2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
وهابيون و اهل قبور!
کد مطلب: ٦٢٥٧ تاریخ انتشار: ٠٥ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 7207
فتنه وهابیت » شناخت وهابیت
وهابيون و اهل قبور!

طلبه هاي سعودي نزديك قبور زنان و دختران پيامبر، برخلاف معتقدات شيعه درباره زيارت اهل قبور و سلام به مردگان، حرف مي زنند. بارها ديده ام چند نفر يك جنازه را با عجله به داخل بقيع مي برند تا دفن كنند. طي سال ها تشرف، به جرأت مي توانم بگويم، اشكي از بازماندگان تشييع كننده به دنبال جنازه نديده ام. اصلا ردپايي از زن و فرزندان ميت ديده نمي شود. بيچاره اين مرده ها!


حواس پرت هاي حج!

حج ما و حج بيشتر كشورها، حج مسن و پيري است؛ يعني شايد بيش از 75 درصد حاجي هايي كه به مكه مي آيند، بالاي پنجاه و شصت سال سن دارند و مي شود حدس زد كه سواد چنداني هم ندارند. امسال از ايران اسلامي ما، چند نفر زاير 99 ساله هم به حج آمده بودند. در گزارش هايي كه مي آمد، از وجود افرادي كه در كاروان ها به دليل كهولت سن دچار اختلال حواس بودند، خبرهايي داده مي شد كه گاه باعث ناراحتي هم اتاقي هاي آنان مي گشت.


از قول مديراني گفته مي شد، برخي حتي اختيار ادرار خود را ندارند. مي گفتند برخي چنان دچار اختلال حواس هستند كه هرچه احكام و مناسك و اعمالي كه بايد انجام دهند به آنها تلقين مي شود، بي فايده است. جدا دنيا دنياي عبرت است. نمي دانم سيستم كنترل پزشكي ما تا كي مي خواهد اين گونه عاطفي عمل كند! براي بعضي اين چه حج آمدني است نمي دانم! خيلي جاها علم تسليم عاطفه مي شود و شده است! مثل روزهاي جنگ كه مسئولان با اعزام نوجوانان كم سن و سال مخالفت مي كردند، اما در پايان، در برابرگريه و بي تابي هاي آنان تسليم مي شدند.


در سال66 كه مكه بودم، پيرمرد زايري را ديدم كه پس از دو هفته از ورود به مكه، هنوز در حال احرام بود! او روزها درب هتل مي نشست و اطراف را نگاه مي كرد! از مدير كاروانش پرسيدم: پس از اين همه مدت او چرا هنوز محرم است؟ گفت: هر كاري مي كنم به مسجدالحرام بيايد و دو سه ساعت اعمالش را انجام دهد و احرامش را دربياورد، زير بار نمي رود و مي گويد: من براي چه بروم آن خانه سنگي را طواف كنم!


به او گفتم: چون كم كم بايد به عرفات برويد، هر طور شده هرچند با وعده يا به زور و كلك او را ببريد و از احرام دربياوريد! پذيرفت. اين هم حكايت حج برخي كه خدا نصيب هيچ كس نكند. حج در جواني بسيار قيمت و قدر دارد. افسوس كه بيشتر جوانها نه پول دارند و نه...!


كليد طلايي!

از اصطلاحات پرمعني و پركنايه متداول بين مديران حج و اعضاي ستادي آن، اصطلاح پررمز و راز و كنايه كليد طلايي است! كه اشاره به وضعيت كساني دارد كه متأهل به حج مي آيند و مانند عمره نمي توانند با خانواده خود راحت در اطاقي مجزا باشند! و در اين مدت يك ماهه حج عملا با همسرانشان نقش خواهر و برادر را دارند!


در يك كاروان زايري با شكايت از اين مسئله مي گفت: مگر ما براي شما كمتر از يك زنداني هستيم كه مسئولان زندان به او اجازه مي دهند در طول ماه خانواده اش را ببيند و با او خلوتي داشته باشد؟!


بعضي مديران زرنگ با خالي گذاشتن يك اتاق و دادن كليد آن به افراد متأهل، اين مسئله رواني را حل كرده اند و در جلسات بين خود از آن به عنوان كليد طلايي نام مي برند!


بارها ديده شده زايري پرخاشگر و معترضي جدي به مديريت كاروان خود با اعطاي كليد طلايي از سوي مدير به او تا آخر سفر كاملا رام و آرام و مثبت و مؤيد و حامي برنامه هاي مديريت كاروان شده است! جداً اين نياز جنسي هم براي خودش عالمي دارد و به ويژه در حج و چه رويدادهاي خنده آوري كه در اين رابطه در اين سال ها در كاروان ها ديده نشده كه مايه انبساط خاطر كادر هاي قديمي حج در مباحثي كه با هم دارند شده و مي شود!


حضور يك ساعتي نماينده در نشست هاي مجلس!

در بين دوستان سربازرس بعثه، نماينده اي از مجلس هست كه اتفاقا چند دوره است در مجلس حضور دارد و رئيس يكي از كميسيون هاي مهم مجلس است. با او درباره يكي از نمايندگان شهرهاي جنوبي صحبت به ميان آمد تا به او گفتم: اين آقا عكسي با يكي از مقامات بلندپايه نظام گرفته و گفته من با اين عكس به مجلس مي روم و اتفاقا رفت! سري تكان داد و گفت: اين آدم حداكثر روزي يك ساعت به مجلس مي آيد كه از مجلس اخراج نشود و مجلس را نردبان كارهاي اقتصادي اش كرده و معروف است كه در اين سه و نيم سال دوره نمايندگي، وضعش به گونه اي شده كه از هر ماشين يك نوع آن را دارد!


اين را كه گفت، من به ياد سال 74 افتادم كه همين آدم براي معالجه پدرش پيش من آمد و درخواست معرفي خود به جايي براي پنجاه هزار تومان وام داشت! ـ كه البته آن موقع اين مبلغ معادل دو، سه ميليون الان بود! ـ پس از چند روز كه به او گفتم نامه معرفي اش آماده است، در كمال تعجب تشكري كرد و گفت: مشكل من حل شد. پرسيدم: چطوري؟ گفت: شعري در مدح يكي از مقامات گفتم، وي دويست هزار تومان به من صله و پول بلاعوض داد! خدا عاقبت بعضي از ماها را به خير كند با اين پول دادن ها و پول گرفتن ها.

گيرم او اين پول مفت را داد، اين چرا گرفت؟! بگذريم بهتر نيست؟...


قطع صحبت با صلوات ايراني ها

اينجا قبرستان بقيع است. نماز جماعت صبح را در حرم پيامبر خوانده و به بقيع آمده ام. هوا اندكي سرد است. برخي از زايران ايراني خوب حرمت بقيع را نگه مي دارند و از همان در ورودي قبرستان كه با قبور ائمه، ده پانزده متر بيشتر فاصله ندارد، كفش هايشان را درمي آورند و با جوراب به قبرستان وارد مي شوند. من هم بيشتر همين كار را مي كنم، هرچند كار سختي است، اما شيرين است سخت از اين جهت كه غير ايراني ها كف قبرستان را تميز نگاه نمي دارند. به هر حال، ادب زيارت اين اقتضا را دارد. نهايت كار اين است كه يك جوراب براي بقيع بايد كنار گذاشت و در هر تشرف، آن را پوشيد و پس از خروج، آن را درآورد كه مسئله بهداشت هم رعايت شود.


طلبه هاي سعودي روي ديوارهاي كوتاهي كه نزديك قبور زنان و دختران پيامبراست، ايستاده اند و برخلاف معتقدات شيعه درباره زيارت اهل قبور و سلام به مردگان و... حرف مي زنند و جمعيت باهوش ايراني كه از مقابل آنها مي گذرند، براي ساكت كردن و بي اثر كردن سخنانشان، مرتب صلوات هاي بلندي مي فرستند و بي اعتنا از كنار آنان رد مي شوند!


زايري غيرايراني كه نمي دانم كجايي است، از يكي از اين طلبه هاي افغاني سعودي شده مي پرسد: اينها قبور كيست؟ وي با بي اعتنايي كاملي در حالي كه مانند همه سعودي ها با چوب مسواك به دندان هايش ور مي رود، به او مي گويد: الله اعلم! حاضر نيست حتي به او بگويد اين قبور دختران يا زنان پيامبر است. چقدر اينها به اموات بي اعتنا هستند. بارها ديده ام چند نفر يك جنازه را با عجله به داخل بقيع مي برند تا دفن كنند. طي سال ها تشرف، به جرأت مي توانم بگويم، اشكي از بازماندگان تشييع كننده به دنبال جنازه نديده ام. نمي دانم دل اينها از چه ساخته شده است. انگار دارند يك چمدان را به خاك مي سپارند! در اين تشييع هاي مختصر، اصلا ردپايي از زن و فرزندان ميت ديده نمي شود. بيچاره اين مرده ها! از همين حالا مي شود حساب خيرات شب جمعه و... را براي آنها تمام و منتفي شده دانست..


منبع: سايت شيعه آنلاين



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها