه بيايد وگفتيم : هر چه پيامبر انجام نداده بدعت است , پس همين سخن را نيز به شيعيان مى گوييم وبا استدلال خودشان به آنها ايراد مى گيريم .
وبـديـنـسـان اعـتراف مى كنيم كه ((اشهد ان عليا ولي اللّه )) جمله اى زيادى است , نه پيامبر آن را گفته ونه به آن امر كرده ونه ساير ائمه اطهار,از آن سخن به ميان آورده اند.
زيـرا اگـر به آن دستور داده يا آن را خودشان انجام داده بودند,قطعا علما ومراجع نمى گفتند كه اگر به قصد جزئيت گفته شود, اذان باطل مى شود.
انصاف وعدالت مارا وا مى دارد كه حق گوييم , نه اينكه براهل سنت , چيزى را انكار كنيم وخودمان شبيه آن را عمل كنيم ((آيامردم را به برو خوبى دستور مى دهيد وخودرا فراموش مى كنيد در حالى كه كتاب را تلاوت مى نماييد)) ((186)).