2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
حضرت أبو طالب (عليه السلام) 01
کد مطلب: ٥٧٨١ تاریخ انتشار: ٠٣ مرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 8056
سخنراني ها » عمومي
حضرت أبو طالب (عليه السلام) 01

شخصیت و ایمان حضرت ابوطالب نزد شیعه واهل سنت، دلایل ایمان
شبكه سلام 87/05/03

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 03 / 05 / 87

آقاي هدايتي

نظر علماي شيعه و اهل سنت در مورد ولادت و وفات و اسم حضرت ابوطالب عليه السلام چيست؟

استاد حسيني قزويني

نام حضرت ابوطالب عليه السلام:

در جلسه گذشته يك اشاره اجمالي داشتيم.

تفصيل مطلب اين است كه بزرگان اهل سنت در مورد اسم حضرت ابوطالب عليه السلام، اختلاف عميقي دارند. ابن حجر عسقلاني، متوفاي 852 هجري است و از استوانه هاي علمي اهل سنت، در الاصابه و فتح الباري تعابيري دارد، وقتي به حضرت ابوطالب عليه السلام مي گويد:

اشتهر بكنيته و اسمه عبد مناف علي المشهور. و لما مات عبد المطلب أوصي بمحمد إلي أبي طالب فكفله و أحسن تربيته و سافر به صحبته إلي الشام و هو شاب و لما بعث قام في نصرته و ذب عنه من عاداه و مدحه عدة مدائح.

شهرت حضرت ابوطالب عليه السلام به كنيه اش است و بنابر مشهور، نامش عبد مناف است. وقتي عبد المطلب از دنيا رفت، ابوطالب را وصيت كرد به نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ابوطالب هم متكفل تربيت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شد و در سفرها همراه خودش مي برد و در برابر دشمنان از او دفاع مي كرد و مدح هاي فراواني از او نسبت به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باقي مانده است.

الاصابه، ج7، ص196 - فتح الباري، ج7، ص150

برخي گفته اند كه عمران بوده و حاكم نيشابوري گفته كه اكثر متقدمين بر اين عقيده بوده اند كه اسم حضرت ابوطالب عليه السلام، همان كنيه اوست.

ابن عساكر از مورخان بنام اهل سنت، صراحت دارد كه اسم حضرت ابوطالب عليه السلام، عبد مناف بوده است.

تاريخ دمشق، ج27، ص253

آقاي عيني كه از شارحين صحيح بخاري است، در كتاب عمدة القاري، ج23، ص125 همين تعبير را دارد.

نسب شناس مشهور، ابو نصر بخاري، در كتاب سرّ سلسلة العلوية، ص3 همين تعبير را دارد.

آقاي ابن عبد البر در الاستيعاب، ج1، ص370 و آقاي نووي در كتاب الاذكار، ص298 معتقدند كه نام حضرت ابوطالب عليه السلام، عبد مناف بوده است.

آقاي ابن عنبه، صاحب كتاب عمدة الطالب، در ص20 دارد كه بعضي گفته اند عمران بوده، ولي روايت ضعيف است و بعضي هم گفته اند نام او، كنيه اش بوده است.

آخرين جمله از حاكم نيشابوري است كه مي گويد:

و قد تواترت الاخبار بأن ابا طالب كنيته.

ابو طالب، كنيه ايشان بوده است.

مستدرك حاكم، ج3، ص108

از علماي شيعه هم، جناب نجم الدين عسگري در كتاب ابوطالب حامي الرسول، ص181 همين مطالب را نقل مي كند و مي گويد شهرت ابوطالب، كنيه است بوده و اسمش عبد مناف بوده، گرچه برخي عمران گفته اند. از ثعلبي نقل مي كند بر اينكه شايد عمران صحيح باشد و در ذيل آيه:

وَ آَلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ (سوره آل عمران/آيه33)

مي گويد مراد از آل عمران، همان آل ابوطالب است.

جناب علامه مجلسي در كتاب بحار الانوار ج35، ص138 مي گويد:

و الصحيح أن أسمه عبد مناف و بذلك نطقت وصية أبيه عبد المطلب حين أوصي إليه برسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و هو قوله:

وصيك يا عبد مناف بعدي * بواحد بعد أبيه فرد.

اسم حضرت ابوطالب عليه السلام عبد مناف بوده است و پدرش عبد المطلب، وقتي وصيت مي كرد، او را به اين نام خواند.

جناب شيخ علي نمازي هم در مستدرك سفينه البحار، ج6، ص554 همين تعابير را دارد.

بنده هم نظرم بر اين است كه اسم حضرت ابوطالب عليه السلام مشهور به همان كنيه اش بوده است. اگر بنا باشد اسم ديگري، غير از كنيه براي ايشان معين كنيم، همان عبد مناف است و رواياتي كه در مورد آل عمران است، خيلي معتبر نيست.

ولادت حضرت ابوطالب عليه السلام:

ابن حجر عسقلاني در الاصابه، ج7، ص196 مي گويد:

ولد قبل النبي بخمس و ثلاثين سنة.

ابوطالب، 35 سال قبل از ولات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بدنيا آمد.

در حقيقت، در سال بعثت نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم، حضرت ابوطالب عليه السلام 75 سال داشت.

مرحوم سيد علي خان مدني، از علماي بزرگ اهل سنت، در كتاب الدرجات الرفيعه في طبقات الشيعه، ص41 همين تعبير را دارد. مرحوم سيد محسن امين كه از مفاخر علماي شيعه است، در كتاب اعيان الشيعه كه به حق، اين كتاب مايه فخر شيعه است، در ج8، ص114 همين تعبير را آورده است.

بغدادي هم در خزانة العرب، ج2، ص67 مي گويد كه حضرت ابوطالب عليه السلام 35 سال قبل از ميلاد نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم به دنيا آمد.

وفات حضرت ابوطالب عليه السلام:

خود آقايان اهل سنت اختلاف دارند كه سال وفات ايشان چه زماني بوده است. ابن حجر عسقلاني در كتاب الاصابه، ج7، ص203 مي گويد:

مات أبوطالب في السنة العاشرة من المبعث و كان له يوم مات بضع و ثمانون سنة.

ابوطالب در سال ده بعثت از دنيا رفت و روزي كه از دنيا رفت، هشتاد و اندي سن داشت.

ابن اثير در كتاب اسد الغابه، ج1، ص19 مي گويد:

در سال دهم هجري، اول ذيقعده از دنيا رفته است و برخي گفته اند نيمه شوال از دنيا رفته است و حضرت خديجه هم سه روز بعد از وفات ابو طالب از دنيا رفت. برخي مي گويند يك ماه بعد و برخي هم مي گويند يك ماه و پنج روز بعد و برخي هم مي گويند بعد از پنجاه روز از دنيا رفت.

آقايان اهل سنت نظر قطعي در اين مورد ندارند.

اما از علماي شيعه:

مرحوم شيخ طوسي (ره) شيخ الطائفه كه از استوانه هاي علمي شيعه است و مايه مباهات و افتخار جهان تشيع و متوفاي 460 هجري، صراحت دارد:

و في اليوم السادس و العشرين كانت وفاة أبي طالب رحمة الله عليه.

روز 26 ماه رجب، روز وفات حضرت ابوطالب رحمة الله عليه بوده است.

مصباح المتهجد، ص812

علامه مجلسي (ره) نقل مي كند هم از مصباح المتهجد و هم از مصباح كفعمي، ص566 بر اينكه:

في السادس و العشرين من شهر رجب كانت وفاة أبي طالب رحمة الله عليه.

روز 26 ماه رجب، روز وفات حضرت ابوطالب رحمة الله عليه بوده است.

بحار الأنوار، ج19، ص24

اين خلاصه اي از نظريات شيعه و سني بود در نام حضرت ابوطالب عليه السلام و ولادت و وفات ايشان.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اساسي ترين شبهات و سؤالاتي كه از طرف وهابيت مطرح است در مورد حضرت ابوطالب عليه السلام چيست؟ هدف آنها از مطرح كردن اينچنين شبهات چيست؟

استاد حسيني قزويني

عمده شبهات، توسط ابن تيميه حراني، بزرگ نظريه پرداز وهابيت، متوفاي 728 هجري مطرح شده است. هيچ شكي نيست كه هدف اينها از زير سؤال بردن ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام، بخاطر بغض و كينه و حسدي است كه نسبت به آقا اميرالمؤمنين عليه السلام دارند. مي خواهند كاري بكنند كه بين اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير خلفاء، تساوي برقرار شود. اين، هم خلاف حقيقت است و هم خلاف تاريخ و وجدان.

ابن تيميه در كتاب منهاج السنه، ج4، ص351 مي گويد:

فهم يقدحون في العباس عم رسول الله صلي الله عليه و سلم الذي تواتر إيمانه و يمدحون أبا طالب الذي مات كافرا باتفاق أهل العلم. كما دلت عليه الأحاديث الصحيحة ... .

شيعيان، نسبت به عباس، عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم طعنه مي زنند و او را كافر مي دانند، با اينكه ايمانش به تواتر ثابت شده است؛ و ابو طالب را مدح و ثناء مي گويند، با اينكه به اتفاق و اجماع اهل علم، كافر از دنيا رفته است.

البته ادعاي ايشان نسبت به عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، افتراء و كذب و تهمت است و شيعه نسبت به عباس، عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، اينچنين جسارتي ندارد. عباس، روزي مسلمان شد و معتقديم كه، مؤمن و مُسلم و حامي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا رفته است. إن شاء الله در فرصت مناسب، در مورد عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مفصل بحث خواهيم كرد.

ابن تيميه در منهاج السنه، ج7، ص304 مي گويد:

عموهاي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم 4 نفر بودند: عباس، حمزه، ابوطالب و ابولهب. عباس و همزه ايمان آوردند؛ ولي دو نفر ديگر كافر ماندند. يكي از آن دو، ابوطالب بود كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دفاع و حمايت كرد، ولي با كفر از دنيا رفت و ديگري ابولهب بود و دشمن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم.

يعني در اينجا حضرت ابوطالب عليه السلام را با ابولهب، قرين هم قرار داده است.

مايه تأسف اين است كه باز هم در منهاج السنه، ج7، ص304 مي گويد:

ابو طالب الذي اعان النبي صلي الله عليه و سلم لأجل نسبه و قرابته لا لأجل الله و لا تقربا له.

اينكه ابوطالب آمد از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دفاع كرد، از اين جهت بود كه نسب و قرابتي با او داشت و برادرزاده اش بود. دفاع او از پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم بخاطر خدا نبود.

اين در حقيقت يك نوع غيب گوئي است. دليل يا روايت ضعيفي هم در اين مورد ارائه نداده و نمي تواند هم ارائه بدهد. فرداي قيامت در محكمه عدل الهي، در برابر حضرت مؤمن قريش، ابوطالب عليه السلام، او بايد مؤاخذه شود.

ايشان در مجموع مؤلفاتش مي گويد:

و توفي ابو طالب كافرا لم يؤمن خشية العار، رغم إلحاح الرسول علي ذلك.

ابو طالب كافر از دنيا رفت، چون احساس مي كرد كه اگر ايمان بياورد، مايه عار و ننگ براي او باشد. با اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خيلي اصرار كرد تا مسلمان شود.

مجموع فتاوا ابن تيميه، ج4، ص62 و 63

سپس به بعضي آيات استدلال كرده كه به نظر ما، تمام اين استدلالاتش بي ارزش و بي پايه و بي اساس است.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

مختصري از نظر علماي شيعه را در مورد ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام براي ما بيان كنيد.

استاد حسيني قزويني

مرحوم طبرسي (ره)، از علماي بزرگ شيعه مي گويد:

و قد ثبت إجماع أهل بيت عليهم السلام علي أيمان أبي طالب و إجماعهم حجة لأنهم أحد الثقلين.

اهل بيت عليهم السلام اجماع دارند بر ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام و اجماع اهل بيت عليهم السلام حجت است؛ چون يكي از ثقليني است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بر آن توصيه فرموده است.

تفسير مجمع البيان طبرسي، ج4، ص31

همچنين علامه مجلسي (ره) مي گويد:

و قد أجمعت الشيعة علي إسلامه و أنه قد آمن بالنبي صلي الله عليه و آله في أول الأمر و لم يعبد صنما قط، بل كان من أوصياء إبراهيم عليه السلام و اشتهر إسلامه من مذهب الشيعة حتي أن المخالفين كلهم نسبوا ذلك إليهم.

شيعه، در طول تاريخ، اجماع و اتفاق دارند بر اسلام حضرت ابوطالب عليه السلام. او در همان آغاز رسالت نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم، به او ايمان آورد. حتي يك لحظه هم در برابر بت ها تعظيم نكرده است؛ بلكه او از اوصياء حضرت ابراهيم عليه السلام بوده است. از نظر شيعه، اسلام حضرت ابوطالب عليه السلام مشهور است و حتي مخالفين هم در اين زمينه اتفاق نظر دارند بر اينكه شيعه معتقد به ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام است.

بحار الأنوار، ج35، ص138

بعد مي گويد:

و قال ابن الأثير في كتاب جامع الأصول: و ما أسلم من أعمام النبي صلي الله عليه و آله غير حمزة و العباس و أبي طالب عند أهل البيت عليهم السلام.

از جامع الاصول ابن اثير نقل مي كند كه: از عموهاي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، جز عباس و حمزه و ابو طالب، كسي مسلمان نشد در نزد اهل بيت عليهم السلام.

بحار الأنوار، ج35، ص139

* * * * * * *

آقاي هدايتي

ما چه دلائلي را مي توانيم نسبت به ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام اقامه كنيم؟

استاد حسيني قزويني

اگر تعصب را كنار بگذاريم، مي توانيم از 4 طريق ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام را ثابت كنيم:

دليل اول:

اعترافات و سخناني كه خود حضرت ابوطالب عليه السلام داشته است و اشعاري كه از او به يادگار مانده است.

دليل دوم:

عملكرد حضرت ابوطالب عليه السلام است در برابر اسلام و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه اين عملكرد، نشأت گرفته از ايمان قوي و استوار حضرت ابوطالب عليه السلام است.

دليل سوم:

رواياتي كه شيعه و سني از خود نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند مبني بر ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام.

دليل چهارم:

رواياتي كه از أئمه عليهم السلام و فرزندان حضرت ابوطالب عليه السلام در اين زمينه آمده است. قطعا اهل بيت عليهم السلام نسبت به آنچه كه در بيت مي گذرد، از ديگران آگاه تر هستند.

اما در رابطه با گفتار حضرت ابوطالب عليه السلام كه نشان دهنده ايمان اوست، مطلب زياد است و من به چند نمونه كه در كتاب هاي متعدد و معتبر اهل سنت آمده، اشاره مي كنم:

آقاي ابن اسحاق در سيره نبوي، همچنين ابن هشام و ابن كثير، حموي در معجم البلدان و غيره، آورده اند كه بعد از نزول آيه:

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ (سوره مسد/آيه1)

قريش آمدند اجتماع كردند و تصميم گرفتند نسبت به نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم، يك سري توطئه هايي بكار بگيرند و براي نابودي حضرت، اقداماتي را انجام دهند. در اين زمينه، حضرت ابوطالب عليه السلام شعري سرود و در ميان مردم منتشر شد:

أ لم تعلموا انا وجدنا محمدا * رسولا كموسي خط في أول الكتب

آيا نمي دانيد كه ما محمد صلي الله عليه و آله و سلم را پيامبري يافتيم همانند موسي، كه در كتاب هاي آغازين نوشته شده است.

فلسنا و رب البيت نسلم أحمدا * لعزاء من عض الزمان و لا كرب

قسم به خداي بيت الله الحرام كه ما رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را تسليم شما نخواهيم كرد. هرچه كه بر ما فشار بياوريد و مشكلات بر ما افزوده شود.

سيره نبويه ابن هشام، ج1، ص236 - سيره ابن إسحاق، ج2، ص138 - سيره نبويه ابن كثير، ج2، ص49 - معجم البلدان حموي، ج4، ص345 - البداية و النهاية ابن كثير، ج3، ص108 - خزانة الادب بغدادي، ج2، ص68 - اسني المطالب زيني دحلان، ص6 و 13

همچنين اشعار خيلي مفصلي را آقاي ابن كثير دمشقي در البداية و النهاية، ج3، ص97 نقل مي كند:

وقتي كه تعدادي از مسلمانان هجرت كردند به حبشه كه در رأس آنها آقاي جعفر طيار، پسر حضرت ابوطالب عليه السلام بود، عمروعاص رفت تا با پادشاه حبشه توطئه اي بچيند و مسلماناني كه به حبشه هجرت كرده بودند را از آنجا اخراج كنند. حضرت ابوطالب عليه السلام شعري مفصل سرود و در آن شعر پادشاه حبشه را مدح كرد و گفت:

و نعلم أبيت اللعن أنك ماجد * كريم فلا يشقي إليك المجانب

و نعلم بأن الله زادك بسطة * و أسباب خير كلها بك لازب

اي پادشاه حبشه! ما مي دانيم كاري كه نفرت آور باشد، از تو سر نمي زند و تو مرد بزرگوار و كريمي هستي و دست و پنجه با بيگانگان نرم مي كني و خداوند با اين استقبالي كه از مسلمانان كردي، در حقيقت اسباب خير را توسط تو جاري كرده است.

سيره ابن إسحاق، ج4، ص203 - سيره نبويه ابن هشام، ج1، ص222 - سيره نبويه ابن كثير، ج2، ص27

جناب حاكم نيشابوري كه از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است، اشعاري در اين زمينه دارد كه آقاي حضرت ابوطالب عليه السلام براي آقاي نجاشي، پادشاه حبشه سروده:

ليعلم خيار الناس ان محمدا * وزيرا لموسي و المسيح ابن مريم

أتانا بهدي مثل ما اتيا به * فكل بأمر الله يهدي و يعصم

تمام مردان نيك مي دانند كه محد صلي الله عليه و آله و سلم، همان ادامه دهندگان راه حضرت موسي عليه السلام و عيسي بن مريم عليه السلام است. همان هدايتي را كه آن دو آورده بودند، رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم براي ما به ارمغان آورده است و همه پيامبران به امر خدا مردم را هدايت مي كنند و ... .

مستدرك حاكم، ج2، ص623

در اين زمينه، اشعاري دارد كه خود ابن هشام، 94 بيت آن را در سيره خود آورده است. آقاي ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية، ج3، ص70 تا 74، 92 بيت آورده كه در آنجا ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام را نشان مي دهد كه مي گويد:

أعوذ برب الناس من كل طاعن * علينا بسوء أو ملح بباطل

و بالبيت حق البيت من بطن مكة * و بالله إن الله ليس بغافل

به خداوند و پروردگار انسان ها پناه مي بريم از هر كسي كه به ما طعنه بزند يا عليه ما توطئه بكار بندد. قسم به خداي كعبه، خداوند از توطئه توطئه گران غافل نيست.

فتح الباري ابن حجر، ج2، ص412 - سيره نبويه ابن هشام، ج1، ص177 - سيره نبويه ابن كثير، ج1، ص487 - خزانة الأدب بغدادي، ج2، ص55

آقاي قسطلاني مي گويد:

قصيدة جليلة بليغة من بحر الطويل و عدة أبياتها مائة و عشرة أبيات، قالها لما تمالا قريش علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم و نفروا عنه من يريد الاسلام.

اين قصيده غرّاء و بليغي است كه از اقيانوس بزرگ و سينه آقاي ابوطالب سروده شده است.

إرشاد الساري، ج3، ص26

ايشان نقل مي كند از آقاي ابن تين كه از شارحين صحيح بخاري است كه مي گويد:

أن في شعر أبي طالب هذا دلالة علي أنه كان يعرف نبوة النبي صلي الله عليه و سلم قبل أن يبعث لما أخبره به بحيرة أو غيره من شأنه.

در اين اشعار ابو طالب، هر كس نگاه كند، مي فهمد كه قبل از اينكه نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم به رسالت مبعوث شود، حضرت ابوطالب عليه السلام مي دانست كه پيامبر آخر الزمان اوست، چون بُحيرا به او خبر داده بود كه مراقب اين كودك باشيد (در سفر به شام) اين همان پيامبري است كه خداوند بشارتش را در آخر الزمان داده است.

إرشاد الساري، ج3، ص26 - المواهب اللدنيه، ج1، ص185 - فتح الباري، ج2، ص412 - عمدة القاري عيني، ج7، ص30

همين تعبير را آقاي زيني دحلان، مفتي مكه مكرمه در سيره نبوي آورده است.

اينها نشان مي دهد كه حضرت ابوطالب عليه السلام، نه تنها بعد از بعثت نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم، بلكه قبل از بعثت ايشان، از قضايا با خبر بوده و به رسالت نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم ايمان داشته است.

آنچه كه بنده از گفتار حضرت ابوطالب عليه السلام گفتم، در حقيقت يك صدم از آنچه كه از ايشان به يادگار مانده است، عرض كردم. اگر بنا باشد كليه سخنان حضرت ابوطالب عليه السلام را، چه بصورت گفتاري و چه بصورت شعري بررسي كنيم، سه، چهار هفته بايد فقط در رابطه با گفتار ايشان صحبت كنيم.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

در رابطه با افعال و كردار حضرت ابوطالب عليه السلام توضيحاتي بدهيد.

استاد حسيني قزويني

اختصارا به چند مورد اشاره مي كنيم:

يكي از بهترين مواردي كه حضرت ابوطالب عليه السلام عملا ايمانش را به آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نشان داد، قضيه استسقاء بوده است. اين را همه بزرگان اهل سنت نقل كرده اند، حتي در خود صحيح بخاري به اين قضيه اشاره شده است.

آقاي شهرستاني، از علماي بزرگ اهل سنت شافعي، در الملل و النحل، ج2، ص240 مي گويد:

أمر أبا طالب ابنه أن يحضر المصطفي محمدا صلي الله عليه و سلم، فأحضره و هو رضيع في قماط، فوضعه في يديه و استقبل الكعبة و رماه إلي السماء و قال: يا رب! بحق هذا الغلام و رماه ثانيا و ثالثا و كان يقول: بحق هذا الغلام أسقنا غيثا مغيثا دائما هطلا، فلم يلبث ساعة أن طبق السحاب وجه السماء و أمطر حتي خافوا علي المسجد و أنشد أبو طالب ذلك الشعر اللامي منه:

و أبيض يستسقي الغمام بوجهه * ثمال اليتامي عصمة للأرامل

يلوذ به الهلاك من آل هاشم * فهم عنده في نعمة و فواصل

در مكه مكرمه، قحطي خيلي شديدي آمد. آقا عبدالمطلب جد بزرگوار رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به پسرش ابوطالب دستور داد كه قنداقه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را بياورد. قنداقه را آورد و روي دست عبدالمطلب قرار داد. عبدالمطلب رو به كعبه كرد و اين قنداقه را به طرف آسمان پرتاب كرد و گفت: خدايا! به حق اين نوزاد! مرتبه دوم و سوم، قنداقه را به طرف آسمان پرتاب كرد و گرفت. گفت: باران رحمت پُر بركت و وسيع و گسترده بر ما نازل فرما! ساعتي نگذشت كه مردم مكه ديدند ابري فضاي مكه را فرا گرفته و باران شروع به باريدن گرفت. بقدري باران آمد كه مردم ترسيدند بر اثر سيل، خانه خدا ضربه ببيند. در اينجا بود كه حضرت ابوطالب عليه السلام بلا فاصله شعري سرود و گفت:

سفيد روئي كه به آبروي او، خداوند باران رحمتش را بر يتيمان و بيوه زنان و بيچارگان نازل مي كند.

به بركت وجود آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، افرادي از بني هاشم كه در ورطه سقوط و هلاك قرار گرفته اند، به او پناهنده مي شوند و آل هاشم در جوار و سايه وجود او، در نعمت به سر مي برند.

مختصر تاريخ دمشق ابن عساكر، ج2، ص161 - ارشاد الساري قسطلاني، ج3، ص27 - المواهب البدنيه، ج1، ص184 - خصائص كبري سيوطي، ج1، ص164 - سيره حلبي، ج1، ص116 - سيره نبوي زيني دحلان، ج1، ص43

من از عزيزان تقاضا دارم اين عبارتي را كه جناب بخاري در صحيح بخاري، ج2، ص15، باب سؤال الناس الإمام الاستقساء إذا قحطوا، حديث 1008 نقل مي كند از عبد الله عمر:

يتمثل بشعر أبي طالب:

و أبيض يستسقي الغمام بوجهه * ثمال اليتامي عصمة للأرامل

در حديث 1009 مي گويد:

و قال عمر بن حمزة، حدثنا سالم عن أبيه ربما ذكرت قول الشاعر و أنا أنظر إلي وجه النبي صلي الله عليه و سلم يستسقي فما ينزل حتي يجيش كل ميزاب:

و أبيض يستسقي الغمام بوجهه * ثمال اليتامي عصمة للأرامل.

و هو قول أبي طالب.

وقتي در مدينه قحطي آمد، مردم آمدند به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم متوسل شدند و ايشان دعا كرد و باران رحمت باريدن گرفت و در آنجا، باز هم بخاطر گل روي آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، اين شعر را خواندند:

و أبيض يستسقي الغمام بوجهه * ثمال اليتامي عصمة للأرامل.

اين شعر همان شعر ابو طالب است كه سروده بود.

در بحث توسل اين را هم عرض كرده ايم.

مورد دوم اينكه حضرت ابوطالب عليه السلام آمد قنداقه اميرالمؤمنين عليه السلام را گرفت و گفت:

يا رب هذا الغسق الدجي * و القمر المنبلج المضي

بين لنا من أمرك الخفي * ماذا تري في اسم ذا الصبي

كفاية الطالب حافظ گنجي، ص260

ولادت آقا اميرالمؤمنين عليه السلام، ده سال قبل از بعثت آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده است و اين نشان مي دهد كه حضرت ابوطالب عليه السلام كسي است كه مؤمن به خدا و معتقد به وحدانيت خدا بوده است.

مورد سوم، حديث الدار است. إن شاء الله يك فصلي را براي بينندگان عزيز آغاز خواهيم كرد و ادله قوي و محكم شيعه را بر حقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام و خلافت بلا فصل و امامت منصوص ايشان ارائه خواهيم كرد.

داستانش هم اين است كه وقتي آيه شريفه:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (سوره شعراء/آيه214)

نازل شد، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم 40 تن از سران قريش را دعوت كرد و به آنها گفت: من از طرف خداوند مبعوث شده ام و هر كس در اين زمينه مرا ياري كند، همانند حضرت هارون عليه السلام نسبت به حضرت موسي عليه السلام، او وصي و برادر و جانشين من خواهد بود. سه بار اين قضيه تكرار شد و جز آقا اميرالمؤمنين عليه السلام، كسي جواب نداد و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم، فأسمعوا له و أطيعوا.

اين علي، برادر من، وصي من و جانشين من در ميان شماست. از او حرف شنوي داشته باشيد و پيروي كنيد.

تاريخ طبري، ج2، ص63 - مجمع الزوائدهيثمي، ج8، ص302 - كنزالعمال متقي هندي، ج13، ص128 و133 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج42، ص49 - الكامل في التاريخ ابن الأثير، ج2، ص63

حلبي در سيره خود مي گويد:

إن الدعوة كانت في دار أبي طالب.

اين دعوت، در منزل ابو طالب بوده است.

سيره حلبي، ج1، ص285

ابن اثير و ابن منظور مي گويد:

وقتي نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم رسالتش را اعلام كرد، ابولهب شروع كرد نسبت به نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم جسارت كردن.

قال له ابو طالب:

يا اعور! ما أنت و هذا؟

ابوطالب برگشت به ابو لهب گفت: اي اعور، تو را چه رسد كه بخواهي به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اعتراض كني.

النهاية في غريب الحديث ابن أثير، ج3، ص319 - لسان العرب ابن منظور، ج4، ص616 - تاج العروس، ج7، ص272

كلمه اعور در زبان عرب، معناي گوناگوني دارد. يك معنايش اين است كه شخص، هيچكاره است. يك معنايش بد دل است. يك معنايش آدم بي خيري كه به راه راست نرود و ... . حضرت ابوطالب عليه السلام هر معنايي را اراده كرده باشد، فرقي نمي كند.

نكته ديگر كه فرصتي براي بيان آن نيست، وصيتي است كه حضرت ابوطالب عليه السلام به هنگام مرگش، نسبت به فرزندانش انجام داد و گفت:

و إني أوصيكم بمحمد خيرا فإنه الأمين في قريش أي و هو الصديق في العرب و هو الجامع لكل ما أوصيكم به. و الله لا يسلك أحد منكم سبيله إلا رشد و لا يأخذ حد بهديه إلا سعد ... ، لن تزالوا بخير ما سمعتم من محمد و ما اتبعتم أمره فأطيعوه ترشدوا.

شما را وصيت مي كنم كه در حق محمد خوب باشيد، او امين قريش و صديق عرب است ... ، هيچكس راه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را نمي پيمايد، جز اينكه به رشد و هدايت مي رسد و هر كس هدايت او را بكار بگيرد، سعادتمند خواهد شد ... ، ماداميكه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تبعيت كنيد ، همواره خير بر شما نازل است.

سيره حلبيه، ج2، ص49 - سبل الهدي و الرشاد صالحي شامي، ج2، ص429 - لمواهب اللدنيه قسطلاني، ج1، ص265 - أسني المطالب زيني دحلان، ص11 - كشاف زمخشري، ج3، ص185- سيره نبوي زيني دحلان، ج1، ص45 - تاريخ دمشق، ج66، ص329

اين مختصر، در حقيقت خلاصه و نَمي بود از درياي كردار حضرت ابوطالب عليه السلام نسبت به نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم و نسبت به اعلان اعتقادش به خداي يكتا.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

روايتي را از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه دال بر ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام باشد، براي ما بيان كنيد.

استاد حسيني قزويني

در اين رابطه، روايات خيلي زياد است و من اشاره اي مي كنم و إن شاء الله مابقي بحث بماند براي هفته آينده.

روايتي را آقاي ذهبي و ابن عساكر و ديگران نقل كرده اند از عباس، عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه:

سئل النبي صلي الله عليه و آله و سلم ما ترجو لأبي طالب؟ قال: كل الخير أرجو من ربي.

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سؤال شد: براي ابوطالب چه اميد و آرزويي داري؟ فرمود: تمام خيرات را از خداوند براي ابوطالب آرزو دارم كه به او عطا كند.

تاريخ إسلام ذهبي، ج1، ص233 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج66، ص336 - طبقات ابن سعد، ج1، ص79 - كنز العمال متقي هندي، ج12، ص82

نكته ديگري كه خيلي جالب است و از عزيزان تقاضا دارم كه خيلي دقت كنند اين است كه طبراني و ديگران آورده اند كه:

جاء أبو بكر رضي الله عنه بأبيه أبي قحافة إلي رسول الله صلي الله عليه و سلم يقوده شيخ أعمي يوم فتح مكة، فقال له رسول الله صلي الله عليه و سلم: ألا تركت الشيخ حتي نأتيه؟ قال: أردت أن يؤجر و الله لأنا كنت بإسلام أبي طالب أشد فرحا مني بإسلام أبي، ألتمس بذلك قرة عينك، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: صدقت.

بعد از فتح مكه مكرمه، آقاي ابوبكر پدرش ابوقحافه را كه پيرمردي نابينا بود، آورد خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا اين پيرمرد نابينا را آوردي اينجا، ما بايد مي رفتيم به ديدن او؟ ابوبكر گفت: خواستم كه خداوند به او پاداش دهد. بعد ابوبكر گفت: من از اسلام آوردن ابوطالب به مراتب خوشحال تر هستم تا اسلام آوردن پدرم و مي خواهم با اين كار تو را خوشحال كنم.

معجم كبير طبراني، ج9، ص40 - مجمع الزوائد هيثمي، ج6، ص174 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج66، ص326 - الإصابة ابن حجر، ج7، ص200

آخرين روايت هم اين است كه بزرگان اهل سنت، بويژه آقاي بيهقي در كتاب دلائل النبوه - كه خود ابن تيميه اين كتاب را معتبر مي داند - و يعقوبي در تاريخش مي گويند:

وقتي آقاي ابوطالب از دنيا رفت، به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خبر دادند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ناراحت شد و گريه و بي تابي كرد و فرمود:

يا عم! ربيت صغيرا و كفلت يتيما و نصرت كبيرا، فجزاك الله عني خيرا.

اي عمو جان! من صغير بودم و تربيتم كردي، يتيم بودم و متكفل من شدي، وقتي بزرگ شدم و اعلام رسالت كردم، مرا ياري كردي، خداوند به تو از اين كاري كه در حق من كردي، جزاي خير بدهد.

تاريخ يعقوبي، ج2، ص35 - دلائل النبوه بيهقي، ج2، ص349 - تاريخ بغداد، ج13، ص198 - البداية و النهاية ابن كثير، ج3، ص155

جالب اينكه آقاي عبد الرزاق، استاد بخاري نقل مي كند:

تبع النبي صلي الله عليه و سلم جنازة ابي طالب، يمشي بعراضها و لم يصل عليه و هو يقول: وصلتك رحم و جزيت خيرا.

وقتي ابو طالب از دنيا رفت، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در تشييع جنازه اش حاضر بود و در كنار جنازه ابو طالب حركت مي كرد و مي فرمود: خداوند به تو جزاي خير بدهد و خوب صله رحم كردي.

المصنف عبد الرزاق، ج6، ص38 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج66، ص336 - تاريخ يعقوبي، ج2، ص35

اگر واقعا حضرت ابوطالب عليه السلام كافر از دنيا رفته است، چه معنا دارد كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در تشييع جنازه او حاضر شود و در مرگ او گريه كند و حتي به اميرالمؤمنين عليه السلام دستور مي دهد كه:

يا علي! إذهب فاغسله و كفنه و واره، غفر الله له و رحمه.

اي علي! برو پدرت را غسل بده و كفن كن و دفن كن. خداوند او را مورد رحمت و بخشش قرار دهد.

طبقات كبري ابن سعد، ج1، ص123 - سيره حلبي، ج2، ص47 - خصائص أمير المؤمنين (ع) نسائي، ص38 - تلخيص الحبير ابن حجر، ج5، ص150 - عمدة القاري عيني، ج8، ص55

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

دشمني با حضرت ابوطالب عليه السلام از كجا شروع شد؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در چه سني بود كه حضرت ابوطالب عليه السلام نگهداري او را عهده دار شد؟ قنداقه حضرت علي عليه السلام را بعد از به دنيا آمدنش، اول به دست حضرت ابوطالب عليه السلام دادند يا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم؟ حضرت ابوطالب عليه السلام در چه سني وفات يافت؟

جواب:

اين مشخص است كه دشمني با حضرت ابوطالب عليه السلام، بخاطر زير سؤال بردن قداست آقا اميرالمؤمنين عليه السلام است و اينكه شيعه معتقد است تمام آباء انبياء و أئمه عليهم السلام مؤمن هستند:

أشهد أنك كنت نورا في الاصلاب الشامخة و الأرحام المطهرة

مصباح المتهجد شيخ طوسي، ص721 - إقبال الأعمال ابن طاووس، ج3، ص103

اين عقيده شيعه است و مي خواهند با عقيده شيعه بازي كنند.

شيعه و سني، اكثرا عقيده دارند كه آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هنگام وفات عبد المطلب، 8 سال بيشتر نداشتند:

توفي عبد المطلب و رسول الله ثمان سنين.

شيعه: شرح اخبار قاضي، ص181 - كنز الفوائد كراچكي، ص73 - بحار الانوار، ج15، ص162

اهل سنت: طبقان ابن سعد، ج1، ص112 - ثقات ابن حبان، ج1، ص41 - تاريخ ابن عساكر، ج3، ص86

حتي نقل مي كنند از أم أيمن:

رأيت رسول الله صلي الله عليه و آله يبكي خلف سرير عبد المطلب.

ديدم رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را كه در زير تابوت عبد المطلب گريه مي كرد.

بحار الانوار، ج15، ص162 - سيره حلبي، ج1، ص184

البته برخي گفته اند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم 24 ماه از عمر مباركشان گذشته بود كه عبدالمطلب از دنيا رفت، ولي سند صحيحي نيست و ارزش ندارد.

آقاي ابن قتيبه در كتاب المعارف، ص150 خود كه از معتبرترين كتاب هاي اهل سنت است، مي گويد:

وقتي آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تحت حمايت ابوطالب قرار گرفت، در سن 8 سالگي بود و 12 ساله بود كه ابوطالب پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را به شام برد و در قضيه جنگ فجار، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم 20 ساله بود. براي حضرت خديجه سلام الله عليها كه رفت به شام، 25 ساله بود. دو ماه بعد از آن هم با ايشان ازدواج كرد. در قضيه بناي كعبه، آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم 35 ساله بود و بعثت ايشان هم در سن 40 سالگي بود.

در ضمن آقا عبد المطلب 120 ساله بودند كه از دنيا رفت.

آنچه محرز است در وفات حضرت ابوطالب عليه السلام، 35 سال قبل از ولادت آقا رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به دنيا آمده است و سال دهم هم از دنيا رفته است. بنابر قاعده، بايد 85 سال بيشتر عمر نداشته باشد. ولي براي من خيلي واضح نيست كه غالبا بزرگان اهل سنت تعبير دارند بر اينكه هشتاد و اندي ساله بود كه حضرت ابوطالب عليه السلام از دنيا رفت. برخي مي گويند كه 87 ساله بود. ظاهرا 85 سال داشت كه از دنيا رفت.

نسبت به قضيه قنداقه اميرالمؤمنين عليه السلام، آنچه كه در تاريخ شيعه و سني آمده و مي توانيم بطور قطع به آن اعتماد داشته باشيم، اين است كه قنداقه اميرالمؤمنين عليه السلام به دست حضرت ابوطالب عليه السلام داده شد. روايات ضعيفي هست كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آمد قنداقه را گرفت.

* * * * * * *

سؤال:

نمي دانم كه آيه است يا روايت كه «لا إكراه في الدين قد تبين الرشد من العلم و الهدي». اين را توضيح دهيد.

جواب:

شما اشتباه خوانديد و درستش اين است:

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (سوره بقره/آيه256)

كه مربوط به آية الكرسي است. خداوند در اينجا مي گويد در مسائل ديني، به زور، كسي را وادار به چيزي نكنيد؛ ولي حقائق از نا حقائق كاملا روشن است. حق از باطل روشن است. به زور نمي توان كسي را وادار به چيزي كرد؛ ولي حق روشن است.

* * * * * * *

سؤال:

درباره حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها مي خواستم بدانم كه نامش در قرآن ذكر شده است يا نه؟

جواب:

استاد حسيني قزويني:

اين را در سال گذشته در ايام غدير در يك جلسه اي كه در تهران داشتيم، حدود يك ساعت و نيم، مفصل توضيح دادم كه چرا نام اميرالمؤمنين عليه السلام و ... در قرآن نيامده است. از عزيزان شبكه سلام تقاضا دارم كه اگر توانستند فيلم آن را تهيه كنند و در شبكه خود پخش كنند. آنچه كه گفتني بود، ما در آنجا توضيح داديم.

همچنين وقتي نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي خواست نامه بنويسد و وصيت كند:

هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

صحيح بخاري، ج7، ص9 - صحيح مسلم، ج5، ص76

همه معتقدند كه نظر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اين بود كه نام اميرالمؤمنين عليه السلام را بنويسد. خود خليفه دوم صراحت دارد:

لقد اراد رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ان يصرح باسم علي فمنعته.

شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج3، ص114 و 115

آنها پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را متهم كردند به هذيان گوئي. اگر چنانچه نام حضرت علي عليه السلام در قرآن آمده بود، آيا خود پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را به هذيان گوئي متهم نمي كردند؟ حضرت جبرئيل را متهم نمي كردند به خيانت؟ يا عصمت الهي را زير سؤال نمي بردند؟ اين قضايا واضح و روشن است.

عزيزان مراجعه كنند به كتاب صحيح بخاري، ج2، ص156 كه عايشه ام المومنين سؤال مي كند:

عن عائشة رضي الله عنها، قالت: سألت النبي صلي الله عليه و سلم عن الجدر أمن البيت؟ هو قال: نعم. قلت: فما لهم لم يدخلوه في البيت؟ قال: إن قومك قصرت بهم النفقة. قلت: فما شأن بابه مرتفعا؟ قال: فعل ذلك قومك ليدخلوا من شاؤوا و يمنعوا من شاؤوا و لولا أن قومك حديث عهدهم بالجاهلية فأخاف أن تنكر قلوبهم أن أدخل الجدر في البيت و أن ألصق بابه بالأرض.

يا رسول الله چرا دستور نمي دهي كه درب خانه خدا را با زمين هموار كنند؟ چرا دستور نمي دهي كه حجر اسماعيل عليه السلام را وارد خانه خدا كنند؟ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم جواب مي دهد كه: اگر نبود كه قوم تو، هنوز آن آثار جاهليت از ذهنشان نرفته است و اگر ترس از اين نبود كه اينها از اسلام برگردند و مرتد شوند، من درب خانه خدا را با زمين هموار مي كردم و حجر اسماعيل عليه السلام را وارد خانه خدا مي كردم.

آقاي هدايتي:

اگر اسامي أئمه عليهم السلام در قرآن مي آمد، قطعا و يقينا قرآن را تحريف مي كردند و آنها را برمي داشتند و سنت الهي بر اين است كه قرآن حفظ شود با اسباب و علل دنيوي.

* * * * * * *

سؤال:

اسلام را چه كسي به ايران آورد؟

جواب:

اين را اگر بخواهيم توضيح دهيم، حدود سه، چهار جلسه طول مي كشد. ولي بنده يك مقاله اي در رد سخنان بي پايه و اساس جناب آقاي واعظ زاده خراساني نوشته ام و حدود دو ماه قبل در مجله افق حوزه چاپ شد. در سايت ما هم مفصل آمده است. در آن مقاله، ضررهايي كه به موجب فتوحات، به اسلام وارد شد را متذكر شده ام و به اين عزيز توصيه مي كنم كه به سايت ما مراجعه كند و نتيجه فتوحاتي را كه بعد از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده را ببيند و اينكه آيا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خودش دست به فتوحات و كشورگشائي زده است يا خير؟ آيا در قرآن هيچ آيه اي كه تحريك كند مسلمانان را يا دستور دهد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را به كشورگشائي ، داريم يا خير؟

* * * * * * *

سؤال:

شما در مورد حضرت ابوطالب عليه السلام صحبت كرديد، آنان كساني بودند كه مردند و رفتند و از آنان درباره شما سؤال نخواهد شد. اين را قرآن مي گويد. شما مي گوييد اهل سنت، آيات آخر آية الكرسي را نمي گويند، چون لفظ علي در آن است. اين علي، حضرت علي عليه السلام نيست و من خودم آية الكرسي را تا آخر مي خوانم. آيا در اذان، «أشهد أن عليا ولي الله» جزء واجبات اذان است يا خير؟

در مورد تاريخ ايران، كتاب «تاريخ ايران از صدر اسلام انقراض قاجاريه» را مطالعه كنيد.

آيا وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم داماد ابوبكر شد، از طرف خدا بود، يا از طرف خودش بود؟

شما منكر اين هستيد كه حضرت عمر داماد حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها است.

خليفه سوم هم داماد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده است. اين را براي ما ثابت كنيد كه اينها مسلمان نبودند.

جواب:

وقتي قضيه ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام مطرح است و او مؤمن است، چرا دفاع نكنيم. شما اينهمه از صحابه دفاع مي كنيد. شيعه را متهم مي كنيد كه به صحابه جسارت مي كنند. بزرگان شما وهابي ها، فتوا مي دهند به قتل شيعه، تكفير شيعه، جهاد عليه شيعه كه نسبت به صحابه جسارت مي كنند. آيا حضرت ابوطالب عليه السلام صحابه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نبود؟ آيا حضرت ابوطالب عليه السلام حامي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نبود؟ آيا حضرت ابوطالب عليه السلام تمام زندگيش را وقف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نكرد؟ شما در ميان اين 116 هزار صحابه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، غير از اميرالمؤمنين عليه السلام، يك نفر به ما نشان دهيد كه مانند حضرت ابوطالب عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دفاع كرده باشد؟ چطور وقتي شما از صحابه دفاع مي كنيد، عين حقيقت است، ولي اگر شيعه آمد دفاع كرد، مي گوييد كه مردند و رفتند و از شما سؤال نمي كنند؟ چرا يك بام و دو هوا؟

در مورد تاريخ ايران، إن شاء الله اگر فرصتي شود، بحث خواهيم كرد. در بحث فتوحات من توضيح داده ام و در سايتمان هم هست. خلاصه بحث هاي ما را در استان سيستان و بلوچستان در جواب آقاي واعظ زاده، دوستان در آنجا تكثير كرده اند و در اختيار عموم قرار داده اند. مي توانيد آنها را در آنجا تهيه كنيد. از ايشان تقاضا مي كنم كتاب «خدمات متقابل ايران و اسلام» شهيد مطهري را مطالعه كنند و خيلي از مطالبي كه در ذهن ايشان است، قطعا تغيير خواهد يافت.

در رابطه با قضيه اينكه نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم داماد ابوبكر بوده يا نه؟ خوب، نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم داماد ابوسفيانِ كافر هم بوده است. ابوسفياني كه در جنگ تمام عيار با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده است. آيا ام حبيبه همسر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده يا نه؟ آيا اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم داماد ابوسفيان كافر حربي است، شما مي توانيد اين را فضيلت براي ابوسفيان بدانيد؟ البته هدف ما جسارت نيست؛ ولي نحوه استدلال شما غلط است.

اينكه رقيه و ام كلثوم دختران پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده اند يا نه؟ اين را هم مفصل جواب داده ايم. گيريم كه آقاي عثمان داماد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده است، حالا كه چه شود؟ اگر ما اميرالمؤمنين عليه السلام را داماد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي دانيم، همسر حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها است، فاطمه اي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

فاطمة بضعة مني فمن أغضبها أغضبني - من آذاها فقد آذاني - فاطمه سيده نساء اهل الجنة

صحيح بخاري، ج4، ص183 و 210 - صحيح مسلم، ج7، ص141

فاطمه سيده نساء العالمين

مستدرك الصحيحين، ج3، ص156

فاطمه اي كه آيه تطهير در حق او نازل شده است.

صحيح مسلم، ج7، ص130

فاطمه اي كه در آيه مباهله، براي مناظره با نصاري نجران، از ميان زنان، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فقط او را انتخاب كرد.

صحيح مسلم، ج7، ص121

همسر همچنين خانمي بودن فضيلت است. آيا اين رواياتي كه در فضيلت حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها هست، يك ميلياردم آن در فرزندان رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هست؟ ما حرفمان اينجاست.

اما در مورد اينكه عمر داماد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده است يا خير؟ جوابش را داده ايم. آنچه كه شما در كتاب هاي خودتان آورده ايد، اين قضيه نه تنها مدحي براي خليفه دوم نيست، بلكه به طعن خليفه دوم بيشتر تمايل دارد تا مدح او. إن شاء الله در فرصت مناسب در مورد ازدواج خليفه دوم با ام كلثوم، چون بسيار سؤال مي كنند، بيشتر صحبت خواهيم كرد.

جمله اي را خدمت اين عزيز عرض كنم كه آيا وقتي حضرت لوط عليه السلام مي آيد دخترش را در اختيار آن افراد قرار مي دهد و مي گويد:

قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ (سوره هود/آيه78)

آيا اين دليل بر فضيلت آنها بود؟ اين قضيه مساهرت و دامادي و غيره، فضيلت براي كسي نيست. ما كه دامادي اميرالمؤمنين عليه السلام را فضيلت مي شماريم، بخاطر فضيلتي است كه براي حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها قائل هستيم.

اينكه ايشان گفت شما خلفاء را مسلمان نمي دانيد، اين افترائي و تهمت به شيعه است. همانطوري كه ما به دوستان شيعه توصيه مي كنيم در سخن گفتن، ادبيات ويژه قرآني و اسلامي را رعايت كنند، از شما هم تقاضا مي كنيم كه اين را رعايت كنيد. شما ببينيد كه در كداميك از كتاب هاي فقهي و كلامي شيعه، از زمان شيخ مفيد (ره) تا زمان ما، فقهاي ما فتوا داده اند كه مثلا ابوبكر و عمر مسلمان نبوده اند. شما يك مورد براي ما بياوريد تا ما براي شما جواب دهيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | حسين | Iran - Tehran | ١٢:٥٢ - ٣١ مرداد ١٣٩٠ |
اللهم لعن عدوك يا علي من الاولي و الي الاخري
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها