2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
زهد از منظر اسلام در مناظره امام صادق عليه السلام با صوفيان
کد مطلب: ٦٠٠٤ تاریخ انتشار: ٠١ مهر ١٣٩٠ تعداد بازدید: 2442
يادداشت » عمومي
زهد از منظر اسلام در مناظره امام صادق عليه السلام با صوفيان



يكي از مباحثي كه اين روزها از سوي برخي افراد مطرح مي شود, لزوم ژنده پوشي و بي توجهي افراطي به ظواهر است آن چنان كه برخي از اهل تصوف اين گونه اند. در سالروز شهادت حضرت صادق آل اللّه عليه السلا م, برآن شديم كه مناظره امام پيرامون اين موضوع را جهت بهره مندي مخاطبان ارجمند تقديم نماييم.


روزي سفيان ثوري امام جعفر صادق عليه السلا م را ديدار كرد و مشاهده نمود كه آن حضرت لباسي سفيد بر تن دارد. گفت: اين لباس برازنده شما نيست!حضرت فرمودند: گوش كن چيزي برايت مي گويم كه اگر بر حق و سنت بميري نه بر بدعت و گمراهي, براي دنيا و آخرتت مفيد و سودمند خواهد بود. اين را بدان كه رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله در عصري زندگي مي كرد كه فقر و نداري بر آن حاكم بود, اما پس از آنكه دوران فقر و تنگدستي جامعه پايان يافت و فراواني و وفور نعمت پيش آمد شايسته ترين اشخاص براي اين نعمت ها نيكوكارانند نه بدكاران مومنانند نه منافقان مسلمانانند نه كافران. پس تو چه مي گوئي اي سفيان! به خدا سوگند با اين كه مي بيني اين گونه لباسي نفيس و سفيد پوشيده ام مع ذلك از آن روزي كه به حد تكليف رسيده ام صبح و شامي فرا نرسيده است كه در ميان اموال و دارائي من حق خدائي بوده باشد و من آن را به جاي خود پرداخت نكرده باشم (1).



روزي ديگر عده اي از مردمان صوفي مسلك و متظاهر به زهد كه داعيه اي هم داشتند و مردم را به مرام و مسلك خود مي خواندند و مي خواستند همه مثل آنها ظاهري ژوليده كثيف و پريشان داشته باشند, نزد امام صادق عليه السلا م آمدند و گفتند: دوست ما نتوانست با شما حرف بزند و دلا يل آماده نبود و نتوانست مطرح سازد. (2) امام صادق عليه السلا م فرمودند: اكنون دلا يل خود را مطرح كنيد.



آنان گفتند: دلا يل ما از خود قرآن است.



حضرت فرمودند: بيان كنيد كه آيه هاي قرآن شايسته ترين چيزي است كه ما بايد آن را پيروي كنيم و برنامه عمل خود قرار دهيم.



گفتند: خداوند تبارك و تعالي درباره قومي از ياران پيامبر چنين مي گويد: (3) و يوثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شحّ نفسَه فاولئك هم المفلحون آنان بر نفس خود ايثار مي كنند و هر چند كه خود فقير و نادارند (ديگران را مقدم مي دارند). و كساني كه جلوي طمع و حرص نفس خويش را مي گيرند همان رستگارانند.



و در جاي ديگر فرمود: و يطعمون الطعام علي حبّه مسكينا و يتيماً و اسيراً ... (4) آنان طعام و خوراكي را با اين كه به آن علا قمند هستند و نياز دارند به فقير يتيم و اسير مي بخشند.



همين دو آيه به عنوان دليل مسلك ما كافي است!



يكي ديگر از آنان هم كه در گوشه اي نشسته بود معترضانه به امام گفت: ما مي بينيم شما به خودداري از طعام هاي پاكيزه دعوت مي كنيد مع ذلك به مردم دستور مي دهيد از دارائيشان بيرون روند تا خود شما از آنها لذت ببريد و بهره مند گرديد!(5) .



حضرت فرمودند: اين حرف هاي بي فايده را كنار بگذاريد و به من بگوئيد ببينم شناخت شما نسبت به قرآن چگونه است؟ آيا ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن را كه تمام گمراهي ها و تباهي ها در ميان امت مسلمان از همين نقطه آغاز مي شود مي دانيد؟



گفتند: قسمتي را آري و نه همه را.



حضرت فرمودند: گرفتاري شما از همين جا شروع مي شود( كه ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن را نمي فهميد) و احاديث رسول خدا صلي اللّه عليه وآله هم همينطور هستند. اين كه گفتيد خداوند برخي ياران پيامبر را ستوده و از عملكرد نيكويشان ما را خبر داده است كار آنان وقتي بوده كه نهي و منعي از آن نبوده و پاداشي هم از اين نوع ايثار (6) مي بردند. بعد خداوند (جلّ و عزّ) فرماني برخلا ف فرمان اول صادر كرد. پس اين فرمان آن اولي را از بين برد و اين فرمان دوم لطف و رحمتي بود از سوي خداوند در حق مومنان تا خود و خانواده و عيالشان به ضرر و زحمت نيفتند و در خانواده ها به بچه هاي كوچك پيرمردان و پيرزنان ستم نشود كه آنان حوصله و تحمل گرسنگي را ندارند(و از طريق زهد نان آورشان صدمه و آسيب نبينند).



اگر من كه فقط يك قرص نان دارم ايثار كرده و آن را به ديگري بدهم پس فرزندان من چه بخورند؟ آيا آنها از بين بروند و هلا ك شوند؟ لذا رسول خدا فرمود: پنج عدد خرما گرده نان, دينار و يا درهمي كه انسان دارد و مي خواهد خرج كند, بهترين مورد خرج و انفاق بر پدر و مادر است بعد اهل و عيال خود آدمي و در مرحله سوم براي خويشاوندان فقير و نزديك و بعد براي همسايگان نادار و محتاج و در پنجمين مرحله كه پائين ترين درجه و كم ثواب ترين همه است, خرج در راه خدا (به طور كلي) مي باشد.



روزي پيامبر صلي اللّه عليه وآله درباره يكي از انصار كه به هنگام مرگ, همه دارائي اش را كه منحصر به پنج يا شش برده بوده آزاد كرده و كودكان خردسال هم از خود باقي گذاشته بود فرمود: اگر مرا از اين جريان آگاه مي ساختيد نمي گذاشتم او را در كنار مسلمانان دفن كنيد كه او با اين كارش بچه هاي گدا و سائل به كف از خود باقي گذاشته و رفته است.



پدرم حديث كرد كه رسول خدا صلي اللّه عليه وآله مي فرمود: در خرج و انفاق, اول بايد از اهل و عيال شروع كني سپس هر كسي نزديكتر باشد اولويت با اوست و اين سخن قرآن است و مطلبي است كه برخلا ف پندار شما از سوي خداوند عزيز و حكيم مقرر گشته است: (7) والّذين اذا انفقوا لم يُسرِفوا و لمَ يقتروا و كان بين ذلك قواماً آنان كه به هنگام انفاق اسراف نمي كنند و سخت هم نمي گيرند, بلكه روشي ميانه دارند.



خداوند عمل كساني را كه اصلا چيزي براي خود باقي نمي گذارند و همه چيز را به ديگران مي بخشند و باصطلا ح شما ايثار مي كنند اسراف ناميده و در بيش از يك جا فرموده: انّه لا يحب المسرفين (8) خداي تعالي موœمنان را از اسراف و زياده روي در خرج و انفاق نهي نمود, چنان كه از سختگيري و امساك نيز منع فرمود اما به روش ميانه فرمان داد يعني انسان نبايد همه آنچه را كه دارد خرج و يا انفاق كند وآن گاه از خدا بخواهد كه به وي روزي دهد كه چنين دعائي مستجاب شدني نيست, به علت حديثي كه از رسول خدا به ما رسيده است كه فرمود: دعاي چند صنف و گروه از امت من مستجاب نمي شود: مردي كه پدر و مادرش را نفرين كند و عليه آنها دعا نمايد مردي كه بدهكارش را كه از پرداخت بدهي خودداري مي كند و يا منكر مي شود نفرين كند در حالي كه مي توانست نوشته اي از او بگيرد و يا شاهدي اقامه كند مردي كه زنش را نفرين كند چون خداوند راه خلا صي گذاشته و طلا ق را حلا ل دانسته و او مي تواند بدين وسيله خود را رها سازد مردي كه در خانه اش مي نشيند و بدون اين كه حركتي كند و بيرون رود و به جستجو بپردازد از خدا روزي بطلبد زيرا خداوند جل جلا له مي فرمايد: اي بنده من! آيا تو راهي براي جستجوي روزي نداري و من تن سالم به تو ندادم كه مي تواني در روي زمين حركت كني و تلا ش و كوشش نمائي كه در اين صورت پيش من معذور بودي كه به فرمان من رفتي؟ و براي اين كه باري بر دوش خانواده ات نباشي, اگر خواستم برايت روزي مي دهم و اگر خواستم از دادن روزي امساك مي كنم, ولي به هر حال تو معذور نيستي كه تلا ش نكني و مردي كه خداوند به او روزي فراوان و مال كلا ن داده است, اما همه را بي رويه خرج كند و بعد رو به خدا نموده و گويد: پروردگارا! به من روزي بده, كه خداوند در جواب گويد: آيا من به تو روزي گسترده ندادم ؟ چرا با اقتصاد و تدبير خرج نكردي و آنگونه كه فرمان داده بودم, عمل ننمودي؟ چرا اسراف كردي؟ مگر من تو را از اسراف و ولخرجي منع نكرده بودم؟ و بالا خره مردي كه درباره قطع رحم و خويشاوندان نزديكش دعا كند كه اين دعا هم مستجاب نخواهد شد.



خداوند به پيامبرش ياد داد كه چگونه انفاق و خرج كند بدين ترتيب كه روزي پيامبر هفت مثقال طلا داشت و دوست نداشت كه بخوابد و آن را انفاق و خرج ننمايد لذا شبانه آن را صدقه داد. صبح كه شد چيزي براي خود نداشت.



اتفاقاً مرد بينوائي از او كمك خواست, ولي پيامبر چيزي نداشت كه به او بدهد. گدا, پيامبر را ملا مت كرد و پيامبر از اين جريان غمگين شد كه چرا چيزي ندارد كه به او بدهد زيرا كه پيامبر بسيار دلسوز و مهربان بود. در اينجا خداوند رسولش را ادب فرمود و چنين دستور داد:



ولا تَجعلْ يَدك مَغلُولةً الي عُنقكَ ولا َ تبسطها كلَّ البسطِ فَتقُعدَ مَلوماً مَحسوراً (9) دستت را به گردن مبند (زياد ممسك مباش) وبيش از حد نيز دست خود را مگشاي, كه مورد سرزنش قرار گيري و از كار فروماني. خداوند مي خواهد به رسول خويش بفرمايد كه گاهي مردم از تو چيزي مي خواهند و تو را در ندادن معذور نمي دانند, اگر همه آنچه را كه داري يك جا خرج كني و از دارائي بيرون آئي, حسرت مي خوري. اينها احاديثي است كه قرآن صحت آنها را تا>ييد مي كند و قرآن هم كه مورد تصديق موœمنان و مردان خدائي است. ...



پس از او مي دانيد كه سلمان و ابوذر داراي چه فضيلت و ارزشي در اسلا م هستند كه رضوان خدا بر ايشان باد. روش زندگي سلمان چنان بوده است كه وقتي سهم خود را از بيت المال مي گرفت هزينه سالا نه اش را كنار مي گذاشت تا سال بعد فرا رسد و دوباره سهم خود را بگيرد.



عده اي به سلمان اعتراض كردند كه تو با اين زهدي كه داري, چرا چنين مي كني؟ تو از كجا مي داني؟ شايد امروز يا فردا بميري !



او در پاسخ گفت: چرا شما اميدي براي زنده ماندن من نداريد همچنان كه بيم داريد كه من بميرم؟ اي بي خبران! نميدانيد كه نفس انساني در صورت عدم تا>مين معيشتش مضطرب و نگران ميشود, اما وقتي كه هزينه زندگياش تا>مين باشد آرامش پيدا مي كند؟



اما ابوذر! او چندين بچه شتر و بره گوسفند داشت. شير آنها را مي دوشيد و موقعي كه خانواده اش هوس گوشت مي كردند از آنها سر مي بريد. و نيز هنگامي كه مهماني به او مي رسيد و يا از همشهريانش كساني احتياج به گوشت پيدا مي كردند شتري نحر مي كرد و گوشت آن را تقسيم مي نمود و خود هم سهمي به اندازه ديگران نه كم و نه زياد بر مي داشت. پس چه كسي از اينها زاهدتر است؟ اينان كساني هستند كه رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله درباره شان آن گونه تعريف كرده است مع ذلك آنان در زندگي خود روزي نبوده كه مالك هيچ چيز نباشند. آيا شما مي گوئيد مردم لوازم زندگي خود را دور بريزند و ديگران را در استفاده از آنها بر خود و خانواده شان مقدم بدارند؟



اي جماعت صوفي! شنيدم پدرم به روايت از پدرانش از رسول خدا فرمود: آن گونه كه من از وضع موœمن در شگفت مي مانم, از هيچ چيز ديگر تعجب نمي كنم. او اگر در دنيا با قيچي قطعه قطعه شود آن را براي خود خير مي داند و اگر مالك همه آنچه ميان مشرق و مغرب است باشد آن را نيز براي خود خير و صلا ح مي داند. به هر حال, هر چه خداوند برايش بخواهد او آن را براي خود خير و صلا ح مي داند.



اي كاش مي دانستم كه آيا همين اندازه صحبت براي شما كافي است يا بيشتر توضيح دهم؟! آيا نمي دانيد كه خداوند عزوجل در امر جهاد نخست هر يك نفر موœمن را با ده نفر كافر برابر دانسته و واجب كرده بود كه يك موœمن به تنهائي در برابر ده تن كافر بايستد و پيكار كند و اگر به آنها پشت كند و فرار نمايد مستحق آتش مي شود؟ سپس خداوند در حق موœمنان لطف كرد و به جاي ده مرد, دو مرد را منظور فرمود. و آن تخفيفي بود از سوي خداوند عزوجل در حق موœمنان.



به من بگوئيد ببينم حكم قاضيان خود را در اين كه نفقه زن را بر شوهر واجب مي دانند اما شوهر مي گويد من زاهد هستم و چيزي ندارم, حكم را عادلا نه مي دانيد يا ظالمانه؟ اگر آن قضاوت را قضاوت جور بدانيد و حكمشان را هم حكمي ظالمانه تلقي كنيد مردم خود شما را ظالم و ستمگر مي شناسند و اگر آن قضات را جائر ندانيد و حكمشان را عادلا نه بدانيد حرف خود را نقض كرده ايد كه هر انساني لا زم است هزينه زندگي خود و خانواده اش را داشته باشد. و هم چنين اين قضاوت, وصيت و احسان انسان را در بيش از يك سوم مالش مردود مي دانند.



به من بگوئيد ببينم اگر مردم, زاهد پيشه باشند به آن معني كه شما مي پنداريد پس اين همه كفاره ها نذورات و زكات طلا و نقره و خرما و كشمش و ديگر چيزهائي را كه به عنوان زكات واجب مي شود مانند شتر گاو و گوسفند چه كساني بگيرند؟ (مگر نه اين است كه برداشت شما از زهد آن است كه انسان گرسنه بماند و برهنه و كثيف زندگي كند؟) چون به نظر شما هيچ كس نمي تواند مال دنيا را براي خود داشته باشد و هر چند كه خود نيازمند و فقير باشد بايد آنرا به ديگري دهد.



پس چه مسلك بدي داريد شما! و چقدر نسبت به قرآن و سنت و احاديث رسول خدا كه مورد تصديق قرآنند, جاهليد! شما در آيه هاي غريب قرآن و در ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و امر و نهي آن دقت نمي كنيد و به آنها توجه نداريد.



به من بگوئيد سليمان بن داود را چگونه مي شناسيد؟ او از خدا براي خود سلطنت خواست, كه سلطنتي پس از او شايسته براي هيچكس نباشد. (10) خداوند هم به او چنين حكومت و سلطنتي داد و او حق مي گفت و به حقيقت عمل مي كرد و ما مي بينيم خداوند اين تقاضا و اين زندگي را براي او عيب نگرفت و براي هيچ موœمني هم آن را عيب و ننگ نمي داند. قبل از سليمان, پدر او داود را در نظر بگيريد كه چه حكومت, قدرت و سلطنت محكمي داشت. و هم چنين يوسف كه به پادشاه مصر گفت: مرا خزانه دار خود قرار بده كه من مردي امين و دانا هستم. و قدرت او چنان گسترش يافت كه تمام كشور مصر را تا سرزمين يمن فرا گرفت و همه در سال هاي خشكي و قحطي, از او طعام مي گرفتند. او نيز حق مي گفت و حق عمل مي كرد و كسي را نمي شناسيم كه اين زندگي را براي او ننگ و عار بداند.



پس اي مدعيان زهد و تصوف! از آداب الهي و اصول تربيتي خدائي درباره موœمنان, ادب آموزيد و به امر و نهي خدا بسنده كنيد و امور مشتبه را رها نمائيد و چيزي را كه نمي دانيد به اهل آن واگذاريد كه در پيشگاه خداوند تبارك و تعالي معذور خواهيد بود و پاداش هم خواهيد برد و نيز درصدد دانستن ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن باشيد و حلا ل را از حرام بازشناسيد كه آن, شما را به خداوند نزديكتر مي كند و شما را از جهل و ناداني دور مي سازد و جهالت را به اهل آن واگذاريد كه جاهل در جهان كم نيست. اين اهل علم و دانشند كه اندكند و خداوند فرمود: فوق كلّ ذي علم عليم. (11)



|!| تحف العقول/ 376



------------------ پي نوشت ها: ------------------



1. كافي, ج 5 ص 65



2. معلوم مي شود اينان يكبار هم جلوتر نزد امام آمده, ولي قادر به سخن و بحث نشده بوده اند.



3. الحشر / 410. الدهر / 9



5. گواينكه هميشه افرادي پر مدعا و بي ادب وجود دارند كه پا از گليم خود فراتر مي گذارند و نسبت به بزرگان دين اسائهآ ادب مي كنند و ندانسته به آنان خرده مي گيرند و كاتوليك تر از پاپ مي شوند.



6. يعني انسان با وجود فقر و مسكنت خود و خانواده اش, ديگران را مقدم بدارد و هزينه زندگي خود و خانواده را به آنها ببخشد و خود گرسنه بماند. 7. الفرقان / 67



8. الا نعام 141الا عراف 31 9. اسراء / 29



10. وهَب لي مُلكاً لا يَنبغي لا ِ حدٍ من بَعدي, بحارالا نوار /14 136



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها