بسم الله الرحمن الرحیم

المناظره الاولی


المناظره اولی که در اتاق اینترنتی حق


برادر شیخ ابو احمد بکری از طرف وهابی ها :دکتر عصام می دانی که من اهل یمن هستم تو دیده ای (دریمن)از کسی سوال کنیم مذهب تو چیست ؟بگوید وهابی هستم ؟من که تا بحال چنین چیزی نشنیده ام که مذهبی بنام وهابی وجود داشته باشد! بلکه این نسبتی است که به امام محمد عبدالوهاب داده شده وکسی که ازنسب اوست شنیده ایم که می گویندمذهب مالکی،شافعی ولی در وجه تسمیه وهابی نشنیده ایم ؟!
جناب دکتر عصام:

 بسم الله الرحمن الرحیم نسبت به سوالی که برادرمان ابواحمدمطرح کردندکه مذهبی بنام وهابیت وجود نداردقبل ازپاسخ به این سوال مطلبی را توضیح دهم ،هرفرقه ای که وجود دارد بخاطرویژگی هایی است که اورا از فرقه های دیگر جدا میکند.زمانیکه می گوییم اهل سنت چهار مذهب دارد چون برای شافعی ویژگیهایی هست که او را از مالکیه یاحنبلیه متمایز می کند. البته بین آنها مشترکاتی ولی اگر آن مشترکات 100% بوداجازه نداشتیم مذاهب را از هم جدا کنیم ولی علما گفته انداین مذاهب چهارگانه هم مشترکاتی دارند هم ویژگیهایی که آنها را از هم متمایز می کندلذا ماده درسی داریم بنام فقه مقارنکه در آن ویژگیهای مذاهب چهارگانه است مسائلی که باعث جدایی مذهب شافعی ازمذهب امام احمدحنبلی شد.
بنابراین به جهت همان خصوصیات است که از مذاهب چهارگانه جدا شده ومذهب وهابیت نام گرفته ،شکی نیست که فتوای امام محمد وهاب مطابق فتاوی احمد بن حنبل بوده اودر قروع حنبلی مسلک است.ولی چه عواملی باعث شد در جهان اهل سنت بگویند این مذهب وهابی است،این نامگذاری از طرف شیعه یا اهل تصوف نبود بلکه اندیشمندانی چون دکتر محمد علی البهی وزیر اوقاف مصر که شهید قرآن سیدقطب در کتابهایشان استناد کردند.وهمچنین شیخ غزالی که یک صاحب نظر اسلامی است کتابی دارد بنام (الفکرالاسلامی فی تطوره)در فصل چهارم این کتاب از حرکت وهابی نام برده،امام محمد ابوزهره صاحب کتاب (تاریخ المذاهب الاسلامیه )اودر کتابش فصلی را به شافعی،فصلی به مالکی وفصلی به اثنی عشری وفصلی خاص به وهابیت اگر امام ابومحمدابوزهره فصلی به وهابیت اختصاص داده به دلیل همان ویژگیهایی که در مذهب وهابیت وجود داردآن را ازمذاهب دیگر جداساخته گر چه وجه اشتراکاتی هم وجود دارد وآنچه مد نظر من است آن تمایزاتی است که موجب شده بزرگان اهل تسنن در جهان بر مجموعه افکار محمد بن عبد الوهاب مذهب وهابی اطلاق کنند.من اولین نفری نیستم که که نام وهابیت را جنبش فکری محمدبن عبدالوهاب اطلاق کرده باشم بلکه امام محمد غزالی ،دکتر یوسف القرضاوی که از علمای اهل تسنن در عصر جدید است ودانشمند بزرگ شیخ محمد سعید رمضان البواطی در سوریه در مورد تفکر وهابی سخنانی دارد.اینها را به این دلیل گفتم که بگوییم شما اشتباه می کنید که می گویید در یمن کسی نمی گوید وهابیت بلکه علاوه بر دانشمندان بزرگ اهل سنت در منطقه شافعی یمن علمای شافعی در حضرموت علمایشافعی در تعز می گویند مذهب وهابی حتی کتابهایی بر رد وهابیت نوشته اند علامه حضرمی را که می شناسید او یکی ازعلمای بزرگ یمن است کتابی در رد وهابیت دارندالبته در رد ایشان جوابیه ای نوشته انداینها را گفتم در ÷اسخ به سوالی که چرا من می گویم کوچ من از وهابیت به اثنی عشری من وهابی بودم وبه آنچه در وهابیت بود اعتقاد داشتم اگر بگویم کوچ من از سنت به اثنی عشری به جق آنها جفاکردم چرا که ویژگیهایی درتسنن وجود دارد که در وهابیت وجود ندارد.
شیخ ابواحمدبکری:

 من از شما سوال کردم زمانی که در یمن بودی اگر شخصی از تو می پرسید برچه عقیده ای هستی میگفتی وهابی هستم؟به این سوال من جواب کافی وافی دهید.
دکترعصام: امام عبدالحلیم محمود(شیخ الازهر) که امام زمان خوددر الازهر به حساب می آیند می دانید سخنان پرارزشی دارندکه به این سوال پاسخ می دهند اگرمن سخنان ایشان را مطرح می کنم نه به خاطراینکه از جواب دادن به سوال طفره روم بلکه چون به سخنان ایمان دارم از اوتبرکا نقل می کنم چرا که او را دوست دارم ونظرایشان راجواب خود می دانم {سلفیها وجریان اشعری بر لفظ اهل سنت منازعه کردنداشعری مدعی است که از اهل سنت است ونماینده سلف صالح وادامه دهنده سلف صالح، وهابی ها ادعا می کنند آنها ادامه راه حقیقی اهل سنت هستند (سلفی غیراز وهابی است ولی متاسفانه تحت تاثیر وهابیت قرارگرفته براین مطلب شواهدی دارم.)این امر طبیعی است که من زمانی که وهابی بودم بر خودم وهابی اطلاق نمی کردم چرا که خودم را اهل سنت می دانستم حتی اشعریهاکه جمهور اهل سنت را تشکیل می دهند برگمراهی می دانستم ومعتقد بودم آنها خطرناک تر ازهرفرقه ضاله ای هستندبخاطر اینکه آنها خود را اهل سنت واقعی می دانند در حالیکه ما اهل سنت واقعی هستیم.
رجوع کن به نوشته های وهابیها در رد اشعریها در حالی که جناب شیخ حسن ایوب سنی معاصر در کتاب (تبسیط العقیده الاسلامیه می گوید اشعریها همان جمهور اهل تسنن هستندومیگوید قرضاوی در کتابش (الشیخ محمد الغزالی فی نصف قرن)که اشعریها همان جمهور اهل سنت هستند اشعریهااکثریت اهل تسنن جهان را تشکیل می دهندبطور مثال دانشگاه دیوبند درهندکه بین اهل تسنن به الازهرهند یا زیتونیه معروف است یا الازهر در مصر همه اینها از لحاظ جریان فکری یااشعری هستند یا ماتریدیه
به همین دلیل هم شما کتابهایی درگمراه بودن اشعریه نوشتیدمانند (الموسوعه الکبری فی موقف ابن تیمیمه من الاشعریه)چون ابن تیمیمه معتقد بودما نماینده اهل تسنن هستیمدر حالیکه اشعریه ابن تیمیمه را از اهل تسنن نمی دانستند.زمانیکه من وهابی بودم اگر شخصی به من می گفت وهابی هستی می گفتم وهابیت امتداد اهل تسنن است واجازه نمی دادم کسی مرا وهابی صدا بزند ولی بعد از خروج از وهابیت حقیقت را پذیرفتم که ویژگیهایی در وهابیت هست که غیر اهل تسنن است

 

شیخ عثمان:
بسم الله الرحمن الرحیم،سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
از اینکه امشب در مورد موضوعی که همیشه مورد اختلاف بوده بحث می کنیم خوشحالم،و،آرزو می کنم بتوانیم آنچه که می دانیم برای برادران مسلمان خود توضیح دهیم وآنچه از حق وحقیقت وجود دارد آشنا شویم. از اینکه به این گفتگوها دعوت شدم وتوانستم شرکت کنم خوشحالم ان شاءالله از طریق این گفتگوها به حقیقت برسیم .امیدوارم بارعیت کردن بعضی مسائل بتوانیم گفتگوی آرامی داشته باشیم تا به اهدافمان برسیم .خیلی ها سعی کردند تا از مشارکت من در غرفه جلوگیری کنندچون فکر می کردند به من اجازه داده نخواهد شد که آنچه می دانم بگوییم ولی من معتقدمما مهمان مردمی هستیم که گفته می شودبه زبان اهل بیت پیامبر سخن می گویندلذا از آنها می خواهم با ما مانند رفتار اهل بیت پیامبر با میهمانان خود داشتند با ما داشته باشید،اهل بیت پیامبر آزار دیگران را تحمل می کردند ولی موجب آزار دیگران را فراهم نمی کردند از شما هم خواهشمندم اذیت مارا تحمل کنید وموجب اذیت ما را فراهم نکنید چون من قبل از آمدن برای شروع گفتگوکتابی را دیدم که در آن تکفیر شده بودم وحرف ناروایی هم به من زده بودند،در حالیکه من با مردمی سحن می گویم که ادعا دارند پیر اهل بیت پیامبرند امیدوارم بهترین نماینده باشند.
دکتر عصام:

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمة برکاته
در ابتدای امر تقاضایی دارم اول اینکه هدفهای اصلی گفتگو مشخص باشد هدف اصلی نزدیک کردن مسلمانان چه اثنی عشری چه اهل سنت وچه وهابیت غرض اصلی نزدیک کردن صفهای اسلامی است که هیچ هدفی بالاتر از این وجود ندارد که در خلال گفتگو باید به آن توجه داشته باشیم،وحدت اسلامی فریضه الهی است که روز قیامت باید پاسخگوی پروردگار عالم باشیم.
ممکن است حرفهایی که می گوییم مردم را قانع کنیم ولی باید ببینیم مورد رضای خداوند متعال هم هست؟خیلی ها افراط می کنند وبرای وحدت اسلامی دلایلی را مطرح می کنند وبسیاری را هم قانع می کنند در حالیکه اگر شبی با خدای خودش خلوت کند دو رکعت نماز بگذارد وقبل از مجاسبه روز قیامت از خودش سوال کند برای وحدت اسلامی چکار کرده آیا واقعا آنچه انجام داده باعث تقویت وحدت اسلامی شده؟ حقیقتا من برای وحدت اسلامی راهی ندیدم جز گفتگوی اسلامی هدفمند، این نکته ای است که باید در تمام مراحل گفتگو رعایت شود،اگر کوتاهی کنیم بعید است به این هدف برسیم.
تجربه ای که از گفتگوها بدست آوردم که بعداز رجوع از مذهب وهابی به اثنی عشری بزرگترین هم خود را نزدیک کردن وهابیت واثنی عشری قراردادم به همین دلیل هم کتاب (المنهج الصحیح والجدید فی الحوار بین الاثنی عشریة والوهابیة) را نوشتم چون فهمیدم که دستهای پنهانی وجود داردکه می خواهد در بین صفوف اسلامی تفرقه ایجاد کند لذا من سعی کردم در این کتاب نکات اساسی یک گفتگوی سالم را یادآور شوم اگر آن پایه ها رعایت نشود گفتگو به جایی نمی رسد،اگر می خواهید آنرا مطالعه کنید کتاب به چاپ رسیده وهم می توانید به سایت اینترنتی سفینة النجاة که زیر نظر موسسه کوثرمراجعه نماییدسه اصلی که علمای جامعه شناسی وضع کردند وتمام علمای مادی غیرمادی //////////////////////////////////این نظریه را هر مذهب ودینی چه بشری چه آسمانی چه مارکسیستی، ا سلامی،مسیحی معتقد ند این سه مرحله باید رعایت شود///////شیخ ناصر قفاری حفظه الله در کتاب (اصول مذهب الامامیة الاثنی عشریة)در مقدمة کتابش می نویسد (آنچه باعث جلب توجه من شد سه گروه شدن اهل تسنن نسبت به اثنی عشری ) واز احسان ظهیر وافرادی که همفکر اوهستند جز گروه اولند آنها معتقد ند که اثنی عشری متمایل به غلو کردن وباطنیه هستند.
وقسم دوم از کسانی مثل سالم بهنساوی نام میبرد که اثنی عشری رایک فرقه وگروه معتدلی می داند و گروه سوم بین این دو گروه متحیر ماندند؟؟؟؟؟وقتی من وهابی بودم؟؟؟می دیدم که امام شلتوت مصرانه از اثنی عشری دفاع می کندومعتقد است اثنی عشری مذهب پنجم در اسلام است وهمچنین شیخ محمد غزالی وعلامه عبد الحلیم الجندی در کتاب (الامام جعفرالصادق)ودهها بلکه صدهانفر از اهل تسنن از گذشته همه ازاثنی عشری دفاع می کنند
وهمچنین از معاصرین افرادی چون امام علامه مجدالدین بن اثیر در کتاب جامع الرسولش جایی که حدیث رسول خدا را از ابو هریره رضی الله عنه نقل می کند که(یبعث الله فی کل ماءة عام من یجد الاسلام) مذهب اثنی عشری را مذهب پنجم می داندودر همان زما ن نظر دیگری/////// را از شیخ عبد العزیزبن باز ومحب الدین خطیب قائل بودند مذهب اثنی عشری راخارج از اسلام است.
همانطور که ملاحظه می کنیددر مورد اثنی عشریدونظریه متفاوت وجود دارد،علمای روانشناسی معتقدند وقتی در یک موضوع اختلاف نظر است افراد در نوع بررسی موضوع دچار اشتباه شده انداشکال در موضوع نیست اشکال در روش بررسی است بنابراین اشکال در مذهب اثنی عشری نیست بطور مثال جناب عثمان خمیس در کتاب( کشف الجانی محمد تیجانی) روشی متفاوت با سالم البهنساوی در کتاب (السنة المفتری علیها)دارد لذا باید روش گفتگو را با ذکر قوانین آن مشخص کنیم.

سید رفیق: به سخنان عثمان خمیس گوش می دهیم.
عثمان خمیس:
من هم معتقدم قوانینی بزای مناظره قرار داده شود،این یک امر ضروری است .قبل از بحث نکته ای را تذکر بدهم من زمانیکه وارد غرفه شدم دیدم دو طرف دشنام می دهند، الحمد الله این دشنامها بر من اثری نگذاشت ولی می خواستم تذکر بدهم تاانشاالله این مسئله بیشتر گسترش پیدا نکند.
اما نکاتی در مورد گفتگو: برای من فرقی نمی کند در مورد چه مسئله ای صحبت کنیم اصلبحث که راجع شیعه سنی است رعایت کنیم ،وهمچنین در مورد دکتر عصام که قبلا سنی وهابی بوده والان بعنوان نماینده شیعه در غرفه است وحرفهایش حجت وسخن شیعه است؟ اگر بعدا در گفتگوها او را شکست دادم نگویید این فرد نماینده ما نیست، دکتر عصام را بعنوان نماینده قبول دارید؟ شاید بعد(که دکتر عصام در مناظره شکست خورد ودوباره به اهل سنت رجوع کرد)یکی بگوید او وارد شیعه شده تا از درون به شیعه ضربه بزند وتسنن خود را دوباره اعلام کند. برای من فرقی نمی کند با او مناظره کنم من اورا نمی شناسم که صاحب علم است یا نه؟ ولی میدانم او از اول شیعه نبوده ودر کتب شیعه بزرگ نشده ولی اگر شما او را به نماینده گی اورا قبول داریدمن با او مناظره می کنم .
برادر رفیق موسوی
سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته ما اگر دکتر عصام را قبول نداشتیم به نماینده گی نمی فرستادیم بله او نماینده ماست شما چطور عثمان خمیس را به نماینده گی قبول دارید؟خداوند پدر ومادرت رابیامرزد،هر دو طرف می پذیرند نظرات شما را می شنویم.
دکتر عصام عماد:
بسم الله الرحمن الرحیم من تجربه کرده ام که اگر مباحث ما پیرامون یک محور باشد ما را در رسیدن به هدفمان که نزدیکی مسلمانان ورفع اختلافات وشناخت حق است کمک می کند، واز پراکندگی بحث متحیر شدن دوستان شیعه وسنی جلوگیری می کند لذا من معتقدم از اول مناظره موضوع هر هفته مشخص شود که در مورد حدیث ثقلین باشد یا آیه ولایت یا پیرامون اهل بیتو همچنین در مورد آیاتی که محل اختلاف برادران اهل تسنن واثنی عشری است لذا معتقدم وقت وساعتی برای گفتگوها معین شود.
 

المناظرة الثانی:

 
شیخ عثمان خمیس:
من مدعی نیستم که نماینده اهل تسننم ولی وقتی من با شیعه ها صحبت می کنم واز مراجع آنها حجت می آورم می گویند من از فلانی تقلید نمی کنم بنابراین بر من حجت نیست،لذا من پرسیدم دکتر عصام نماینده شیعه است؟نه اینکه بخواهم به شخصیت دکتر عصام لطمه بزنم،قبلاگفتم من او را نمی شناسم وقتی انسان کسی را نمی شناسد جق ندارد در مورد او نظر بدهد،همانطور که گفته شده:
تا زمانیکه شخصی را امتحان نکرده ای ستایش نکن
ومذمت نکن او را مگر بعد از امتحان او
بنابراین من هم نه او را ستایش می کنم نه مذمت فقط می خواستم این مطلب برای من روشن شود وهمینطور نسبت به موضوع برای من فرقی ندارد،من تا آخرمناظره را ادامه خواهم دادتا کسی نگوی از مناظره طفره رفت یا شکست خورد،من از خداوند متعال می خواهم حق را چه اززبان من چه دکتر عصام عماد ویا هرکس دیگر آشکار نماید ومارا پیرو حق قرار دهد انشاالله.

دکتر عصام:
بسم الله الرحمن الرحیم ،من نکته ای رادر ادامه صحبتهای شیخ عثمان متذکر شوم که اگر می گویم آیه یا روایت بخاطر اینکه همه دانشمندان متفق القولند که علت اصلی اختلاف برمی گردد به ////// ص12که مقدمه آن محسوب می شودیا به مدلول روایت، مانند مسئله امامت وحدیث غدیر خم که اثنی عشری یک برداشت دارد وتسنن یک فهم وبرداشت دیگر.بخاطر همین می گویم بایدیک حدیث یا روایت را مشخص کنیم نه یک موضوع کلی وعام مانند اهل بیت.
برادر رفیق از غرفه الحق:
شیخ عثمان آیا موافقید مناظره با موضوع اهل بیت چه کسانی هستند شروع کنیم؟

شیخ عثمان خمیس
:
به نظر من اختلاف شیعه و سنی با شناخت اهل بیت حل نمی شود بلکه مسائل مهمتری مثل مسئله توحید ویا موضوع شرک که بهتر است محور بحث ما قرارگیردیا اگر می خواهید موضوع امامت باشد امامتی که شیعه باآن اهل تسنن را تکفیر می کند؟ومخصوص به علی-رضی الله عنه-وفرزندانش است؟یا موضوع توحیدالوهی وروبوبی که اهل تسنن،شیعیانی که قائل به خلاف آن هستند تکفیر می کنند.
من معتقدم اول این مسائل مهم تر وعمیق تر را بررسی کنیم، بقیه مسائل سهل است در خلال بحث مطرح خواهد شد،البته اگر می خواهید در مورد اهل بیت وامامت معروف نزد شیعه یا آیه مباهله وحدیث کساء ویا آیه تطهیر که نزد شیعیان جزء دلائل امامت است صحبت کنید از مظر من مانعی نیست.ولی قبل از هر دلیلی بایدمرجع ومنابعی که همه متفقند مشخص کنید، ولی دکتر می توانند به صحیح مسلم وصحیح بخاری وروایات دیگر که صحیحه هستند احتجاج کنند،بخصوص که قبلا سنی بودند وبا این منابع آشنا هستند ولی من از چه منابعی استفاده کنم که برای شما حجت باشد .
آقای رفیق :
دکترعصام بفرمایید.
آقای عصام:

من با نظر شیخ عثمان از جهتی مخالفم درست است که این مسئله اهمیت فراوانی دارد اما باید ببینیم چرا این اختلاف در امامت وتوحید بوجود آمد چرا هر کدام از ما از این آیات توحیدی یک برداشتی می کنیم بنابراین باید به پایه اساسی این اختلاف برگردیم نباید یک کتاب را به عنوان حجت معرفی کنیم چون ممکن است بعضی علما قائل به صحت تمام آن کتاب باشند بعضی قسمتهایی از آنرا ضعیف بدانند لذا بهتر است یک روایت مشخصی باشد که نزد همه اثنی عشریه صحیحه ومورد پذیرش است یا یک حدیثی را شما بیان کنید که در صحیح مسلم ،بخاری،کلینی وجود داردمثل حدیث (لایزال الدین عزیزا ما ولیهم اثنا عشر)این دوازده نفر چه کسانی هستند؟چه خصوصیاتی دارند؟اهل تسنن در موردآنها چه عقیدهای دارد؟اثنی عشری چه؟عسقلانی چه نظری دارد؟چه عواملی باعث این اختلافات شده؟چون این روایت در هر دو فرقه وجود دارد بنابراین ما نمی توانیم آنرا رد کنیم.اگر موضوع را کلی مطرح کنیم گفتگو بی فایده است چرا که حتی در رسالةدکترا ولیسانس هم از دانشجو یک موضوع جزئی می خواهندموضوع کلی را وقت تلف کردن می دانند.
به نظر من بحث امروز از اثنی عشری باشد،اثنی عشری از کجا آمده اثنی عشری را در صحیح مسلم صحیح بخاری وسنن ابی داود بررسی کنیم.
آقای رفیق :
جناب شیخ عثمان نظرتان راجع به پیشنهاددکترعصام چیست؟


شیخ عثمان هنوزمدت زمان مناظره مشخص نکرده ایم می خواهید موضوع را مشخص کنید؟همچنین در مورد سخن دکتر عصام که معتقدند اختلاف در فهم آیات توحیدی است من اینرا قبول ندارم اختلاف در نوع برداشت آیات توحیدی نیست بلکه شیعه در توحید الهی غلو کرده است،اگر می خواهی مناظره کنی اشکالی ندارد الحمدالله آیات واضح وروشن است نیاز به استخراج ندارد،درست است که بعضی آیات برای همه قابل فهم نیست ولی بطور کلی خداوند آنرا برای تمام مردم چه عالم چه غیر عالم حجت قرارداده است.
شما می گویی در مورد روایتی که ما قبول داریم صحبت کن از کجا بدانم شما این روایت را می پذیرید؟یا ممکن است من روایتی بگویم بگویید نزد ما پذیرفته نیست،در حالیکه هر حدیثی که از صحیح بخاری ومسلم بگویی ما آنرا می پذیریم.
در حالیکه من نمی دانم برای شیعه چطور دلیل بیاورم ؟که بدانم سند روایی آنرا قبول دارد یا نه؟آیا مجلسی آنرا صحیح میداند یا دکتر عصام آنرا ضعیف می داند ؟هر حدیثی که می گویم باید علت صحت یا ضعف آنرا بدانم من هم اینطور هیچ حدیثی را قبول می کنم مگر علت صحت آنرا بدانم ومشخص باشد کدام یک از علما آنرا صحیح می دانسته از کجا بدانم کدام احادیث نزد تومسلم است یا غیر مسلم؟!بنابراین باید روشی برای تشخیص حدیث صحیح ازغیرصحیح وجود داشته باشد.
اول قضیه امامت وحکم آنرا بررسی کنیم وحکم کسی که آنرا انکار می کند،که آیا من مسلمان هستم یا کافر؟آیا ائمه دوازده گانه راپیامبر نام برده وبه آنها تصریح کرده اند
دکترعصام:

در کتاب (عقیدةالطحاویة)ویا(عقیدة الواسطیة) تمام آیات روایات صحیحه نزد اهل سنت ذکر شده است الان هم بهتر است وقت را صرف اینکه مجلسی صحیح دانسته یا البانی ضعیف دانسته با عبد المنان بگوید ضعیف است والوادعی بگوید صحیح است و...من معتقدم روایتی که هم شیعه واهل سنت پذیرفته اندواز مرحله تصحیح وتضعیف گذشته بحث کنیم وقتی روایتی در کتابهای عقیدتی مورد بحث قرار می گیرد دیگر از بحث در مورد صحت وضعف گذشته است،وقتی می گویم از حدیث ثقلین گفتگو کنیم که هم در کافی آمده هم در صحیح مسلم ولی فکر می کنم شما می خواهی از بحث وگفتگو طفره بروی باز می گویی مجلسی درست دانسته ولی بهبودی صحیحنمی داند میگویم البانی پذیرفته میگویی ذهبی در تلخیصش آنرا ضعیف میداند،حدیث ثقلین نزد امامیه واهل سنت پذیرفته شده است در کتابهای عقیدتی اثنی عشری آمده این حدیث سندی است برامامت یا در مورد ثقلین گفتگو کنیم تا گفتگوازاین سیکل خارج شود،این روش در تمام جهان که از جزئیات شروع می کنند رایج است واین نه بخاطر این است یک بحث فرعی است بلکه اگر این کار رانکنیم بحث از مجرای خود خارج می شود، میگویی بحث از امامت؟بحث امامت موضوع گستردهای است ولی اگر بخواهی حدیث ثقلین را شروع کنیم من آماده ام؟

شیخ عثمان:
امیدوارم گفتگو به این شکل تمام نشود،دکتر عصام اصرار دارد از فرعیات بگوییم از حدیث ثقلین وحدیث کسا اگر چنین باشد باید اول زمینه بحث را آماده کنیم،من منکر حدیث کسا وثقلین نیستم این احادیث پذیرفته شده است ولی منظور من را اشتباه نفهمیدمن می گویم مثلا اگر یک نصرانی در مورد عیسی واینکه او آفریننده جهان است ،عیسی با خداست وبا مریم سه خدا تشکیل می دهند وشبیه این مسائل به او می گویید نه این مطلب نزد همه پذیرفته شده نیست؟وباید در مورد عیسی آنچه نزد همه مسلم است سخن بگوییم؟یا یک مسیحی بگوید در مورد مسائلی که بین مسلمانان ومسیحیان اختلاف است مانند تثلیث صحبت نکنیم بلکه فقط در مورد امور متفق علیه گفتگو کنیم سخن درستی است؟
من می گویم درست است که جناب دکتر حدیث کسا ومنزلت هر دو صحیح هستندواز این جهت مشکلی وجود ندارد ولی ما در بحث از کتابهای اهل تسنن صحبت می کنیم پس کتابهی تشیع چی؟اگر بخواهم از منابع شیعه استفاده کنم از چه منبعی استدلال کنم که معتبروصحیح است؟آیا قرآن از نظر شما مورد تحریف قرار نگرفته است؟اگر از نظر کسی یک حرف قرآن کم شده باشد آیا او را بعنوان مسلمان قبول دارید؟من از کجا بدانم شما به کدام کتاب استناد می کنید؟بله حدیث کسا ثقلین ومنزلت نزد شما مقبول علی بن ابی طالب( رضی الله عنه )دارای منزلت عالی ولی بگو کام کتب شیعه نزد شما حجت است؟ یاهیچکس را قبول نداری وآیا این نظر شما نظر شیعه هم هست؟
دکترعصام عماد:
ظاهرا برادر عثمان حرفهای من را متوجه نشدند،من میگویم حدیث کسا نزد شیعه واهل سنت پذیرفته شده است هم در مسلم آمده هم در کلینی زمانیکه من وهابی بودماز حدیث ثقلین چیز دیگری می فهمیدم والان چیز دیگری ووقتی این حقیقت را درک کردم ازوهابی به اثنی عشری رجوع کردم والان می گویم در مورد همین نوع برداشتها وفهمها صحبت کنیم وببینیم کدام برداشتها به اراده پیامبر در این حدیث نزدیکتر است وحق با شارحین کدام گروه می باشد؟تعیین متن حدیث تنها کافی نیست در فهم حدیث هم باید توافق باشد.اگر در معنای حدیث اختلاف داشتیم پیرامون آنهم بحث می کنیم هر کس نزدیکتر به سخن پیامبر باشد فهم او حجت است،اما اینه در یک موضوع کلی مثل امامت که خود از مسائل جزئی مثل ثقلین تشکیل شده شروع کنیم بحثی است بی نتیجه برای من فرقی ندارد کتب شیعه چیست وشما کتب شیعه را می شناسی ومن هم کتب اهل سنت،این مسئله واضحی است فکر نمی کنم کسی باشد که این کتابها را نشناسدوقت را بخاطر این موضوع روشن تلف نکنیم، یک روایتی که همه آنرا صحیح می دانند انتخاب کنیم وروی نوع برداشت آن گفتگو کنیم،ازمن می پرسی چه چیزی را قبول داری من می گویم حدیث ثقلین ،چرا که علت اصلی گرایش من به شیعه شد.من نسبت به فهم اهل تسنن از این حدیث اشکالات فراوانی دارم .
اگر نگاه کنیم به مقدمه کتاب (حکم الاسلام فی اثنی عشریة)از ربیع محمد سعودی
یا کتاب (الشیعةالامامیة فی میزان الاسلام) نویسنده می گوید زمانیکه به مصر سفر کردم با پدیده ای عجیب مواجه شدم وقتی دیدم بیشتر علمائ فاضلی که می شناختم شیعه شده اند،وهمچنین ناصر قفاری در کتاب (مسالة التقریب) و( کتاب اصول اثنی عشریة) می گوید علمائ نجد به اثنی عشری روی آورده اندامام ابن حجر هیتمی در مورد مردم سنی مکه که به شیعه روی آوردند در مقدمه کتاب (الصواعق المحرقة) می نویسد.
من می گویم روایاتی که کلینی ومجلسی از قدما بخاری ومسلم در صحیحشان ذکر کرده اند بحث کنیم اگر آمادگی نداری می توانیم بحث را به هفته آینده موکول کنیم واگر هم می خواهی مناظره کنی من آمادگی هر آیه یا روایتی را دارم.از سوال تو تعجب می کنم تو کتابهای شیعه را می شناسی منهم کتابهای اهل سنت پس چراازچیزهایی که می دانی سوال می کنی؟
این حدیث ((کتاب الله واهل بیتی،اذکرکم الله فی اهل بیتی،اذکرکم الله فی اهل بیتی)) هم در کتب اثنی عشری وهم صحیحهای اهل تسنن این حدیث اساس اختلاف این دو فرقه را تشکیل می دهد.
شما علم رجال واصول شیعی را نمی شناسی سیزده سال طول کشید تا من آنرا خواندم پس خودت را با این مباحث خسته نکن که که مجلسی صحیح یا بهبودی ضعیف دانسته اگر بخواهیم بحث رجالی داشته باشیم یک ماه لازم است نه یک جلسه اینطور فقط وقت حاضرین را تلف می کنیم .
در حالیکه اساس بنیان اختلاف میان مسلمین عدم درک صحیح حدیث ثقلین است ما طبق این حدیث قائل به امامت ومعصوم بودن آنها هستیم در حالیکه شما معتقدید این حدیث بر عصمت وامامت اهل بیت دلالت نداردمی گویی بحث امامت باشد بسم الله الرحمن الرحیم من از حدیث ثقلین شروع می کنم چرا ضد ونقیض می گویید؟می گویی حدیث امامت؟امامت چگونه بوجود آمد؟چطور پیدا شد؟بنیادهای اصلی آن چیست؟ جواب بازهم حدیث ثقلین
گفتم من خود وهابی سنی بودم به خاطر همین حدیث شیعه شدم اگر شما با آنچه که از حدیث ثقلین برداشت می کنیدمن را قانع کنید من از اثنی عشری به وهابی برمی گردم،ولی من می دانم فهم شما از حدیث ثقلین اشتباه است،از همان قرنهای اولیه مردم عراق وایران،یمن سنی مذهب بودند بخاطر همین حدیث ثقلین شیعه شدند،محمد انطاکی در کتاب معروفش (لماذا اخترت مذهب اهل البیت) ومحمد تیجانی گفته اند بخاطر همین حدیث شیعه شدند،چرا از حدیثی که باعث شده بسیاری از اهل تسنن شیعه شوند گفتگو نکنیم؟ ابن باز، ناصرقفاری،ابن حجر هیتمی همه در کتابهایشان نوشته اند که بسیاری از اهل تسنن بخاطر همین حدیث به اثنی عشری گرایش پیدا کردند،میگویی این بحث اساسی وبنیادی نیست چطورحدیثی که باعث این همه دگرگونی در افراد شده شما را بخدا بگویید این بحث بنیادی نیست؟این واقعا حرف عجیبی است! اگراین بحث اصلی نیست پس چه بحثی موضوع اصلی است؟


آقای رفیق :
انتخاب موضوع را بعهده خودتان گذاشتم ان شاءالله به نتیجه برسید،شیخ عثمان بفرمایید.

ادامه مناظره

 
شیخ عثمان:
از برادران شنونده عذرخواهی می کنم نمی خواهم موضوع را گفتگو را طولانی کنم، دکتر عصام می گوید سیزده سال علم رجال وحدیث اثنی عشری خوانده ومعتقد است که من علم رجال را نمی شناسم شما از کجا می دانی من علم رجال نمی دانم؟ من ادعای عالم بودن در علم حدیث شیعه نکردم ولی حرف دکتر هم درست نیست.
می گوید نمی خواهد خود را خسته کنی ولی من می خواهم خودم را خسته کنم وبدانم از چه حدیثهایی می توانم دلیل بیاورم؟ که او آنها را قبول کند؟
می گوید از کتاب مفید ومظفرحجت بیاور،من از شما شیعه می پرسم شما پیرو مفید ومظفر هستید یا اهل بیت؟
می گویی به کتابهای اعتقادی مراجعه کنیم،چه کسی گفته کتاب مظفر پر از روایات ضد ونقیض است وعقیده اهل بیت را مطرح می کند؟به من کتابی معرفی کن که سخن جعفر،محمد باقر(رضی الله عنه) را نقل می کند من احادیث اهل بیت را می خواهم نه علما اهل بیت فقط بر قران تکیه می کردند وروایاتی که شاگردانشان نقل می کردندسخنان جعفر صادق را رها می کنی وبرعقاید مظفر استناد می کنی؟از نظر من مشکلی نیست ولی از نظرمسموع نیست.
سید رفیق: پس بنابراین شیخ عثمان گفتگورا ازحدیث ثقلین شروع می کنیم از نظر شما مشکلی ندارد.
دکتر عصام:
ظاهرا صدای من واضح به دکتر عصام نمی رسدکه هنوز منظور مرا نفهمیده است،مگرکتابهای اهل سنت مثل عقاید طحاویه یا عقاید واسطیه راکه ما میخواندیم چه کسی غیرازبزرگان اهل سنت آنرا نوشته اند؟کتابهای ابن تیمیه مگرجزعقاید ابن تیمیه است؟یا می خواهید بگویید این عقاید اهل سنت است که از قرآن وسنت نبوی نوشته اند؟ وقتی می گویم کتاب عقایدمظفر چون اواز قرآن وروایات به این مطالب رسیده است ولی انگار شما می خواهید بگوییداینها را از خودش نوشته است!
آن زمان که وهابی بودیم وکتاب محمد عبدالوهاب را میخواندیم می خواهی بگویی او توحید جدیدی نوشته بود یا آنرا زآیات احادیث نبوی بدست آورده بود؟وقتی منهم می گویم عقاید مظفر منظورم برداشت مظفر از آیات وروایاتی است که از قرآن کریم رسیده است،وقتی می گویم حدیث ثقلین به دلیل نوع برداشت شما از این حدیث است که در نتیجه کلام امام صادق وامام باقر به دلیل این طرز برداشت شما نمی تواند حجت باشدبنابراین گفتگو راجع احادیث آنان دور از منطق ومراحل علمی است لذا اول باید حدیث ثقلین تثبیت شود.
منهم وقتی سنی بودم امام علی علیه السلام را مثل بقیه صحابه می دانستم اما الآن به دلیل برداشتم از حدیث ثقلین عمل به سخنان امام علی علیه السلام را واجب می دانم در حالیکه آنموقع ممکن بود به فقه عمربن خطاب عمل کنم یا فقه امام علی علیه السلام ولی الان یقین دارم باید فقط به فقه امام علی علیه السلام عمل کنم اگر قبل از بررسی حدیث ثقلین به گفته های ائمه استناد کنیم مانند صحبت از صندلی که وجود ندارد وما در مورد رنگ سبز یا آبی بودن آن گفتگو کنیم.
چرا راجع حدیث ثقلین که نزد هر دو گروه مقبول است صحبت نکنیم که در مورد کتابهایی از اهل سنت وشیعه است وآنها را می دانیم صحبت کنیم که کدام نزد شیعه معتبر است وکدام نزد اهل سنت که چیزی جز تحصیل حاصل نیست؟اگر آمادگی دارید الآن پیرامون این حدیث گفتگو را آغاز کنیم واگرنه هفته آینده در مورد این حدیث صحبت کنیم؟
آقای رفیق:
نظر شما چیست؟ممانعتی در اینکه ازاین حدیث شروع کنیم ندارید؟
شیخ عثمان:
از نظر من مانعی وجود ندارد، ولی دکتر عصام از معرفی منابع شیعه طفره می رود چون میداند من از اختلاف شیعیان در تصحیح وتضعیف احادیث اطلاع دارم،تو قائل به صحیح بودن همه احادیث کتابهای چهارگانه ای؟
چطور می شود گفتگو کرد در حالیکه نمی دانم کدام احادیث را قبول داری باید آنها را یکی یکی برای توبخوانم تا آنها را تایید یا رد کنی؟کدام کتاب را نام ببرم که تو آنها را قبول داشته باشی؟
واینکه می گویی مردم به شیعه گرایش پیدا کردند چرا مبالغه می کنید کی مردم ایران ویمن وعراق بخاطر این حدیث شیعه شدند؟پس چرا جمعیت اهل تسنن هزار برابر شیعیانند؟اگر مردم عراق این را فهمیده بودند الان کل عراق شیعه بودند یا درایران همه شیعه می شدند،اینکه فلانی شیعه شده یا فلانی سنی نیازی به این همه مبالغه ندارد،الحمدلله می دانیم که بعضی افراد به علم الیقین وارد تشیع شدند ولی این موضوع بحث ما نیست منهم تمایلی ندارم وارد این موضوع شوم برای اثبات این سخنان باید آمار ارائه داد.
می گوید کتاب مظفرمانند طحاویه است،طحاویه عقاید مسلمین استواهل تسنن به آن معتقدند ما می خواهیم از احادیث وروایات صخبت کنیم مانند ثقلین یاحدیث الغدیرکتاب مظفر اعتقادی است به احادیث وروایات چه ربطی دارد؟بحرحال آنچه برای من مهم است اینکه چچطور باشما گفتگو کنمچون این نوع گفتگو بی نتیجه است من احساس می کنم دکتر عصامفقط یک موضوع را آماده کردهواصرار دارد پیرامون آن موضوع بحث شودووقت هدر شود وموضوع ابتر بماند،به همین دلیل می گویم از عقایدی صحبت کنیم که که شما بخاطر آن مارا تکفیر می کنید وما شما را.
حالا اگر می خواهید با حدیث ثقلین امامت را اثبات کنید من بگویم منکر امامت هستم از نظر شما کافرم یا مسلمان؟اهل سنت کافرند یا مسلمان؟امامتی که بااین احادیث به اثبات می رسند چه حکمی دارند حکم منکر آن چیست؟آیا شیعیان بخاطر حدیث ثقلین به ما دشنام می دهند؟مسئله خطرناک تر از این حرفهاست.من حاضرم درمورد مسائل اعتقادی بین شیعه وسنی که جزئی هم باشد صحبت کنم که وقت زیادی هم نگیرد،ولی درمورد حدیث ثقلین یا حدیث کساء بر فرض که یکی دو جلسه هم بحث کنیم چه نتیجه ای دارد؟ چرا از کتاب الله شروع نکنیم؟آیا امامت ائمه اثنی عشری را از کتاب خدا می توانی اثبات کنی؟ من حدیث را قبول ندارم کتاب الله را می پذیرمدر مسائل اختلافی شیعه وسنی کتاب خدا حکم کند شما ادعا دارید بین صحابه هنوز هم اختلاف وجود دارد لذا من نمی خواهم در یک بحث ابتر شرکت کنمودر مورد مسائل فرعی مثل حدیث ثقلین گفتگو کنم ولی باز هم اگر دکتر عصام اصرار دارد که موضوع حدیث ثقلین باشد مانعی نیست ولی امیدوارم در مورد موضوعی که اساس اختلاف دو گروه است را انتخاب کنیم .


آقای رفیق
:
جلسه بعد هفته آینده روز جمعه برگزار خواهد شد ظاهرا شیخ عثمان می خواهد وقت گفتگوی هرطرف مشخص باشد بعد از شنیدن صحبتهای دکتر عصام این کار را می کنیم.
دکتر عصام:
بسم الله الرحمن الرحیم اگر شیخ عثمان نمی خواهد ازحدیث شروع کنیم مانعی ندارد از آیه تطهیر شروع می کنیم به نظر می رسد شیخ عثمان می خواهد بین قرآن وسنت جدایی بیندازد ولی این امکان ندارد، پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم می فرماید((اوتیت القران ومثله معه)) و((انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون)) ودر آیه دیگرمیفرماید: ((وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس))هفته آینده در مورد آیه امامت بحث می کنیم اول موضوع کلی را مطرح می شود چون اهل تسنن وشیعه از آیات زیادی برای اثبات امامت استفاده می کنندبعد یک آیه را مشخص می کنیم تا با جزئی کردن موضوع بتوانیم از مباحث نتیجه بگیریم که این یک روش علمی در جهان است،ولی اگرهم ازآیه تطهیراستفاده کنیم باز باید به حدیث کساءرجوع کنیم چون این آیات احادیث با هم مرتبتد.
البته یک نکته ای را می خواهم به شیخ عثمان تذکر بدهمدر مسئله مهر ایشان خلط کردند از ایشان خواهش می کنم اذ الفاظ مودبانه استفاده کنند فلانی برای غیر خدا سجده(مهر) کرد بایددر بکار بردن الفاظ دقت کنیم ما برای ایجاد نزدیکی بین مسلمین آمدیم باید برای هم احترام قائل باشیم من هر اتهام به شرکی را نمی پذیرم منهم وقتی وهابی بودم اثنی عشری رابه شرک متهم می کردم وکتابی هم بنام (الصلة بین الاثنی عشریة وفرق الغلاة)در واقع بین اثنی عشری وغلات خلط کردم باید این مسئله حل کنیم ما در این گفتگو به این اعتبار شرکت کردیم که هر دو یکدیگر را مسلمان می دانیم برای مسلمان جایز نیست دیگری را بکفر متهم کنیم باید برای مناظره قوانینی مشخص کنیم،درست است که من بعنوان اثنی عشری کسی که منکر سنت نبوی باشد کافر است وخارج از اسلام وهمچنین هرکسی قران را از طرزف خداوند نداند.
بحر حال از شما می خواهم در بکار بردن عبارتها دقت کنیم نباید به تکفیروشرک،غلوهمدیگررا متهم کنیم باید بعنوان مسلمان به همدیگر حسن ظن داشته باشیم،اگرچنین باشد می توانیم یک گفتگوی علمی داشته باشیم که هر دو طرف هم راضی باشند.
قرارما انشاالله جمعه آینده،از اخلاق خوبتان وحضورتان در جلسه متشکرم شما را بخدا می سپارم.